گفتيد: علت و سبب غيبت چيست و چرا از ابتداى ولادت يا امامت غائب باشد و اگر علت غيبت تقيه و خوف است، سه اشکال ديگر می زايد؟
جواب: اولا: علت اصلى همان اراده و مشيت حق تعالى است که پيش از وجود او براى او چنين پيش ديد پيش بينى کرده همچنان که براى هر پيغمبر و هر وصى پيغمبرى طورى مخصوص در ولادتش ودر دوران زندگيش و در روش و رفتارش قرار داده. ابراهيم به نحوى و موسى به نحوى و عيسى به نحوى و پيغمبر خاتم صلى الله عليه و آله و سلم، به نحوى، البته هر کدام به نحوى که حکمت اقتضاء کرده، پس سوال از علت اراده خدا بي جا و بى مورد است.
(يفعل الله ما يشاء ولا يفعل ما يشاء غيره - (لا يسئل عما يفعل وهم يسئلون)).(11)
خدا آنچه بخواهد مى کند و آنچه غير او بخواهد نمى کند، (او سوال نمى شود از آنچه مى کند و مردم سوال مى شوند)).
و اگر راه سوال در اينگونه امور باز باشد سوال را حد و حصرى نخواهد بود، مانند آنکه چرا پيغمبران يکصد و بيست و چهار هزار باشند؟ چرا عمر فلان پيغمبر کم و عمر نوح آنقدر زياد؟ چرا قرآن يک مرتبه نازل نشد؟ چرا با تفسير نازل نشد تا محتاج به تفسير و اين همه اختلاف مفسرين نباشد؟ چرا خود پيغمبر جمع آورى نفرمود؟ وغير ذلک که براى هر چيز مى توان راه سوال از علت باز کرد.
بلى سؤال از حکمت مانعى ندارد، اما جواب هم لازم ندارد، زيرا که وجه حکمت لازم نيست که بر همه معلوم باشد.
(وما کان الله ليطلعکم على الغيب).(12)
(چنين نيست که خداوند شما را بر غيب مطلع سازد).
و ثانيا علت و سبب ظاهرى براى غيبت هست ومنحصر در تقيه و خوف نيست تا آن سه اشکال لازم آيد. آرى در طى اخبار يکى از علل را خوف شمرده اند، خصم مغرض همان را مستمسک کرده وبه خيال خود اشکال بزرگى به دست آورده، با اينکه بالفرض اگر علت منحصر به خوف هم باشد هيچ اشکال لازم نمى آيد.
اينک علت هایى که در اخبار ذکر شده به تمامه ذکر مى شود، اگر چه اينها هم اشاره، به بعضى از علل وحکمت هاى او است و بنابر حديثى که گذشت از حضرت صادق عليه السلام، وجه حکمت و علت آن به طور کامل معلوم و مکشوف نمى شود مگر بعد از ظهور.
***************************************
پاورقی:
(1) انبياء: 23.
(2) آل عمران: 179.