در ماههاى پايانى سال دهم هجرى، به مردم اعلان شد كه پيامبر (ص) به حج مىرود و آنان نيز بايد در اين مراسم، شركت كنند. 1پيامبر (ص) در روز بيست و چهارم يا بيست و پنجم ذى قعده، 2از مدينه، رهسپار مكّه شد. جمعيت بسيار انبوهى از مردم، حضرت را در اين سفر، همراهى نمودند. 3هدف اصلى پيامبر (ص) در اين سفر، علنى و عمومى كردن منصب وصايت و خلافت، براى حضرت امير (ع) بوده است.
با فرا رسيدن ماه محرّم، سال يازدهم هجرى، آغاز شد. در روزهاى پايانى ماه محرّم، پيامبر خدا (ص) دستور آمادهباش عمومى براى جنگ با سپاه روم را صادر فرمود و فرماندهى اين سپاه را به اُسامة بن زيد بن حارثه 4داد. 5پيامبر (ص) شخصاً پرچم جنگ را براى اُسامه بست و به او، چنين دستور داد: «به سرزمينى كه پدرت در آن كشته شد، برو 6و به نام خدا و در راه خدا، با آنان بجنگ» . پيامبر خدا، براى حاضر شدن مهاجران و انصار در اين سپاه، تأكيد فراوانى داشت 7و حتّى كسانى را كه از شركت جستن در سپاه اُسامه، سرپيچى كنند، نفرين فرمود. 8بسيارى از مورّخان 9گفتهاند كه افرادى همچون ابو بكر، عمر بن خطّاب، عثمان، ابو عبيدة بن جرّاح، سعد بن ابى وقّاص و سعيد بن زيد و قتادة بن نعمان، در اين جمع بودهاند. كسانى هم در سپاه بودند كه به فرمانده شدن اُسامه، خُرده مىگرفتند و مىگفتند كه: چرا پيامبر (ص) نوجوانى آزاد شده را بر بزرگان صحابه، اميرى و فرماندهى داده است؟ ! 10هنگامى كه اين سخنان و طعنهها به گوش پيامبر (ص) رسيد، با وجود بيمارى، در حالى كه از شدّت درد، پارچهاى بر سر خود بسته بود، از خانه 11خارج شد و بر منبر نشست و فرمود:
لَئن طَعَنتُم عَليهِ فَقَبلُه طَعَنتُم عَلى أبيه وَ إِن كانا لَخَليقَين بِالإمارة. 12
اگر اكنون بر فرماندهى اُسامه خُرده مىگيريد، پيش از اين نيز بر پدرش خُرده مىگرفتيد، با اين كه هر دو، براى فرماندهى، شايستگى داشتهاند.
ايشان، چندين بار تأكيد فرمود كه: «لشكر اُسامه را حركت دهيد» . 13لشكريان اسلام، با پيامبر خدا (ص) وداع نمودند و در يك فرسخى مدينه، در جُرف، اردو زدند.
پاورقی:
1) . ر. ك: السيرة النبوية، ابن هشام، ج4، ص248؛ تاريخ الطبرى، ج3، ص23؛ الإرشاد، ص8؛ الكامل، ج2، ص170.
2) . علّت ترديد در تاريخ حركت، اين است كه مورّخان مىگويند: پنج شب از ماه ذى قعده، باقى مانده بود كه پيامبر (ص) از مدينه خارج شد. حال اگر ماه ذى قعده در آن سال، 29 روز بوده باشد، روز حركت، بيستو چهارم ماه بوده است و اگر ماه، سى روز باشد، بيست و پنجم ماه، بوده است.
3) . تعداد افرادى را كه در اين سفر، پيامبر (ص) را همراهى مىكردند، از هفتاد هزار تا يكصد و چهل هزار نفر گفتهاند (ر. ك: الغدير، ج1، ص9) .
4) . پدر اُسامه، زيد بن حارثه، شراحيل كلبى، غلام آزاد شدۀ پيامبر (ص) و مادرش اُمّ اَيمَن، كنيز آزاد شده و خدمتكار پيامبر (ص) بود (ر. ك: رجال الطوسى، ص3؛ عبد الله بن سبأ، سيد مرتضى عسكرى، ج1، ص83) .
5) . السيرة النبوية، ابن هشام، ج4، ص291؛ تاريخ اليعقوبى، ج1، ص509.
6) . الإرشاد، ص85.
7) . تاريخ الطبرى، ج3، ص54؛ بحار الأنوار، ج22، ص466؛ كحل البصر، شيخ عبّاس قمّى، ص122.
8) . الطبقات الكبرى، ج2، ص189-190.
9) . همان، ص190؛ الجمل، شيخ مفيد، ص97؛ الكامل، ج2، ص182؛ إمتاع الأسماع، ج14، ص517.
10) . السيرةالنبوية، ابن هشام، ج4، ص300؛ تاريخ الطبرى، ج3، ص54؛ الكامل، ج2، ص182. طبرى و ابن اثير، در كتاب تاريخشان بيان نمودهاند كه برخى از منافقان به فرماندهى اُسامه، خرده گرفتند. اين، جاى بسى تأمّل دارد كه اين منافقان، چه كسانى بودهاند. در الكامل، اين عبارت، اين گونه آمده است: «فتكلّم المنافقون فى إمارته؛ منافقان، در بارۀ فرمانده شدن او (اُسامه) ، سخن گفتند» .
11) . السيرة النبوية، ابن هشام، ج4، ص300.
12) . تاريخ اليعقوبى، ترجمۀ محمّدابراهيم آيتى، ج1، ص509.
13) . البدء و التاريخ، ج5، ص59.
حَجّة الوداع
- بازدید: 488