پس از رحلت پیغمبر حضرت علی (علیه السلام) در بابل تشریف داشت و می خواست از فرات عبور کند، عده بسیاری از یارانش به عبور دادن مرکب ها و توشه ها از آب فرات اشتغال داشتند، آن حضرت با گروهی از اصحاب نماز عصر را خواند و مردم هنوز از کار عبور از فرات فارغ نشده بودند که خورشید غروب کرد، در نتیجه نماز عصر عده بسیاری قضا شد و از نماز جماعت با آن حضرت محروم ماندند و در این خصوص با آن جناب به گفتگو پرداختند.
علی (علیه السلام) که اصحاب خود را این گونه نگران دید از خدای متعال درخواست کرد تا خورشید را به محل اول خود برگرداند تا همه اصحاب بتوانند نمازشان را در وقت خود بخوانند. خدای متعال دعای او را اجابت کرد و در افق وقت عصر ظاهر شد و چون مردم از سلام نماز فارغ شدند، خورشید غروب کرد و صدای عجیب هولناکی به گوش رسید که مردم ترسیدند و به تسبیح و تهلیل و استغفار پرداختند و از خدا سپاسگزاری نمودند که چنین نعمتی به آنها ارزانی داشت.
این خبر در عالم منتشر شد و همه جا نقل مجالس بود. سید حمیری در این باره چنین سروده:
چون نماز عصر او قضا شد و آفتاب غروب کرد دوباره به حال اول برگشت و نور او هنگام عصر را نمودار ساخت و سپس چون ستاره ای که سقوط کند غروب نمود و بار دیگر در بابل نیز همین قضیه اتفاق افتاد با این که چنین پیشامدی برای هیچ گوینده فصیحی پیش نیامده مگر برای یوشع بن نون و پس از آن برای علی (علیه السلام) و آری رد شمس از امر عجیبی حکایت می کند.(1)
**************************************
1) الارشاد، ص 336 - 334.
25- بازگشت خورشید در بابل
- بازدید: 613