انسان عصر ظهور در آينه قرآن

(زمان خواندن: 32 - 63 دقیقه)

 از ميان ده‌ها آيه شريفه قرآن كريم كه به شهادت «كتب روايي» سخن از ابعاد گوناگون مهدويت، انتظار و ظهور به ميان آورده‌اند،
تنها به ده آيه كريمه كه به ويژگي‌ها و شايستگي‌هاي انسان عصر ظهور اشارت دارند، يا از جايگاه و مكان او سخن مي‌گويند، مي‌پردازيم.
نگاهي گذرا به عناوين اين بحث، مي‌تواند رهگشاي تحقيقات گسترده تر و اصولي تر در اين زمينه باشد:
1ـ انسان و تسليم در برابر خدا
تاريخ بشر پر از سركشي‌ها، گردن فرازي‌ها و نافرماني‌هاي انسان در برابر خداست. ده‌ها هزار پيامبر الهي، كه همگي براي دعوت انسا‌ن‌ها به بندگي و عبوديت مبعوث گشته بودند، يا كشته شدند، يا در نهايت مظلوميّت و محروميت مورد استهزاي قوم خويش قرار گرفتند و تنها به معدودي ايمان آوردگان بسنده كردند.
هميشه، ايمان آورندگان و شاكران و صالحان و تقوا پيشگان در اقليت بوده‌اند، حتي آخرين پيامبر خدا، كه دينش اسلام و آيينش تسليم شدن در برابر خدا بود، با آن همه خون دل‌ها كه خورد، و آن همه آزار و اذيت‌ها كه ديد، وقتي كه، از بين امت رفت، تنها قليلي، كه بنا به برخي روايات تعدادشان از انگشتان دو دست تجاوز نمي‌كرد، بر سر پيمانش ماندند و به اسلام و تسليم محض حق بودن، وفاداري نشان دادند.[1]
آن چه در آيه 83 سوره آل عمران در مورد حقانيت دين اسلام و پذيرش همگاني آمده است بيانگر رويكردي جديد در تاريخ انسان‌هاست كه تسليم بودن در برابر پروردگار را عمومي شمرده، گردن گزاري به حكم خدا را شامل همه آسمانيان و زمينيان دانسته، و حتي آن را در دايره اختيار انسا‌ن‌ها محصور ندانسته است. و چنين بياني از آيه شريفه تنها به مدد رواياتي كه آن را ناظر به دوران ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) دانسته‌اند، ميسر و قابل تلقي مي‌شود.

2ـ دوستان و دوستداران خدا
آن زمان كه، انسان در سايه رشد فكري و انتخاب و اختيار خويش راه بندگي خدا را در پيش مي‌گيرد و شايستگي آن را مي‌يابد كه خدا دوستش داشته باشد، بي ترديد اين دوستي قلبش را به آتش عشق و محبت خدا شعله‌ور خواهد ساخت و شيفتگي و مهرورزي به خدا را در درونش جايگزين خواهد نمود. زمينه ساز محبت انسان به خدا، محبت خدا به انسان است؛ تا او بنده‌اي را نپسندد و محبتي ويژه ـ فراتر از محبتي كه به همه آفريدگانش دارد ـ به او ابراز نفرمايد، بنده توان و سعادت دوستدار خدا شدن را نخواهد داشت. آن چه قابل تأمل و تحقيق است، اين كه بايد ديد قوم برگزيده خدا در سايه چه اعمال و رفتاري به چنين مقامي دست يافته‌اند. آيا همين مقدار كه در دوران ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) به ياري او فرا خوانده شده‌اند كفايت مي‌كند؟ يا پيش زمينه‌اي طولاني در راه مبارزه با هواي نفس و تقويت روحيه ايمان و تقوا مي‌طلبد و مجاهدت‌ها و اخلاص ورزيدن‌هاي فراوان مي‌خواهد؟بدون شك آن چه در قرآن در مورد ويژگي انسان‌هاي مورد محبت خدا ذكر شده است، الگويي روشن از بايستگي‌هايي است كه ابتدا بايد حاصل شوند تا زمينه را براي تعلق محبت خاص خدا در انسان فراهم آورند، توبه از گناهان، پيراستن دل و جان از رذايل اخلاقي، پرهيزگاري، نيكوكاري، صبر و استقامت در راه خدا، عدالت پيشگي، جهاد و تلاش در راه حاكميت دين نمونه‌هايي از اين قبيل است، هم چنان كه در طرف مقابل، پرهيز از فساد و تجاوز، دوري از اسراف، و خيانت، گريز از ستم و استكبار نيز براي دستيابي به چنين مقامي ضرورت دارد.

3ـ متواضعان در برابر مؤمنان
انسان اگر وانهاده شود، خود را برترين مي‌داند و به سادگي تن به تواضع در برابر ديگران نمي‌دهد؛ اما آن جا كه قيد ايمان مي‌آيد، احساس برابري و برادري در وجود انسان شكل ديگري مي‌گيرد. انسان وقتي جبروت و قدرت بي انتهايي خداوند را باور كرد، خضوع و خشوع مي‌يابد و به هر ميزان كه ايمانش به خدا افزايش يافت، خودبيني و خودستايي‌اش كاهش مي‌پذيرد. اين جاست كه ارزش‌هاي ديگران و به ويژه ارزش ايمان و تقواي آنان را حس مي‌كند و خود را برابر آنان كوچك مي‌شمارد.
با چنين تحليلي است كه، مي‌توان فهميد تواضع و خاكساري نه به هر نيت و با هر معيار، و نه براي همه كس، بلكه به نيت صدق، و با معيار ايمان، تنها در برابر مؤمنان است كه، ارزش ويژه به حساب مي‌آيد، و از ويژگي‌هاي بارز ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام) شمرده مي‌شود.

4ـ گردن فرازان در برابر كافران
تاريخ انسان در هيچ دوره‌اي خالي از ستيز كافران عليه مؤمنان و صالحان نبوده و نيست. در اين تاريخ پر فراز و فرود، هر زمان كه، مؤمنان، به عافيت طلبي و منفعت گرايي رو كرده‌اند، كافران قدرت يافته و سلطه خود را بر جامعه تحميل كرده‌اند، و هر زمان كه مؤمنان در راه مبارزه، و احقاق حقوق خويش قدم برداشته‌اند، كافران ناكام مانده‌اند.
در حقيقت قلت ايمان و كمبود اعتقاد به خدا و قيامت است كه، خوف از دشمن را در دل مي‌نشاند و روحيه شرافت و عزت را در ضمير انسان نابود مي‌كند، و عزم مقاومت را از بين مي‌برد.
ايمان كه قوي مي‌شود، روح و روان انسان نيرو مي‌گيرد، پوچي قدرت‌هاي طاغوتي را عيان مي‌بيند، و ذلت و ناتواني كافران را لمس مي‌كند.
ياران و همراهان حضرت مهدي (عليه‌السلام) چون در اوج ايمان و اعتقاد به سر مي‌برند، عزتمندانه و مقتدرانه در برابر كافران مي‌ايستند و نه تنها به سازش و تسليم تن در نمي‌دهند، بلكه ريشه و بنيان آنان را مي‌سوزانند[2] و سلطه كفر را در همه جاي زمين از بين مي‌برند.[3]

5ـ جهادگران
جهاد رمز اقتدار جامعه اسلامي ا ست. عزت، شرافت، كرامت و اعتبار جامعه اسلامي وابسته به جهاد مجاهدان پاكباخته‌آي است كه مال و جان خويش را بر سر پيمان با خدا و براي بقاي دين خدا و برقراري حاكميت ديني ايثار مي‌كنند. فضيلت و برتري از آن مجاهدان است، هم چنان كه فضيلت و برتري مسلمانان بر غير مسلمانان نيز از طريق حاصل مي‌آيد.
در هر دوران ـ چه زمان پيامبر (صلي الله عليه و آله) و چه زمان امامان معصوم (عليهم السلام)، چه پيش از غيبت و چه پس از غيبت امام زمان (عليه‌السلام)، ـ اگر جهاد به عنوان دري از درهاي بهشت بر روي ويژگان الهي گشوده بوده است؛ سربلندي و پويايي نصيب مسلمانان مي‌شده است اگر بي تفاوتي، عزلت گزيني و خاموشي در برابر هجوم دشمن متداول بوده است؛ خواري، خفت؛ اسارت و حقارت قرين زندگاني آنان مي‌گشته است.[4]
دوران پس از ظهور نيز از اين قاعده مستثنا نيست، در آن زمان نيز اگر مسلمانان را كرامت و عزتي عالم گير هست؛ در پرتو جهاد و جانبازي پيكارگران راه خداست؛ پيكار گراني كه ماه‌ها سلاح از دوش نمي‌نهند،[5] و براي كسب پيروزي در برابر كفر و استكبار، شب و روز مي‌جنگند.

6ـ نفوذناپذيران
صلابت و پايداري در راه خدا، شرط اصلي پيروزي خداپرستان است. آنان كه ايمانشان ريشه‌دار، عزمشان پايدار، و گامهايشان استوار است، در برابر سختي‌ها متزلزل نمي‌شوند و در مقابل توطئه‌ها نمي‌لغزند و در گرما گرم حوادث، ميدان را خالي نمي‌كنند. هر چه فشار بلاها و سختي كارزار بيش‌ تر باشد، بر شدت ايمانشان افزوده مي‌شود؛ و هر چه ملامت كج انديشان و وسوسه مصلحت طلبان افزون گردد، ميزان شجاعت و استقامتشان فزوني مي‌گيرد.
به يقين در همه زمان‌ها، حتي زمان پس از ظهور، كساني هستند كه به ظاهر از سر خيرخواهي و دل سوزي مدافعان حريم عقيده و ايمان و نقش آفرينان صحنه جهاد و شهادت را به ملامت مي‌گيرند و به بيان‌هايي گوناگون سرزنش مي‌كنند كه، چرا تو بجنگي و ديگران در آسايش به سر برند؟ چرا تو مال بدهي و ديگران مقام بگيرند؟ چرا تو جان بدهي ديگران بر مسند نشينند؟ چرا تو فداشوي تا آسودگان مقام طلب مسندنشين بمانند؟
طبيعي است كه در هر زمان ـ حتي زمان پس از ظهور ـ اگر وسوسه خناسان كارگر افتد، و نيت‌هاي صادقانه و خداجويانه تحت تأثير واكنش‌هاي اين و آن خدشه دار شود، و معامله با خدا، جايش را به معامله بر سر دنيا دهد، و تكليف گرايي در هجوم مصلحت انديشي نابود گردد، سرنوشت شوم شكست و ذلت و زبوني و نابودي، سرانجامي محتوم خواهد بود. و چنين است كه در زمان ظهور ـ زمان پيروزي هميشگي خدا باوران ـ ياوران خدا، عزمي پايدار، انديشه‌اي نفوذناپذير، و قلبي مقاوم و پولادين دارند.[6]

7ـ تقوا پيشگان
«شكيبايي پيشه كنيد، زمين از آن خداست، وراثت آن را نصيب هر كه بخواهد مي‌سازد، و عاقبت از آن تقوا پيشگان است».[7]
اين اراده تخلف ناپذير خدا و وعده حتمي حق است كه تنها تقوا پيشگان ميراث بران نهايي زمين خواهند بود.
اگر پذيرفته‌ايم كه معيار كرامت در اسلام، تنها پرهيزگاري است، و درجات كرامت انسان در نزد خدا، تنها وابسته به مراتب تقواي اوست، بايد بپذيريم كه امت برگزيده حق، در زمان حضرت مهدي (عليه‌السلام) كه برتر از همه انسان‌ها در همه عصرها شمرده شده‌اند، اين برتري و برگزيدگي را جز در سايه پرهيزگاري و ترك گناه به دست نياورده‌اند.

8 ـ هدايتگران به حق و عدالت پيشگان
انسان‌هاي خود ساخته‌، هرگز در حصار خودخواهي محصور نمي‌مانند، ديگر دوستي و دغدغه هدايت ديگران داشتن، لازمه تعالي نفس است. آنان كه روح متعالي دارند، تنها به نجات خويش نمي‌انديشند، بلكه درباره ضلالت و گمراهي همنوعان خويش نيز احساس مسئوليت مي‌كنند، و گاهي تا آن‌جا پيش مي‌روند كه خويشن را به مشقت مي‌اندازند و جان خويش را در معرض خطر نابودي قرار مي‌دهند.
در اين زمينه، پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) برترين و كامل ترين آفريده خدا، عالي ترين درجه حساسيت گمراهي ديگران و والاترين اشتياق و تلاش براي هدايت و نجات آنان را از خود بروز داده است. تا آن جا كه خداوند رحمان او را تسلي مي‌بخشد و مهربانانه مي‌فرمايد: «اي پيامبر! ما قرآن را برتو فرو نفرستاديم كه، اين قدر به مشقت و رنج دچار شوي.»[8] «شايد تو از اين كه مردم ايمان نمي‌آورند، جان خود را تباه كني.»[9]
آنان كه شيريني حق را چشيده‌اند و شكوه عدالت را دريافته‌اند، مصرانه براي هدايت ديگران به سوي حقيقت مي‌كوشند، و صادقانه با اتكاي به حق، در رعايت عدالت تلاش مي‌كنند.
آنان كه، خود حق را يافته‌اند، تشنه رهيابي ديگران به حق هستند، و آنان كه عدالت را در درون خويش تثبيت كرده‌اند، به تحكيم آن در متن جامعه مي‌انديشند.

9ـ توانمندان پولاد دل
وقتي كه انسان جان و دلش را در اختيار خدا قرار مي‌دهد، و انديشه و فكرش را به خدا مي‌سپارد، قدرت بي انتهاي خدا را پشتيبان خويش مي‌يابد و احساس عزت و اقتدار و شكست ناپذيري مي‌كند. تمام دنيا در مقابلش قد علم كنند، نمي‌هراسد و تمامي قدرت‌ها تهديدش نمايند، احساس تزلزل نمي‌كند، كوه‌ها مي‌لغزند و او نمي‌لغزد. درياها بر مي‌آشوبند و او بر نمي‌آشوبد؛ محكم و استوار، توانمند و خستگي ناپذير مي‌ماند و مقدمات جهاني شدن توحيد را فراهم مي‌آورد.
شدت پايداري انسان‌هاي عصر ظهور تا آن جاست كه پيامبري هم چون حضرت «لوط» (عليه‌السلام) در گرما گرم حادثه، پناه جستن به آنان را براي رهايي از جنگ طغيانگران و فسادانگيزان، آرزو مي‌كند.[10]
امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «اين كه حضرت لوط (علي نبينا و آله و عليه السلام) به قوم خويش گفت: «كاش براي مقابله با شما، قدرتي داشتم تا به تكيه گاهي استوار پناه مي‌جستم»[11] مرادش از قدرت، تنهات آرزوي قدرت قائم ما و مرادش از تكيه گاه استوار، تنها يادكردي از توانمندي ياران او بود زيرا هر يك از آنان برابر چهل نفر نيرو دارد و دلش از پاره‌هاي آهن و فولاد محكم تر است».[12]

10ـ هدايت يافتگان
دوران پس از ظهور، دوران هدايت يافتگي همه بشر است، پرچم هدايت در همه جاي زمين، برافراشته خواهد بود، و مهدي (عليه‌السلام) كه هدايت يافته از جانب پروردگار است، نشانه‌هاي هدايت را براي همه انسان‌ها به ارمغان خوهد آورد.
نا گفته پيداست كه هدايت مراتب گوناگون دارد. عالي ترين مرتبه آن كه در اختيار معصومين (عليهم السلام) است، در زمان ظهور در وجود شريف امام زمان (عليه‌السلام) متجلي مي‌گردد و درمراتب بعدي ياران خاص او هستند كه از نعمت هدايت ويژه پروردگار بهره مي‌بردند و به اطاعت و فرمانبري او راهبري مي‌شوند.
امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «مراد از راه مستقيم، حضرت قائم (عليه‌السلام)، و مراد از هدايت، راه يافتن و هدايت شدن به اطاعت اوست».[13]
ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام)، ياران ولايتند، و ولايت راه مستقيم خداست، و جز از راه مستقيم نمي‌توان به حقيقت قرب الهي هدايت گشت.

11ـ نمازگزاران
نماز، والاترين جلوه بندگي خدا، با شكوه ترين معراج عابدان پروردگار، ارجمندترين فصل كتاب عرفان و ايمان است. آنان كه به كتاب الهي باور دارند، و آن را درهمه مراحل زندگي راهنماي خود مي‌گيرند، با برپايي نماز است كه شايستگي اصلاح گري پيدا مي‌كنند و در كلام خدا «مصلح» شمرده مي‌شوند: «كساني كه به كتاب خدا تمسك مي‌جويند و بر پادارنده نماز هستند، (بدانند كه در زمره مصلحان هستند) و ما هرگز اجر مصلحان را از بين نمي‌بريم».[14]
اصلاح گران عصر موعود نيز چنانند كه به محض قدرت يافتن در زمين، به فكر برپايي نماز مي‌افتند، و يكي از اولين برنامه‌هاي دولت كريمه خويش را گسترش فرهنگ نماز و زمينه سازي براي اقامه همگاني آن قرار مي‌دهند.
به راستي، اگر قرار است در دوران حاكميت اسلام، ريشه فساد و تباهي بخشكد و منكرات و كردارهاي ناروا در جامعه محكوم و ممنوع شود، چه عاملي قوي تر از نماز مي‌تواند در دستور كار متصديان امور و برنامه‌ ريزان فرهنگي جامعه قرار گيرد؟ نمازي كه خداوند آن را بازدارنده از فساد و فحشا و منكر به شمار آورده است: «نماز به پادار، كه همانا نماز از كار زشت و ناپسند و نكوهيده باز مي‌دارد».[15]
امام باقر (عليه‌السلام) درباره كساني كه حكومت و قدرت را در راه برپايي نماز به خدمت مي‌گيرند: فرمود: «الذين إن مكناهم في الارض اقامو الصلوة و...»؛ اين آيه درباره خاندان پيامبر (صلي الله عليه و آله)، حضرت مهدي (عليه‌السلام) و اصحاب اوست كه خداوند آنان را به حكومت و سلطنت بر همه شرق و غرب زمين مي‌رساند و دين را به وسيله آنان پيروز مي‌گرداند و به دست او و اصحابش، بدعت‌ها و باطل‌ها را مي‌ميراند».[16]
از همين فرمايش امام باقر (عليه‌السلام) نيز مي‌توان استفاده كرد كه برپايي نماز، انفاق، امر به معروف و نهي از منكر كه درآيه شريفه مورد تأكيد قرار گرفته‌اند، راز پيروزي دين و راه از بين بردن بدعت‌ها و باطل‌ها در هر جامعه‌اي به ويژه در جامعه پس از ظهور خواهد بود.

12ـ انفاق كنندگان
يكي از اسرار عظمت انفاق و بخشش صدقات، و پرداختن زكات در اسلام، در گذشتن از تعلقات مادي در راه اعتلاي معنوي فرد و جامعه است. با بخشش اموال در راه خدا، انسان از وابستگي به ماديات رهايي مي‌يابد و مسير تطهير و تزكيه جان و روان خويش را هموار مي‌سازد.
راز ديگر انفاق و زكات دهي، دغدغه همنوعان داشتن و در برابر تنگدستي ديگران بي تفاوت نماندن است. پرداخت زكات نشان ديگر دوستي و همدلي و همدردي با ديگر اعضاي جامعه اسلامي است.
علاوه بر اين‌ها، انسان مسلمانان با دادن زكات و پرداختن صدقات است كه همياري خود را در امر حكومت به اثبات مي‌رساند و با اعطاي بخشي از دارايي‌هاي خويش، در قوام و قدرت‌ اقتصادي جامعه سهيم مي‌گردد
اين گريز از تعلقات زميني و اقبال به تزكيه روان، اين همدلي با تندگستان و تلاش در رفع نياز ديگران، اين همياري با حكومت و مشاركت در سامان دهي با اقتصاد جامعه اسلامي؛ همگي از ويژگي‌هاي انسان‌هاي اصلاح گر در دوران حكومت عادلانه حضرت مهدي (عليه‌السلام) است.[17]

13ـ آمران به معروف و ناهيان از منكر
عظمعت و ارزش بي بديل امر به معروف و نهي از منكر آن قدر است كه، خداي تعالي خود را نيز امر كننده به معروف و نهي كننده از منكر مي‌شمارد و با تعبيري ويژه و تأكيد آميز در قرآن كريم، ويژگي امر به معروف و نهي از منكر را صفت مستمر و مداوم خويش ذكر مي‌كند. «همانا، خداوند به عدالت و نيكوكاري و رسيدگي مالي به خويشاوندان فرمان مي‌دهد، و از كار زشت و ناپسند و ستمگري باز مي‌دارد، به شما اندرز مي‌دهد، باشد كه متذكر شويد».[18]
ذكر عدل و احسان و بخشش به خويشاوندان به عنوان مصاديق «معروف» و ذكر فحشا و ستمگري در كنار «منكر» آن چنان دامنه گسترده‌اي به امر به معروف و نهي از منر الهي مي‌بخشد كه، مي‌تواند در تبيين كلي مباني ارزشي و ضد ارزشي جامعه اسلامي مؤثر باشد.
از طرفي چون سخن از صفات نامتناهي پروردگار است، هر بنده‌اي به هر ميزان كه در مسير چنين امر به معروف و نهي از منكري تلاش و پيگيري داشته باشد، مي‌تواند درجه‌اي از درجات بي پايان تخلق به اخلاق الله را كسب نمايد.
در حقيقت راز خداگونگي انسان‌هاي عصر ظهور در همين ويژگي‌هاي آنان نهفته است. آنان كه رستگارانند و بهترين امت‌هاي تاريخ بشري به شمار مي‌آيند، براي همين امر به معروف و نهي از منكري است كه چون تأسي به خداي تعالي است، در قرآن كريم رمز رستگاري شمرده شده و دليل برتري و شرافت امت پيامبر (صلي الله عليه و آله) به شمار آمده است. «و بايد از ميان شما، گروهي باشند كه ديگران را به نيكي دعوت كنند و امر به معروف و نهي از منكر نمايند، و آنان همان رستگارانند».[19]
«شما بهترين امتي هستيد كه براي مردم پديد آمده‌ايد، (از آن رو) كه امر به معروف و نهي ازمنكر مي‌كنيد و ايمان به خدا داريد»[20]
به فرمايش رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) راز خلافت الهي انسان‌هاي دوران پس از ظهور نيز در همين امر به معروف و نهي از منكر است.[21]

14ـ ايمان آورندگان شايسته كار
ايمان به منزله «اوج معنويت انسان» وقتي با عمل صالح كه «اوج ارزش رفتاري انسان» است، عجين مي‌شود آميزه‌اي شگفت انگيز پديد مي‌آورد كه هم چون اكسيري آسماني، هر چه را كه خواستني و دوست داشتني است، در دسترس فرد و جامعه قرار مي‌دهد: «آن كساني كه ايمان آورده و عمل شايسته انجام دهند، نه خوفي خواهند داشت و نه محزون خواهند گشت.»[22] «كساني كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده، و عمل شايسته انجام دهند، پاداششان نزد خداست.»[23] «زن يا مردي كه با داشتن ايمان، كار شايسته نيز انجام دهد، به زندگاني پاك و ستودني دست خواهد يافت.»[24] «و هر مرد و زن مؤمني كه كار شايسته‌اي انجام دهد، به بهشت وارد مي‌گردد، و در بهشت بدون حساب از رزق و نعمت الهي برخوردار خواهد بود.»[25]
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان به مغفرت و اجر بي پايان الهي دست يافت.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان به توفيق هدايت و خاص پروردگار عالميان موفق گشت.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان محبوب دل‌ها گشت.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان در زمره صالحان درآمد.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان از بهترين انسان‌ها شمرده شد.
با ايمان و عمل شايسته است كه مي‌توان سعادت خليفه خدا شدن در زمين را پيدا كرد.
و چه زيباست به هم پيوستگي اين همه آثار، در نشان دادن چهره انسان دوران ظهور! انسان عصر حاكميت حضرت مهدي (عليه‌السلام)، با همين ايمان و عمل شايسته‌اش به مقامي خواهد رسيد كه گناهانش را مي‌آمرزند، به راه‌هاي كمال رهنمونش مي‌شوند، محبت او را در دل‌ها مي‌نشانند، در شمار صالحان قرارش مي‌دهند، از برگزيدگان و امت نمونه‌اش به حساب مي‌آورند و مقام منيع خلافت الهي را به او عنايت مي‌فرمايند.

15ـ انسان در آرامش
با حاكميت توحيدي درعصر پرشكوه حضرت مهدي (عليه‌السلام)، ديگر تمام نگراني‌ها پايان مي‌يابند، ترس و خوف‌ها از جامعه رخت بر مي‌بندند، اضطرابات و فشارهاي روحي جاي خود را به آرامش و آسايش مي‌دهند، ديگر نه دشمنان دين خدا قدرتي دارند تا ايمان آورندگان را در هراس و وحشت قرار دهند، نه زوال نعمت‌ها و حوادث بنيان سوز خطري براي آينده اهل زمين ايجاد مي‌كنند، و نه ضعف و بيماري و تنگ دستي، موجبات رنج و بيچارگي انسان‌ها را پديد مي‌آورند. و اين‌ها اگر چه همگي در اساس به اراده خاص و عنايت ويژه خداوند بستگي دارد. لكن عوامل سه گانه ذيل نيز تأثيرگذاري غير قابل انكاري دارند:
الف) سازگاري عوامل طبيعي،چنان كه در آن روزگاران زمين و آسمان و موجودات زنده و حتي جمادات بستر ساز آرامش و امنيتند.
ب) مديريت و حكومت اعجاب انگيز حضرت مهدي (عليه‌السلام) و به كارگيري سيستم‌هاي پيچيده امنيتي براي كنترل جامعه و سخت گيري در مورد عوامل فتنه انگيز.
ج) آرامش آفريني ياد خدا، در آن زمان كه همه اهل زمين گوينده «لا اله الا الله» هستند، پرچم ياد خدا در همه جاي زمين و در دل‌هاي همه مومنان، هر صبح و شام برافراشته است، نماز كه بالاترين جلوه گاه ياد خداست، در همه جا و به بهترين و با شكوه ترين وجه ممكن اقامه مي‌شود، و مردم همگي در سايه ياد خدا از معصيت و نافرماني او در امانند، بديهي است كه نه تنها از ترس و اضطراب، بلكه از هر بدي بازداشته مي‌شوند».

16ـ انسان و عبادت مخلصانه
همه انسان‌ها از جانب خدا مأمورند كه تنها او را بپرستند و چيزي را شريك او قرار ندهند. سر اين كه اصلي ترين شعار آغازين و بنيادين اسلام، شعار «لا اله الا الله» در نفي هر معبودي جز خداي يگانه بوده است، و هر مسلماني در هر نماز واجب موظف به تكرار زيباترين شعار پرستندگي يعني آيه شريفه «اياك نعبد و اياك نستعين» شده است، همين لزوم عبادت مخلصانه و دور از شرك به خداوند مي‌باشد كه چكيده همه معارف ديني و خلاصه همه اوامر الهي به حساب مي‌آيد.
چنين است كه انسان عصر ظهور با بهره گيري از همه ابزارهاي حكومتي و غير حكومتي، توفيق مي‌بايد كه تنها خدا را بپرستد و هيچ چيز ديگر را شريك او قرار ندهد.
با چنين نگاهي به عصر ظهور است كه مي‌توان فهميد كه چرا خداوند تبارك و تعالي اين قدر به مسئله ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) اهميت مي‌دهد. در حقيقت همين ويژگي انسان‌هاي آن دوران است كه تحقق بخش حكمت آفرينش انسا‌ن‌هاست، آن جا كه فرمود: «و ما خلقت الجن و الإنس الا ليعبدون».[26]

17ـ انسان و خلافت در زمين
خداند به مؤمنان و شاستگان وعده داده است كه آنان را به خلافت در زمين برساند؛ خلافتي كه به گواهي كتب لغت و تفسير به سه معناي مختلف در قرآن كريم آمده است و هر سه معناي آن در مورد انسان عصر ظهور صادق است:

الف) جانشيني پيشينيان
در دوران حضرت مهدي آنان كه در گذشته تاريخ زمين را در سيطره قدرت و حاكميت و مالكيت خود داشتند و جاي جاي زمين را ـ كه مسجد خداوند است ـ محل كفر و عناد و ظلم و معصيت خويش قرار داده بودند، ديگر همگي از ميان رفته‌اند و زمين از آن كساني است كه يار دين بوده‌اند و زندگي را تنها در سايه حاكميت الهي پسنديده‌اند، و زمين را عبادتگاه خدا، و حكومت و سلطه بر زمين را ابزاري براي اجراي اراده و حكم خدا تلقي كرده‌اند.

ب) نيابت از خداوند
خلافت، نيابت از غير است به يكي از چهار وجه ذيل: «به جهت غيبت آن كس كه نيابت از او صورت مي‌گيرد، يا به جهت مرگ او، يا به جهت ناتواني او، يا به جهت تكريم و شرافت بخشيدن به نايب از طرف كسي كه، او را به نيابت بر مي‌گزيند.»[27] خلافت الهي كه نيابت انسان از خداي تعالي در اجراي احكام و انجام دادن اراده او در آباداني زمين و تدبير امور زمانه است،[28] از چهارمين وجه شمرده مي‌شود كه نشان دهنده شرف و كرامت انسان است.
ج) تسلط و بهره وري[29]
«خلافت انسان در زمين، بدون اين كه جانشيني و نيابت از كسي مطرح باشد، بيانگر تسلط انسان بر زمين و بهره گيري گسترده وي از نعمت هاي آن است و اين نشان دهنده تدبيري الهي درباره امور گيتي و لطفي ويژه از خدا درباره انسان است. جعل خلافت توسط خداوند براي يادآوري اين واقعيت است كه اگر شما انسان‌ها بر گرده زمين سواريد، و از آن سود مي‌جوييد، امري اتفاقي نيست، بلكه در آن رموز و مناسبات زيادي به كار رفته كه همه وابسته به تدبير خداوند است و بر اين اساس است كه قادر به تصرف در زمين و تسلط بر آن هستيد.»[30]
مقام بزرگ خلافت الهي براي انسان كه مصداق كامل آن در مورد امامان معصوم (عليهم السلام) و به ويژه امام عصر حضرت مهدي (عليه‌السلام) تحقق مي‌يابد، در مرتبه‌اي پايين تر در مورد انسان‌هاي صالح و مصلحي كه كارگزاران و متصديان حكومت توحيدي آن بزرگوار هستند نيز قابل تطبيق است.

18ـ وارثان زمين
امام محمند باقر (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «وراثت زمين از آن بندگان شايسته خداوند است، كه همان ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام) در آخر زمانند.[31]
دارايي‌هاي زمين در آن زمان، ميراث بي پايان پيشينياني است كه خود نه مقدار آن را دانستند و نه قدر آن را شناختندو نه آن را در قدرداني از معبود به خدمت گرفتند.
زمين و هر چه در آن است، هديه با ارزش خداي زمين آفرين است به همه كساني كه در دوران‌هاي سخت پيش از ظهور اگر چه به سختي‌ها و مرارت‌هاي فراوان گرفتار گرديدند هرگز دست از ايمان خود برنداشتند، و بر بندگي خدا پافشاري كردند. ميراث بران زمين، ضعيف شمردگاني هستند كه در سخت ترين شرايط، قدرتمندانه ايستادند و ايمان و تقوا را پاس داشتند و با اعمال شايسته خويش در زمره صالحان در آمدند.

19ـ شايستگان مستضعف
امامان و پيشوايان زمين در عصر حاكميت ايمان، مؤمنان مستضعفي هستند كه طي سال‌هاي سال مزه [تلخ] استضعاف را چشيده و زنجيرهاي گران استكبار را بر گرده‌هاي خويش احساس كرده و توانايي‌هاي فراوانشان در زير چتر سنگين حاكميت طاغوت، كتمان گرديده است.
آنان كه اين قدر كياست و تدبير دارند كه بتوانند خليفه‌هاي خدا در زمين باشند و اين اندازه لياقت و توانايي دارند كه شايستگي امامت و پيشوايي در زمين را دارا باشند، همان‌هايند كه حاكمان دوره بيداد، روح و جسمشان را به انواع شكنجه‌ها مي‌آزرند، و از ترس اين كه مبادا مصدر قوت و قدرت گردند، همواره فضايل و خوبي‌هاي ايشان را منكر مي‌شدند، از ورودشان به عرصه‌هاي تصميم ساز و تأثير گذار بر جامعه جلوگيري مي‌نمودند و فشاريهاي باز دارنده اقتصادي و اجتماعي را براي به زانو در آوردن آنان عملي مي‌ساختند.

20ـ بندگان بسيار نيرومند
امام باقر (عليه‌السلام) آيات شريفه سوره «اسراء» در مورد ريشه كن شدن يهوديان به دست بندگان نيرومند خدا را كه قرائت مي‌نمود، مي‌فرمود: «هو القائم و إصحابه «اولي باس شديد»»، مراد آيه شريفه، قائم آل محمد (عليه‌السلام) و ياران او هستند كه، بسيار قدرتمند و سخت گير بر كافرانند.»[32]
امام صادق (عليه‌السلام) در تبيين ميزان قدرت جسمي ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام) كه نمونه‌هاي برتر انسان‌هاي عصر ظهورند، آنان را به شيران روز و در بيان اندازه قدرت معنوي، آنان را به راهبان شب تشبيه مي‌كنند: «ليوث بالنهار، رهبان بالليل، كأن قلوبهم زبر الحديد؛ ياران حضرت مهدي (عليه‌السلام) شيران روز و پارسايان شبند، گويا قلب‌هاي آنان پاره‌هاي آهن است.»[33]
توانايي‌هاي انسان عصر ظهور، تنها در قدرت جسمي و معنوي او خلاصه نمي‌شود، بلكه از جهت علمي و تخصصي نيز توانمندي بسياري دارد: «در زمان حكومت حضرت مهدي (عليه‌السلام)، به همه مردم علم و حكمت آموخته مي‌شود.»[34]
امام صادق (عليه‌السلام) مي‌فرمايد: «زماني كه قائم ما (عليه‌السلام) قيام نمايد، خداوند آن چنان شنوايي و بينايي آنان را تقويت مي‌فرمايد كه ديگر ميان آن‌ها و حضرت مهدي (عليه‌السلام) نيازي به نامه نگاري نيست، با آن‌ها سخن مي‌گويد و آنان هم صدايش را مي‌شنوند و هم چهره‌اش را مي‌بينند، در حالي كه در همان مكان خويش است (و آنان در هر كجاي زمين مي‌توانند مستقر باشند).[35]

اقتصاد اسلامي در دولت كريمه
ترسيم ابعاد مختلف اقتصاد اسلامي در دوران پس از ظهور، به همان اندازه كه شوق آفرين ومسرت بخش است، مسئوليت آفرين و تكليف آور است. چهره اقتصادي دولت كريمه امام زمان (عليه‌السلام)، اگر چه به مدد معجزات و عنايات ويژه پروردگار، در زيباترين شكل ممكن ترسيم گرديده است، لكن بسياري از پيش زمينه‌ها و تعداد زيادي از عوامل آن، در همين دوران غيبت نيز قابل دستيابي و اجراست.
همتي مي‌بايد تا دست اندركاران توسعه اقتصادي كشورهاي اسلامي، به ويژه سر زمين مقدس انقلاب اسلامي، جمهوري اسلامي ايران، به جاي الگوگيري از مدل‌هاي غربي و تأثيرپذيري از فضاي تحقيرآميز پديد آمده به دست مستكبران، به شاخص‌هاي قرآني و ولايي رو آوردند، و به دغدغه‌هاي رهبر كبير انقلاب حضرت امام خميني (قدس سره) و مقام معظم رهبري حضرت آيت الله خامنه‌اي ـ حفظه الله ـ پاسخ گويند، آن جا كه دردمندانه مي‌فرمودند: «اگر افكار يك ملتي وابستگي به قدرت بزرگي داشته باشد، تمام چيزهاي آن ملت وابستگي پيدا مي‌كند... عمده اين است كه افكار شما از وابستگي به قدرت‌هاي بزرگ آزاد بشود. اگر افكار شما آزاد شد و باورتان آمد كه ما مي‌توانيم صنعت مند و صنعت كار باشيم، خواهيد بود ... اگر كشاورزان ما باورشان اين باشد كه مي‌توانيم در كشاورزي به جايي برسيم كه صادر كنيم و وابسته به غير نباشيم، بلكه ديگران محتاج به ما باشند، مي‌توانند.»[36] «اساس كار جمهوري اسلامي ايران مبتني بر تحقق آرمان‌هاي اسلامي است. بنابراين، در يكايك كارهاي برنامه ريزي و سياست‌هاي كلان كشور در امر توسعه، اين مهم بايد مورد توجه قرار گيرد، و هيچ فشار سياسي و خارجي و نيز هيچ ضرورت اجتماعي نبايد موجب صرف نظر كردن از آرمان‌هاي اسلامي شود.»[37]

بهبود اقتصاد در سايه ايمان و تقوا
اصلي ترين شاخص توسعه و بهبود اقتصاد از منظر اسلام، همان اصلي ترين رسالت انبياي الهي است. انبيا آمدند تا انسان را از خاك به خدا، از ملك به ملكوت، از لذت تن به جذبه جان، از خودپروري به كمال محوري، از دنياجويي به آخرت طلبي سوق دهند.
اگر انسان، خدا، ملكوت، جان، كمال و آخرت را ناديده بگيرد و با بهره گيري از تجربه بشري، به توسعه يافته ترين اقتصاد نيز راه يابد، باز هم حيواني است فربه شده! اما آن چه اسلام و قرآن و ولايت براي او مي‌پسندند، آن است كه انسان، سزاوار عنوان خليفة اللهي گردد و در اين مسير آن چه را كه بايسته زندگاني او در اين دنياست، بيابد. «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُواْ وَاتَّقَواْ لَفَتَحْنَا عَلَيْهِم بَرَكَاتٍ مِّنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ؛ اگر مردم هر سرزمين ايمان آورده و تقوا پيشه مي‌كردند، باب خيرات و بركات آسماني و زميني را به رويشان مي‌گشوديم».
انسان اگر فزوني و توسعه در بركات آسماني (معنويات) و بركات زميني (ماديات) را مي‌طلبد، راهش آن است كه «ايمان حقيقي» بياورد و «تقواي واقعي» داشته است.
به نگاهي ديگر اگر توسعه و رشد «بركات مادي» چه آسماني و چه زميني را خواهان است، بايد در راه رشد و كمال «استعدادات معنوي» (ايمان تقواي خود) بكوشد.
با رعايت همين شاخص و با توجه به همين رويكرد است كه «كفرورزي» و «فسادانگيزي» در طرف مقابل، عامل سلب بركات، نقص نعمت‌ها و فرو افتادن به كا.م دشواري‌ها و تنگدستي‌ها به شمار آيد، چنان كه در قرآن كريم آمده است: «و خداي تعالي (براي نشان دادن آثار كفران نعمت و گناه) شهري را مثل زده است كه در امنيت و آرامش كامل به سر مي‌برد، و روزي آن به فراواني از هر سو مي‌رسيد، پس (مردم آن شهر) به نعمت‌هاي خدا ناسپاسي و كفران نمودند، و خدا هم به سبب گناهاني كه انجام مي‌داند، طعم گرسنگي و ترس را به آنان چشانيد».[38]
اين شاخص ارائه شده در قرآن كريم، به جاودانگي و شمول خود قرآن، شمول و جاودانگي دارد و همه انسان‌ها در همه دوران‌ها را در نظر دارد. از اين رو، اگر درباره دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام)، سخن از توسعه و رشد چشمگير كشاورزي، صنعت و اقتصاد پيش مي‌آيد به دلالتي آشكار، تأكيد بر اوج ايمان و تقواي مردم در آن روزگار دارد.
به عبارت ديگر، چون در دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام) سخن از عموميت و عمق ايمان است، چون همه مردم بر اساس تقوا با يكديگر اتحاد پيدا كرده‌اند، چون ديگر معصيت‌ خدا را مرتكب نمي‌شوند، خداوند نيز درهاي آسمان را مي‌گشايد و به خروج دفنيه‌هاي زمين فرمان مي‌دهد.
پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) مي‌فرمايد: «مهدي در امت من است، امت من در زمان او بهره‌ مند از نعمت‌هايي هستند كه هرگز پيش از آن چنين نبوده‌اند، باران به فراواني نازل مي‌گردد و زمين (رويش بسيار دارد) و هيچ گياهي را در دل خود ذخيره نمي‌سازد.»[39]

اقتصاد تحت تأثير معنويت
وقتي در اسلام «توسعه معنويت و كرامت انسان» اصل قرار مي‌گيرد و «توسعه اقتصادي» در خدمت «توسعه ارزش‌ها» قرار مي‌گيرد، جلوه‌هاي بديعي از انسانيت كمال يافته پديد مي‌آيد، كه بهترين و بارزترين آن‌ها در عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين تحقق يافته، و نيز در دوران ظهور حضرت مهدي (عليه‌السلام) واقعيت مي‌يابد، ايثار و مقدم داشتن ديگران برخويشتن، بخشيدن مال، وسيله و مسكن خويش به نيازمندان در حالي كه خود نيز به آن دلبستگي و نياز وافر داشتند.
انفاق از همان حداقل امكانات و نعمت‌هاي خداداد، در شرايطي كه فقر و تنگدستي خود آنان را در معرض فشار و سختي قرار داده بود.
گريه كردن و تأثر شديد قلبي پيدا كردن، براي اين كه بر اثر فقر، از صرف اموال در تجهيز جهادگران يا آماده سازي مركب جهت حضور خود در جنگ با دشمنان اسلام باز مانده‌اند.
اين‌ها چند نمونه از تجليات كرامت و شرافت انسان‌هاي عصر پيامبر (صلي الله عليه و آله) بود؛ كه داشتن و نداشتن‌ها، و ضعف و قوت‌هاي اقتصادي انسان‌هاي مؤمن را تحت الشعاع خويش قرار مي‌داد.
نمونه‌هاي چشمگيري از اين گونه تجليات نيز در دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام) تحقق مي‌يابد:
برادري اقتصادي: زماني كه حضرت مهدي (عليه‌السلام) قيام كند، افراد نيازمند دست در كيسه برادر خود مي‌كنند و به ميزان حاجت خود بر مي‌دارند.
حق برادري: در زمان ظهور قائم ما (عليه‌السلام)، بر مؤمنان واجب است كه برادران ايماني خود را تجهيز نمايند و وسايل لازم او را در اختيارش قرار دهند.
سود ربوي: در آن زمان سود گرفتن مؤمن از برادر مؤمن خود، در بيع و تجارت، ربا شمرده مي‌شود؛ يعني برادري ايماني مردم با يكديگر چنان يگانگي و كرامتي را بين آنان ايجاد مي‌كند كه محاسبه سود در خريد و فروش و تجارت، خلاف قواعد شرع و اخلاق تلقي مي‌شود.

اقتصاد در خدمت مردم
در يك حكومت الهي، همه همت حاكمان و مسئولان اداره جامعه، رسيدگي به نيازهاي مردم و رفع مشكلات آنان است. در چنين حكومتي امكانات و توانمندي‌ها و ثروت‌ها در خدمت مردم، و براي تأمين رفاه مردم به كار گرفته مي‌شود. زماني كه حضرت مهدي (عليه‌السلام) بزرگ ترين و قدرتمندترين حكومت الهي تاريخ بشري را در گيتي ايجاد مي‌فرمايد، همه زمينه‌ها براي رشد همه جانبه اقتصادي فراهم مي‌آيد، تا عاملي براي عزت بي مانند مردم جامعه باشد: «خداوند باران فراوان براي او مي‌باراند، زمين ـ به اذن خدا ـ گياهانش را براي او مي‌روياند، او با بخشش اموال اقتصاد جامعه را تصحيح مي‌فرمايد، دام (دام پروري) زياد مي‌گردد و امت اسلام مجد و عظمت مي‌يابد.
فراواني ثروت ورشد فزاينده اقتصاد در آن دوران، هم چنان كه در فرمايش رسول اكرم (صلي الله عليه و آله) مورد تصريح قرار گرفته است، زمينه ساز مجد و عظمت امت اسلام است، و اين خود دو پيام دارد:
1ـ نقش اقتصاد به عنوان عاملي اساسي در ارتقاي ارزش‌هاي جامعه، مورد تأكيد است. اگر متصديان امور اقتصادي جامعه افرادي غير متخصص و نامتعهد باشند، و زمينه‌هاي لازم براي بهره گيري از تخصص و استعداد انسان‌هاي كار آمد فراهم نيايد، بي ترديد نظام اقتصادي ضعيف و ضربه پذير و متزلزل خواهد بود و ديگر نمي‌توان به حفظ و رشد ارزش‌هاي معنوي و ديني اميدوار بود. اگر فرموده‌اند: نزديك است كه فقر، كفر شمرده شود[40] و اگر بر اين اساس معتقديم كه انسان فقير درآستانه كافر شدن قرار دارد، به اين معناست كه چه فرد فقير و چه جامعه مبتلا به فقر اقتصادي هر دو در معرض كفرند.
2ـ وظيفه متصديان در به كارگيري ثروت ملي و امكانات اقتصادي، در خدمت عامه مردم و ايجاد رفاه عمومي، وظيفه‌اي مهم و مؤكد است، به گونه‌اي كه عزت و سر بلندي جامعه به كاركرد صحيح آنان وابسته است.

جلوه‌هاي رشد اقتصادي در دولت حضرت مهدي (عليه‌السلام)
1ـ عموميت يافتن بهبود وضعيت اقتصادي
آن چه در دنياي امروز به عنوان شاخص رشد يا افول وضعيت اقتصادي هر كشور، مورد نظر قرار مي‌گيرد، ميانگين درآمد كل افراد آن كشور است. اگر كشوري غني و پيشرفته شمرده مي‌شود، معيارش زيادتي ثروت و ذخاير ارزي آن كشور است، اگر چه بخش وسيعي از مردم آن كشور زير خط فقر به سر ببرند. به طور مثال: آمريكا با صرف نظر از اين كه ثروت و سرمايه‌هاي متراكم گشته‌اش از چه غارت‌ها و خيانت‌هايي حاصل آمده، كشوري ثرومند به حساب مي‌آيد، اگر چه ميليون‌ها نفر در همين كشور در نهايت فلاكت و فقر زندگي مي‌كنند. در كشور آمريكا و به ويژه در برخي ايالت‌هاي آن ـ به شهادت فيلم‌هاي مستند و گزارش‌هاي متعدد مؤسسات تحقيقاتي ـ چه بسيارند مردمي كه شب و روزشان در گوشه و كنار پارك‌ها و حاشيه خيابان‌ها مي‌گذرد و يا در تونل‌هاي زير زميني تاريك و آلوده مخصوص فاضلاب، نيازهاي غذايي خود را شكار و خوردن موش‌ها بر طرف مي‌سازند.
صحنه‌هايي مانند در آوردن جنازه مساكيني كه سطل‌هاي زباله را مسكن خود قرار داده‌اند، يا جمع آوري هزاران كودك خياباني كه گرسنه و درمانده، طعمه باندهاي فساد و فحشا و سرقت و اعتياد شده‌اند، چهره بزك كرده مدعيان اقتصاد پيشرفته را كريه جلوه مي‌دهد.
اما از نظر اسلام و مهدويت، آن چه معيار درست پيشرفت واقعي اقتصاد در جامعه شمرده مي‌شود، ريشه كن شدن كامل فقر و بي نيازي عمومي است، آن چنان كه در مورد دوران شكوهمند حاكميت جهاني حضرت مهدي (عليه‌السلام) تحقق مي‌يابد: «قطعا بر شما زماني فرا مي‌رسد كه كسي از شما براي انفاق دينار و درهم خويش مستمندي را نمي‌يابد، چون همگي مردم به فضل خداوند به بي نيازي كامل رسيده‌اند.»[41]
در دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام)، رشد و توسعه اقتصادي نه ابزاري براي فربه تر شدن سرمايه‌ داران، و رفاه و آسايش گروهي از نخبگان جامعه، بلكه مقدمه‌اي براي عموميت يافتن رفاه، و نيكو شدن وضعيت معيشتي همه افراد جامعه است: «زماني كه قيام قائم ما فرا رسد، ثروت‌ها را به تساوي بين مردم تقسيم كند، و در ميان بندگان خدا چه نيكان و چه بدان آنان به عدالت رفتار نمايد، و (در آن زمان) اوضاع معيشت همه مردم بهبود مي‌يابد.»

2ـ آباداني همه جاي زمين
علي رغم تئوري‌هاي عرضه شده بيگانگان كه بيش‌ تر به انگيزه‌ هاي سياسي، شعار ناكافي بودن ذخاير انرژي و سرمايه‌هاي معيشتي زمين، براي نسل‌هاي رو به افزايش آينده جهان را سر مي‌دهند و ايده استعماري «كنترل جميعت» را به ويژه در كشورهاي جهان سوم ـ كه همه معادن و ذخاير و ثروت‌هايشان بايد پشتوانه اقتصادي از ما بهتران غربي باشد! ـ تنها راه نجات از بحران مي‌شمارند، اعتقاد اسلامي در تأييد كارشناسي‌هاي بي طرفانه، بر آن است كه اگر انسان‌ها از فتنه‌هاي استكبار و استعمار در امان بمانند و در مسير آباداني همه سرزمين‌ها درست راهنمايي شوند، امكانات و ثروت‌هاي زمين، ده‌ها برابر جميعت كنوني دنيا را در بهترين وجه اقتصادي، جواب گو خواهد بود.
زماني كه حضرت مهدي (عليه‌السلام)، حكومت اسلامي را در سراسر دنيا استقرار مي‌بخشد، از همه ظرفيت‌هاي سرزمين محيطي زمين استفاده كامل به عمل مي‌آيد، او دغدغه‌هاي اميرالمؤمنين علي (عليه‌السلام) را عملي خواهد ساخت كه در قريب 1400 سال پيش به محيط زيست و سلامت آن مي‌انديشيد و مردم را در برابر بي توجهي به بندگان و سرزمين‌هاي خدا هشدار مي‌داد، و آنان را حتي در برابر رعايت حق قطعه زمين‌ها و حيوانات مسئول مي‌دانست.[42]
او دانش و تكنولوژي نو و متكامل آن دوران را به خدمت خواهد گرفت تا از همه جاي زمين، به عنوان اصلي‌ ترين منبع سرمايه‌هاي مورد نياز بشر، كامل ترين بهره‌ها به دست آيد. كشف دفينه‌ها، استخراج معادن، استحصال انرژي، توسعه كشاورزي، رشد دامپروري، و آباد سازي همه خرابي‌هاي زمين، چنان ثروت و رفاهي را براي مردم دنيا فراهم مي‌سازد كه ديگر بساط فقر و فلاكت از بسيط زمين بر چيده خواهد شد. مردم همه گونه مواد مورد نياز خود را به وفور در دسترس مي‌يابند، ارزش پول كاهش مي‌يابد، و ديگر همه انسان‌ها احساس بي نيازي خواهند كرد.[43]
در مورد آبادسازي همه جاي زمين كه يكي از استراتژي‌هاي حكومت جهاني عدل است، روايتي از امام باقر (عليه‌السلام) به دو صورت نقل گرديده است: «ولا يبقي في الارض خراب إلا و يعمره؛ هيچ خرابي و نابساماني در زمين نمي‌ماند، مگر آن كه (حضرت مهدي (عليه‌السلام)) آن را آباد مي‌سازد».[44] «فلايبقي في الأرض خراب إلا قد عمر؛ هيچ خرابي و نابساماني در زمين نمي‌ماند، مگر آن كه آباد مي‌شود».[45]
اگر بپذيريم كه دو روايت از جانب آن بزرگوار صادر گريده‌اند، بايد اولي را ناظر به نقش هدايتي و نظارتي حضرت مهدي (عليه‌السلام) در بازسازي اقتصادي برتر، با بهره گيري از آباد سازي همه جاي زمين دانست؛ و دومي را بيانگر نقش مردم در اجراي رهنمود‌هاي آن بزرگوار در سامان دهي وضعيت اقتصاد اسلامي با آباداني زمين به شمار آورد.
در اين كه سياست‌ها و تدابير اقتصادي امام زمان (عليه‌السلام) در عمران و آبادني زمين، و فراواني بهره رساني آن تأثيرگذار است، در كلامي منسوب به اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) آمده است: «به وسيله مهدي است كه زمين آبادان مي‌شود، و صفا و شادابي مي‌يابد، به وسيله اوست كه نهرهاي زمين جاري مي‌گردد، فتنه‌ها و تجاوزات از بين مي‌رود، و خير و بركت زمين افزايش مي‌يابد.»[46]
علاوه بر آن چه ذكر گرديد، روايات ديگري نيز از ائمه معصوم (عليه‌السلام) نقل گرديده كه در آن‌ها، اگر چه به صراحت از آبادي همه جاي زمين سخن نگفته‌اند، اما دلالت مضموني آن‌ها بر همين مطلب قابل تأمل است: «و اگر قيام قائم ما تحقق يافت، آسمان بارانش را نازل خواهد كرد، و زمين گياهانش را خواهد رويانيد، و كينه از دل‌هاي بندگان خدا رخت بر خواهد بست، و حيوانات وحشي و اهلي با هم سازگاري پيدا خواهند كرد به گونه‌اي خواهد بود كه (امنيت در حدي خواهد بود) زني فاصله بين عراق تا شام را پياده بپيمايد، قدمش را جز بر گياهان نگذارد، و هيچ درنده‌اي او را به وحشت نيندازد، در حالي كه زينت خود را بر سر دارد». در اين فرمايش اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) اگر چه تأكيد بر امنيت است؛ لكن آباداني همه جاي زمين در آن دوران نيز از آن فهميده مي‌شود، زيرا وقتي كه زني فاصله عراق تا شام را، كه در گذشته جزء بايرترين و متروك ترين سرزمين‌ها به شمار مي‌آمده، در حالي مي‌پيمايد كه سر تا سرش پوشيده از گياهان است و حتي به اندازه جاي يك گام، زمين خالي از زراعت وجود ندارد، ديگر سرزمين‌هاي دنيا به طريق اولي سر سبز و آباد خواهند بود.

3ـ پايان رنج و مشقت در به دست آوردن روزي
«بدانيد كه اگر شما آن خورشيد طلوع كننده را مشرق از پيروي كنيد، شما را به راه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) راهبري مي‌كند، و از نابينايي، ناشنوايي و ناگويايي شفا مي‌يابيد، و از رنج و مشقت در طلب روزي، و ظلم و حق كشي در مورد ديگران رهايي مي‌يابيد، و سنگيني كمرشكن وام‌هاي انباشته و حقوق تضييع شده را از دوش خويش دور خواهيد افكند.
جهل انسان‌ها به توانايي‌هاي خويش و منابع اصيل توليد سرمايه، راحت طلبي و سستي در به كارگيري استعدادها و بهره‌ گيري از امكانات، سوء مديريت متصديان امور اقتصادي، تجاوزات و بهره كشي‌هاي نارواي اقليت توانمند جوامع، از ساير اقشار، ثروت اندوزي‌هاي بي حساب و انحصار گرايي‌هاي كنترل ناشدني و سرمايه‌دارن، و زورگويي‌ها و باج خواهي‌هاي طبقات حاكم، در اغلب دوران‌هاي پيش از ظهور باعث مي‌شده است كه اكثر مردم، در هر جامعه و در هر زمان، براي گذراندن زندگي و به دست آوردن لوازم اوليه معيشت خويش، دچار رنج فراوان، و متحمل حقارت و زبوني بسيار شوند.
در دوران‌هاي پيش از ظهور، كمبود كار، صعوبت اشتغال، ناكافي بودن درآمدها، گراني و كميابي لوازم زندگي موجب گرفتار شدن جامعه به مفاسد اقتصادي، و رو كردن افراد به مشاغل غير قانوني و حق كشي در مورد يكديگر بوده است، اما دوران پر شكوه حضرت مهدي (عليه‌السلام) كه فرا مي‌رسد، مردم روزگار در سايه پيروي از مرام پيامبرانه او، از كور كورانه عمل كردن و چشم و گوش بسته اقدام نمودن نجات مي‌يابند، و ديگر در طلب رزق و روزي خويش به رنج و مشقت دچار نمي‌شوند، و براي به دست آوردن مال و ثروت بيش‌تر، به ستم بر ديگران راضي نمي‌شوند.در زمانه طلوع خورشيد مشرق، راه به دست آوردن رزق فراوان براي همگان آن قدر هموار است، و همت همگان براي تحصيل روزي حلال آن قدر والاست كه ديگر حقي از كسي ضايع نمي‌شود، و حقوق ضايع شده پيشين همگي جبران مي‌شوند، وام ها ادا مي‌شوند و ديگر نيازي به وام گرفتن از ديگران وجود نخوهد داشت.

راهكارهاي اقتصادي امام زمان (عليه‌السلام)
امام زمان (عليه‌السلام)، به عنوان فرزند و جانشين پيامبر (صلي الله عليه و آله)، و كسي كه سيره و سنت و رفتار و روش‌هاي مديريتي و حكومتي‌اش همگي همسان پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) است، براي همه انسان‌هاي عصر خويش، (چه در غيبت و چه در ظهور) بهترين و والاترين الگوست.
اگر در روايات شريفه، روش‌هاي مديريتي و راهكارهاي اقتصادي آن بزرگوار ترسيم گرديده است، تنها براي پيشگويي وضع آينده بشر و ترسيم چهره زيباي دوران پس از ظهور نيست، معصومان (عليهم السلام) خواسته‌اند مدل مديريتي مورد نظر خداوند، در بهترين عصر مورد پسند او را جهت الگوگيري مديران و متصديان امور اقتصادي در جوامع معتقد به مهدويت ارائه دهند.

1ـ مساوات
تلاش در جهت ايجاد موازنه اقتصادي بين اقشار مختلف جامعه، همسان سازي سطوح درآمد، برقراري تعادل در بهره‌ وري از منابع سرمايه، به گونه‌اي كه به تساوي بين مردم و بي نيازي همگاني بينجامد، از برنامه‌هاي اقتصادي حضرت مهدي (عليه‌السلام) است.
حضرت با سامان دهي امور و ايجاد سازماني در جهت ايجاد تعادل و حفظ مساوات اقتصادي، راهكارهاي ذيل را در جامعه توحيدي عصر ظهور مقررخواهد فرمود:
ـ جلوگيري از انباشته شدن بيش از حد ثروت و دارايي در نزد افراد،
ـ كنترل صاحبان قدرت و سرمايه، و ايجاد محدوديت‌هاي قانوني،
ـ ايجاد تعهدات مختلف در قشر پر درآمد جامعه، براي پوشش دادن به نيازهاي اجتماع،
ـ رسيدگي به اقشار كم در آمد و مساعدت آنان در بالا بردن كارآيي‌ها و توان اقتصاد خود،
ـ جلوگيري از بهره كشي‌هاي ناروا،
ـ ايجاد ضمانت اجرايي در مورد حفظ حقوق عموم مردم، و رفع زمينه‌هاي حق كشي،
ـ عطاياي ويژه، و ايجاد فرصت‌هاي خاص شغلي در موارد مقتضي. از اين رو عنايت به فرمايش‌هاي اميرالمومنين (عليه‌السلام)، راهگشاخواهد بود: «يكي از حقوق شما مردم بر حاكم اسلامي آن است كه با شما به انصاف رفتار كند، و در بين شما تعديل (در امور اقتصادي و معيشتي) ايجاد نمايد.»[47]

«به خدا سوگند! اگر علم را از معدن آن فرا مي‌گرفتيد... ديگر هيچ كس در تأمين هزينه زندگي افراد عائله خويش ناتوان نمي‌گشت، و هيچ مسلمان يا كسي كه با مسلمانان پيمان بسته است، مورد ستم واقع نمي‌شد.»[48]

2ـ تقسيم مساوي ثروت
رعايت عدالت در بين مردم، جلوه‌هاي گوناگون و راهكارهاي متفاوت دارد كه قطعا يكي از اساسي ترين آن‌‌ها تقسيم مساوي ثروت‌ها و توزيع عادلانه امكانات است. برخورداري يكسان همه مردم جامعه از سرمايه‌هاي طبيعي يا ذخاير بيت المال شرط عدالت است. تفاوت قائل نبودن بين اقشار مختلف و افراد جامعه در بهره‌مند سازي آنان از حقوق شهروندي و اموال عمومي، همان فرهنگي است كه پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) بر آن پاي فشرده و دغدغه هميشگي اميرالمومنين (عليه‌السلام) بوده است.
اين كه هر كس زير پرچم اسلام قرار مي‌گيرد و به آن چه وظيفه مسلماني اوست عمل مي‌نمايد، داراي حقي برابر با سايرين مي‌شود و ديگر حتي سابقه بيش تر در پذيرش اسلام يا بيش تر بودن او در مراتب ايمان و تقوا هم نمي‌تواند ملاك تفاوت او در بهره وري از بيت المال باشد. «شما بندگان خداييد و مال، مال خداست، كه بايد به تساوي بين شما تقسيم گردد، هيچ كس را در اين زمينه بر ديگري برتري نيست.»[49]
با رعايت همين سياست‌ است كه جامعه از خطر اختلاف طبقاتي نجات مي‌يابد و راه بر امتياز طلبي‌ها و فزون خواهي‌ها بسته مي‌شود. ديگر آن كس كه به دستگاه حكومت نزديك تر است، يا مسئوليتي سنگين تر از ديگران بر عهده دارد، يا سابقه مبارزاتي بيش تر دارد، يا از استعداد و توانايي زيادتري برخوردار است، توقع و انتظار برخورداري بيش تر از حقوق و اموال و امكانات عمومي را ندارد و نبايد داشته باشد.
با همين رويكرد است كه حضرت علي (عليه‌السلام) در برابر زياده خواهي برادرش عقيل، با نزديك ساختن آهن گداخته به دست وي، مخالفت قطعي خود را با درخواست او ابراز و او را به عواقب ناپسند تبعيض در تقسيم اموال مردم متذكر مي‌سازد.[50]
جالب است كه در فرمايش‌هاي معصومان (عليهم السلام)، شريف ترين ملاك برتري كه رعايت تقواي الهي است، باز هم نمي‌تواند در تفاوت قائل شدن در تقسيم اموال مؤثر باشد. «در بهره وري از سرمايه‌هاي عمومي هيچ كس بر ديگري برتري ندارد، و تقوا پيشگان نيز برتري‌شان در روز قيامت و با دريافت پاداش بهتر و ثواب فزون ترست و خداوند دنيا را پاداش بندگان پرهيزكارش قرار نداده است».[51]

3ـ مبارزه با باج خواهي‌ها
در جامعه توحيدي عصر حضرت مهدي (عليه‌السلام)، از بذل و بخشش‌هاي بي حساب به مقربان دستگاه حكومتي، خبري نيست، هيچ كس به جهت موقعيتي كه در سيستم حاكميت دارد، نه حق دارد به كسي دارايي خاص، يا زميني از اموال بيت المال، يا حق بهره وري از آن را ببخشد، و نه حق دارد توقع چنين بخششي را از ديگران داشته باشد. آنان كه در دستگاه حاكمه و زيرمجموعه‌هاي آن فعاليت مي‌كنند، بايد خود را خدمت گزاران جامعه بدانند، و در نهايت تلاشي‌ كه دارند بايد كم ترين انتظارات و توقعات مادي را داشته باشند.[52]
حضرت مهدي (عليه‌السلام) «نظام اقطاعي» را ريشه كن مي‌كند، نه تنها خود به سربازان و واليان و مأمورانش حق اين گونه باج خواهي را نمي‌دهد، بلكه اگر در پيشينه تاريخ ظهور هم كساني از اين گونه قطعه زمين‌ها بهره مند بوده، از آنان باز پس مي‌گيرد و به بيت المال باز مي‌گرداند. «زماني كه قائم ما قيام نمايد، نظام اقطاع از بين مي‌رود و ديگر قطايعي وجود نخواهد داشت.»[53]

4ـ بخشش و عطا
حضرت مهدي (عليه‌السلام) آن چنان كه در روايات ترسيم گرديده، در بخشش و عطاي بي پايان خويش، مظهر بخشندگي و عطا كنندگي پروردگار است، پروردگار كريمي كه دردعاي شگفت ماه رجب او را اين گونه مي‌خوانيم: «اي كسي كه در هر چيزي به او اميداوار هستم، و در هر پديده بد و ناگواري خود را از خشم او درامان مي‌يابم. اي كسي كه با عملي اندك، جزاي فراوان مي‌بخشد، اي كسي كه به هر درخواست كننده‌اي عطا مي‌كند، اي كسي كه به آن‌هايي كه از او درخواست نمي‌كنند، بلكه حتي به آن‌هايي كه او را نمي‌شناسند، باز هم از روي مهرباني و رحمت خويش عطا مي‌كند.»[54]
عطاياي حضرت مهدي (عليه‌السلام)، به آشنا و بيگانه، دوست و دشمن، معتقد و غيرمعتقد، عموميت دارد. او با همين عطاي خويش، زمينه‌هاي بيگانگي و دشمني و سوء اعتقاد را از بين مي‌برد، مشكلات اقتصادي توده مردم را علاج مي‌فرمايد و آنان را براي مفيد و كارآمد بودن كمك مي‌نمايد.
او با همين بخشش‌ها، آثار تربيتي فراوان در جامعه ايجاد مي‌كند و شوق و رغبت بيش‌تر مردم را در همكاري و همياري آنان با دولت بر مي‌انگيزد. «نشانه مهدي (عليه‌السلام) آن است كه بر كافرمايان خويش سخت گيري مي‌كند، مال فراوان به مردم مي‌بخشد، و با بيچارگان بسيار مهربان است.»[55]
«مردي به نزد او مي‌آيد و مي‌گويد: اي مهدي! مالي به من ببخش، سپس حضرت مهدي (عليه‌السلام) به آن ميزان كه بتواند حمل كند مال فراوان در دامنش مي‌ريزد.»[56]
«او به مردم مي‌گويد: بياييد بگيريد اين اموالي را كه به جهت آن با خويشاوندان خود قطع رابطه مي‌كرديد، حاضر به خون ريزي بوديد، و در راه به دست آوردن آن مرتكب حرام خدا مي‌شديد، پس به مردم مي‌بخشد، بخشيدني كه هرگز از هيچ يك از پيشينيان او سابقه نداشته است.»[57]

5ـ سخت گيري نسبت به كارگزاران
اين طبيعت انسان است كه در هنگام دست يابي به قدرت و موقعيت، در معرض خطر خودبيني، خودمحوري، منفعت طلبي، انحصارگرايي و تجاوزطلبي قرار مي‌گيرد. قطعا به هر ميزان كه ايمان و تقواي انسان بيشتر باشد، در برابر اين خطرها، مصونيت بيش تري دارد و به هر اندازه كه روحيه خداترسي و پرهيزكاري در او كم تر باشد، لغزش و انحرافش بيش تر خواهد بود و همين جاست كه بايد مراقبت‌ها و سخت گيري‌هاي بيروني در مورد او شدت يابند.
تجربه بشري ثابت كرده است كه، اگر حكومتي، فارغ از دغدغه‌هاي لازم جهت كنترل كارگزاران، يا تنها به اتكاي عوامل معنوي و دروني در كنترل آنان، از مراقبت و سخت گيري درباره تخلفاتي كه از مأموران و كارگزاران حكومت سر مي‌زند، غافل بماند، حس اعتماد مردم را از دست مي‌دهد و از پشتيباني آنان بي بهره خواهد گشت و در اداره امور حكومت و حفظ مصالح مردم ناتوان خواهد بود.
حكومت اگر بخواهد سالم بماند سلامت جامعه را بتواند تضمين كند، در درجه اول بايد عوامل حكومت و مسئولان و كارگزاران بخش‌هاي مختلف دولتي را كنترل و در صورت تخلف مجازات نمايد.
اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) در نامه‌هاي متعددي كه براي واليان و حاكمان نگاشته است، آن چنان در مورد امور جزئي مانند كيفيت لباس پوشيدن و خوردن و سخن گفتن آنان سخن گفته است كه گويا بر كوچك‌ ترين كارهاي آنان نيز نظارت و مراقبت دارد. او در اين نامه‌ها بارها درباره‌ سوء رفتار آنان با رعيت هشدار داده و در مورد تخلفاتشان، سخت گيرانه به عتاب و عقاب رو نموده است.
حضرت مهدي (عليه‌السلام) نيز در همه جهات با الگوگيري از قرآن كريم و سنت‌هاي پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله) و اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) و ساير ائمه بزرگوار اسلام، نظارت و مراقبت بر كارگزاران حكومت و حسن انجام مأموريت‌ها توسط آنان را در دستور كار خويش دارد و چه بسا اين كه در روايات آمده خداوند متعال پستي‌هاي زمين را مرتفع و برجستگي‌هاي آن را هموار مي‌گرداند و دنيا را براي امام زمان (عليه‌السلام) هم چون كف دست در معرض ديد او قرار مي‌دهد،[58] كنايه از سهولت مراقبت او درباره اوضاع سرزمين‌هاي مختلف و كيفيت انجام امور حكومتي در آن‌ها باشد.
در روايات آمده است كه ميان شيعيان و امام (عليه‌السلام) نيازي به پست و پيك وجود ندارد، وقتي امام (عليه‌السلام) با آن‌ها سخن مي‌گويد آنان مي‌شنوند و او را مي‌بينند و امام در جايگاه خود قرار دارد.[59] بديهي است كه حاكمي هم چون امام زمان (عليه‌السلام) با اين همه سيطره و اشرافي كه بر همه نقاط تحت نفوذ حكومت خويش دارد، سلوك و رفتار كارگزاراني را كه عهده دار تأمين نيازهاي مردم و مأمور پاسداري از قانون در جامعه مي‌باشند، به شدت زير نظر دارد و در صورت بروز تخلف، با آنان به شدت برخورد مي‌نمايد. «المهدي شديد علي العمال، رحيم بالمساكين؛ حضرت مهدي (عليه‌السلام) با عاملان حكومت و كارگزاران دولت، سخت گير و با بيچارگان و تهيدستان، مهربان است.»[60]

6ـ تعهد گرفتن از نخبگان براي ساده زيستي
مردم در كيفيت معيشت خود به رهبران جامعه نظر دارند و از سلوك و رفتار آنان تأثير مي‌پذيرند، اشرافي گري و خوش گذراني سردمداران امور حكومت، اثرش بر مدرم كم تر از ضايعات هجوم دشمن نيست. اميرالمؤمنين (عليه‌السلام) در نامه عتاب آلودي كه به عثمان بن حنيف فرماندار بصره نوشته است، او را براي مهمان شدن بر سر سفره طعام‌هاي رنگارنگ نكوهش نموده و مي‌فرمايد: «اگر مي‌خواستم مي‌توانستم از عسل مصفا و مغز گندم و بافته‌هاي ابريشم براي خود خوراك و لباس فراهم كند، اما هيهات كه هوا و هوس بر من غلبه كند و حرص و طمع مرا وادار كند تا طعام‌هاي لذيذ را برگزينم، در حالي كه ممكن است در سرزمين حجاز يا يمامه كسي باشد كه حتي اميد به قرص ناني نداشته باشد.»[61]
با عنايت به آيات شريفه قرآن كه در مذمت مترفان و خوش گذرانان تأكيد فراوان دارد و با توجه به فرمايش‌هاي پيشوايان مقدس اسلام، اصل ساده زيستي و پرهيز از خصلت اشرافيت، امري شريف و پسنديده است و از همين روست كه حضرت مهدي (عليه‌السلام) اگر چه در آن دوران كه حاكميت توحيدي را بنيان مي‌نهد، نعمت‌هاي فراوان و سرمايه‌هاي بي شمار در اختيار دارد، خود و همراهانش را متعهد به ساده زيستي مي‌گرداند.
او براي پايدار ماندن بر اصول معيشتي پيامبرانه و عدم خروج از چارچوب ارز‌ش‌هاي حكومت علوي در همان ابتداي قيام، همه 313 تن ياران گرد آمده در كنار خانه كعبه را به بستن پيماني مقدس فرا مي‌خواند كه بندهايي از آن، متكفل تعهد به نهايت ساده زيستي است.
«ياران متعهد شوند كه لباس خز و حرير نپوشند، كمربند از طلا نبندند زمين را بستر خويش سازند و لباس خشن بپوشند. و به كم اكتفا كنند و خود متعهد مي‌شود كه هم چون آنان لباس بپوشد و بر مركبي مانند مركب آنان سوار گردد و به كم راضي باشد و حاجب و دربان نگيرد.»[62]

7ـ برقراري نظام تأمين سرانه و تقسيم منظم بيت المال
حضرت مهدي (عليه‌السلام) با تنظيم مقرري خاص براي هر خانواده، در دو نوبت از سال حقوق و نقدينه مشخصي را براي اداره زندگي و تأمين نيازهاي طبيعي آنان در اختيارشان قرار مي‌دهد، و نيز در دو نوبت از هر ماه، سهميه‌اي معين از مواد غذايي و ساير اقلام مصرفي مورد نياز هر خانواده را به دست عاملان حكومت، به آنان تحويل مي‌دهد.[63]
در اين اقدام اقتصادي چند نكته قابل توجه وجود دارد:
الف) اين عطاي مستمر به صورت تقسيم حقوق هر شش ماه يك بار، و توزيع سبد كالاي هر دو هفته يك بار، براي همگان در همه دنيا عموميت دارد و تعبير «الناس» ـ به معناي همه مردم ـ در فرمايش امام باقر (عليه‌السلام) نشان مي‌دهد كه اين سياست مربوط به گروه خاصي از مردم نيست و تنها اختصاص به نيازمندان ندارد، تا در آن صورت با عنوان بي نيازي عمومي در جامعه پس از ظهور ـ كه در برخي روايات وارد شده است،[64] ـ منافاتي داشته است
ب) اين حركت هرگز به معناي تعطيلي اشتغال و كسب درآمدهاي خصوصي و شخصي نيست.
هر كس در جامعه حق دارد از شغل مناسب برخوردار باشد و متناسب با توانايي‌هاي خويش از درآمد لازم و امتيازات كافي بهره مند گردد و علاوه بر اين به عنوان حقي اجتماعي، از تسهيلات و مساعدت‌‌هاي عمومي نيز استفاده كند. بله، ترديدي نيست كه از كارافتادگان و ناتوانان، با همين عطايا و مستمري‌هاي مشخص از رفاه نسبي برخوردار خواهند شد.
ج) انفال و سرمايه‌هاي عمومي مانند جنگل‌ها، كوه‌ها، و درياها، رودخانه‌ها، معادن، منابع زيرزميني، و گنجينه‌ها، پشتوانه اقتصادي هر جامعه است و هر دولتي با اتكاي به همين سرمايه‌هاست كه مي‌تواند در ارائه خدمات به مردم و بهسازي همه جانبه كشور موفق باشد. حال اگر با لحاظ همه اوليت‌ها و با صرف سرمايه‌هاي عمومي در همه زمينه‌هاي لازم، باز هم بخش قابل ملاحظه‌اي از درآمدهاي حاصله باقي ماند، بدون شك، در اختيار مردم قرار دادن آن، بهترين راه مصرف به شمار مي‌آيد.
د) سازماندهي تشكيلات گسترده خدمات رساني در سرتاسر دنيا در عصر حضرت مهدي (عليه‌السلام) به گونه‌اي است كه اولا، نظم ويژه توزيع هر سال دو مرتبه حقوق و هر ماه دو بار كالا را تأمين مي‌نمايد، و ثانيا، ارتباط مستقيم سازمان با دستگاه رهبري را عيان مي‌سازد، به شكلي كه مردم در هر كجا كه باشند كليه دريافتي‌ها را عطاي او مي‌شمارند.

8 ـ تقويت كشاورزي و دامداري
اصلي ترين نيازهاي بشري از زمين و دام حاصل مي‌آيد، و اين قاعده‌اي است كه از زمان حضرت آدم (عليه‌السلام) تا قيام رستاخيز ادامه داشته و دارد و پيشرفت علم و صنعت و رشد روزافزون تكنولوژي نه تنها هرگز موجب بي نيازي انسان از محصولات كشاورزي و دام پروري نمي‌شود، بلكه او را در بهره گيري از خاك و دام تواناتر مي‌سازد.
اين كه امروزه قطب‌هاي صنعتي دنيا توانسته‌اند به هيولاي كنترل ناشدني سرمايه و قدرت اقتصادي تبديل شوند، از آن روست كه با استخدام صنعت و فن آوري پيشرفته، از طرفي، انحصارگرانه توليدات كشاورزي و پرورش دام را توسعه بخشيده و با توليد انبوه، بازارهاي جهان را تحت نفوذ و سيطره خود قرار داده‌اند؛ و از طرف ديگر، ظالمانه با سرازير ساختن توليدات ارزان اين دو صنعت به كشورهاي جهان سوم، زمينه‌هاي توليد سنتي محصولات كشت و دام را به شكست و نابودي كشيده‌اند.
در دوران طلايي پس از ظهور، امام زمان (عليه‌السلام) با بهره گيري از عوامل ذيل به تقويت و رشد عوامل توليد كشاورزي و صنعت دامداري مي‌پردازند:
الف) برنامه ريزي‌هايي در جهت بهره وري از همه زمين‌هاي قابل كشت دنيا، با ذخيره سازي باران‌ها و تقسيم حساب شده آب نهرها.
ب) ترتيباتي در جهت غني سازي زمين‌ها براي كشت‌هاي متناوب فصلي، و تبديل زمين‌هاي باير به مزارع و باغ‌هاي حاصل خيز.
ج) علمي سازي توليد و پيشرفت چشم‌گير تكنولوژي كشت زمين و پرورش دام.
د) ايجاد فرهنگ صحيح اشتغال به اين دو صنعت.
و) متناسب سازي توليد و عرضه با ميزان دقيق تقاضا براساس نيازهاي واقعي و عادلانه كل انسان‌ها.
تعابير مختلفي كه در روايات ويژه پس از ظهور در مورد آباداني همه جاي زمين، پوشيدگي همه سرزمين‌ها از سبزه وگياه، فراواني خارق العاده باران، جاري شدن نهرها، رويش بي سابقه گياهان و ثمردهي بي نظير درختان، بخشندگي زمين، كثرت دام و فراواني خير و بركت‌ها مورد تأكيد قرار گرفته‌اند و در ابواب پيشين به مناسبت، ذكري از آن‌ها به ميان آمد، همگي مرتبط با همين سياست اقتصادي در دوران حاكميت حضرت مهدي (عليه‌السلام) مي‌باشند.

9ـ مجازات متخلفان اقتصادي
دستورهاي مختلف اسلام در همه ابعاد زندگي فردي و اجتماعي مجموعه‌اي متوازن، هماهنگ و همخوان را تشكيل مي‌دهند كه براي تأمين سعادت فرد و جامعه، بي ترديد همه آن‌ها بايد مورد توجه قرار گيرند.
اين كه در جامعه‌اي با ملاحظات سياسي و حزبي يا با نگراني‌هاي حاصله از به هم خوردن سيستم ارتباطات ديپلماتيك و خروج از دايره قراردادهاي به اصطلاح بين المللي، برخي از احكام و قوانين اسلامي مورد بي توجهي يا كم اعتنايي قرار گيرند، بي ترديد اصل سلامت اقتصاد، سياست و فرهنگ اسلامي جامعه را به خطر خواهد انداخت.
در جامععه امروزي، كشورهايي كه به سلامت اقتصاد كشور خود مي‌انديشند، حتي از تخلف‌هايي كه عالي ترين مقامات كشوري صورت مي‌دهند، چشم پوشي نمي‌كنند و بدون تسامح هر فرد، در هر موقعيت و مقام را در مورد تخلفي كه در امور اقتصادي مورد قبول كشور مرتكب شده است، محاكمه و مجازات مي‌كنند، در حالي كه در كشورهاي اسلامي با جوسازي‌هايي كه مخالفان داخلي و خارجي نظام‌هاي اسلامي انجام مي‌دهند، گاهي با ملاحظاتي خاص، بديهي ترين تخلفات و رسواترين قانون شكني‌هاي اقتصادي از روند مجازات اسلامي دور مي‌ماند و بدين ترتيب راه براي تخلفات بزرگ تر و ناكامي سيستم اقتصاد هموار مي‌گردد.
اما در دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام) آن زمان كه اسلام ناب با همه ابعادش، معيار حكومت و سياست و قضاوت خواهد بود، سخت گيري در مجازات قانون گريزان اقتصادي تا پايه‌اي پيش مي‌رود كه بنا به روايتي از امام صادق (عليه‌السلام) كسي كه از روي عناد زكات اموال خويش را نمي‌پردازد و يا در مسير پرداخت زكات توسط مردم، مانع تراشي و كارشكني مي‌كند، به اعدام محكوم مي‌شود.[65]

10ـ ايجاد امنيت
در دوران پس از ظهور امنيت در همه ابعادش، در همه دنيا حاكم خواهد گشت، و بي گمان اين امنيت، چه در سرمايه گذاري نسبت به توليد و چه در روند تجارت و عرضه كالا و چه در انواع مختلف خدمات رساني تأثيرگذار خواهد بود و رشد همه جانبه اقتصاد را به دنبال خواهد داشت.

11ـ مبارزه با تجمل گرايي و اشرافي گرايي
تجمل گرايي در زمان حكومت حضرت مهدي (عليه‌السلام) ريشه كن خواهد شد و هيچ كس به بهانه اين كه ثروت فراوان و رفاه كامل دارد به زندگي اشرافي روي نخواهد كرد؛ زيرا تنها ثروتمند بودن و در اختيار داشتن طلا و جواهر نيست كه انسان را گرفتار تجمل گرايي و اشرافي گري مي‌نمايد، بلكه سوء سريرت، عدم برخورداري از ارزش‌هاي اسلامي و انساني، رقابت‌هاي ناروا و تبليغات ناسالم در جامعه و گرفتار شدن در دام غفلت، لذت پرستي و دنيا طلبي است كه انسان‌ها را به چنين ورطه‌اي مي‌كشاند و همه اين‌ها در عصر حاكميت صالحان اصلاح خواهد گشت.

از نگاهي ديگر زشتي تجمل گرايي و ناروايي زندگي اشرافي ريشه در حرمت اسراف و تبذير دارد، كه به عنوان دو آفت اقتصادي در دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام) ممنوعيت خواهند داشت.
اين كه در قرآن كريم تبذيركنندگان برادران شيطان‌ها خوانده شده‌اند، شايد به جهت اين باشد كه اين گروه از سرمايه‌ داران، نه تنها خود همراه و همگام شيطان مي‌شوند و با غرق شدن در زرق و برق ماديات و تجملات زندگي در مسير هلاكت قدم بر مي‌دارندع بلكه در فريب و گمراهي ديگران نيز سهيم گشته و ياري دهنده شيطان شمرده مي‌شوند. اينان نه فقط خود به فراموشي از ياد خدا و قيامت دچار مي‌شوند، بلكه اقشار ديگر جامعه را هم به دنيا دوستي و اشرافي گري مي‌كشانند.
عامل ديگر در محكوميت زندگي تجمل آلود رشد عقلي، كمال فكري و كرامت اخلاقي مردم در دوران پس از ظهور است كه به خودي خود راه را براي چنين گرايش‌هايي مي‌بندد و از آلوده شدن فرد و جامعه به چنين آفت‌هايي جلوگيري مي‌كند.
از طرفي سرمايه‌گذاري مفيد در مسير تعالي همه جانبه جامعه و فراهم آوردن زمنيه‌هاي رشد آن، از صرف هزينه‌ها براي امور غير ضروري و تجملاتي باز مي‌دارد.
اصولا عصر حضرت مهدي (عليه‌السلام)، عصر انقلاب ارزش‌هاست. از اين رو اگر در دوران پيش از ظهور، به جهت سوء مديريت‌ها و خيانت‌هايي كه در سيستم فرهنگ سازي صورت مي‌گيرد، مردم، داشتن كاخ و ويلاهاي كاخ مانند را ارزش مي‌شمارند و براي داشتن اتومبيل بسيار گران قيمت، يا حتي هواپيماي اختصاصي آرزوي طولاني در سر مي‌پرورانند، مردم عصر حضرت مهدي (عليه‌السلام) اين جلوه‌ها را كاملا ضد ارزشي مي‌دانند و هرگز تصور آلوده شدن به چنين مظاهري را به خيال خود راه نمي‌دهند.
امروزه اگر كسي كه ميلياردها تومان ثروت بادآورده و به خيانت جمع آوري شده را صرف تزيينات و تجملات خانه و باغ و مؤسسه تجاري مي‌كند و ميلياردها تومان اموال حاصل از رباخواري، رانت خواري، احتكار، قاچاق، واسطه گري‌هاي اجحاف آميز و باج‌ خواهي‌هايش را در پارتي‌ها، جشن‌ها، عيش و نوش‌ها و سفره‌هاي گناه آلود خارجي مصرف مي‌نمايد، نه تنها مجرم شناخته نمي‌شود، بلكه به عنوان ميلياردي با پرستيژ و داراي شخصيت ممكن است همه جا مورد احترام نيز قرار گيرد. اما در عصر حاكميت توحيد و عدل، اولا، راه پولدار شدن اين گونه افراد بسته مي‌شود و ثانيا، راه‌هاي خرج درآمدها ضابطه مند و كنترل شده است و فرصت اين گونه تجمل گرايي‌ها را به كسي نمي‌دهند. «روزي پيامبر اسلام (صلي الله عليه و آله) از راهي عبور مي‌كردند، چشمشان به ساختمان مجلل و بزرگي كه در كنار جاده ساخته شده بود، افتاد. از همراهان پرسيدند: اين عمارت از كيست؟ عرض كردند: از آن يكي از انصار است. حضرت بسيار ناراحت شدند و زماني كه صاحب آن ساختمان سر رسيد و سلام كرد، پيامبر (صلي الله عليه و آله) روي از او گرداندند، و جواب سلام او را ندادند. مرد انصاري آثار خشم را در چهره آن حضرت ديد، موضوع را از ياران پرسيد: گفتند: پيامبر (صلي الله عليه و آله) وقتي شنيدند كه اين ساختمان مال توست، اين چنين ناراحت شدند. مرد انصاري رفت و همان روز براي ويران كردن آن بارگاه اقدام نمود. روزي ديگر كه حضرت رسول (صلي الله عليه و آله) از آن جا عبور كردند و ديگر آن ساختمان را نديدند، پرسيدند، آن عمارت چه شد؟ وقتي همراهان جريان را گفتند، حضرت فرمودند: هر بنايي در روز قيامت وبال صاحب اوست و مايه بازخواست مي‌شود، مگر آن مقداري كه به آن نيازمند است.»[66]
با چنين رويكرد پيامبرانه است كه حضرت مهدي (عليه‌السلام) با دين ستيزان دنيا دوست هيچ گونه سازشي نخواهد داشت، توطئه‌هايشان را كشف، فسادانگيزي‌هايشان را ممنوع و خوش گذراني‌هايشان را متوقف خواهد ساخت. اموال و ابزار سلطه آنان را ضبط، خانه‌ها و مؤسساتشان را بازرسي، و قصرهايشان را خراب خواهد كرد.[67] و بدين ترتيب هم در بعد پيش گيري و هم در بعد مبارزه با تجمل گرايي و اشرافي گري، دوران حضرت مهدي (عليه‌السلام) را مي‌توان شاخص‌ ترين دوران تاريخ بشر دانست.
از منظر قرآن كريم هم سنت خداوند بر آن است كه هرگاه بخواهد امتي را به جهت كفر و طغيان و معصيتشان عذاب نمايد و به هلاكت كشاند، دست سرمايه‌ داران، سرمستان نعمت، خوش گذرانان، طغيانگران و شهوت رانان ثروتمند و مرفهان بي درد[68] را باز مي‌گذارد و آنان جامعه را به هر فسق و فسادي آلوده خواهند كرد و همه اصلاحگران را مطرود و همه روزنه‌هاي اصلاح را مسدود خواهند نمود تا جايي كه وعده عذاب محقق، جامعه متلاشي و سرزمينشان زير و زبر گردد.
بنابراين، اگر در حكومتي همچون حكومت توحيدي موعود قرار باشد ريشه هر گونه فسق و فجور سوزانده شود، اصلاح در همه شئون جامعه پديد آيد، مصلحان عزت يابند و با از بين رفتن هر گونه عامل عذاب، سعادت و رحمت بر امت اسلام و سرزمين اسلامي باريدن گيرد، راهي جز بريدن دست سرمايه داران خوش گذران و مرفهان طغيانگر باقي نمي‌ماند.

--------------------------------------------------------------------------------
[1] - شيخ مفيد: الاختصاص، ص 6.
[2] - بحارالانوار: ج 52، ص 388.
[3] - همان.
[4] - همان.
[5] - بحارالانوار: ج 52، ص 308.
[6] - شيخ صدوق: كمال الدين، ص 653.
[7] - همان.
[8] - طه: آيه 1 ـ 2.
[9] - شعراء: آيه 3.
[10] - ر. ك: المحجة فيما نزل في القائم الحجه: ص 106.
[11] - هود: آيه 80.
[12] - شيخ صدوق: كمال الدين: ج 2، ص 673.
[13] - المحجة فيما نزل في القائم الججه، ص 137 به نقل از: تأويل الآيات الظاهره.
[14] - اعراف، آيه 170.
[15] - عنكبوت: آيه 45.
[16] - المحجة فيما نزل في القائم الحجه، ص 143 به نقل از: تفسير قمي، ج 2، ص 87.
[17] - ر. ك: المحجة فيما نزل في القائم الحجه، ص 143.
[18] - نحل: آيه 90.
[19] - آل عمران: آيه 104.
[20] - آل عمران: آيه 110
[21] - مستدرك الوسائل: ج 2، ص 358؛ كنزالعمال، حديث 5564.
[22] - انعام: آيه 48.
[23] - بقره: آيه 62.
[24] - نحل: آيه 97.
[25] - غافر (مومن)، آيه 40.
[26] - ذاريات: آيه 56.
[27] - مفردات راغب: ص 156.
[28] - معجم الفاظ القرآن الكريم: ص 351.
[29] - مفردات راغب: ص 156.
[30] - تفسير راهنما: ج 13، ص 368. (با اندكي تغيير در عبارت)
[31] - المعجمة فيما نزل في القائم الحجه، ص 141 به نقل از: تأويل الآيات الظاهره؛ مجمع البيان، ج 7، ص 66.
[32] - همان.
[33] - بحارالانوار: ج 52، ص 386.
[34] - امام باقر (عليه‌السلام): «تؤتون الحكمة في زمانه»، بحارالانوار: ج 2، ص 352.
[35] - منتخب الأثر: ص 483.
[36] - امام خميني (قدس سره)، در جستجوي راه امام از كلام امام، دفتر بيست و دوم، برگرفته از صفحات 204 ـ 206.
[37] - مقام معظم رهبري ـ زيد عزه ـ روزنامه جمهوري اسلامي، چهارشنبه 26/2/75، ص 3.
[38] - نحل: آيه 112.
[39] - الزام الناصب: ص 163.
[40] - «كاد الفقر أن يكون كفرا». ميزان الحكمه، ج 7، ص 498؛ بحارالانوار، ج 69، ص 29.
[41] - بحارالانوار: ج 51، ص 146.
[42] - نهج البلاغه صبحي صالح: خ 167.
[43] - همان: ج 51، ص 146.
[44] - منتخب الاثر: ص 482 به نقل از: اسعاف الراغبين.
[45] - كمال الدين: ج 1، ص 331.
[46] - ينابيع الموده: ص 467.
[47] - همان: ج 75، ص 356.
[48] - مستدرك نهج البلاغه: ص 31.
[49] - كافي: ج 8، ص 360.
[50] - نهج البلاغه: خ 224، شرح ماجراي فقر عقيل و درخواست بخشش گندم بيش تر از بيت المال، از زبان خود امير المومنين (عليه‌السلام).
[51] - كافي: ج 8، ص 360.
[52] - تحف العقول: ص 155.
[53] - بحارالانوار: ج 52، ص 309.
[54] - مفاتيح الجنان: اعمال ماه رجب.
[55] - منتخب الاثر: ص 311.
[56] - همان: ص 311.
[57] - بحارالانوار: ج 52، ص 390؛ غيبت نعماني، ص 237.
[58] - بحارالانوار: ج 52، ص 328.
[59] - همان: ص 236؛ منتخب الاثر، ص 438.
[60] - منتخب الاثر: ص 311 به نقل از: عقدالدرر بشارة المصطفي (صلي الله عليه و آله).
[61] - نهج البلاغه: نامه 45.
[62] - منخب الاثر: ص 469.
[63] - امام باقر (عليه‌السلام): بحارالانوار، ج 52، ص 352.
[64] - همان: ج 51، ص 146.
[65] - «مهدي (عليه‌السلام) مانع الزكاة را مي‌كشد». همان، ص 225.
[66] - مجمع البيان: ج 7، ص 198.
[67] - برگرفته از صلوات بر حضرت مهدي (عليه‌السلام): مفاتيح الجنان.
[68] - معجم الفاظ القرآن الكريم: ج 1، ص 154؛ معاني واژه «مترفين» در اين كتاب متعدد و مطابق با تعابير مذكور است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page