پنج روايتى كه نقل شد، از كتب صحاح مكتب خلفا بود؛ ولى اوّلاً تمام اين روايات-كه در توصيف عايشه است-، تنها از خود عايشه، نقل شده و كس ديگرى آنها را روايت نكرده است. ثانياً اين گونه تبليغات، شگفتآور است! پيامبر بزرگوارى كه 23 سال، شبانهروز تلاش كرد تا رسالت الهىرا به مردم برساند و امّتى مسلمان و موحّد به وجود آورد و تمام همّتش، هدايت مردم بود، تا آن جا كه نزديك بود در اين راه، جان خود را نيز از دست بدهد و به همين جهت، پروردگارش، او را مورد خطاب قرار داد كه: فَلَعَلَّكَ بٰاخِعٌ نَفْسَكَ عَلىٰ آثٰارِهِمْ إِنْ لَمْ يُؤْمِنُوا بِهٰذَا اَلْحَدِيثِ أَسَفاً ؛ 1شايد اگر به اين سخن، ايمان نياورند، جان خود را از اندوه [و پيگيرى كارشان] تباه سازى. همچنين، به ايشان مىفرمايد: فَلاٰ تَذْهَبْ نَفْسُكَ عَلَيْهِمْ حَسَرٰاتٍ ؛ 2
پس مبادا به سبب حسرتها [ى گوناگون] بر آنان، جانت [از كف] برود.
آيا پيامبر خدا (ص) در ايام بيمارى وفاتش، فكرى براى امّتش نكرده بود و در ساعات آخر عمر، در بارۀ آيندۀ آنها هيچ نينديشيده بود؟ ! و نيز در بارۀ عترت و اهل بيتش، فكرى نكرده بود و تمام همّ و غمّ حضرت، در بارۀ عايشه، همسرش بود كه همواره مىفرمود: «من، امروز كجا هستم؟» و «من، فردا كجا هستم؟» و علاقۀ شديد به عايشه، او را به اين كار، وا مىداشت؟ ! زمانى هم كه به حضرت، اجازه داده شد، وارد خانۀ عايشه شد و همۀ دغدغههايش، برطرف شد و آرام گرفت؟ !
داستان تبليغاتى اين غوغاگران كه مىخواستهاند شأن و جايگاه عايشه را بالا ببرند و در اين راه، مكانت و منزلت و حرمت پيامبر (ص) را قربانى كردهاند، شگفتآور است!
پاورقی:
1) . سورۀ كهف، آيۀ 6.
2) . سورۀ فاطر، آيۀ 8.