باری سخن درباره علت غیبت امام دوازدهم بود، و دیدیم که در آن توقیع از این سوال نهی شده. اینک گوییم که این پاسخ هر چند بطور کلی صحیح و سنجیده است، و ظاهرا برابر درک پرسنده گفته شده، اما در اخبار دیگری که از ائمه رسیده سببی چند برای غیبت آمده که مهمترین آنها خوف از قتل است به دست ظالمان، و این واقعیتی است که تاریخ تشیع - از سرگذشت نخستین امام تا یازدهمین آنها - گواه آن است. در این باب احادیث متعددی نقل شده که نمونه ای ذکر می شود: زراره می گوید از حضرت صادق (علیه السلام) شنیدم که می گفت: بی شک برای امام قائم (علیه السلام) پیش از آن که قیام کند [و انقلاب فراگیرش آشکار گردد] غیبت و نهان زیستی است. پرسیدم به چه علت؟ حضرت پاسخ داد: همانا که اوبیم دارد - و با دست به شکمش اشاره کرد - یعنی بیم از کشته شدن. (1)
در توضیح و تعلیل این گونه روایات گوییم: ستمگری حاکمان غاصب و ستم پذیری امت موجب شد که ظالمان و طاغوتها قدرت یابند و برای تحکیم این قدرت و از دست نرفتن سلطنتشان، به نابودی مصلحان و حق طلبان دست یازند. در طی اجرای این برنامه ظالمانه طاغوتی بود که یازده امام بر حق که جانشینان واقعی رسول اکرم بودند محبوس و مقتول شدند، و صدها شیعه و پیرو و دوستدارشان نیز در هر عصر و زمانی به فجیع ترین شکلی از دم تیغ گذشتند، و صفحات سپید تاریخ تشیع را با خون پاک خود امضا کردند. بنابر این با اندک تامل در رویدادهای گذشته در می یابیم آخرین حجت خدا برای حفظ جانش جز نهان زیستی و غایب شدن از دیدگان راهی نداشت.
به بیان دیگر کیفر کردار چنان جامعه ای و نبودن آمادگی عمومی، سبب شد حجت خدا - با همه اندوه و ناراحتی که از بی عدالتیها دارد - به امر پروردگار پنهان شود، تا روزی که جوامع بشری از همه جا و همه کس و تمام رژیمها و روشهای حکومتی به ستوه آیند و ظلم و جور کاملا جهان را فراگیرد، و زمینه مساعد اجتماعی فراهم آید، آن گاه ظهور کند، و به اصلاحات انقلابی و اساسی در سطح جهان دست زند، و آنچه آرزوی همه عدالت خواهان بود تحقق بخشد. فقیه بزرگوار شیخ طوسی نیز علت غیبت را همین بیم از قتل می داند و می گوید: که اگر جز این باشد پنهان شدنش روا نیست. اما مشقات و اذیتهایی که در راه خدا از مردم خواهد دید آنها را تحمل می کند، زیرا موجب ترفیع درجات ائمه و پیمبران می شود.
سپس به پاسخ اشکالی مقدر می پردازد که خلاصه اش این است: اگر گفته شود: چرا خدا مانع از قتل امام نمی شود؟ گوییم: منعی که منافی با تکلیف و اختیار آدمی نباشد، همان نهی از مخالفت با امام و امر به پیروی و یاری اوست، که کار خداست و انجام گرفته. اما مانع شدن و بازداشتن قهری بین امام و کسانی که قصد کشتن او را دارند، با اختیار و تکلیف انسان منافات دارد، و نقض غرض است. زیرا مقصود از تکلیف و واداشتن به کاری اختیاری، شایستگی یافتن برای پاداش و ثواب است، و البته منع اجباری با این منافی است، و گاه چنان جلوگیری و منع جبری، موجب فساد می شود، بنابر این از خدای سبحان روا نیست (2) همچنین بعد از بحثهایی چند در این زمینه می گوید: علت غیبت امام همان خوف از قتل است، اما اخباری که دلالت بر مشقات شیعه در عصر غیبت و امتحان آنها دارد، بیان اوضاعی است که پیش خواهد آمد و واقعیاتی که قهرا رخ می دهد، و شیعه با صبر و استقامت و انجام دادن وظایف شرعی اش به کمالات روحی و ثواب اخروی نایل خواهد شد، نه اینکه سبب اصلی غایب شدن امام ابتلای شیعه باشد. (3) یعنی امتحان و ابتلای شیعه پیامد و نتیجه قهری غیبت امام است نه علت اصلی آن.
پاورقی :
(1) کتاب الغیبه (نعمانی)، حدیث ۲۱، نعمانی به این مضمون پنج حدیث نقل کرده است. در کمال الدین (ص ۴۸۱) چهار حدیث به همین مفاد ذکر شده نیز چند خبر در کتاب الغیبه (طوسی)، ۲۰۱ آمده است.
(2) کتاب الغیبه، ۱۹۹ - ۲۰۰.
(3) ماخذ پیشین، ۲۰۳.
علت غیبت
- بازدید: 992