مقدمه
عثمان الخمیس، تئوریسین معاصر وهابى و از لیدرهاى اصلى آنها، در سال گذشته در نماز جمعه كویت سخنرانى كرد و در آن اتهامات بسیارى را علیه شیعه مطرح نمود. ما در همان زمان پاسخ شبهات او را دادیم و استاد قزوینى نیز در مدرسه فیضیه چندین جلسه از سخنرانىهاى خود را به این شبهات اختصاص دادند
از آن جایى كه شبهات مطرح شده در سخنرانى عثمان الخمیس، اهمیت بسیارى دارد و از مهمترین شبهات وهابیت علیه شیعه به حساب مىآید، تصمیم گرفتیم كه تك تك این شبهات را به صورت پرسش و پاسخ نیز در سایت قرار داده تا خوانندگان همیشگى سایت بهرهبردارى بهتر و بیشترى ببرند.
ابوحنیفه، یا ابوجیفه؟
حُمیدى، استاد بخارى و نخستین راوى در سلسه اسناد بخارى است. وى از ابوحنیفه به «أبو جیفة» تعبیر مىكند.
حدثنا حنبل بن إسحاق قال سمعت الحمیدی یقول لأبی حنیفة إذا كناه أبو جیفة لا یكنى عن ذاك ویظهره فی المسجد الحرام فی حلقته والناس حوله.
حنبل بن اسحاق مىگوید: از حُمیدى شنیدم كه در مسجد الحرام و در حضور مردم وقتى كه مىخواست از ابو حنیفه نام ببرد به جاى ابو حنیفه مىگفت ابو جیفه.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 432، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
حماد بن سلمه نیز از بزرگان اهل سنت و از روات بخارى و مسلم است، وى نیز از ابوحنیفه با عنوان «أبو جیفة» یاد مىكرده است.
عن إسحاق بن عیسى قال سألت حماد بن سلمة عن أبی حنیفة قال ذاك أبو جیفة سد الله عز وجل به الأرض.
اسحاق بن عیسى مىگوید: از حماد بن سلمه در باره ابو حنیفه پرسیدم گفت: او ابوجیفه است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 211، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
اجماع علماى اهل سنت بر گمراهى ابوحنیفه
حدثنا محمد بن علی بن مخلد الوراق لفظا قال فی كتابی عن أبی بكر محمد بن عبد الله بن صالح الأسدی الفقیه المالكی قال سمعت أبا بكر بن أبی داود السجستانی یوما وهو یقول لأصحابه ما تقولون فی مسألة اتفق علیها مالك وأصحابه والشافعی وأصحابه والأوزاعی وأصحابه والحسن بن صالح وأصحابه وسفیان الثوری وأصحابه وأحمد بن حنبل وأصحابه فقالوا له یا أبا بكر لا تكون مسألة أصح من هذه فقال هؤلاء كلهم اتفقوا على تضلیل أبی حنیفة.
ابوبكر سجستانى از طرفدارانش پرسید: نظر شما در باره مسألهاى كه مالك و شافعى و اوزاعى و حسن بن صالح و سفیان ثورى و احمد حنبل و طرفداران آنان در آن اتفاق داشته باشند چیست؟ گفتند: مسالهاى صحیح تر از این وجود نخواهد داشت، گفت: همه این بزرگان و یارانشان بر گمراهى ابوحنیفه اتفاق دارند.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 394، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
كفر ابوحنیفه و توبه دادن وی
حدثنی أبی رحمه الله قال سمعت ابن عیینة یقول استتیب أبو حنیفة مرتین إسناده صحیح.
عبد الله پسر احمد حنبل از پدرش نقل كرده است كه گفت: از ابن عیینه شنیدم كه ابوحنیفه را دو بار توبه دادند، اسناد حدیث صحیح است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 227، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
311 حدثنی إبراهیم بن سعید الطبری قال سمعت معاذ بن معاذ یقول سمعت سفیان الثوری یقول استتیب أبو حنیفة من الكفر مرتین رجاله ثقات.
معاذ بن معاذ مىگوید: از سفیان ثورى شنیدم كه مىگفت: ابوحنیفه را دو بار از كفر توبه دادند، راویان این نقل ثقه هستند.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 203، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ؛
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 96، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.
فممن طعن علیه وجرحه أبو عبدالله محمد بن اسماعیل البخارى فقال فى كتابه فى الضعفاء والمتروكین أبو حنیفة النعمان بن ثابت الكوفى قال نعیم بن حماد نا یحیى بن سعید ومعاذ بن معاذ سمعا سفیان الثورى یقول قیل استتیب أبو حنیفة من الكفر مرتین وقال نعیم عن الفزارى كنت عند سفیان بن عیینة فجاء نعى ابى حنیفة فقال لعنه الله كان یهدم الاسلام.
از كسانى كه بر ابوحنیفه عیب گرفته و او را سرزنش كردهاند محمد بن اسماعیل بخارى است، وى در كتاب ضعفاء و متروكین از سفیان ثورى نقل كرده است: ابوحنیفه چون كافر شده بود دو بار او را توبه دادند، سپس مىنویسد: نُعَیم از فزارى نقل مىكند كه گفت: نزد سفیان بن عیینه بودم كه خبر مرگ ابوحنیفه را آوردند، گفت: خدا او را لعنت كند، اسلام را نابود كرد.
النمرى القرطبی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الانتقاء فی فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالك والشافعی وأبی حنیفة رضی الله عنهم، ج 1، ص 149، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
267 حدثنی أبو بكر بن خلاد الباهلی قال سمعت یحیى بن سعید یقول حدثنا سفیان قال استتاب أصحاب أبی حنیفة أبا حنیفة مرتین إسناده صحیح.
سفیان گفته است: یاران ابوحنیفه دو بار او را وادار به توبه كردند. سند این نقل صحیح است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 185، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
269 حدثنی أبو الفضل الخراسانی نا سلمة بن شبیب نا الفریابی سمعت سفیان الثوری یقول استتیب أبو حنیفة من كلام الزنادقة مرارا رجاله ثقات
چندین دفعه ابوحنیفه را به جهت سخنان خارج از دین وادار به توبه كردند. راویان این نقل ثقه هستند.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 185، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
307 حدثنی أحمد بن إبراهیم الدورقی ثنا هیثم بن جمیل قال قلت لشریك بن عبدالله استتیب أبو حنیفة قال علم ذلك العواتق فی خدورهن رجاله ثقات
هیثم بن جمیل مىگوید: از شریك بن عبد الله سؤال كردم: آیا ابوحنیفه را وادار به توبه كردند؟ گفت: كنیزان آزاد شده آن را مىدانند. راویان این سند ثقه هستند.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 199، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 389، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
حدثنا یحیى بن آدم حدثنا شریك وحسن بن صالح انهما شهدا أبا حنیفة وقد استتیب من الزندقة مرتین.
شریك و حسن بن صالح شهادت دادهاند كه ابوحنیفه را دو بار وادار به توبه كردند.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 210، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 391، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت؛
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 97، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.
تأسیس مذهب حنفى براى از بین بردن آثار رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم
308 حدثنی أبو الفضل الخراسانی ثنا أبو نعیم قال كان شریك سیء الرأی جداً فی أبی حنیفة وأصحابه ویقول مذهبهم رد الأثر عن رسول الله صلى الله علیه وسلّم رجاله ثقات.
ابو الفضل خراسانى از ابونعیم نقل مىكند كه گفت: شریك نظرش در باره ابوحنیفه بسیار بد بود و مىگفت: تأسیس مذهب ابوحنیفه براى زدودن آثار رسول خدا بود.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 203، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
فرزندى شومتر، شرورتر و پر ضررتر از أبوحنیفه در اسلام متولد نشده است:
احمد بن یحیی بلاذری در انساب الأشراف مینویسد:
وذكروا عن جریر الضبی عن ثعلبة عن سفیان أنه قال: ما ولد فی الإسلام مولود أشأم على هذه الأمة من أبی حنیفة.
از سفیان نقل شده است كه گفت: در اسلام فردى بدتر از ابوحنیفه بدنیا نیامده است.
البلاذری، أحمد بن یحیى بن جابر (متوفای279هـ)، أنساب الأشراف، ج 4، ص 49، طبق برنامه الجامع الكبیر.
حدثنا نعیم بن حماد ثنا إبراهیم بن محمد الفزاری قال كنا عند سفیان الثوری إذ جاءه نعی أبی حنیفة فقال الحمد لله الذی أراح المسلمین منه لقد كان ینقض عرى الإسلام عروة عروة ما ولد فی الإسلام مولود أشأم على الإسلام منه
محمد فزارى مىگوید: نزد سفیان ثورى بودیم كه خبر مرگ ابوحنیفه را آوردند گفت: خدا را شكر، مسلمانان از دستش راحت شدند، ریسمان محكم اسلام را تكه تكه كرد، در اسلام بد تر از او كسى به دنیا نیامده است.
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 96، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 399، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت
312 حدثنی إبراهیم بن سعید ثنا محمد بن مصعب سمعت الاوزاعی یقول ما ولد فی الاسلام مولود أشأم علیهم من أبی حنیفة رجاله ثقات.
محمد بن مصعب مىگوید: از اوزاعى شنیدم كه مىگفت: در اسلام فردى بدتر از ابوحنیفه به دنیا نیامده است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 203، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
أخبرنا أحمد، أخبرنا محمد، حدثنا أبو الحسن الدِّیبَاجِیّ، حدثنا جعفر بن محمد الصَّاِئغُ، حدثنا إبراهیم بن سعید، حدثنا أبو تَوْبَة، وأبو صالح، قالا: سمعنا أبا إسحاق الفَزَارِیَّ قال: سمعتُ سُفْیَانَ والأَوْزَاعِیَّ یقولانِ: «مَا وُلِدَ فِی الإِسْلامِ مَوْلُودٍ هُوَ أَشْأمُ على هذه الأمة من أبی حنیفة.
ابواسحاق فزارى مىگوید: از سفیان و اوزاعى شنیدم كه مىگفتند: در امت اسلام فرزندى بدتر از ابوحنیفه به دنیا نیامده است.
الصیرفی الحنبلی، أبو الحسینی المبارك بن عبد الجبار الطیوری بن عبد الله (متوفای500هـ)، الطیوریات من انتخاب الشیخ أبی طاهر السلفی، ج 11، ص 975، تحقیق: دسمان یحیى معالی، عباس صخر الحسن، ناشر: أضواب السلف - الریاض / السعودیة، الطبعة: الأولى، 1425هـ -2004م.
3589 حدثنی الحسن بن عبد العزیز الجروی الجذامی قال سمعت أبا حفص عمرو بن أبی سلمة التنیسی قال سمعت الأوزاعی یقول ما ولد فی الإسلام مولود أضر على الإسلام من أبی حنیفة وأبی مسلم صاحب.
اوزاعى گفته است: فرزندى در اسلام زاده نشده است كه به اندازه ابوحنیفه به اسلام ضرر زده باشد
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، العلل ومعرفة الرجال، ج 2، ص 546، تحقیق: وصى الله بن محمد عباس، ناشر: المكتب الإسلامی، دار الخانى - بیروت، الریاض، الطبعة: الأولى، 1408 - 1988.
حدثنی محمد بن أبی عمر قال قال سفیان ما ولد فی الإسلام مولود أضر على أهل الإسلام من أبی حنیفة
از سفیان نقل شده است كه گفت: فرزندى در اسلام زاده نشده است كه به اندازه ابوحنیفه به اسلام ضرر زده باشد.
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 95، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 4، ص 209، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت؛
أبو زرعة الدمشقی، عبد الرحمن بن عمرو بن عبد الله بن صفوان النصری (متوفای281هـ)، تاریخ أبی زرعة الدمشقی، ج 1، ص 65، طبق برنامه الجامع الكبیر.
حدثنا إسحاق بن إبراهیم الحنینی قال قال مالك ما ولد فی الإسلام مولود أضر على أهل الإسلام من أبی حنیفة
مالك گفته است: فرزندى در اسلام زاده نشده است كه به اندازه ابوحنیفه به اسلام ضرر زده باشد
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 99، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.
وقال نعیم عن الفزارى كنت عند سفیان بن عیینة فجاء نعى ابى حنیفة فقال لعنه الله كان یهدم الاسلام عروة عروة وما ولد فى الاسلام مولود اشرّ منه هذا ما ذكره البخارى.
بخارى نقل كرده است: وقتى كه سفیان بن عیینه خبر مرگ ابوحنیفه را شنید گفت: خدا او را لعنت كند ریسمان محكم اسلام را درید، كسى بدتر از او در اسلام بدنیا نیامد.
النمرى القرطبی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الانتقاء فى فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالك والشافعى وأبى حنیفة رضى الله عنهم، ج 1، ص 149، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
روى عن مالك رحمه الله أنه قال فى أبى حنیفة نحو ما ذكر سفیان أنه شر مولود ولد فى الاسلام وأنه لو خرج على هذه الامة بالسیف كان أهون.
مالك در باره ابوحنیفه گفته است: او بدترین فرد در اسلام است، اگر با شمشیر علیه امت قیام مىكرد بهتر از عقائد وى بود.
النمرى القرطبی، ابوعمر یوسف بن عبد الله بن عبد البر (متوفاى 463هـ)، الانتقاء فى فضائل الثلاثة الأئمة الفقهاء مالك والشافعى وأبى حنیفة رضى الله عنهم، ج 1، ص 150، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت
248 حدثنی الحسن بن عبد العزیز الجروی ثنا أبو حفص التنیسی عن الأوزاعی قال ما ولد فی الإسلام مولد أشرّ من أبی حنیفة وأبی مسلم و ما أحب أنه وقع فی نفسی أنی خیر من أحد منهما وأن لی الدنیا وما فیها رجاله ثقات.
در اسلام كسى بدتر از ابوحنیفه و ابومسلم به دنیا نیامده است، اگر تمام دنیا مال من باشد دوست ندارم كه به ذهن من خطور كند كه من از آنان بهترم. رجال این نقل ثقه هستند.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 187، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
حدثنا أحمد بن یونس قال سمعت نعیما یقول قال سفیان ما وضع فی الإسلام من الشر ما وضع أبو حنیفة إلا فلان قال لرجل صلب.
بدتر از آنچه ابوحنیفه در اسلام قرار داد وجود ندارد.
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 95، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.
ابوحنیفه، سردمدار فرقه مرجئه
مرجئه، از فرقههاى انحرافى است و معتقد بودند كه ایمان (اعتقاد قلبى و اقرار زبانى) براى نجات و رستگارى انسان كفایت مىكند و هیچ گناهى به ایمان انسان ضرر نمىرساند؛ همانطور كه هیچ طاعتى براى كافر سودى ندارد.
از آن جایى كه این دیدگاه، خطر بزرگى براى اخلاق بشرى محسوب مىشود و سبب ترویج فساد و بىبند و بارى در میان جوامع بشرى است و نیز مىتوانست ابزار مناسبى در دست تبهكاران و جنایتكاران براى توجیه اعمالشان باشد، با موضعگیرى تند اهل بیت علیهم السلام و علماى اهل سنت مواجه شد.
در كتابهاى اهل سنت روایات بسیارى در تكفیر آنها وارد شده است كه به چند روایت اشاره مىكنیم.
محمد بن اسماعیل بخارى در تاریخ كبیر خود مىنویسد:
عن بن عباس عن النبی صلى الله علیه وسلم قال صنفان لیس لهما فی الإسلام سهم القدریة والمرجئة.
ابن عباس از رسول خدا نقل مىكند كه فرمود: دو گروه هستند كه در اسلام سهمى ندارند یكى قدریه و دیگرى مرجئه
البخارى الجعفی، محمد بن إسماعیل ابوعبدالله (متوفای256هـ)، التاریخ الكبیر، ج 4، ص 133، تحقیق: السید هاشم الندوی، ناشر: دار الفكر
و ابن قتیبه دینورى مىنویسد:
عن ابن عباس قال سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم یقول:... صنفان من أمتی لا تنالهم شفاعتی لعنوا على لسان سبعین نبیا المرجئة والقدریة.
دو گروه از امت به شفاعت من نمى رسند، آنان نفرین شده هفتاد پیامبرند، مرجئه و قدریه.
الدینوری، ابومحمد عبد الله بن مسلم ابن قتیبة (متوفای276هـ)، تأویل مختلف الحدیث، ج 1، ص 81، تحقیق: محمد زهری النجار، ناشر: دار الجیل - بیروت – 1393هـ – 1972م
و هیثمى در مجمع الزوائد مىنویسد:
وعن أنس بن مالك قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم صِنْفَان مِنْ أُمَّتِی لاَیَرِدَان عَلَیَّ الحَوْضَ وَلاَ یَدْخُلاَنِ الجَنَّةِ الْقَدْرِیَّةُ وَالمُرْجِئَةُ رواه الطبرانی فی الأوسط ورجاله رجال الصحیح غیر هرون بن موسى الفروی وهو ثقة.
دو گروه از امت نزد حوض بر من وارد نمى شوند و داخل بهشت نیز نمى شوند: قدریه و مرجئه. راویان این سند، راویان صحیح بخارى هستند؛ غیر از هارون بن موسى فروى كه او هم مورد اعتماد است.
الهیثمی، ابوالحسن علی بن أبى بكر (متوفاى 807 هـ)، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، ج 7، ص 207، ناشر: دار الریان للتراث/ دار الكتاب العربى - القاهرة، بیروت – 1407هـ.
در برخى از منابع اهل سنت از مرجئه به یهود امت اسلامى تعبیر شده است.
ازدى بصرى مىنویسد:
جابر بن زید قال المرجئة یهود أهل القبلة لأنهم یعدون أهل المعصیة الجنة وقالوا لن تمسنا النار إلا أیاما معدودة كما قالت الیهود والنصارى.
جابر بن زید گفته است: مرجئه، یهود اهل قبله هستند؛ زیرا آنان به گنهكاران وعده بهشت را مىدهند و مىگویند: چند روزى بیش آتش ما را نوازش نخواهد داد؛ همانگونه كه یهود و نصارا گفتهاند.
الأزدی البصری، الربیع بن حبیب بن عمر، الجامع الصحیح مسند الإمام الربیع بن حبیب، ج 1، ص 365، ح944، تحقیق: محمد إدریس , عاشور بن یوسف، ناشر: دار الحكمة ,مكتبة الاستقامة - بیروت، سلطنة عمان، الطبعة: الأولى، 1415هـ.
و ابن شاهین مىنویسد:
عن المغیرة بن عتیبة، عن سعید بن جبیر قال: المرجئة یهود القبلة.
از سعید بن جبیر نقل شده است كه گفت: فرقه مرجئه یهودیان اهل قبله هستند.
أبو حفص عمر بن أحمد بن شاهین الوفاة: 385 هـ، الكتاب اللطیف لشرح مذاهب أهل السنة ومعرفة شرائع الدین والتمسك بالسنن، ج 1، ص 76، اسم المؤلف: تحقیق: عبد الله بن محمد البصیری، ناشر: مكتبة الغرباء الأثریة - المدینة المنورة / السعودیة، الطبعة: الأولى، 1416هـ.
البته قصد ما در این جا معرفى و نقد عقائد مرجئه نیست و دوستان مىتوانند به كتابهاى تفصیلى در این باره مراجعه بفرمایند.
ابوحنیفه، مؤسس مذهب حنفیه كه امروزه حد اقل نصف اهل سنت از پیروان او محسوب مىشوند، از كسانى است كه دانشمندان اهل سنت او را جزء این فرقه و حتى از مبلغان آن دانستهاند، به چند روایت در این باره اشاره مىكنیم:
386 حدثنی أبو الفضل نا إبراهیم بن شماس نا أبو عبد الرحمن المقریء قال كان والله أبو حنیفة مرجئا ودعانی إلى الارجاء فأبیت علیه رجاله ثقات.
ابو عبد الرحمان مقریء مىگوید: به خدا سوگند ابو حنیفه عقیده مرجئه را داشت و چندین دفعه مرا نیز به قبول آن فراخواند؛ ولى نپذیرفتم. رجال سند ثقه هستند.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 223، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
402 حدثنی أبو الفضل ثنا یحیى بن معین قال كان أبو حنیفة مرجئا وكان من الدعاة ولم یكن فی الحدیث بشیء وصاحبه أبو یوسف لیس به بأس رجاله ثقات.
یحى بن معین گفته است: ابوحنیفه طرفدار مرجئه و از مبلغان آن بود و به حدیث بىتوجه بود؛ ولى دوستش ابویوسف چنین نبود. رجال سند ثقه هستند.
لشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 223، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ
حدثنا عبدالله بن محمد بن عمر قال سمعت أبا مسهر یقول كان أبو حنیفة رأس المرجئة.
ابو حنیفه از سران مرجئه بود
ابن الجوزی، ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597 هـ)، المنتظم فى تاریخ الملوك والأمم، ج 8، ص 133، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1358.
368 حدثنی محمد بن هارون أبو نشیط حدثنی أبو صالح یعنی الفراء قال سمعت أبا اسحاق الفزاری یقول كان أبو حنیفة مرجئا یرى السیف إسناده حسن.
ابوحنیفه معتقد به مرجئه بود و اعتقاد داشت كه باید علیه حاكمان شمشیر كشید. سند این روایت «حسن» است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 227، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ
حدثنا عبید الله بن معاذ حدثنی محمد بن معاذ قال سمعت سعید بن مسلم قال قلت لأبی یوسف أكان أبو حنیفة جهمیا قال نعم قلت أكان مرجئا قال نعم.
سعید بن مسلم مىگوید: به ابویوسف گفتم: آیا ابوحنیفه طرفدار مذهب جهمیه بود؟ گفت: آرى، پرسیدم: آیا طرفدار مرجئه بود؟ گفت: آری
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 95، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 381، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
حدثنی عبد الرحمن قال سمعت علی بن المدینی قال قال لی بشر بن أبی الأزهر النیسابوری رأیت فی المنام جنازة علیها ثوب أسود وحولها قسیسون فقلت جنازة من هذه فقالوا جنازة أبی حنیفة فحدثت بها أبا یوسف فقال لا تحدث به أحدا.
بشر بن ابو الازهر نیشابورى مىگوید: جنازهاى را در عالم خواب دیدم كه پارچه سیاهى روى او انداختهاند و كشیشها اطراف او هستند، پرسیدم: جنازه كیست؟ گفتند: ابوحنیفه، داستان را براى ابویوسف نقل كردم، گفت: براى هیچ كس آن را نقل نكن.
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 96، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.231
حدثنی محمود بن غیلان ثنا محمد بن سعید بن مسلم عن أبیه قال سألت أبا یوسف وهو بجرجان عن أبی حنیفة فقال وما تصنع به مات جهمیا.
سعید بن مسلم از پدرش نقل مىكند كه گفت: از ابویوسف در باره ابو حنیفه پرسیدم، گفت: به او چكار دارى، بر عقیده جهمیه مرد.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 181، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ
عن سعید بن ( مسلم ) قال: قلت لأبی یوسف أكان أبو حنیفة جهمیا قال: نعم.
از ابویوسف پرسیدم: آیا ابوحنیفه طرفدار مذهب جهمیه بود؟ گفت: آری
أبو حفص عمر بن أحمد بن شاهین الوفاة: 385 هـ، الكتاب اللطیف لشرح مذاهب أهل السنة ومعرفة شرائع الدین والتمسك بالسنن، ج 1، ص 90، تحقیق: عبد الله بن محمد البصیری، ناشر: مكتبة الغرباء الأثریة - المدینة المنورة / السعودیة، الطبعة: الأولى، 1416هـ
تكفیر صریح ابوحنیفه در كلمات دانشمندان اهل سنت
341 حدثنی محمد بن عبد العزیز بن أبی رزمة قال سمعت أبی یقول كنا عند حماد بن سلمة فذكروا مسألة فقیل أبو حنیفة یقول بها فقال هذا والله قول ذاك المارق إسناده صحیح
نزد حماد بن سلمه در باره مسالهاى گفتگو بود، گفته شد: ابوحنیفه چنین گفته است، گفت: به خدا سوگند این سخن متعلق به این خارج شده از دین است. سند این روایت صحیح است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 199، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
عن سلیم المقریء عن سفیان الثوری قال سمعت حمادا یقول ألا تعجب من أبی حنیفة یقول القرآن مخلوق قل له یا كافر یا زندیق.
سفیان ثورى مىگوید: از حماد شنیدم كه مىگفت: آیا از ابوحنیفه تعجب نمى كنى كه مىگوید قرآن مخلوق است؟ به او بگو اى كافر، اى زندیق!!!.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 185، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ
292 حدثنی منصور بن أبی مزاحم سمعت مالك بن أنس ذكر أبا حنیفة فذكره بكلام سوء وقال كاد الدین وقال من كاد الدین فلیس من الدین رجاله ثقات.
مالك بن انس از ابوحنیفه به زشتى یاد كرد و گفت: او با دین جنگید و كسى كه با دین بجنگد از دین خارج است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 197، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
سمعت منصور بن أبی مزاحم یقول سمعت مالكا یقول إن أبا حنیفة كاد الدین ومن كاد الدین فلیس له دین
ترجمه آن مانند سابق است.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 422، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
حدثنی علی بن عثمان بن نفیل حدثنا أبو مسهر حدثنا یحیى بن حمزة وسعید یسمع أن أبا حنیفة قال لو أن رجلا عبد هذه النعل یتقرب بها إلى الله لم أر بذلك بأسا فقال سعید هذا الكفر صراحا.
یحیى بن حمزه این سخن را از ابوحنیفه نقل كرد كه: هر كس این كفش را پرستش كند تا به خدا نزدیك شود من در آن ایرادى نمى بینم، سعید چون این سخن را شنید گفت: این كفر روشن و صریح است.
الفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 96، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م.
قبهاى از آتش بر قبر ابوحنیفه
حدثنی هارون بن سفیان حدثنی عرزة الخراسانی حدثنا الفضل بن موسى السینانی قال سمعت سفیان الثوری یقول ضرب الله عز وجل على قبر أبی حنیفة طاقا من النار.
سفیان ثورى گفته است: خداوند بر قبر ابوحنیفه گنبد و سقفى از آتش قرار داده است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 197، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
جرىتر از ابوحنیفه بر خداوند، دیده نشده است
357 حدثنی محمد بن علی الوراق نا إبراهیم بن بشار ثنا سفیان قال ما رأیت أحدا اجرأ على الله من أبی حنیفة .
سفیان گفته است: از ابوحنیفه كسى را جرى تر بر خدا ندیدم.
الطبری، أبى جعفر محمد بن جریر (متوفای310)، المنتخب من ذیل المذیل، ج 1، ص 139؛
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 215، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 412، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت
شهرى كه در آن نام ابوحنیفه برده مىشود، سزاوار سكونت نیست
حدثنی أبو معمر عن الولید بن مسلم قال قال لی مالك بن أنس ایذكر أبو حنیفة ببلدكم قلت نعم قال ما ینبغی لبلدكم أن یسكن
ولید بن مسلم مىگوید: مالك بن انس به من گفت: آیا در شهر شما نامى از ابوحنیفه برده مىشود؟ گفتم: آرى، گفت: چنین شهرى سزاوار سكونت نیست.
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، العلل ومعرفة الرجال، ج 2، ص 547، تحقیق: وصى الله بن محمد عباس، ناشر: المكتب الإسلامی، دار الخانى - بیروت، الریاض، الطبعة: الأولى، 1408 – 1988؛
الصیداوی، محمد بن أحمد بن جمیع أبو الحسین (متوفای402هـ)، معجم الشیوخ، ج 1، ص 241، تحقیق: د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: مؤسسة الرسالة ,دار الإیمان - بیروت، طرابلس، الطبعة: الأولى، 1405هـ؛
الأصبهانی، ابونعیم أحمد بن عبد الله (متوفای430هـ)، حلیة الأولیاء وطبقات الأصفیاء، ج 6، ص 325، ناشر: دار الكتاب العربى - بیروت، الطبعة: الرابعة، 1405هـ
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 421، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
لعن أبو حنیفه
ثنا منصور بن سلمة الخزاعی قال سمعت حماد بن سلمة یلعن أبا حنیفة قال أبو سلمة وكان شعبة یلعن أبا حنیفة إسناده صحیح.
سلمه خزاعى مىگوید: شنیدم كه حماد بن سلمه و شعبه ابوحنیفه را لعن مىكردند. سند صحیح است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 211، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
تبعید و اخراج ابوحنیفه از كوفه
384 حدثنی أبو الفضل نا سفیان بن وكیع عن أبیه قال لما تكلم أبو حنیفة فی الارجاء وخاصم فیه قال سفیان الثوری ینبغی أن ینفى من الكوفة أو یخرج منها إسناده حسن.
ابوحنیفه وقتى كه در كوفه عقیدهاش را راجع به مرجئه مطرح كرد سفیان ثورى گفت: باید از كوفه تبعید یا اخراج شود. سند صحیح است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 222، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
شراب فروش، از حنفى بهتر است
حدثنا منصور بن أبی مزاحم قال سمعت شریكا یقول لأن یكون فی كل ربع من أرباع الكوفة خمار خیر من أن یكون فیه من یقول برأی أبی حنیفة.
شریك مىگفت: اگر در چهار گوشه شهر كوفه شراب فروشى باشد، بهتر است از اینكه در آن طرفدار عقیده ابوحنیفه باشد.
الشیبانی، أحمد بن حنبل ابوعبدالله (متوفای241هـ)، العلل ومعرفة الرجال، ج 2، ص 547، تحقیق: وصى الله بن محمد عباس، ناشر: المكتب الإسلامی، دار الخانى - بیروت، الریاض، الطبعة: الأولى، 1408 – 1988؛
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 203، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ؛
الجوهرى البغدادی، علی بن الجعد بن عبید ابوالحسن (متوفای230هـ) مسند ابن الجعد، ج 1، ص 353، تحقیق: عامر أحمد حیدر، ناشر: مؤسسة نادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1410هـ – 1990م؛
لفسوی، أبو یوسف یعقوب بن سفیان (متوفای277هـ)، المعرفة والتاریخ، ج 3، ص 98، تحقیق: خلیل المنصور، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت - 1419هـ- 1999م؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 417، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت
ارزش سخن ابوحنیفه
حدثنا عبد الله بن أحمد بن حنبل حدثنا مهنى بن یحیى قال سمعت أحمد بن حنبل یقول ما قول أبی حنیفة والبعر عندی إلا سواء.
احمد حنبل مىگفت: سخن ابوحنیفه و سرگین شتر نزد من یكى است.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 439، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
ابوحنیفه، و مقایسه ایمان ابوبكر و ابلیس
371 وحدثنی إبراهیم بن سعید نا أبو توبة عن أبی إسحاق الفزاری قال كان أبو حنیفة یقول إیمان إبلیس وإیمان أبی بكر الصدیق رضی الله عنه واحد قال أبو بكر یا رب وقال إبلیس یا رب إسناده صحیح
ابوحنیفه مىگفت: ایمان ابلیس و ابوبكر یك اندازه است، چون ابلیس مىگفت: اى خدا، ابوبكر هم مىگفت: اى خدا. سند صحیح است.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 215، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ؛
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 376، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت؛
ابن الجوزی، ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفاى 597 هـ)، المنتظم فى تاریخ الملوك والأمم، ج 8، ص 133، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولى، 1358.
ابوحنیفه و مقایسه سخن عمر با سخن شیطان
حدثنا إسحاق بن منصور أخبرنا عبد الصمد عن أبیه قال ذكر لأبی حنیفة قول النبی صلى الله علیه وسلم أفطر الحاجم والمحجوم فقال هذا سجع وذكر له قضاء من قضاء عمر أو من قول عمر فی الولاء فقال هذا قول شیطان
این سخن پیامبر را كه حجامت كننده و حجامت شونده، روزه شان را افطار مىكنند، براى ابوحنیفه نقل شد گفت: این شعر است، همچنین یكى از قضاوتهاى عمر یا سخنان او را در باره ولاء بیان كردند گفت: این سخن شیطان است.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 403 ـ 404، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
حدثنا أبو معمر عبد الله بن عمرو بن أبی الحجاج حدثنا عبد الوارث قال كنت بمكة وبها أبو حنیفة فأتیته وعنده نفر فسأله رجل عن مسألة فأجاب فیها فقال له الرجل فما روایة عن عمر بن الخطاب قال ذاك قول شیطان قال فسبحت فقال لی رجل أتعجب فقد جاءه رجل قبل هذا فسأله عن مسألة فأجابه قال فما روایة رویت عن رسول الله صلى الله علیه وسلم أفطر الحاجم والمحجوم فقال هذا سجع فقلت فی نفسی هذا مجلس لا أعود فیه أبدا
عبد الوارث مىگوید: در شهر مكه نزد ابوحنیفه رفتم، عدهاى دیگر نیز حضور داشتند شخصى مسألهاى پرسید، پاسخ داد، سپس پرسید: نقل سخن از عمر چگونه است؟ گفت: سخنان شیطان است، ناراحت شدم و تسبیح خدا را گفتم، آن مرد از من پرسید: آیا از پاسخ ابوحنیفه تعجب كردی؟ مردى لحظاتى قبل آمد و مسألهاى مطرح كرد و پاسخ شنید، سپس پرسید: این روایت پیامبر كه حجامت كننده و حجامت شونده هر دو روزه شان را افطار مىكنند، چیست؟ گفت: این شعر است، به خودم گفتم: به چنین مجلسى هیچ وقت نخواهم آمد.
البغدادی، أحمد بن علی ابوبكر الخطیب (متوفای463هـ)، تاریخ بغداد، ج 13، ص 404، ناشر: دار الكتب العلمیة – بیروت.
حدثنی أبو الفضل نا مسلم بن إبراهیم نا عبد الوارث بن سعید نا سعید قال جلست إلى أبی حنیفة بمكة فذكر شیئا فقال له رجل روى عمر بن الخطاب رضی الله عنه كذا وكذا قال أبو حنیفة ذاك قول الشیطان وقال له آخر ألیس یروى عن رسول الله صلى الله علیه وسلم أفطر الحاجم والمحجوم فقال هذا سجع فغضبت وقلت ان هذا مجلس لا أعود إلیه ومضیت وتركته.
شخصى به نام سعید نقل مىكند: در مكه نزد ابوحنیفه بودم، مسألهاى مطرح شد، یك نفر گفت: عمر چنین و چنان گفته است، ابوحنیفه گفت: این سخن شیطان است، فرد دیگرى گفت: آیا از رسول خدا روایت نشده كه فرمود: حجامت كننده و حجامت شونده افطار مىكنند؟ گفت: این شعر است، ناراحت شدم و گفتم: این مجلسى است كه هیچ وقت به آن بر نمى گردم.
الشیبانی، عبد الله بن أحمد بن حنبل (متوفای290هـ)، السنة، ج 1، ص 227، تحقیق: د. محمد سعید سالم القحطانی، ناشر: دار ابن القیم - الدمام، الطبعة: الأولى، 1406هـ.
تكفیر محمد بن ادریس شافعی
محمد بن ادریس شافعى، نیز از كسانى است كه از تكفیر دیگر فرقههاى اهل سنت در امان نمانده است و حتى ضرر او را براى امت اسلامى از ضرر ابلیس نیز بیشتر دانستهاند.
حاكم نیشابورى مىنویسد:
حدثنا أحمد بن عبید الله قال حدثنا عبید الله بن معدان الازدى عن أنس قال قال رسول الله صلى الله علیه وسلم یكون فى أمتى رجل یقال له محمد بن ادریس أضر على أمتى من أبلیس ویكون فى أمتى رجل یقال له أبو حنیفة هو سراج أ متى.
انس از رسول خدا نقل مىكند كه فرمود: در امت من مردى به نام محمد بن ادریس خواهد بود كه ضرر او از شیطان بیشتر است، و مردى به نام ابوحنیفه خواهد آمد كه او چراغ امت من است.
النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله الحاكم (متوفای405 هـ)، المدخل إلى كتاب الإكلیل، ج 1، ص 56، تحقیق: د. فؤاد عبد المنعم أحمد، ناشر: دار الدعوة - الاسكندریة؛
النیسابوری، محمد بن عبدالله ابوعبدالله الحاكم (متوفای405 هـ)، المدخل إلى الصحیح، ج 1، ص 216، تحقیق: د. ربیع هادی عمیر المدخلی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: الأولى، 1404هـ.
نمونههائى از درگیرى و كشت و كشتار میان اهل سنت
اختلاف و نزاع بین اهل سنت فقط به تكفیر یكدیگر ختم نمىشود؛ بلكه این تكفیرها سبب كشت و كشتار فراوانى شده است كه به چند نمونه اشاره مىكنیم:
جنگ حنابله با شافعىها در بغداد (323هـ):
ابن اثیر جزرى در باره جنگ حنابله با شافعىها در بغداد مىنویسد:
ثم دخلت سنة ثلاث وعشرین وثلاثمائة... ذكر فتنة الحنابلة ببغداد. وفیها عظم أمر الحنابلة وقویت شوكتهم... وزاد شرهم وفتنتهم واستظهروا بالعمیان الذین كان یأوون المساجد وكانوا إذا مر بهم شافعی المذهب أغروا به العمیان فیضربونه بعصیهم حتى یكاد یموت.
سال 323 هـ فرا رسید...در این سال حنبلىها صاحب قدرت و شوكت بودند... فتنه و شرّ آنان بالا گرفته و هر شافعى مذهبى را كه مىدیدند مورد ضرب و شتم قرار مىدادند بگونهاى كه در آستانه مرگ قرار مىگرفت.
الجزری، عز الدین بن الأثیر أبى الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ) الكامل فى التاریخ، ج 7، ص 113 ـ 114، تحقیق عبد الله القاضی، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.
جنگ حنفىها با شافعىها در اصفهان (600هـ)
یاقوت حموى در باره جنگ و كشتارى كه بین شافعىها و حنفىها در اصفهان رخ داده است مىنویسد:
وقَدْ فَشَا الخرَابُ فی هذا الوَقْتِ وقَبْلَه فی نَواحِیها، لِكَثْرَةِ الفِتَنِ والتّعَصُّبِ بَیْنَ الشّافِعِیّة والحَنَفِیَّة، والحُرُوبِ المُتَّصِلَةِ بَیْنَ الحزْبَیْنِ، فكُلَّمَا ظَهَرَتْ طائِفَةٌ نَهَبَتْ مَحَلَّةَ الأُخْرَى وأَحْرَقَتها، وخَرَّبَتْها، لا یِأْخُذُهم فی ذلِكَ إِلٌّ ولا ذِمَّة.
در اصفهان و اطران آن خرابىها به جهت جنگ و آشوب بین دو گروه حنفى و شافعى بیداد مىكرد، هر گروهى كه در محلهاى قدرت مىگرفت محله دیگرى را به آتش مىكشید و غارت مىكرد.
الحموی، ابوعبد الله یاقوت بن عبد الله (متوفای 626هـ)، معجم البلدان، ج 1، ص 209، ناشر: دار الفكر – بیروت.
جنگ حنفىها و شافعىها در رى:
حموى در باره جنگهاى حنفىها و شافعىها در رى مىنویسد:
وقعت العصبیة بین الحنفیة والشافعیة ووقعت بینهم حروب كان الظفر فی جمیعها للشافعیة هذا مع قلة عدد الشافعیة إلا أن الله نصرهم علیهم وكان أهل الرستاق وهم حنفیة یجیئون إلى البلد بالسلاح الشاك ویساعدون أهل نحلتهم.
جنگ بین حنفىها و شافعىها در شهر رى اتفاق افتاد كه با وجود تعداد اندك شافعىها پیروزى با آنان بود، روستا نشینان مسلحانه براى كمك به هم مسلكانشان به شهر مىآمدند.
الحموی، ابوعبد الله یاقوت بن عبد الله (متوفای 626هـ)، معجم البلدان، ج 3، ص 117، ناشر: دار الفكر – بیروت
جنگ شافعىها و حنابله در بغداد (447هـ)
ثم دخلت سنة سبع وأربعین وأربعمائة... فی هذه السنة وقعت الفتنة بین الفقهاء الشافعیة والحنابلة ببغداد ومقدم الحنابلة أبو علی بن الفراء وابن التمیمی وتبعهم من العامة الجم الغفیر وأنكروا الجهر ببسم الله الرحمن الرحیم ومنعوا من الترجیع فی الأذان والقنوت فی الفجر ووصلوا إلى دیوان الخلیفة ولم ینفصل حال وأتى الحنابلة إلى مسجد بباب الشعیر فنهوا إمامه عن الجهر بالبسملة فأخرج مصحفا وقال أزیلوها من المصحف حتى لا أتلوها.
سال 447 فرا رسید...در این سال در شهر بغداد آشوب و اختلاف بین فقهاء شافعى و حنبلى شروع شد، سر دسته حنبلىها ابوعلى بن فراء و ابن تمیمى بودند و مردمان بسیارى آنان را همراهى و تبعیت مىكردند، اینان خواندن بسم الله الرحمن الرحیم با صداى بلند و در اذان ترجیع (گردش صدا در حنجره) صدا و قنوت در نماز صبح را انكار و با آن مخالف بودند، قضیه به دیوان خلافت كشیده شد؛ ولى نتیجهاى نبخشید، حنبلىها به مسجدى در باب الشعیر آمده و امام جماعتش را از جهر به بسم الله منع كردند، وى قرآن را آورد و گفت: بسم الله الرحمن الرحیم را از قرآن بردارید تا آن را نخوانم.
الجزرى، عز الدین بن الأثیر أبى الحسن علی بن محمد (متوفای630هـ)، الكامل فى التاریخ، ج 8 ص 325، تحقیق عبد الله القاضى، ناشر: دار الكتب العلمیة - بیروت، الطبعة الثانیة، 1415هـ.
جنگ حنابله با نظامیه در بغداد (470هـ)
ثم دخلت سنة سبعین وأربعمائة... وفی شوال منها وقعت فتنة بین الحنابلة وبین فقهاء النظامیة وحمى لكل من الفریقین طائفة من العوام وقتل بینهم نحو من عشرین قتیلا وجرح آخرون ثم سكنت الفتنة
سپس سال 470 فرا رسید... در ماه شوال فتنه و آشوب بین حنبلىها و فقیهان نظامیه و طرفداران این دو در گرفت كه در نتیجه بیست نفر كشته و تعدادى دیگر مجروح شدند.
القرشى الدمشقى، إسماعیل بن عمر بن كثیر ابوالفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 12 ص 117، ناشر: مكتبة المعارف – بیروت.
کشت و كشتار به خاطر تفسیر یك آیه:
ذكر الفتنة فی تفسیر آیة وهاجت ببغداد فتنة كبرى بسبب قوله: عسى أن یبعثك ربك مقاماً محموداً، فقالت الحنابلة: معناه یقعده الله على عرشه كما فسره مجاهد.
وقال غیرهم من العلماء: بل هی الشفاعة العظمى كما صح فی الحدیث. ودام الخصام والشتم واقتتلوا، حتى قتل جماعة كبیرة
فتنه و آشوبى بزرگ در باره این آیه: «عسى ربك ان یبعثك مقاما محمودا» در شهر بغداد اتفاق افتاد، حنبلىها مىگفتند: معناى آن این است كه خداوند حضرت رسول (ص) را بر عرشش مىنشاند، دیگران مىگفتند مقصود شفاعت بزرگ پیامبر است، آتش دشمنى و اختلاف همچنان زبانه مىكشید تا آنكه جمعیت زیادى كشته شدند.
الذهبى، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 23 ص 319، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمرى، ناشر: دار الكتاب العربى –لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولى، 1407هـ - 1987م.
جنگ حنابله و اشاعره در بغداد (447هـ)
ثم دخلت سنة سبع وأربعین وأربعمائة... واتصلت الفتن بین أهل باب الطاق وسوق یحیى اتصالاً مسرفاً وركب صاحب الشرطة والأراك لإطفاء الفتنة فلم ینفع ذلك وانتقل القتال إلى باب البصرة وأهل الكرخ على القنطرتین. ووقعت بین الحنابلة والأشاعرة فتنة عظیمة حتى تأخر الأشاعرة عن الجمعات خوفاً من الحنابلة
سال 447 فرا رسید...فتنه و آشوب به باب الطاق و بازار یحیى كشیده شد، رئیس پلیس براى خاموش كردن فتنه شخصا اقدام كرد؛ ولى سودى نبخشید و جنگ و درگیرى به باب البصره و كرخ كشیده شد، آشوبى بزرگ بین حنبلىها و اشعرىها در گرفت تا آنجا كه اشاعره از حضور در نماز جمعه از ترس حنبلىها منصرف شدند.
ابن الجوزی، ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج 15 ص 347، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.
ثم دخلت سنة سبع وأربعین واربعمائة... وفیها وقعت الفتنة بین الأشاعرة والحنابلة فقوی جانب الحنابلة قوة عظیمة بحیث إنه كان لیس لأحد من الأشاعرة أن یشهد الجمعة ولا الجماعات.
سپس سال 447 از راه رسید...در این سال بین اشاعره و حنبلىها جنگ و اختلاف شروع شد و چون حنبلىها قوى تر بودند اشاعره قدرت حضور در نماز جمعه و جماعت را نداشتند.
ابن كثیر الدمشقی، إسماعیل بن عمر القرشی ابوالفداء، البدایة والنهایة، ج 12 ص 66، ناشر: مكتبة المعارف – بیروت.
جنگ اشاعره و حنابله در بغداد (467هـ)
الفتنة بین القشیری والحنابلة
وفیها قدم بغداد أبو نصر الأستاذ أبو القاسم القشیری فوعظ بالنظامیة وبرباط شیخ الشیوخ. وجرى له فتنة كبیرة مع الحنابلة لأنه تكلم على مذهب الأشعری وحط علیهم. وكثر أتباعه والمتعصبون له فهاجت أحداث السنة وقصدوا نحو النظامیة وقتلوا جماعة نعوذ بالله من الفتن
ابونصر، استاد قشیرى وارد بغداد شد و در نظامیه به وعظ و سخنرانى پرداخت، در شهر رباط استاد بزرگى حضور داشت كه پیرو مذهب شافعى بود و پیروان بیشمارى داشت، آنان به طرف نظامیه حركت كردند و گروه زیادى را كشتند.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، تاریخ الإسلام ووفیات المشاهیر والأعلام، ج 31 ص 34، تحقیق د. عمر عبد السلام تدمری، ناشر: دار الكتاب العربی - لبنان/ بیروت، الطبعة: الأولی، 1407هـ - 1987م.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان ابوعبد الله (متوفای 748 هـ)، العبر فی خبر من غبر، ج 3 ص 271، تحقیق: د. صلاح الدین المنجد، ناشر: مطبعة حكومة الكویت - الكویت، الطبعة: الثانی، 1984.
وكانت الفتنة الصعبة بین الحنبلیة والقشیریة بسبب الإعتقاد وقتل بینهم جماعة وعظم البلاء وتشفت بهم الروافض وحاصر دمشق المصریون مرتین وعزل ابن جهیر الوزیر لشده من الحنابلة
آشوب بین حنبلىها و قشیریه و جنگ این دو بر سر مسائل اعتقادى بود كه جمعى كشته شدند و شیعیان شاد و مسرور شدند، مردم مصر شهر دمشق را دو بار محاصره كردند و ابن جهیر را به خاطر سختگیرى بر حنبلىها عزل كردند.
الذهبی، شمس الدین محمد بن أحمد بن عثمان، (متوفای748هـ)، سیر أعلام النبلاء، ج 18 ص 319، تحقیق: شعیب الأرناؤوط، محمد نعیم العرقسوسی، ناشر: مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة: التاسعة، 1413هـ.
وفی شوال منها (467هـ) وقعت الفتنة بین الحنابلة والأشعریة وذلك أن ابن القشیرى قدم بغداد فجلس یتكلم فی النظامیة وأخذ یذم الحنابلة وینسبهم إلى التجسیم وساعده أبو سعد الصوفی ومال معه الشیخ أبو إسحاق الشیرازی وكتب إلى نظام الملك یشكو إلیه الحنابلة ویسأله المعونة علیهم وذهب جماعة إلى الشریف أبی جعفر بن أبی موسى شیخ الحنابلة وهو فی مسجده فدافع عنه آخرون واقتتل الناس بسبب ذلك وقتل رجل خیاط من سوق التبن وجرح آخرون وثارت الفتنة
در ماه شوال سال 467 هـ بین حنبلىها و اشعرىها آشوب شعله ور شد، چون قشیرى به بغداد آمده بود و در نظامیه سخن مىگفت و از حنبلىها مذمت مىكرد و اعتقاد به جسم بودن خداوند را به آنان نسبت مىداد، وى حمایت ابوسعد صوفى و ابو اسحاق شیرازى را به دست آورد، سپس نامهاى به نظام الملك نوشت و از حنبلىها شكایت و در خواست كمك نمود، گروهى به طرف مسجد حنبلىها كه امام آن به نام ابوجعفر بن موسى بود حركت كردند كه در این درگیرى عدهاى كشته شدند فتنهاى برپا شد.
القرشی الدمشقی، إسماعیل بن عمر بن كثیر ابوالفداء (متوفای774هـ)، البدایة والنهایة، ج 12 ص 115، ناشر: مكتبة المعارف – بیروت.
أبو النصر القشیری رحمه الله. هو أبو نصر عبد الرحیم بن الاستاذ عبد الكریم القشیری صاحب الرسالة كان إمام الأئمة وحبر الامة... فكان الشیخ أبو إسحاق وغیره من الأئمة یحضرون مجلس وعظه وكان یعظ فی النظامیة ثم ذهب إلى الحج وعاد فأقام ببغداد سنة ثم حج ثانیا وعاد إلیها وجرى له مع الحنابلة وقائع وفتن وتعصب وقتل من الفریقین أناس كثیر فأرسل إلیه نظام الملك من أصفهان بالرجوع إلى وطنه لتسكین الفتنة فرجع إلیها.
بین ابو نصر قشیرى و طرفداران مذهب حنبلى حوادث و آشوبهائى به وقوع پیوست كه نتیجه آن كشته شدن تعدادى از مردم بود، نظام الملك از شهر اصفهان در نامهاى به وى دستور داد تا به وطنش باز گردد تا فتنه و آشوب خاموش شود.
الشیرازی، إبراهیم بن علی بن یوسف أبو إسحاق (متوفای476هـ)، طبقات الفقهاء، ج 1 ص 251، تحقیق: خلیل المیس، ناشر: دار القلم - بیروت.
جنگ اشاعره و حنابله در بغداد (470هـ)
ثم دخلت سنة سبعین وأربعمائة. فمن الحوادث فیها... وورد كتاب من النظام إلى أبی إسحاق الشیرازی فی جواب بعض كتبه الصادرة إلیه فی معنى الحنابلة... فتداول هذا الكلام بین الحنابلة وسروا به، وقووا معه، فلما كان یوم الثلاثاء ثانی شوال وهو یوم یسمى بفرح ساعة خرج من المدرسة متفقة یعرف بالاسكندرانی، ومعه بعض من یؤثر الفتنة إلى سوق الثلاثاء، فتكلم بتكفیر الحنابلة فرمی بآجرّه، فدخل إلى سوق المدرسة و استغاث بأهلها، فخرجوا معه إلى سوق الثلاثاء، ونهبوا بعض ما كان فیه، ووقع الشر، وغلب أهل سوق الثلاثاء بالعوام، ودخلوا سوق المدرسة فنهبوا القطعة التی تلیهم منه، وقتلوا مریضاً وجدوه فی غرفة، وخاف مؤید الملك على داره فأرسل إلى العمید أبی نصر یعلمه الحال، فأنقذ إلیه الدیلم والخراسانیة فدفعوا العوام، وقتلوا النشاب بضعة عشر، وأنقذ من الدیوان خدم لإطفاء الثائرة، ولحمل المقتولین إلى الدیوان حتى شهدهم القضاة و الشهود، وكتبوا خطوطهم بذلك، وكان نساؤهم على باب النوبی یلطمن، وكتب بذلك إلى النظام فجاءت مكاتبات منه بالجمیل، ثم ثناها بضد ذلك.
سپس سال 470هـ آمد، از حوادث این سال... رسیدن نامهاى از نظام الملك به ابواسحاق شیرازى در پاسخ نامههاى وى در موضوع حنبلىها بود، این خبر در بین حنبلىها در روز سه شنبه دوم شوال كه آن را روز سرور و خوشحالى نامیدند پخش شد، از طرفى شیرازى از مدرسه اسكندرانى همراه كسانى كه مؤثر در ایجاد فتنه و آشوب بودند به طرف بازار سوم حركت كرد و در آنجا از كفر و بیدینى حنبلىها سخن گفت، آجرى به طرفش پرتاب كردند، وارد بازار شد و كمك خواست، مردم او را همراهى كردند و بعضى از بازار را غارت كردند، فتنه شدیدتر شد، مردم عوام هجوم آورده و وارد بازار مدرسه شدند و آن را غارت كردند و یك فرد مریض را نیز كشتند، مؤید الملك احساس وحشت كرد و شخصى را نزد ابونصر فرمانده فرستاد و قضیه را به وى گزارش نمود، وى گروهى از افراد دیلم و خراسانى را فرستاد تا مردم را سركوب كنند، تعدادى كشته شدند، اجساد آنان را به دیوان منتقل كردند تا قضات و شهود ببینند، نامههایى نوشته شد، زنان بر سر و صورتشان مىزدند، نامهاى به نظام الملك نوشته شد كه در پاسخ از وى تجلیل كرده بود.
ابن الجوزی، ابوالفرج عبد الرحمن بن علی بن محمد (متوفای 597 هـ)، المنتظم فی تاریخ الملوك والأمم، ج 16 ص 191، ناشر: دار صادر - بیروت، الطبعة: الأولی، 1358.
نتیجه
اولاً: شیعیان، تمامى فرقههاى اسلامى (غیر از نواصب) را مسلمان مىدانند و همه احكام اسلامى؛ از جمله حرمت جان، مال و... را محترم مىشمارند؛ اما با استدلال به آیه 255 سوره مائده، اسلام كامل را فقط اسلامى مىدانند كه همراه با ولایت امیر مؤمنان على علیه السلام باشد؛
ثانیاً: هر فرقهاى از فرقههاى اسلامى، فقط مذهب خود را مذهب حق و فرقه ناجیه دانسته و بقیه فرقهها را فرقه هالكه و اهل آتش مىدانند كه نمونههائى از آن را از منابع اهل سنت نقل كردیم؛
ثالثاً: اهل سنت نه تنها دیگر فرقههاى اسلامى را؛ بلكه حتى فرقهها و نحلههاى خودشان را نیز تكفیر كردهاند و خون یكدیگر را مباح دانسته و از یكدیگر طلب جزیه كردهاند.
گروه پاسخ به شبهات
مؤسسه تحقيقاتي حضرت ولي عصر (عج)