برخى از مورّخان، در صدد توجيه كار عمر، بر آمدهاند و اين طور آوردهاند:
وقتى عمر متوجّه شد كه پيامبر (ص) از دنيا رفته، ترسيد كه بر سرِ امامت، شورشى بر پا شود و انصار يا ديگران، حكومت را در دست بگيرند. لذا به شك و ترديد انداختن مردم، براى حفظ اسلام و دين بوده است. 1
حال اگر بخواهيم به اين سخن-كه از ابن ابى الحديد است-، اعتنا كنيم، باز جاى دو سؤال، باقى مىمانَد. اوّلين سؤال، اين است: آن ديگرانى كه عمر از آنها مىترسيده، چه كسانى بودند؟
در آن روز، سه نفر براى خلافت، مطرح بودند:
اوّل، على (ع) كه بنى هاشم، طرفدار او بودند و ابو سفيان، براى خلافت، از او نام مىبرد و زبير، به نفع او فعّاليت مىكرد. همچنين خالد بن سعيد اُموى، بَراء بن عازِب انصارى، سلمان فارسى، ابو ذر غفارى، مقداد و برخى ديگر از اصحاب بزرگ پيامبر (ص) ، همه از على (ع) حمايت مىكردند.
دوم ، سعد بن عبادۀ انصارى كه نامزد طايفۀ خزرج از انصار بود.
سوم، ابو بكر، كه عمر و ابو عبيده و مُغَيرة بن شُعبه و عبد الرحمان بن عوف، پشتيبان او بودند و از وى، حمايت مىكردند. 2
دومين سؤال، اين كه: چرا وقتى ابو بكر، سر رسيد و خبر درگذشت پيامبر (ص) را تأييد كرد و آيۀ وَ مٰا مُحَمَّدٌ إِلاّٰ رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ اَلرُّسُلُ . . . را تلاوت كرد، عمر، ساكت شد و درگذشت پيامبر (ص) را باور كرد؟ آيا تمام دلهره و اضطراب عمر، با آمدن ابو بكر، برطرف شد و خوفى كه از ديگران داشت، يكباره از بين رفت؟ !
1) . شرح نهج البلاغة، ابن ابى الحديد، ج2، ص42-143؛ عبد الله بن سبأ، ج1، ص102؛ نقش ائمه در احياى دين، ج1، ص204.
2) . عبد الله بن سبأ، ج1، ص103.
توجيه غلط
- بازدید: 573