در پارهاى از روايات آمده است كه پيامبر اكرم (ص) در اواخر عمر خويش، حضرت على (ع) را به گردآورى قرآن وصيت فرمود و آن حضرت در اولين فرصت، آن را فراهم آورده، به مردم عرضه كرد؛ اما آنها از پذيرش قرآن آن امام (ع) يا به جهت آن كه با تأويل همراه بود يا به سبب آن كه آن حضرت عرضهى آن را به پذيرش ولايت خويش مشروط كرده بود، سرباززدند، و او نيز آن را به خانهاش برگرداند.
مهمترين روايات در اين زمينه به قرارى است كه در پى مىآيد:
ابو رافع 1(ت 36 ق) در گزارش وصيت پيامبر (ص) به على (ع) دربارهى گردآورى قرآن آورده است: پيامبر (ص) در [زمان]بيماريى كه با آن وفات كرد، [به على (ع) فرمود: اين كتاب خداست. آن را برگير، و على (ع) آن را در جامهاى در گرد آورده، به خانهاش برد، و وقتى پيامبر (ص) [جان مباركش]برگرفته شد، على (ع) [در خانهاش]نشست و آن را چنان كه خدا نازل كرده بود، فراهم آورد و بدان آگاه بود 2.
و ابو بكر حضرمى 3(ز 115 ق) در همين زمينه از امام صادق (ع) روايت كرده است كه فرمود:
فرستادهى خدا (ص) به على (ع) فرمود: اى على پشت خوابگاهم، قرآن در مصحف و ابريشم و كاغذ است. آن را بر گيريد و گرد آوريد، و آن را تباه مسازيد؛ چنان كه يهوديان تورات را تباه ساختند؛ آنگاه على (ع) رفت و آن را در جامهاى زرد گرد آورد، سپس در خانهاش بر آن مهر نهاد، و فرمود: عبا نپوشم تا آن را گرد آورم، و اگر كسى به نزد او مىآمد، بدون عبا بهسويش بيرون مىآمد تا آن كه آن را گرد آورد. . . 4
چنان كه ملاحظه مىشود، در اين سه روايت تصريح شده است كه امام على (ع) پيرو فرمان و وصيت پيامبر اكرم (ص) به گردآورى و تأليف قرآن روى آورد؛ بنابراين مصحف على (ع) در اين خصوص از ساير مصاحفى كه از سوى صحابهى ديگر رسول خدا (ص) گردآورى و نگارش شده، برترى دارد؛ زيرا در مورد مصاحف ساير صحابه، روايت نشده است كه آنان پيرو فرمان پيامبر (ص) به گردآورى قرآن پرداخته باشند.
روايات ديگرى كه در اين زمينه رسيده، به قرار ذيل است:
مسعودى 5(ت 345 ق) گويد: در خبرى متصل به امير مؤمنان (ع) آمده است كه او پس از فراغت از. . . به خاك سپارى فرستادهى خدا (ص) . . . قرآن را فراهم آورد و به سوى مردم بيرون شد، و در حالى كه آن را در لنگى حمل مىكرد 6، و از زير فرياد بر مىآورد 7، به آنها فرمود: اين كتاب خداست. من آن را چنان كه فرستادهى خدا (ص) به من فرمان داد و وصيت كرد، همان گونه كه نازل شد، فراهم آوردم؛ آنگاه يكى از آنها به او گفت: آن را واگذار و برو؛ ولى او به آنها فرمود: فرستادهى خدا (ص) به شما
فرمود: «من دو امر گران، كتاب خدا و خاندانم را در ميانتان مىگذارم. آن دو از هم جدا نشوند تا در حوض بر من درآيند» . اگر آن را مىپذيريد، مرا با آن بپذيريد. من در ميان شما با احكام خدا، كه در آن است، داورى مىكنم. آنها گفتند: ما را به آن و تو نيازى نيست، با آن برگرد، و تو از آن جدا مشو، و آن از تو جدا نشود؛ آنگاه او بازگشت. . . 8
سليم بن قيس (4 ق ه-بعد 75 ق) در همين خصوص از سلمان 9(ت 34 ق) نقل كرده است كه گفت:
وقتى امير مؤمنان (ع) نيرنگ و كموفايى صحابه را ديد، در خانه ماند و به قرآن رو آورد و آن را فراهم ساخت و گرد آورد. از خانه بيرون نشد تا آن را گرد آورد. آن در صحيفهها، جوالگيرها [ ]، بندهاى چرمى، و رقعهها بود. وقتى همه آن را گرد آورد و به دست خود تنزيل و تأويل، و ناسخ و منسوخ آن را نوشت، ابو بكر پى او فرستاد كه بيرون شو و بيعت كن. او نيز پى وى فرستاد كه من مشغولم. من بر خود سوگند دادهام كه جز براى نماز عبا بر دوش نگيرم [و بيرون نشوم]تا قرآن را فراهم آورم. آنها چند روزى خاموش شدند و او آن را در جامهاى گرد آورد و [بر آن]مهر نهاد. سپس به سوى مردم-كه با ابو بكر در مسجد فرستادهى خدا (ص) گرد آمده بودند-بيرون شد و با رساترين صدا ندا در داد: اى مردم! من از وقتى [جان مبارك]فرستادهى خدا (ص) برگرفته شد، به غسل دادن [و به خاك سپارى] او، سپس به [گردآورى]قرآن مشغول بودم تا آن كه آن را در اين جامه گرد آوردم، و خدا هيچ آيهاى از قرآن را بر پيامبرش نازل نكرد، مگر آن كه من آن را گرد آوردم، و هيچ آيهاى از آن نيست، مگر آن كه فرستادهى خدا (ص) آن را بر من خواند و تأويلش را به من آموخت. پس از آن على (ع) فرمود: فردا مگوييد كه ما از اين بىخبر بوديم 10. زان پس فرمود: روز رستاخيز مگوييد كه من شما را به يارى خود فرانخواندم و حقم را به شما يادآور نشدم و شما را به كتاب خدا-از آغاز تا پايانش-فرا نخواندم. عمر به او گفت: آيا قرآنى كه با ماست، از آنچه تو ما را به آن فرا مىخوانى، بىنياز نمىسازد؟ آنگاه على (ع) به خانهاش درآمد. 11و سالم بن أبى سلمه 12(ز 136 ق) در همين زمينه از امام صادق (ع) روايت كرده است كه فرمود: وقتى على (ع) از [گردآورى]آن بياسود و آن را نوشت، به ميان مردم آورد و به آنها فرمود: اين كتاب خداست، چنان كه خدا آن را بر محمد (ص) نازل كرد. من آن را ميان دو تخته گرد آوردهام. آنها گفتند: به نزد ما مصحفى است كه قرآن در آن گرد آمده است. ما را به آن نيازى نيست. آن حضرت فرمود: هان! به خدا آن را پس از امروز هرگز نخواهيد ديد. تنها بر من بود كه وقتى آن را گرد آوردم، شما را خبر كنم تا آن را بخوانيد 13.
راويانى كه به گردآورى مصحف حضرت على (ع) پس از وفات پيامبر (ص) تصريح كردهاند 14، به ده تن مىرسند كه عبارتاند از: سليم بن قيس از ابو ذر غفارى 15(ت 32 ق) و سلمان فارسى (ت 34 ق) و ابن عباس، عبد خير 16(ت ح90 ق) از يمان 17(ز 13 ق) ، ابن سيرين 18(ت 110 ق) از عكرمة 19(ت 107 ق) ، عبد اللّه بن عبد الرحمن 20(ت ح 145 ق) ، علىّ بن رباح (ت ح 110 ق) ، ابو رافع (ت 36 ق) ، جابر بن يزيد جعفى 21(ت 127 ق) از امام باقر (ع) ، و چنان كه در روايات اين فصل ملاحظه شد، ظاهر اين روايات با رواياتى گردآورى و نگارش مصحف امام على (ع) را در زمان پيامبر اكرم (ص) و به املاى آن حضرت مىخواند، متعارض است.
دربارهى چگونگى جمع اين دو دسته از روايات و رفع تعارض ميان آنها دو نظر قابل طرح است:
نظر اول، اين است كه امام على (ع) دو بار به جمعآورى قرآن پرداخت: يكبار در زمان حيات رسول خدا (ص) كه امام على (ع) با املاى آن حضرت و خط خود تنزيل و تأويل قرآن و آنچه را تا روز رستاخيز به آن حاجت است، حتى خون بهاى خراش براى اوصياى پس از خود نوشت و از آغاز نيز بنابراين نبوده است كه اين مصحف به مردم عرضه شود؛ بلكه بنا بوده است كه آن به عنوان ميراث شخصى اوصياى پيامبر اسلام (ص) در اختيار آنان قرار گيرد. بعيد نيست، آنچه در زمان امام باقر و امام صادق (ع) صحيفهى جامعهى على (ع) خوانده شده، همين مصحفى باشد كه امام على (ع) در زمان رسول خدا (ص) نوشتند؛ به ويژه آن كه دربارهى آن نيز آوردهاند كه به املاى رسول خدا (ص) و خط على (ع) نوشته شده و در آن هر چه تا روز رستاخيز به آن حاجت است، حتى خون بهاى خراش هست. بار ديگرى كه امام على (ع) به گردآورى قرآن روى آورد، پس از وفات پيامبر اسلام (ص) بود كه اين بار از روى قرآن نوشتههايى كه در خانهى پيامبر (ص) نگهدارى مىشد، بنا بر وصيت آن حضرت قرآنى را جهت عرضه به مردم تأليف كرد؛ اما پس از آن كه مردم از پذيرش آن سرباز زدند، اين مصحف نيز به ميراث شخصى ائمه (ع) افزوده شد و از دسترس مردم خارج گرديد؛ ولى هنگامى كه امام زمان (ع) قيام فرمايد، آن را به ميان مردم آورد و عرضه كند و آن را به جاى مصحف موجود رسميت بخشد. برخى از مؤيدات اين نظر اين است كه:
اولا، ظاهر روايات نشان مىدهد، منبع اين دو مصحف از يكديگر متمايز بوده است: مصحفى را كه امام على (ع) در زمان حيات رسول خدا (ص) نوشتند، به املاى رسول خدا (ص) بوده است؛ اما مصحفى را كه آن حضرت پس از وفات پيامبر (ص) نوشتند، از روى قرآن نوشتههاى بود كه در خانهى پيامبر (ص) نگهدارى مىشد. ثانيا، باز ظاهر اين روايات آشكار مىسازد، غرض از نگارش اين دو مصحف متفاوت بوده است؛ مصحف زمان رسول خدا (ص) براى اوصياى آن حضرت نوشته شد؛ اما مصحف پس از وفات رسول خدا (ص) براى عرضه به مردم به نگارش درآمد.
نظر دوم، در زمينهى اين روايات اين است كه حضرت على (ع) تنها به گردآورى يك مصحف اهتمام ورزيد، منتها آن را ظير مصحف عثمانى در دو مرحله فراهم آورد:
در مرحلهى اول، على (ع) در زمان حيات پيامبر اكرم (ص) همواره در ساعاتى از شبانه روز با آن حضرت به سر برده و به فرمان و املاى او تنزيل و تأويل قرآن را در هر نوشتافزارى كه به دست مىآورد، براى پيشوايان پس از خود مىنگاشت.
به نظر مىرسد، كار حضرت على (ع) در اين زمان با كارى كه در مرحلهى نخست مصحف عثمانى يعنى در زمان ابو بكر و عمر انجام گرفت، همان بود؛ يعنى: قرآنى كه در زمان پيامبر (ص) نوشته شده و در خانهى آن حضرت گرد آمده بود، در نوشتافزارهاى گوناگونى چون صحيفه، شظاظ، كتف، رقعه، قرطاس، حرير، سير، رق و خزف 23نوشته شده و در نوشتافزار واحدى فراهم نيامده بود. در مرحله دوم، على (ع) پس از وفات رسول خدا (ص) از روى قرآن نوشتههاى فراهم آمده كه در خانهى پيامبر (ص) نگهدارى مىشد، قرآنى را در يك نوشتافزار بازنويسى كرد و به مردم عرضه كرد؛ اما آنها از پذيرش آن سرباز زده، گفتند: «همين قرآنى كه به نزد ماست، ما را بس است و به قرآن تو نيازى نيست» ؛ ازاينرو، آن را به خانهى خود بازگرداند و آن به همراه ديگر آثار نبوت نسل به نسل ميان فرزندان آن حضرت انتقال يافت و اكنون به نزد امام زمان (ع) است و او آنگاه كه قيام كند، آن را به مردم عرضه كرده، در ميانشان مرسوم گرداند. بنابراين، كارى كه حضرت على (ع) پس از وفات پيامبر (ص) انجام دادند، شبيه كارى بود كه در زمان عثمان صورت گرفت و آن اين بود كه قرآن نوشتههايى را كه بر روى نوشتافزارهاى متفاوتى نگارش شده بود، در نوشتافزار واحدى فراهم آورد كه از آن در روايات به ثوب واحد، ازار واحد، مصحف واحد، و بين اللوحين تعبير شده است، بنابراين بايد گفت: اولا، منبع مصحف على (ع) به واقع يك چيز بوده است و آنچه در خانهى رسول خدا (ص) نگهدارى مىشده، همان چيزى بوده است كه على (ع) در زمان حيات آن حضرت به املاى او و خط خود نوشته بود. ثانيا، نگارش قرآن و تأويل آن براى اوصيا منافاتى با عرضهى آن بر مردم ندارد. مؤيد اين نظر اين كه در روايات فريقين آمده است، در مصحف على (ع) كه پس از وفات به گردآورى آن پرداخت و به مردم عرضه كرد، علاوه بر قرآن، تأويل آن نيز بوده است؛ چنان كه دربارهى آنچه به املاى پيامبر (ص) نوشته شده است، اين گونه نقل كردهاند؛ بنابراين وقتى محتواى هر دو يكى بوده است، دليلى ندارد كه به دو مصحف براى آن امام قائل شويم.
پاورقی:
1) ابراهيم قبطى، ابو رافع، مولى رسول اللّه (ص) از اصحاب پيامبر اكرم (ص) و حضرت على (ع) خوانده شده است. نامش را اسلم يا ثابت يا هرمز هم گفتهاند (احمد بن على بن حجر؛ پيشين و ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث، پيشين، ذيل همان نام) .
2) ابراهيم قبطى، ابو رافع، مولى رسول اللّه (ص) از اصحاب پيامبر اكرم (ص) و حضرت على (ع) خوانده شده است. نامش را اسلم يا ثابت يا هرمز هم گفتهاند (احمد بن على بن حجر؛ پيشين و ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث، پيشين، ذيل همان نام) .
3) محمد بن علىّ بن شهرآشوب مازندرانى؛ پيشين، ج 2، ص 41، و ج 1، ص 266 و محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 89، ص 51 و ج 40، ص 155
4) عبد اللّه بن محمد ابو بكر حضرمى كوفى از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) به شمار آمده است (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث؛ پيشين، ذيل همان نام) .
5) محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 89، ص 48 و عبد علىّ بن جمعه حويزى؛ پيشين، ج 5، ص 726
6) علىّ بن حسين، ابو الحسن مسعودى در بغداد به دنيا آمد و در مصر بمرد. او مورخ و شيعى مذهب بود. «مروج الذهب و معادن الجواهر-ط» و «اثبات الوصية-ط» از آثار اوست (ر. ك: ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث؛ پيشين و سيد حسن صدر؛ پيشين، ص 253-254 و احمد بن علىّ بن حجر؛ لسان الميزان؛ پيشين و عمر رضا كحّاله؛ معجم المؤلفين، بى چا، بيروت، دار احياء التراث العربى، بى تا، ذيل همان نام) .
7) در روايت يعقوبى آمده است: بر شترى (جمل) حمل مىكرد، و در روايت شهرستانى آمده است: آن بار شترى (بعير) بود (ر. ك: احمد بن واضح يعقوبى؛ تاريخ اليعقوبى، بى چا، بيروت، دار صادر، بى تا، ج 2، ص 113 و محمد بن عبد الكريم شهرستانى؛ پيشين، ج 1، ص 120) .
8) در اثبات الوصية آمده است: ينط، و در بحار الأنوار: يئط (مىكشيد) .
9) علىّ بن حسين مسعودى؛ اثبات الوصية، پيشين، ص 121-122 و محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 28، ص 308
10) سلمان فارسى، ابو عبد الله از اصحاب پيامبر اكرم (ص) و حضرت على (ع) و از كسانى بود كه بر خلافت ابو بكر اعتراض كرد (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث؛ پيشين و احمد بن علىّ بن حجر؛ تقريب التهذيب، پيشين، ذيل همان نام) .
11) إنّا كنّا عن هذا غافلين (اعراف، آيهى 172) .
12) سليم بن قيس هلالى؛ پيشين، ص 32-33 و احمد بن على طبرسى؛ پيشين، ص 107 و محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 89، ص 40-41 و 156 و ج 89، ص 52
13) سالم بن أبى سلمه مكرم كناسى، ابو خديجه، نخست از اصحاب ابى الخطاب بود؛ اما سپس توبه كرد و از اصحاب امام صادق (ع) گشت و موثق است (ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث، پيشين، ذيل همان نام و سعد بن عبد الله اشعرى؛ پيشين، ص 81) .
14) محمد بن حسن صفار، پيشين، ص 193
15) محمد باقر مجلسى، پيشين، ج 89، ص 48 و 51-52 و 88 و ج 40، ص 155 و ج 28، ص 191 و 297 و 356 و سليم بن قيس هلالى؛ پيشين، ص 32-33 و 85-88 و 93 و 297-298 و احمد بن على طبرسى؛ پيشين، ص 47 و 51 و 105 و 107 و 156 و 222 و 225 و 279 و 281 و عبيد الله بن عبد الله حسكانى؛ پيشين، ج 1، ص 36-38 و احمد بن يحيى بلاذرى؛ پيشين، ج 1، ص 586-587 و احمد بن عبد الله ابو نعيم اصفهانى؛ پيشين، ج 1، ص 97 و محمد بن سعد؛ پيشين، ج 2، ص 101 و عبد الرحمن سيوطى؛ الاتقان، پيشين، ج 1، ص 127 و سيد نور الله مرعشى؛ پيشين، ج 7، ص 636 و محمد بن على صدوق؛ التوحيد، پيشين، ص 72-73.
16) محمد باقر مجلسى، پيشين، ج 89، ص 48 و 51-52 و 88 و ج 40، ص 155 و ج 28، ص 191 و 297 و 356 و سليم بن قيس هلالى؛ پيشين، ص 32-33 و 85-88 و 93 و 297-298 و احمد بن على طبرسى؛ پيشين، ص 47 و 51 و 105 و 107 و 156 و 222 و 225 و 279 و 281 و عبيد الله بن عبد الله حسكانى؛ پيشين، ج 1، ص 36-38 و احمد بن يحيى بلاذرى؛ پيشين، ج 1، ص 586-587 و احمد بن عبد الله ابو نعيم اصفهانى؛ پيشين، ج 1، ص 97 و محمد بن سعد؛ پيشين، ج 2، ص 101 و عبد الرحمن سيوطى؛ الاتقان، پيشين، ج 1، ص 127 و سيد نور الله مرعشى؛ پيشين، ج 7، ص 636 و محمد بن على صدوق؛ التوحيد، پيشين، ص 72-73.
17) جندب بن جناده ابو ذر غفارى از اصحاب پيامبر اكرم (ص) و حضرت على (ع) و از كسانى بود كه بر خلافت ابو بكر اعتراض كرد (احمد بن علىّ بن حجر، تقريب التهذيب؛ پيشين و ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث؛ پيشين، ذيل همان نام) .
18) عبد خير بن يزيد همدانى ابو عماره كوفى از اصحاب حضرت على (ع) و موثق بود (احمد بن علىّ بن حجر؛ تقريب التهذيب، پيشين و ابو القاسم خوئى؛ معجم رجال الحديث؛ پيشين، ذيل همان نام) .
19) شناخته نشد.
20) محمد بن سيرين انصارى، ابو بكر بصرى، عابد و موثق خوانده شده است (احمد بن علىّ بن حجر؛ پيشين، ذيل همان نام) .
21) عكرمة بن عبد الله مولى ابن عباس، موثق و از خوارج بود (همان و محمد بن احمد ذهبى؛ ميزان الاعتدال، پيشين، ذيل همان نام) .
22) عبد الله بن عبد الرحمن ابى عمره انصارى از استادان ابو مخنف (ت قبل 170 ق) به شمار آمده است (ر. ك: محمد باقر مجلسى؛ پيشين، ج 28، ص 204-205) .
8) جابر بن يزيد جعفى، ابو عبد الله كوفى، موثق و از اصحاب امام باقر و امام صادق (ع) بود (ابو القاسم خوئى؛ پيشين، ذيل همان نام) .
23) شظاظ: جوالگير، قرطاس: كاغذ، حرير: پارچه ابريشمى، سير: بند چرمى، رقّ: پوست نازك، خزف: سفال .
مصحف على (ع) در زمان خلافت ابو بكر
- بازدید: 390