با بررسىهايى كه انجام شد، معلوم گرديد روايات يادشده هيچكدام دلالت روشنى بر نزولى بودن ترتيب مصحف امام ندارد و دستكم صريح در اين معنا نيستند، اما پرسشى مطرح است كه منشأ پيدايش اين فكر از كجا آمده و چه كسى اين انديشه را بر سر زبانها انداخته است؟ اين مهم است كه بدانيم از كى و توسط چه كسانى اين برداشت از مصحف امام پديد آمده است. از نظر تاريخى نخستين كسى كه عبارتى بيان كرده كه منشا اين ذهنيت شده، ابن سيرين (م 110) است كه پس از نقل عكرمه با عبارتى دو پهلو مىگويد: فقلت له: عكرمة ألّفوه كما أنزل الاول فالاول 1اين تعبيرها در هيچيك از منابع شيعه و از طريق راويان اهل بيت نيامده است.
جالب اينجاست كه محمد بن سعد زهرى (م 230) كه اين روايت را نقل مىكند، كلامى كه از ابن سيرين نقل كرده بگونهاى ديگر است: فزعموا انه كتبه على تنزيله 2مىگويد عدهاى گمان كردهاند كه جمع امام بر تنزيل است. اگر منظور از تنزيل ترتيب نزول باشد، باز با ترديد و شك ياد مىشود، و اگر منظور ديگرى هم باشد، باز بر آن صحه نمىگذارد.
ابن جزى (م 741) از مفسران عامه كه اين عبارت را ديده، در گزارش مقدماتى خود در آغاز تفسير حمل بر ترتيب نزول كرده و مىنويسد:
فجمعه على ترتيب نزوله، و لو وجد مصحفه لكان فيه علم كبير 3اما جالبتر از همه شيخ مفيد (م 413) است كه او هم چنين برداشتى از مصحف امام داشته با اينكه منبع گرايش وى روايت ديگرى است كه در دلالت بر اين معنا بسيار ضعيفتر است، افزون بر اين عبارت كلام او مبهم و در برخى از توضيحات معلوم نيست منظورش چيست:
قد جمع امير المؤمنين القرآن المنزل من اوله الى آخره و الّفه بحسب ما وجب تأليفه، فقدم المكى على المدني و المنسوخ على الناسخ، و وضع كل شىء منه فى حقه، فلذلك قال جعفر بن محمد الصادق: «اما و اللّه، لو قرىء القرآن كما انزل لألفيتمونا فيه مسمين كما سمّى من كان قبلنا» 4امير مؤمنان، قرآن نازلشده را از آغاز تا فرجام گردآورى كرد و آن را مناسب با خودش تأليف نمود، پس مكى را بر مدنى و منسوخ را بر ناسخ مقدم داشت و هر چيزى را در جاى خود قرار داد. به همين جهت جعفر بن محمد صادق گفته است: به خدا اگر قرآن آنگونه كه نازل شد خوانده مىشد، هرآينه ما را به نام مىيافتيد همانطوركه نام پيش از ما برده شده است.
عبارت: اوله الى آخره، ناظر به تام و كامل بودن اين مصحف است. مقدم شدن سورههاى مكى بر مدنى هم ناظر به رعايت ترتيب تاريخى است، اگر چه صريح در اين معنا نيست كه دقيقا ترتيب نزول در اين دو دسته رعايت شده است.
مقدم شدن آيات منسوخ بر آيات ناسخ هم باز عبارت ديگرى از تقدم زمانى و ترتيب تاريخى مىتواند باشد، اما عبارت: ألّفه بحسب ما وجب تأليفه. و وضع كل شىء منه فى حقه، مبهم است. معلوم نيست حق تأليف ترتيب منطقى است، يا ترتيب نزول؟ چه بسا مطالبى در سورههاى مدنى آمده كه از نظر منطقى بايد پيش از آيات سورههاى مكى بيايد. مثلا در بحث حج، ترتيب منطقى اقتضا مىكند كه در آغاز موضوع از كلى و بحث در وجوب حج شروع شود و آنگاه به شرايط و موانع و خصوصيات بپردازد، در صورتى كه اصل وجوب حج در سوره آل عمران آيه 96 و 97 آمده كه سوره مدنى است، اما خصوصيات احكام در سوره حج آيات 25- 27 آمده كه محل نزول آن اختلاف است. 5اگر نگوييم مكى است دستكم پيش از آل عمران است. 6لذا بايد ديد نظر شيخ مفيد از: ما وجب تأليفه چيست. همچنين تعبير به اين كه هر چيزى در جاى خود گذاشته چيست.
اين جاى، جاى منطقى و سير كلى به جزيى است يا بر حسب آنچه نازل شده؟ اما مهمتر استناد شيخ مفيد به روايت امام صادق عليه السّلام است. (كه البته اين روايت بدون سند است و حد اكثر عياشى در تفسير خودش آن را نقل كرده كه در اسناد ما حديث مرسل به حساب مىآيد 7) طبق اين روايت حضرت مىفرمايد: به خدا اگر قرآن همانطوركه نازل شده خوانده مىشد نام ما را مىيافتيد، همانطوركه نام پيش از ما وجود دارد.
از آنجا كه شيخ مفيد اعتقاد به صيانت قرآن از تحريف داشته، نظرش به ذكر اسمها نيست. ترتيبها باز (اگر ترتيب نزول حتى در آيات باشد) اين مشكل را حل نمىكند، تنها چيزى كه مىتواند اين معنا را درست كند، اختلاف قرائت يا ذكر تفسير است. با اختلاف در قرائت باز اين مشكل حل نمىشود. پس بايد تفسير و توضيحى باشد كه با بيان شأن نزول روشن مىكند مصاديق آيه چه كسانى بودهاند، همانطوركه در بسيارى از آيات مربوط به گذشتگان روشن مىشود. پس اين روايت نمىتواند براى اثبات ترتيب نزول كارساز باشد، بگذريم از اينكه برداشت شيخ مفيد بر اساس پيش ذهنيتى بوده كه نسبت به ترتيب مصحف امام داشته، و منبع آن روشن نيست. شاهد بر اين تفسير توضيحى است كه خود مفيد در جاى ديگر براى اين روايت مىدهد و مىنويسد:
ولكن حذف ما كان مثبتا فى مصحف امير المؤمنين من تأويله و تفسير معانيه على حقيقة تنزيله و ذلك كان ثابتا منزلا و ان لم يكن من جملة كلام اللّه 8تعبير: «تفسير معانيه على حقيقة تنزيله» گوياى اين نكته است كه بحث نزول و تنزيل ناظر به معناست نه ترتيب صورى.
به اين جهت قرائت قرآن همانطوركه نازل شده ناظر به بيان تاويل و تفسير معانى دارد وگرنه سر از تحريف در مىآورد كه نه شيخ مفيد قبول دارد و نه ديگر محققين شيعه، و نه مىتوان با اين خبر تواتر مسلمين را متزلزل كرد.
اما در مورد كسانى مانند مقاتل بن سليمان (م 150 ه) ، ابن واضح يعقوبى (م 292 ه) و صاحب كتاب المبانى فى علم المعانى مذكور در كتاب مقدمتان فى علوم القرآن (تأليف يافته در سال 425) 8، گرچه اين سه دانشمند ترتيبى از مصحف امام را تقريبا بر اساس سورههاى مكى و مدنى تقسيم و گزارش كردهاند، اما نقل آنان از چند جهت غير قابل اعتماد است.
1-توضيح ندادهاند كه اين مصحف را خود ديدهاند يا از ديگرى نقل مىكنند و منبع نقل آنها كيست. تنها كسى كه ادعاى رؤيت اين مصحف را مىكند و تا قرن حيات وى (به ادعاى نويسنده) موجود بوده، ابن النديم (م 380) است و او ظاهرا مىخواهد ترتيب سورهها را در مصحف امام على شرح دهد، اما معلوم نيست كه چرا در كتاب موجود نيست. آيا ابن النديم به دلايلى حذف نموده، يا كاتبان حذف كردهاند يا در اثر حوادث از اين نسخهها حذف شده است.
با اين يادآورى كه ابن النديم درباره ترتيب نزول قرآن، مصحف ابى بن كعب، عبد اللّه بن مسعود سخن مىگويد، با تفصيل به شمارش سورهها و ترتيب آنها مىپردازد، و در اين نسخهها كاملا موجود است 9، اما چرا نسبت به مصحف امام چنين شده و اين قسمت نيست، معلوم نيست. به اين جهت نقل و گزارش مقاتل، ابن واضح و صاحب مبانى در مورد مصحف امام جاى ترديد و از نظر رجالى و تاريخى غير قابل اعتماد است.
2-در مورد گزارش مقاتل، مشكل ديگرى وجود دارد. ترتيب مصحف امام از مقاتل به نقل از شهرستانى در تفسير مفاتيح الاسرار است، در حالى كه در تفسير مقاتل-كه هم اكنون توسط عبد اللّه شحاته يكى از محققين مصرى تحقيق شده، -مطلبى درباره مصحف امام و ترتيب آن نيامده و معلوم نيست چرا در اين نسخه نيست و شهرستانى (م 548) از كجا اين گزارش را تهيه كرده است.
وانگهى شهرستانى دو ديگر به جز ترتيب مصحف ابن عباس، ابى بن كعب و ابن مسعود نقل مىكند، يكى مصحف امام صادق و يكى محمد بن خالد برقى از شاگردان امام كاظم و رضا عليه السّلام كه اين دو ترتيب در برخى موارد با نقل مقاتل سازگار و در برخى موارد متباين است، خصوصا كه شهرستانى در هنگام نقل تصريح مىكند من اين ترتيبها را يافتهام، اما صحت آنها را به عهده نمىگيرم. 10
درباره ترتيب كتاب المبانى از اين هم دشوارتر است، چون مؤلف ناشناخته كتاب، روايت را از سعيد بن مسيب از امام در باب ثواب قرائت قرآن نقل مىكند، و حضرت هم در پاسخ، ثواب هريك از سورهها را به ترتيب نزول نقل مىنمايد، بدون آنكه بگويد اين ترتيب، ترتيب مصحف من است و يا اين ترتيب، ترتيب الهى و توقيفى است. 11گرچه در جاى ديگر با ترديد از مصحف منسوب به امام سخن مىگويد مصحفى، كه تنها در ترتيب سورهها با مصحفهاى ديگر مخالفت دارد، اما ارتباطى به نقل روايت و خبر فوق ندارد. 12
3-يكى از اشكالات اين چند گزارش اختلاف فراوان هر كدام از اينها با يكديگر در ترتيب سورههاى مكى و مدنى است. نه تنها در ميان مصحفهايى كه به امام منسوب شده اين اختلاف در ترتيب سورهها وجود دارد، بلكه اشكالات ديگرى به شرح زير در آنها مشهود است.
الف: موارد اتفاق در ميان اين چند گزارش بسيار نادر بلكه اصولا با هم متباين است. مثلا موارد اتفاق در گزارش مقاتل بن سليمان يا مصحف ابن عباس با مصحف حسين بن واقد مروزى (م 159) و مصحف امام صادق با ديگر مصحفهاى نقلشده فقط در دو سوره علق و قلم (ن) مىباشد، اما ميان اين سه مصحف در ده سوره المزمل، المدثر، تبت، التكوير، الاعلى، الليل، الفجر، الضحى، انشراح و العصر است، كه نشان مىدهد اين مصحفها از توافق بيشترى برخوردارند.
ب: اختلاف عجيبى در ترتيب سورهها ميان مكى و مدنى آنها وجود دارد، يعنى در ترتيب اين سورهها نه واقعا بر اساس ترتيب نزول است و نه بر اساس ترتيب مصحف موجود. مثلا سوره الناس، آخرين سوره در نقل مصحف ابن عباس است، اما در نقل مقاتل صد و چهارمين سوره فلق و صد و پنجمين سوره، سوره الناس است و سورههاى عاديات، اعراف، اسراء، غاشيه به ترتيب از شماره 108 تا 111 آمده است. خوب اين چگونه ترتيب نزولى است. اين سورهها از سورههاى آغاز بعثت و مكى الاوائل هستند. اين درهمريختگى نسبت به سورههاى مدنى هم وجود دارد، مثلا سوره انفال نخستين سوره مدنى آمده با اينكه اگر سوره انفال به مناسبت جنگ بدر نازل شده باشد (چون كسانى قائلند اين سوره در جنگ احد نازل شده است 13در سال دوم اين جنگ اتفاق افتاده 14و مشهور ميان مورخين و محققين اين است كه نخستين سوره در مدينه سوره مطففين (سوره 83) و سپس سوره بقره و آنگاه انفال نازل شده و معنا ندارد در مدينه مدت 17 ماه هيچ آيه و سورهاى نازل نشده باشد. 15
د: ترتيب يعقوبى از مصحف امام ديگر از اين وضع بدتر است، زيرا نه ترتيب مكى رعايت شده و نه ترتيب سورههاى مدنى و نه توافق با ترتيب مصحف عثمانى. و جالب اينجاست كه ترتيب يعقوبى با گزارشى كه شهرستانى از ترتيبهاى چهارگانه نقل مىكند سازش ندارد. در گزارش يعقوبى از مصحف امام به اين شكل است كه قرآن به هفت بخش تقسيم شده و جزء اول آن از سوره بقره (با توجه به اينكه اين سوره قطعا مدنى است) آغاز مىگردد و سپس سوره يوسف (مكى) ، عنكبوت، روم، لقمان و. . . درحالىكه اين سورهها همگى از سورههاى آغاز نزول نيستند، و جالبتر آنكه جزء هفتم (يعنى جزء آخر) با سوره انفال، برائت، طه، ملائكه، صافات، احقاف، فتح، طور، نجم، صف، تغابن و. . . ختم مىيابد.
نخستين سوره در ترتيب منقول ابن واضح از مصحف امام، سوره بقره، و نهايىترين سوره معوذتين است. حال سؤال اين است كه اين چه ترتيب نزولى است؟ بگذريم كه اسامى سورهها در گزارش يادشده با گزارشهاى ديگر متفاوت است، مثلا زمر شريعت براى سوره جاثيه و موسى و فرعون براى سوره طه، نامگذارى شده است و مهمتر آنكه پنج سوره فاتحه، رعد، سبا، تحريم و علق گزارش نشده است و تنها 109 سوره آمده است. به اين معنا كه در مصحف آنان اين پنج سوره وجود نداشته است.
شايان ذكر است، تاريخ يعقوبى از كتابهاى معتبرى است كه تا حوادث تاريخى 252 هجرى را شامل مىشود و مشى مستقلى را در ذكر حوادث نشان مىدهد، اما ترتيبى كه او گزارش مىكند، اضافه بر اينكه با هيچ روايتى و درايتى همخوان نيست، اندكى تعجبانگيز است و تقسيمبندى آن تصنعى و كارى مناسب دورانهاى اخير به نظر مىرسد.
اين نقلها نشان مىدهد كه ناقلان آنها مصحف امام را نديدهاند و تنها بر اساس تخيلات و بافتههاى فكرى خود ساخته و گزارش كردهاند.
ه: از آنجا كه در روايت آمده كه امام على مصحف خود را در اختيار امام حسن مجتبى و امام حسين و آنها هم به فرزندانشان تا امام صادق قرار داده و از خبرى كه ابن النديم نقل مىكند استفاده مىشود كه اين مصحف در اين خاندان دست به دست مىشده 1، بايد مصحف امام صادق از نظر ترتيب با مصحف امام يكى باشد، در حالى كه طبق گزارش شهرستانى و ديگران اين ترتيب با هم متفاوت است، آيا اين گزارش اشكالى دارد يا امام صادق براى خود مصحف جداگانهاى و ترتيب مستقلى پى ريخته كه دليل آن روشن نيست.
و: ترتيبى كه سعيد بن مسيب گزارش مىدهد نيز با نقل مقاتل و يعقوبى متفاوت است و خود اين گزارش داراى اشكال است، چون:
اولا: برخى سورهها مكى مانند: النجم جزء سورههاى مدنى، آنهم در پايان ذكر شده است.
ثانيا: سوره صف و سوره مسد در اين شمارش افتاده و اصلا نيامده، گويى قرآن داراى 112 سوره مىباشد.
ثالثا: سورههاى عمّ (النبأ) النازعات، انفطار، انشقاق در آخر سورههاى مكى آمده و مقدم بر سورههاى بزرگى چون انبياء، نحل، كهف و مؤمنون آمده، چگونه در ميان سورههاى مكى اين ترتيب رعايت نشده است.
البته مشكل اين گزارشها بيش از اين است كه بخواهيم درباره آنها سخن بگوييم، اما جالب اينجاست كه معلوم شود تا چه حد اين گزارشها غير قابل اعتماد است: برخى از سورهها در مصحف امام (منقول در تفسير شهرستانى) دو بار نقل شده، مانند سوره نور كه هم در آغاز سورههاى مكى و هم در اواخر سورههاى مدنى، همچنين سوره الشمس كه هم در رديف 49 و هم در رديف 93.
بنابراين اضافه بر اينكه فهم اين اشخاص از ترتيب مصحف امام مورد ترديد و غير قابل اعتماد است، ترتيبى كه نقل كردهاند متناقض و متعارض و داراى اشكال است.
از طرف ديگر اين روايات ضعيف و مجمل هستند و مطرح ساختن آنها جز اينكه قداست مصحف رايج را تزلزل ببخشد، نتيجهاى ديگر بر جاى نمىگذارد.
به اين جهت بايد منشأ پيدايش اين ذهنيت را برداشت كسانى در آن عصر دانست كه به دنبال نشان دادن انحصارى بودن اين مصحف بودهاند و گمان مىكردهاند، اين انحصارى و بديع بودن مصحف امام، الزاما به خاطر ترتيب نزول آن است و لذا به دنبال ترتيبهاى ساختگى افتاده و به اين صرافت نيافتهاند كه مصحف امام على جنبه ديگرى هم مىتواند داشته باشد، يعنى در تفسير و شرح ما انزل اللّه و در پيوند با صاحب وحى باشد، همانطوركه در خود اين روايات با صراحت تأكيد شده است، چون حركت خاندان پيامبر در ادامه راه و وظيفه رسول اللّه و مهمتر تبيين وحى بوده است، حال چگونه مىتوان اين نقش و جايگاه را به مرتبه كوچكترى تنزل داد و از چيزى سخن گفت كه افزون بر اينكه غير مستند و غير قطعى است چگونگى آن ناشناخته است.
اينكه در روايات بسيار از شخص امير المؤمنين و ائمه اهل بيت در جايگاه تفسيرى و موقعيت ممتاز علمى براى حقدار بودن تبيين وحى رسيده، براى روشن كردن اين واقعيت بوده كه چگونه دو ثقل از هم تفكيكناپذير هستند. به نمونهاى از اين روايات كه ناظر به فضل تفسيرى و علمى امام على است اشاره مىگردد، تا روشن شود چه ارتباط تنگاتنگى ميان كار حضرت و آمادگى براى انجام آن بوده است:
1-على عليه السّلام فرمود: آيهاى نازل نشد مگر اينكه دانستم كه براى چه كس و در كجا و از براى چه چيزى نازل شد. همانا پروردگار به من دلى متفكر و زبانى باز و پرسشگر عطا فرموده است. 18
البته اين مضمون با اندك تغيير عبارت در منابع گوناگون اهل سنت رسيده است. 19
2-ابى فاخته از پدرش نقل مىكند كه على عليه السّلام فرمود: چيزى در ميان اين دو جلد قرآن مجيد وجود ندارد مگر آنكه من به آن آگاه هستم. 20
3-امام صادق در روايتى مىفرمايد: همانا خداوند پيامبرش را از تنزيل و تأويل قرآن آگاه ساخت و رسول اللّه على را تعليم داد. 21
4-حفص بن قرط مىگويد از امام صادق شنيدم كه مىگفت: على صاحب و اهل اطلاع از حلال و حرام و آگاه به قرآن است و ما بر راه و روش او هستيم. 22
و تعابير بسيار ديگرى كه همه آنها حكايت از آگاهى امام على عليه السّلام به زمان و مكان و موضوع نزول و علم به احكام، ناسخ و منسوخ و محكم و متشابه دارد و دقيقا چيزى را بيان مىكند كه در توصيفات مصحف امام رسيده و نشان مىدهد كسى كه بيشترين صلاحيت براى تفسير وحى را دارد، اوست و اگر خداوند به پيامبر مسئوليت تبيين وحى را داده، در ادامه راه اين مسئوليت را به خاندانش و در رأس آنان امام على واگذار كرده است.
بنا بر اين، طبيعى است كه امام بخواهد اين مسئوليت را به انجام رساند. شايد دليل اعجاب كسانى مانند عكرمه، ابن سيرين، مقاتل، ابن النديم و ابن جزى و تصريح بر انحصارى بودن مصحف امام، برخاسته از همين ويژگيها و با آگاهى از شخصيت علمى و موقعيت ممتاز حضرت با شنيدن آن فضائل و ديدن روايات بوده است، به همين دليل برخى كسانى كه روايت مصحف امام را نقل كردهاند، مانند ابن سعد زهرى در كتاب الطبقات الكبرى، سيوطى در الاتقان و زركشى در البرهان 23به نقل اين دسته از روايات در جايگاه تفسيرى امام عليه السّلام پرداختهاند، و از على به عنوان صدر المفسرين و كسى كه بيشترين روايات از او درباره قرآن رسيده نقل كردهاند و ابن اثير جزرى (م 630) از عطا نقل مىكند كه كسى عالمتر از على در ميان اصحاب پيامبر وجود نداشت. 24
و در برابر اين روايات، روايتى را گروهى مطرح كردهاند كه از على عليه السّلام مىپرسند: آيا پيامبر علم خاصى را به شما اختصاص داد؟ حضرت گفته باشد در پيش ما چيزى غير از صحيفه و فهمى كه خدا عطا كرده نداده است. 25مسلم است اين روايت با آنچه از حضرت رسيده كه مصحفش با املاى پيامبر و علومى كه از ايشان آموخته، ناسازگار است.
بسيار محتمل به نظر مىرسد كه اين روايت براى تقابل و كنار زدن آن دسته از روايات مصحف امام و كوچك كردن موقعيت علمى و اتصال به پيامبر باشد. و اين نمىتواند بدون دليل باشد، به ويژه كه در روايتى سؤال درباره كتاب و مصحف امام است، و همان مضمون ناظر به علوم و معلومات ايشان و پيوند با مصحف آمده. اين روايت از ابو جحيفه نقل شده است:
«هل عندكم كتاب؟ قال لا الاّ كتاب اللّه او فهم اعطيه رجل مسلم، او ما فى هذه الصحيفة» . 26
آيا پيش شما كتابى هست؟ حضرت فرمود خير، مگر كتاب خدا و فهمى كه به هر فرد مسلمان داده شده يا آنچه در اين صحيفه 27وجود دارد.
البته در اين روايت مىگويد اين صحيفه كدام صحيفه است، شايد منظور همان كتاب على باشد، و روايت مشكلى نداشته باشد، اما مىدانيم كه درباره مصحف امام على، صحيفه و كتاب على بارها آمده است: كان باملاء رسول اللّه و خط على 28، در آن صورت ناقض اين كلام مىشود كه پيامبر علمى را به من اختصاص نداد.
لذا ذكر جايگاه تفسيرى امام على را در راستاى موقعيت فرهنگى و ابتكار تدوين كتاب حضرت بايد تلقى كرد كه در زبان قرآنپژوهان مسلمان با عنوان صدر المفسرين آمده است.
پاورقی:
1) -ابن ضريس، فضائل القرآن/36.
2) -الطبقات الكبرى، ج 2/420.
3) -الكلبى، محمد بن احمد بن جزى، التسهيل لعلوم التنزيل، ج 1/7، بيروت، دار الكتب العلمية، الطبعة الاولى،1415 ق/1995 م.
4) -مصنفات الشيخ المفيد، ج 7/79.
5) -اين ترتيبها معمولا در كتابهاى آيات الاحكام مراعات شده، از جمله نك: اردبيلى، زبدة البيان، ج 1/288، قم، كنگره بزرگداشت مقدس اردبيلى،1375 ش.
6) -قرطبى، محمد بن احمد، الجامع لاحكام القرآن، ج 12/1. بيروت، دار احياء التراث العربى، ط 1،1416 ق.
7) -تفسير عياشى، ج 1/89، ح 46.
8) -مصنفات الشيخ المفيد، ج 4/81.
9) -مؤلف اين كتاب كه از بلاد مغرب عربى است ناشناخته مانده است. نك: مقدمه آرتور جفرى بر كتاب/3 و 4.
10) -نك: كتاب الفهرست/28-30.
11) -مفاتيح الاسرار، ج 1/127.
12) -مقدمتان فى علوم القرآن/14. همچنين طبرسى، مجمع البيان، ج 1/16. و حويزى، نور الثقلين. ج 5/469.
13) -مقدمتان/33.
14) -در اين باره نك: بهبودى، محمد باقر، تدبرى در قرآن، ج 2/1، تهران انتشارات سنا، 1378.
15) -ابن هشام، سيرة النبى، ج 2/257، بيروت، دار احياء التراث العربى.
16) -در اين باره نك: آيتى، محمد ابراهيم، تاريخ پيامبر اسلام/233، ابن واضح، تاريخ يعقوبى، ج 1/402، ترجمه محمد ابراهيم آيتى
17) -الفهرست/30.
18) -تفسير عياشى، ج 1/95.
19) -ابن سعد زهرى، الطبقات الكبرى، ج 2/338، بيروت، دار احياء التراث،1405 ق. همچنين سيوطى، الاتقان، ج 4/233، نوع 80.
20) -تفسير عياشى. ج 1/94.
21) -همان، ح 63.
22) -همان/93، ح 56.
23) -زركشى، بدر الدين، البرهان فى علوم القرآن، ج 2/293، بيروت، دار المعرفة، تحقيق يوسف مرعشلى.
24) -ابن اثير، اسد الغابه، ج 4/109، بيروت، دار احياء التراث العربى، ط 1،1417 ق.
25) -بخارى، صحيح، ج 1/204، كتاب العلم، باب كتابة العلم (39) ح 111.
26) -زركشى، البرهان، ج 2/303. نوع 41.
27) -درباره معناى صحيفه و مسائلى كه مطرح است، در آينده در بحث كتاب على و مصحف على سخن خواهيم گفت.
28) -اين روايت با تعبيرهاى مختلف در منابع آمده كه تفصيل بحث و منابع آن در ويژگيهاى مصحف امام خواهد آمد.
ريشههاى پيدايش انديشه ترتيب نزول
- بازدید: 524