6«يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ فَتُصْبِحُوا عَلى ما فَعَلْتُمْ نادِمِينَ»
ترجمه:
6. اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر آمد شما را فاسقى به خبر مهمى، تبيين كنيد
و تحقيق كنيد تا صدق و كذبش بر شما معلوم گردد؛ و اثر بر او بار نكنيد كه باعث
مىشود كه اصابت كنيد قومى را به جهالت. پس صبح مىكنيد در حال پشيمانى بر
آنچه كردهايد[1].
تفسير:
[اختلاف تفسير اين آيه ميان شيعه و سنى و شرح آن]
مفسرين عامه گفتند كه: شأن نزول آيه[2] در مورد وليد بن عُقبه[3] بود كه خبر داد
رسول اللّه صلىاللهعليهوآله را كه بنىخُزيمه[4] كافر شدند بعد از اسلام و اين كذب محض بود[5].
و از خبرى كه از حضرت مجتبى عليهالسلام است در مجلس معاويه كه: اين وليد ملعون سَبّ
[= دشنام] اميرالمؤنين را كرد، حضرت در جواب او فرمايشاتى فرمود كه خلاصؤ آن
اينكه خداوند اميرالمؤنين را در ده مورد از قرآن مؤن ياد فرمود، و تو را در دو مورد
فاسق شمرده: يكى در آيؤ شريفه «أَ فَمَنْ كانَ مُؤمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ»[6]
و يكى در: «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ»[7].
لكن اخبار بسيارى داريم از ائمؤ طاهرين عليهمالسلام كه راجع به افك[8] عايشه بوده
نسبت به ماريؤ قِبْطيّه و جُريح، پسر عّمِ ماريه[9] كه آنها را قيصر روم[10] فرستاده بود بر
آن حضرت كه شرح آن را مفصلاً در سورؤ نور بيان كرديم، مراجعه فرماييد[11].
و اشكال به اينكه پيغمبر اگر مىدانست افك است، چرا امر به قتل او داد با
اميرالمؤنين و اگر نمىدانست چرا تَبَيُّن نكرد؟
جواب اينكه: اين افك و دروغ، يك افكى بود كه به قول امروزه مىچسبيد. لذا در
السنه[= زبانها] افتاده بود. زيرا ماريه غالباً با اين جُريح بود و جُريح خدمت او را
مىكرد. به علاوه پيغمبر از هيچ كدام از زوجاتش اولاد نمىآورد بعد از خديجه.
حضرت خواست بر تمام معلوم شود كه جُريح ممسوح[12] است و هيچ عورت مردانه
و زنانه ندارد.
اقول: مكرر گفتهايم كه مورد، مُخصَّص نيست و منافى با عموم آيه نيست و حكم
عام است يك مصداقش اِفك عايشه و يك مصداقش وليد بن عُقبه[13] و هزارها
مصاديق ديگر.
مسئلة:
عامّه متمسّك شدند به اين جمله «إِنْ جاءَكُمْ فاسِقٌ بِنَبَإٍ فَتَبَيَّنُوا» به اينكه اگر
عادل خبر داد، نبايد تَبَيُّن كرد و خبر او حجت است. لكن اين جمله مفهومش اين است
كه اگر فاسق نيامد، جاى تَبَيُّن نيست، چون خبرى نيست تا تبيّن شود. نه اينكه اگر عادل
است تَبَيُّن نكنيد. و مخصوصاً در بابِ شهادتِ عدلين لازم است و مخصوصاً در اين
مورد چهار شاهد عادل لازم دارد آن هم «كالْميلِ فِي الْمُكْحلة»[14] و الاّ حدّ قَذْف دارد.
«أَنْ تُصِيبُوا قَوْماً بِجَهالَةٍ» يعنى «حَذَراً مِنْ أنْ تُصيبُوا» «فَتُصْبِحُوا عَلى ما
فَعَلْتُمْ نادِمِينَ» كه ديگر سودى ندارد.
[1] . ترجمه ديگر: اى كسانى كه ايمان آوردهايد، اگر فاسقى برايتان خبرى آورد، نيك وارسى كنيد،
مبادا به نادانى، گروهى را آسيب برسانيد و بعد، از آنچه كردهايد پشيمان شويد.
[2] . آيه نبأ: اين آيه را آيه نبأ گويند. روايت شده است كه پيامبر اكرم صلىاللهعليهوآله وليد بن عقبه را به سوى حارث بن ضرار روانه كرد، تا زكاتهايى را كه از قوم خويش جمع كرده بود تحويل بگيرد. وليد در بين راه وحشت مىكند و برمىگردد و به عرض پيامبر صلىاللهعليهوآله مىرساند كه من نزد حارث رفتم و او از دادن زكات خوددارى كرد و مىخواست مرا بكشد، برخى از اصحاب كه چنين شنيدند تصميم گرفتند بروند و با حارث جنگ كنند، در راه حارث را ديدند كه به سوى پيامبر صلىاللهعليهوآلهمىرود. جريان را از او پرسيدند، او قسم ياد كرد كه اصلاً وليد را نديده است. چون به نزد پيامبر صلىاللهعليهوآلهرسيدند اين آيه نازل شد. اصوليون اين آيه را در كتب اصول فقه به عنوان يكى از ادله حجيت خبر واحد به كار مىبرند و مىگويند: تحقيق درباره خبر فاسق واجب است و نه درباره خبر شخص عادل؛ بنابراين تحقيق درباره خبر عادل لازم نيست و خبر او حجّت است. ر.ك: دانشنامه قرآن، مدخل «آيه نبأ».
[3] . وليد بن عُقبه: وى برادر مادرىِ عثمان خليفه سوم است. به شرابخوارى و زنا معروف بوده است و چند صباحى از جانب عثمان والىِ كوفه بود. وى آشكارا حضرت اميرمؤمنان عليهالسلام را دشنام مىداد و غالباً مست بود. روزى براى اقامه نماز صبح به مسجد كوفه آمد و با آنكه مست بود، امامت كرد و به جاى دو ركعت، چهار ركعت خواند! در ركوع و سجود نماز مىگفت: «إشرَب وَاسْقِني؛ مى بنوش و مرا نيز سيراب كن!» پس از آنكه نماز صبح را چهار ركعت خواند، رو به جماعت كرد و گفت: اگر مىخواهيد بيشتر بخوانم! آيه 18 سوره سجده و نيز آيه فوق در مذمت وى نازل شده است. ر. ك: منتخب التواريخ، باب سوم، فصل دهم.
[4] . بنى خُزَيمه: هنگامى كه پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله مكه را فتح كرد قبايل اطراف مكه را به اسلام دعوت نمود از جمله اين قبايل، قبيله بنى خزيمة بن عامر بود. پيامبر اسلام، خالد بن وليد را به سوى آنان فرستاد تا آنان را به اسلام دعوت نمايد. از آنجا كه اين قبيله در جاهليت عموى خالد بن وليد يعنى عوف را كشته بودند، خالد از آنان كينه به دل داشت لكن اكثر آنان به دعوت خالد لبيك گفتند با اين حال خالد با آنان جنگيد و تعدادى از آنان را كشت . هنگامى كه خبر به رسول خدا صلىاللهعليهوآله رسيد فرمود : خدايا من از آنچه خالد انجام داد برائت مىجويم. پس از آن پيامبر، اميرالمؤمنين عليهالسلام را با اموالى به عنوان خون بها به سوى آنان فرستاد. هنگامى كه اموال را بين آنان تقسيم نمود در آخر مقدارى اضافه آمد . امام بقيه را نيز بين آنان تقسيم كرد تا قلبشان به اسلام نزديكتر شود . ر . ك: المختصر فى اخبار البشر «ابى الفداء»: ج1، ص145.
[5] . ر.ك: تفسير مجاهد: ج2، ص602؛ تفسير مقاتل بن سليمان: ج3، ص259.
[6] . آيا كسى كه مؤمن است، چون كسى است كه نافرمان است؟ يكسان نيستند. سوره سجده: آيه 18.
[7] . ر.ك: الاحتجاج«طبرسى»: ج1، ص412؛ بحارالأنوار: ج44، ص81 و غاية المرام: ج4، ص134.
[8] . افك: دروغ؛ افترا.
[9] . ر.ك: تفسير قمى: ج2، ص293 و تفسير البرهان: ج7، ص254، ح2.
[10] . طبق گفته منابع تاريخى ماريه قبطيه توسط مقوقس فرمانرواى مصر و اسكندريه به پيامبر هديه شده بود نه امپراطور روم . ر . ك: انساب الأشراف: ج1، ص450؛ تاريخ طبرى: ج2، ص289؛ الاستيعاب: ج1، ص314، شماره 457؛ تخريج الأحاديث والآثار: ج2، ص434 و المنتظم: ج3، ص399 و منابع تاريخى ديگر.
[11] . ر.ك: همين تفسير: ج14، ص251، ذيل تفسير آيه 11 سوره نور.
[12] . آنكه عورت ندارد.
[13] . در نسخه چاپ تهران «وليدبن مغيره» آمده، كه تصحيح شد.
[14] . به تعبير ديگر: براى رعايت دقت و احتياط بسيار گفته مىشود: « كالميل في المكحله؛ مانند قرار
دادن ميله در سرمهدان». ر.ك: كافى: ج7، ص184، ح4؛ تهذيب الأحكام: ج10، ص2، ضمن ح1 و وسائل الشيعة: ج28، ص95، ضمن ح3.
آیه 6 «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا..»
- بازدید: 448