پس از اينكه معلوم شد كه بهترين روشها آن است كه با فطرت انسان انطباق كامل داشته باشد و آن فقط روش انبياء عليهم السلام مى باشد بايد توجه داشت كه ايشان يك سلسله معارف و روشهاى عملى و اخلاقى مشتركى دارند و آن دعوت به توحيد و توجه به معاد و سفارش بندگى و اطاعت (919) پروردگار و تبعيت از تقوى و اصول كلى اخلاقى است ، و يك سلسله روشهاى (920) عملى خاصى دارند كه آن بستگى دارد به شرايط مكانى و زمانى خاص هر يك از ايشان ، و اگر دين جديد، دين قديم را نسخ مى كند آن احكام خاص را برداشته و احكام خاص ديگرى را جايگزين آنها مى كند و يا احكام آن را تكميل مى نمايد - اين مطلب بحث عميقى دارد كه مربوط به اين بحث نمى شود - در عين حال ايمان به حقانيت تمامى آنها نسبت به زمانهاى خودشان لازم است و كفر به بعضى از آنها مستلزم كفر به ديگران نيز مى باشد. قرآن كريم مى فرمايد: آمن الرسول بما انزل اليه من ربه والمؤ منون كل آمن بالله و ملائكته و كتبه و رسله لانفرق بين احد من رسله و قالوا سمعنا و اطعنا غفرانك ربنا و اليك المصير (921)، (رسول به آنچه كه از طرف پروردگارش به سوى او نازل مى شود ايمان دارد و تمامى مؤ منين به خدا و ملائكه و كتابها و رسولان الهى ايمان داشته - مى گويند - بين هيچ يك از رسولانش فرق نمى گذاريم و مى گويند پروردگارا گوش داديم و اطاعت كرديم مغفرتت را به سوى توست بازگشت ) و درباره كسانى به بعضى از ايشان كفر مى ورزند مى فرمايد: ان الذين يكفرون بالله و رسله و يريدون ان يفرقوا بين الله و رسله و يقولون نؤ من ببعض و نكفر ببعض و يريدون ان يتخذوا بين ذلك سبيلا اولئك هم الكافرون (922)، (همانا كسانى كه به خدا و رسولانش كافر شدند و مى خواهند بين خدا و رسولانش جدايى بيفكنند و مى گويند به بعضى ايمان داشته و به بعضى كافر هستيم و مى خواهند بين آنها يك راهى را براى خود بگيرند، ايشان واقعا كافر مى باشند). لكن تسليم در برابر تمامى آنها منافاتى با اعتقاد به فضيلت داشتن بعضى بر ديگران ندارد و نيز منافات ندارد كه بايد در هر زمانى التزام قلبى و عملى نسبت به يك دين خاص داشت . قرآن كريم در اين زمينه مى فرمايد: تلك الرسل فضلنا بعضهم على بعض (923)، (اين رسولان را بعضى بر بعضى ديگر تفضيل داديم ) بنابراين اساس دعوت ايشان پس از دعوت به اعتقادات توحيدى و انجام اعمال صالح ، رسيدن به بندگى حقيقى خداوند متعال است به گونه اى كه انسان در عالم موجود مستقلى را در تمامى شئون هستى جز خداوند متعال نبيند و زمام همه امور حتى وجود خود را به او بدهد كه از اين مقام ، به مقام ولايت الهى و مقام خلوص و صلاح ذاتى تعبير مى شود و با اين ديدگاه روش انسان در زندگى به طور كلى دگرگون شده و از عمقى برخوردار مى شود كه قبل از اين آن را نداشته است و فقط يك سلسله راه و روشهاى صالحى را انجام مى داده است ، لكن با اين ديدگاه خود را در تمامى اين شئون هيچ كاره مى بيند. قرآن كريم با اينكه تمامى انبياء را داراى مقام خلوص و صلوح - پاكى ذاتى - معرفى مى كند(924) مع تقاضاى ملحق (925) شدن به صالحين را از خداوند متعال دارند و در ميان متقاضيان خداوند فقط به حضرت ابراهيم عليه السلام (926) و عده ملحق شدن به ايشان را در آخرت داده است ، از اينجا معلوم مى شود يك مقام اعلايى براى صلوح وجود دارد كه ايشان تقاضاى ملحق شدن به آن را مى كرده اند، قرآن كريم پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله را از زبان مقدسش صاحب اين مقام معرفى مى كند آنجا كه ايشان خداوند متعال را ولى مطلق خود دانسته كه او ولى صالحين است و اين بيانگر آن است كه ايشان به مقامى از ايمان و بندگى رسيده اند كه زمام هستى و شئون هستى خود را به خداوند ديده و داده است ، ان ولى الله الذى نزل الكتاب و هو يتولى الصالحين (927)، (همانا ولى من آن كسى است كه كتاب را نازل كرد و او ولى صالحين است ) و سنت و روش او نيز مطابق همين بينش و ديدگاه عميق از هستى مى باشد كه ديگران را به آن دعوت مى كند آنجا كه مى فرمايد: قل هذه سبيلى ادعو الى الله على بصيرة انا و من اتبعنى و سبحان الله و ما انا من المشركين (928)، (بگو اى پيامبر، اين است راه من كه با بينايى دعوت مى كنم به سوى خدا، خود و تابعينم را و خداوند منزه است و من از مشركين نمى باشم ).
بنابراين هر چند روش تمامى انبياء عليهم السلام روش توحيدى است لكن روش پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله توجه به نهايت درجه توحيد و بندگى و عميق ترين مراحل آن كه رسيدن به توحيد ذاتى و مستقر شدن در آن است ، مى باشد، از اين جهت او سيد و اشرف انبياست و دينش خاتم و اكمل اديان الهى مى باشد، و در اين فراز از خداوند متعال تقاضا مى كنيم كه ما را به سنت تمامى اولياء و انبيايش بويژه به سنت خاتم اولياء يعنى پيامبر اكرم و اهل بيت گرامش عليهم السلام قرار داده و ثابت قدم نگه دارد - انشاء الله . على عليه السلام نيز مى فرمايد: واقتدوا بهدى نبيكم فانه افضل الهدى و استنوا بسنته فانها اهدى السنن (929)، (و اقتدا كنيد به هدايت پيامبرتان زيرا آن برترين هدايتهاست و به سنت او در بيائيد زيرا آن هدايت كننده ترين سنتهاست ) و در كلام ديگر مى فرمايد: و الرد الى الرسول الاخذ بسنته الجامعة غير المفرقة (930)، (و برگشتن به طرف رسول ، گرفتن سنت جامع اوست كه جدايى نمى افكند - بين انسانها يا بين ابعاد وجود انسان -) و در سخن ديگر نمودارى از اين سنت را بيان مى فرمايد: سيرته القصد و سنته الرشد و كلامه الفصل و حكمه العدل (931)، (روشش ميانه و سنتش رشد دادن و كلامش جداكننده - بين حق و باطل - و حكمش عدل مى باشد). از اين جهت رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: سخنى جز با عمل قبول نمى شود و قول و عملى جز با نيت قبول نمى شود و سخن و عمل و نيتى جز با مطابقت داشتن با روش اولياء دين قبول نمى شود(932)). در روايتى على عليه السلام از آن حضرت نقل مى كند كه فرمودند: (بر شما باد بر سنت ، پس عمل كمى كه مطابق با سنت باشد بهتر است از عمل زيادى كه با بدعت باشد - مطابق با راءى خود بدون اخذ از دين باشد به گونه اى كه آن را از دين بداند(933)).
مراتب روش اولياء و كامل ترين آنها
- بازدید: 617