بَلِ اللهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّاكِرِينَ
ترجمه :
66. بلكه خداوند متعال را پس بايد عبادت كنى و بوده باشى از شكرگزاران.
تفسير :
]امر به عبادت و شكرگزارى[
(بَلِ) اضراب از ما قبل است، يعنى چون شرك موجب حَبطِ اعمال مىشود و مورثِ خسران و زيان است، بايد موحدّ شد. (اللهَ فَاعْبُدْ) «الله» مفعول «فَاعْبُدْ» مىشود و تقديم مفعول بر فعل دليل بر اختصاص است، مثل (إِيّاکَ نَعْبُدُ وَ إِيّاکَ نَسْتَعِينُ)[1] و فاء (فَاعْبُدْ) تفريع بر ما قبل است، يعنى بعد از
اينكه شرك نياورى كه موجب حبط اعمالت مىشود و خاسر مىشوى، پس بايد عبادت كنى و پرستش نمايى الله را كه اولين كلمه دين و اسلام، توحيد عبادتى است و مفاد كلمه «لا اِله الّا الله» است و توحيد ذاتى و صفاتى و افعالى به دلالت التزامى كلمه توحيد است و از لوازم اوست، چنانچه توحيد نظرى به دلالت اقتضايى است و مكرراً اشاره شده و امر به عبادت، امرِ ارشادى است، مثل امر به اطاعت ]كه[ به حكم عقل مستقل واجب است عبادت و اطاعت او، زيرا امر مولوى موجب تسلسل مىشود. مثلاً عبادت صلات امر مولوى دارد كه در تركش عقوبت است. اگر امر (فَاعْبُدْ) هم مولوى باشد آن هم عبادت است بايد كرد و هكذا، پس امتثال امر صلاتى هزارها امر دارد الى غير النهايه و تركش هزارها معصيت است الى غير النهاية.
(وَ كُنْ مِنَ الشّاكِرِينَ) اين هم امر ارشادى است، زيرا عقل حكم مىكند به وجوب شكر مُنعِم و شكر هم درجاتى دارد: اولاً، بداند كه از جانب اوست، مستند به اسباب و اقدام خود و ديگران نيست. ثانياً، بداند كه از راه تفضل است نه استحقاق، كسى از او طلبكار نيست و ثالثاً، نعم الهيه بسيار است كه (إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللهِ لا تُحْصُوها)[2] بالاخص نسبت به پيغمبر اكرم كه اشرف مخلوقات است، نِعَمِ ظاهريه و باطنيه جسمانيه و روحانيه داخليه و خارجيه الى ما شاء الله و رابعاً، بداند كه از عهده شكر كوچكترين نِعَمِ او بر نمىآيد، چه رسد به نِعَمِ عاليه.
* * *
[1] . تو را مىپرستيم تنها و بس، به جز تو نجوييم يارى زكس. سوره حمد: آيه 5.
[2] . و اگر نعمت خدا را شماره كنيد، نمىتوانيد آنها را به شمار در آوريد. سوره ابراهيم: آيه 34.
آیه 66 «بَلِ اللهَ فَاعْبُدْ وَ كُنْ مِنَ الشّاكِرِينَ»
- بازدید: 988