گفتيم پس از فوت پيامبر مصحفهايى گردآورى و بر اساس آن نسخههاى به كتابت مىرسيد تا آنجا كه افراد در انتخاب مصحف خود اقتدا به يكى از مصحفهاى صحابه مىكردند و همين مايه رواج مصحفى در شهرى مىشد. به همين دليلى هر مصحف نشانه و صفت مشخصه و بارز آن شهر را تشكيل مىداد، بدين سان تا سالهاى سال مصحف ابى بن كعب در دمشق، مصحف ابن مسعود در كوفه، مصحف ابو موسى در بصره و مصحف مقداد در حمص-و بنا بر روايتى معاذ-رواج داشته است. 1اما با گسترش فتوحات و روى آوردن هزاران هزار از ملتهاى مختلف به اسلام، ملتهايى كه نه زبان قرآن را داشتند و نه با فرهنگ و آداب و رسوم عرب آشنا بودند، كار قرآن خواندن را دشوار مىكرد، قرآنى كه در ميان ملتهاى عربى بيشتر بر اساس انتقال شفاهى و با اتكاى حافظه و حفظ انجام مىگرفت و كمتر از خط و كتابت براى قرائت و انتقال آن استفاده مىشده به ويژه با مشكلات خط موجود در مصحفها كه حروف آنها متمايز نبود، نقطهگذارى و اعراب نداشت و همهكس از خط آن نمىتوانست استفاده كند. در چنين شرايطى زمينه غلط خوانى فراهم شده بود، غلطى كه آرام آرام به مصحفها اثر گذاشته بود و زمينه تفاوت لهجهها و قرائتهاى مختلف را بوجود آورده بود تا آنجا كه كسانى براى آسان گرفتن، به كلمات مترادف و معادل روى آورده و مسير تعليم را از قرائت صحيح و اصل خارج كرده بودند. در چنين موقعيتى لازم بود كه به اين وضع خاتمه داده شود و بر اساس مصحفى اصلى توسط انجمنى از حافظان، قاريان و مصحف داران به ثبت قرآن و يكى كردن مصاحف روى آورند. عثمان چنين كارى را درپيش گرفت و براى اينكه بتواند اين حركت را تثبيت بخشد و ضمانت اجرايى براى توحيد مصاحف فراهم كند، مىبايست مصحفهاى ديگر را جمعآورى و نابود سازد، لذا عثمان دستور داد تمام آن كتيبهها، نوشتهها، استخوانها و سنگهاى نازك سپيد كه صحابه آورده بودند و آيات قرآنى را بر آنها نوشته بودند، پاره پاره كنند يا بشويند يا بسوزانند تا ريشه نزاع و اختلاف بكلى از ميان برود و همۀ مسلمانان يكپارچه به يك متن روى آورند. او دستور داد هرجا و نزد هر كسى مصحفى مخالف آنچه آنان جمع كردهاند، يافته شود، نابود سازند و مردم را به اطاعت از آن يك نسخه فرا خوانند. 2
گرچه هر قدر در از بين بردن ساير مصاحف تلاش مىشد، كوشش دارندگان مصاحف در مقابله با اين تصميم براى حفظ مصاحف بيشتر مىشد، تا جايى كه تا سالهاى سال بعد از اين ماجرا برخى مصاحف وجود داشت، اما تدريجا همانها نيز نابود شدند و اثرى جز نام آنها باقى نماند.
اما سرنوشت مصحف امام على چه شد، آيا درست است كه به جز آنچه در روايات آمده كه در دست فرزندان خود امام بود، در دست خاندان خويش دست به دست مىشد، آيا آنچه ابن النديم گفته است كه اين مصحف نزد ابو يعلى از سادات حسنى ديدم كه به ارث برده 3همانى است كه حضرت پس از فوت پيامبر گردآورى كرده يا مصحف ديگرى بوده كه بعدها امام آن را نوشته و دست به دست مىشده، اين سخنى است كه بايد در بحث سرنوشت مصحف امام دنبال شود.
پاورقی:
1) -راميار، تاريخ قرآن/337.
2) -بخارى، ج 3/226، باب جمع القرآن، روايت انس بن مالك.
3) -ابن النديم، الفهرست/30.
سرنوشت اين مصحفها
- بازدید: 426