پیش از این یادآور شدیم که از مسائل مهم جامعه اسلام و مجامع دینی بخصوص شیعیان در آن روزگار، مسال غیبت فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) بود. از یک طرف بر طبق روایات فراوانی که از ائمه معصومین رسیده بود، شیعه انتظار چنین پیشامدی را داشت، و تصریح امام یازدهم بر تولد فرزندش و نشان دادن او را در فواصل زمانی مختلف به اصحاب خاص، پیش گوییهای ائمه قبلی را برای شیعه ثابت و محقق می کرد، اما از طرف دیگر دشمنی بسیار شدید با مصلح موعود و تفحص برای پیدا کردن و قتلش امکان آشکار شدنش را از بین برده بود، و شبهاتی که جعفر برادر امام حسن عسکری (علیه السلام) ایجاد کرده مردم را به خود دعوت می کرد نیز مزید بر علت بود، این همه اشکالاتی را به اذهان القا می کرد، که بر حسب وظیفه ارشادی و هدایتی که امام دارد باید پاسخگوی آنها و برطرف کننده شبهات باشد.
به این جهت می بینیم تعدادی از توقیعات مستقیما در اطراف مسائل طرح شده راجع به غیبت است، مانند نهی از بردن نام امام غایب و عدم تعیین وقت ظهور و سبب غیبت و اموری از این گونه:
۱ - شیخ طوسی ضمن خبری مسند این توقیع را نقل می کند: برای محمد بن عثمان عمری ابتداء و بدون سوال قبلی این توقیع رسید: کسانی را که از نام [من] می پرسند با خبر گردان: یا سکوت و رفتن به بهشت، یا سخن گفتن و دوزخی شدن. زیرا آنان اگر بر نام واقف شوند آن را فاش می کنند، و اگر بر مکانم مطلع گردند دیگران را به آنجا راهنمایی می نمایند. (1)
۲ - محمد بن همان از محمد بن عثمان - دومین نایب خاص امام غایب - نقل می کند که توقیعی به خطی که می شناختم برایم رسید، بدین مضمون: هر کس در جمعی از مردم نام مرا ببرد [که موجب معرفی و گرفتاری ام شود] لعنت خدا بر او باد. همین راوی گوید: از زمان فرج پرسیدم، جواب رسید: کذب الوقاتون، کسانی که وقت [ظهور مرا] تعیین می کنند دروغ می گویند [که آن را جز خدا کسی نمی داند]. (2) توضیح: چنانکه از نخستین توقیع مذکور بر می آید: این منع علتی جز رعایت تقیه و حفظ جان امام در آن محیط ظلم و تهدید و خفقان ندارد، با وجود این معمولا محدثین تصریح به نام خاص حضرت را دور از احتیاط می دانند. (3)
۳ - اسحاق بن یعقوب از محمد بن عثمان خواهش می کند نامه ای که در آن مشکلات عقیدتی خود را نوشته به حضور امام بفرستد. خواهش او انجام می گیرد و توقیع به خط مولای ما صاحب الزمان (علیه السلام) می رسد، که از جمله این مطالب در اواخر آن آمده است: اما علت غیبت، خدای عز وجل می گوید: ای ایمان آوردگان! از چیزهایی که اگر برایتان آشکار شود بدتان می آید سوال نکنید. (4)
هیچ یک از پدرانم نبود مگر اینکه بر گردنش بیعت یکی از طاغوتهای زمانش بود، ولی من هنگامی که قیام می کنم هیچ بیعتی از طاغوتها بر عهده ام نیست. [یعنی آزادانه می توانم به قیام جهانی ام اقدام کنم و پیمانی که وفای به آن لازم باشد بر عهده ام نیست]. اما کیفیت بهره بردن از من در زمان غیبتم مانند نفع بردن از خورشید است هنگامی که ابر آن را از دیده ها نهان کند. سپس حضرت شیعیان را اندرز داده می فرماید: در سوالاتی را که برایتان مفید نیست ببندید، و برای دانستن آنچه از شما نخواسته اند خود را به رنج نیفکنید، بلکه برای تعجیل فرج بسیار دعا کنید که در آن گشایش کار شما نیز هست. (5)
از آنجا که امروزه با پرسشهای بی فایده و نابجا زیاد بر می خوریم برای یادآوری و آگاهی دادن بحث زیرین را مناسب می داند: سوالهای بجا و بیجا پرسیدن و رفع اشکالهای عقیدتی خود را کردن یکی از ویژگیهای انسان است، بخصوص انسان متفکر و علاقه مند به یادگیری و چیز فهمی. سوال زاده اندیشه پویا و جستجوگر انسان است. آنکه نمی پرسد و برایش سوالی مطرح نیست فاصله ای چندان با زندگی حیوانی، که در خوردن و خوابیدن و زادن و بالیدن خلاصه می شود ندارد، و از حیات عقلانی و معنوی که ویژه انسانهاست محروم می باشد. این حقیقتی است بدیهی و بی نیاز از شرح، که در کتاب آسمانی ما نیز بدان امر شده، آنجا که می فرماید: «فاسئلوا اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون»: (6)
اگر نمی دانید از آنانکه اهل ذکرند - دانای به قرآن و آگاه به حقایقند - سوال کنید و از خود رفع ابهام نمایید. در این کتاب هدایت که در هر مورد به آنچه درست تر و بهتر است راهنماست، سوالات گوناگونی را که از پیامبر اگر شده طرح و پاسخ می دهد، و چنانکه گفتیم امر به سوال از نادانسته ها نیز شده، در عین حال چون تعلیماتش بر مبنای واقع گرایی است از پرسشهای بیجا و بی فایده و آنچه در خور فهم ما نیست منع می کند. زیرا چه بسا سوالها که ما را توان تحمل جواب آن نیست و فکرمان ظرفیت فراگیری پاسخ واقعی آن را ندارد.
در چنین مواردیست که سوال نابجا و زیان بخش می شود، مانند پرسش از ذات آفریدگار متعال که برتر از خیال و قیاس و گمان و وهم است، و بشر محدود به ذات نامحدود او نمی تواند پی ببرد، یا سوال از ساعت وقوع قیامت. به قول شهید مطهری، پرسش یا مقدمه تحقیق است یا مقدمه عمل. گر سوال پیش در آمد تحقیق علمی یا رفتار عملی نباشد، تنها مجهول بودن یک چیز کافی نیست که انسان وقت خود را به پرسش درباره آن بگذارند، زیرا مجهولات بشر بی نهایت است و تمام شدنی نیست، و چه بسا گرم شدن به این پرسشها شخص را به بحثهای بی فایده و ذهنی گرایی بکشاند، و از میدان عمل - که مخصوصا زحمت دارد - بیرون کند، و مقدمه برای فرار از زیر بار مسوولیتها و وظایف اجتماعی بشود. (7)
در تفسیر آیه «لا تسئلوا عن اشیاء ان تبد لکم تسوءکم» (8) استاد علامه طباطبایی پس از بحثهای ادبی و دینی نتیجه می گیرد: در آیه مذکور نهی از سوال مربوط به خرده ریزهای احکام دین و چیزهایی ست که تفحص و کاوش در آنها جز دشوار کردن دین و سنگین کردن بار تکلیف نتیجه دیگری ندارد، مانند سوالاتی که بنی اسرائیل درباره خصوصیات گاوی که مامور به ذبح آن شده بودند می کردند... در حقیقت این گونه سوالات رد عفو پروردگار است به اینکه خدای متعال جز تسهیل امر و تخفیف در تکلیف بندگان غرض دیگری ندارد. (9)
پاورقی :
(1) کتاب الغیبه، ۲۲۲، کمال الدین، ۴۸۲، توقیع در لعن کسانی که در جمعی از مردم نام حضرت را ببرند.
(2) کمال الدین، ۴۸۳، حدیث ۳.
(3) رک: الاصول من الکافی، کتاب الحجه، ۳۳۲:۱.
(4) سوره مائده، آیه ۱۰۲.
(5) کمال الدین، ۴۸۵.
(6) سوره نحل، آیه ۴۳، سوره انبیاء، آیه ۷.
(7) بیست گفتار، انتشارات صدرا، چاپ پنجم، ۲۲۸ - ۲۲۹.
(8) آیه ای است که در توقیع به آن استشهاد شده بود.
(9) المیزان فی تفسیر القرآن، ترجمه محمد باقر موسوی، کتاب فروشی محمدی ۱۱: ۲۶۰ - ۲۶۱.
مسائل مربوط به غیبت امام
- بازدید: 679