سوره بقره

(زمان خواندن: 10 - 20 دقیقه)

 3. ذلک الکتاب لا ریب فیه
آن، کتاب با عظمتی است که شک در آن راه ندارد و مایه هدایت پرهیزگاران است.
علی بن ابراهیم قمی - در تفسیرش به سند خود - از ابی عبدالله (علیه السلام) الکتاب دراین آیه را به حضرت علی (علیه السلام) تأویل کرده و افزوده است:
شکی در او نیست، او مایه هدایت پرهیزگاران است.(49)
مؤید این تأویل، سخن خود حضرت وصی (علیه السلام) است که تفسیر کاشف در ذیل آیه و ما یعلم تأویله الا الله و الراسخون فی العلم(50) آورده است:
قال الامام أمیرالمؤمنین علی (علیه السلام): ذاک القرآن الصامت، و أنا القرآن الناطق.(51)
امام امیرمؤمنان علی (علیه السلام) فرمود: آن، قرآن خاموش است و قرآن ناطق منم.
4. و من الناس من یقول آمنا بالله و بالیوم الآخر و ما هم بمؤمنین
گروهی از مردم می گویند: به خدا و روز قیامت ایمان آورده ایم، حال نیاورده اند.
در میان انبوه مردمی که در روز غدیر خم حضور داشتند، می توان از ابوبکر و عمر و سران مهاجرین و انصار یاد کرد که با امیرمؤمنان (علیه السلام) بیعت کردند و عمر به آن حضرت، تبریک گفت.
بین بیعت کنندگان، کسانی بودند که در باطن، به امامت و ولایت حضرت وصی (علیه السلام) ایمان نیاوردند و در دل، آن را نپذیرفتند. طبق روایتی از امام کاظم (علیه السلام) این آیه بر آنان تطبیق شده و خداوند، پیامبرش را از بیمار دلی آنان مطلع کرده است.(52)
5. فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً و لهم عذاب ألیم بما کانوا یکذبون
در دل های آنان یک نوع بیماری هست؛ خداوند بر بیماری آنان افزوده و به خاطر دروغ هایی که می گفتند، عذاب دردناکی در انتظار آنان است.
چنان که در تأویل(53) آمده است، این آیه نیز حکایت از نفاق و بیماری دل کسانی می کند که به غدیر ایمان نیاورند.
در تأویل آیه قبل گذشت که خداوند پیامبرش را از آن آگاه ساخت؛ با این همه - بنابر روایتی که از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده است - رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) با بزرگواری، ایمان ظاهری آنان را پذیرفت و باطن آنان را به پروردگارش واگذار کرد... .(54)
6. و اذا لقوا الذین آمنوا قالوا آمنا و اذا خلوا الی شیاطینهم قالوا انا معکم انما نحن مستهزءون الله یستهزی بهم ویمدهم فی طغیانهم یعمهون
هنگامی که افراد با ایمان را ملاقات می کنند، می گویند: ما ایمان آوده ایم. (ولی) هنگامی که با شیطان های خود خلوت می کنند، می گویند: ما با شماییم، ما فقط (آنان را) مسخره می کنیم. خداوند آنان را استهزا می کند و آنان را در طغیانشان نگه می دارد تا سر گردان شوند.
حسکانی در شأن نزول این آیه کریمه، با اسنادی چند از محمد بن حنفیه روایت می کند:
روزی امیرمؤمنان، علی بن ابی طالب (علیه السلام) به همراه سلمان فارسی، عمار، صهیب، مقداد و ابوذر از خارج شهر مدینه به سوی شهر می رفتند. بین راه به عبدالله بن ابی، منافق معروف، و یارانش برخوردند. هنگامی که امیرمؤمنان (علیه السلام) نزدیک شد، عبدالله بن ابی خوش آمد گفت و با سخنانی(55) از آن حضرت تعریف و تمجید و تجلیل کرد. حضرت فرمود: وای بر تو ای پسر ابی! تو منافقی، من به نفاق تو شهادت می دهم. عبدالله بن ابی گفت: همانند چنین تعبیری را در حق من می گویی؟ به خدا سوگند! من همانند تو و یارانت ایمان دارم. امام فرمود: مادرت به عزایت بنشیند، مگر تو منافق نیستی. آن گاه امیرمؤمنان (علیه السلام) خدمت حضرت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) رسید و ماجرا را به اطلاع آن حضرت رساند و در پی آن، آیه و اذا لقوا الذین آمنوا نازل شد؛ یعنی هنگامی که عبدالله بن ابی و یارانش امیرمؤمنان (علیه السلام) را ملاقات کردند، گفتند: ما ایمان آورده و محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) و قرآن را تصدیق کردیم. (ولی) هنگامی که با منافقان هم کیش خود خلوت می کنند، می گویند: ما در کفر و شرک با شماییم، ما تنها علی بن ابی طالب و یارانش را مسخره می کنیم. خداوند آنان را به خاطر این که در دنیا علی (علیه السلام) و یارانش را مسخره می کردند، در آخرت مسخره و مجازات خواهد کرد.(56)
دشمنی منافقان با امیرمؤمنان (علیه السلام) از ممیزات آنان بوده است. در روایتی از حذیفه و ابوسعید خدری نقل شده است که ما منافقان را از روی کینه و دشمنی آنان با علی بن ابی طالب می شناختیم.(57)
از ابوذر غفاری نیز روایتی نقل شده که این موضوع را تأیید می کند. وی می گوید:
در عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) ما منافقان را از روی سه ویژگی می شناختیم: تکذیب خدا و رسول، تخلف از نماز و دشمنی با علی بن ابی طالب (علیه السلام).(58)
رسول خدا خطاب به امیرمؤمنان (علیه السلام) می فرماید:
لایحبک الا مؤمن، و لا یبغضک الا منافق.(59)
تو را جز مؤمن دوست ندارد و جز منافق دشمن نمی دارد.
7. وبشر الذین آمنوا و عملوا الصالحات أن لهم جنات تجری من تحتها الأنهار کلما رزقوا منها من ثمره رزقاً قالوا هذا الذی رزقنا من قبل و أتوا به متشابهاً ولهم فیها أزواج مطهره و هم فیها خالدون.
به کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، بشارت ده که باغ هایی از بهشت برای آنان است که نهرها از زیر درختانش جاری است. هر زمان که میوه ای از آن به آنان داده شود، می گویند: این همان است که قبلاً به ما روزی داده شده بود. (ولی این ها چه قدر از آن ها بهتر و عالی تر است.) و میوه هایی که برای آنان آورده می شود، همه (از نظر خوبی و زیبایی) یک سانند و برای آنان همسرانی پاک و پاکیزه است، و جاودانه در آن خواهند بود.
حسکانی از ابن عباس نقل کرده است:
این آیه، درباره علی، حمزه، جعفر و عبیده بن حارث بن عبدالمطلب نازل شده است.(60)
8. و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الأرض خلیفه قالوا أتجعل فیها من یفسد فیها ویسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک قال انی أعلم ما لاتعلمون.
(به خاطر بیاور) هنگامی را که پروردگارت به فرشتگان گفت: من در روی زمین، جانشینی (نماینده ای) قرار خواهم داد. (فرشتگان) گفتند (پروردگارا!) آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد و خونریزی کند؟!
(زیرا موجودات زمینی دیگر، قبل از این آدم وجود داشتند نیز به فساد و خونریزی آلوده شدند. اگر هدف از آفرینش این انسان، عبادت است) ما تسبیح و حمد تو را به جای می آوریم و تو را تقدیس می کنیم.
پروردگار فرمود: من حقایقی را می دانم که شما نمی دانید:
عبدالله بن مسعود می گوید:
در قرآن، جانشینی خدا در زمین بر سه نفر اطلاق شده است: یکی حضرت آدم (علیه السلام) به استناد و اذ قال ربک للملائکه انی جاعل فی الأرض خلیفه. دوم حضرت داود (علیه السلام) بنابراین فرموده خداوند: یا داوود انا جعلناک خلیفه فی الأرض(61) یعنی سرزمین بیت المقدس. سوم حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام)؛ چنان که در این آیه است: لیستخلفنهم فی الأرض کما استخلف الذین من قبلهم(62) یعنی (علی را در زمین جانشین خود ساختیم، چنان که پیش از او) آدم و داود را(63).
9. فتلقی آدم من ربه کلمات فتاب علیه انه هو التواب الرحیم
سپس آدم از پروردگارش کلماتی دریافت داشت (و با آن ها توبه کرد) و خداوند توبه او را پذیرفت؛ زیرا خداوند توبه پذیر و مهربان است.
صاحب تنبیه الغافلین با اسنادی چند از ابن عباس نقل کرده است:
هنگامی که خداوند به آدم امر کرد که از بهشت بیرون برود، چشم به آسمان گشوده، پنج شبح در یمین عرش مشاهده کرد. آن گاه (با شگفتی)گفت: آیا پیش از آفرینش من نیز مخلوقی آفریده ای؟ خداوند متعال بر او وحی کرد: آیا به این اشباح نمی نگری؟ گفت: آری. خدا فرمود: اینان برگزیده شده از نور منند. نام آنان را از نام خود گرفته ام. من محمودم و این محمد. من اعلایم و این علی. من فاطرم و این فاطمه. من محسنم و این حسن. و برای من اسمای حسنی (نیک ترین اسم ها) است و این حسین است. آن گاه آدم گفت: به حق آنان مرا ببخش. خداوند بر او وحی فرمود: تو را بخشیدم. و این کلماتی است که خداوند فرمود: فتلقی آدم من ربه کلمات(64).
10. أوفوا بعهدی أوف بعهدکم
به پیمانی که با من بسته اید، وفا کنید تا من نیز به پیمان شما وفا کنم.
در تفسیر عیاشی در تأویل این آیه آمده است:
به ولایت علی (علیه السلام) - که از سوی خدا فرض است - وفا کنید تا رفتن به بهشت را بر شما وفا و تعهد کنم.(65)
11. و آمنوا بما أنزلت مصدقاً لما معکم و لاتکونوا أول کافر به و لاتشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً و ایای فاتقون.
و به آن چه نازل کرده ام (قرآن) ایمان بیاورید؛ که نشانه های آن با آن چه در کتاب های شما است. مطابقت دارد؛ و نخستین کافر به آن نباشید و آیات مرا به بهای ناچیزی نفروشید (و به خاطر درآمدی ناچیز، نشانه های قرآن و پیامبر اسلام را، که در کتب شما موجود است، پنهان نکنید) و تنها از من (و مخالف دستورهایم) بترسید (نه از مردم).
عیاشی در تفسیرش آورده است:
جابر جعفی، تفسیر باطنی این آیه را از امام باقر (علیه السلام) پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: از نخستین کسانی نباشید که به (امامت و ولایت) علی (علیه السلام) کافر شدند.(66)
12. و أقیموا الصلوه و اتوا الزکوه و ارکعوا مع الراکعین
و نماز را به پا دارید، و زکات را بپردازید، و همراه رکوع کنندگان رکوع کنید (و نماز را با جماعت بگزارید).
حسکانی به نقل از ابن عباس آورده است:
و ارکعوا مع الراکعین
درباره رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و علی بن ابی طالب (علیه السلام) نازل شده است که هر دو نخستین کسانی بودند که نماز گزاردند و رکوع به جای آوردند(67).
13. و الذین آمنوا و عملوا الصالحات أولئک أصحاب الجنه هم فیها خالدون
آنان که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام داده اند، اهل بهشتند و همیشه در آن خواهند ماند.
حسکانی به نقل از ابن عباس می گوید:
این آیه، ویژه علی (علیه السلام) نازل شد. او نخستین کسی است که ایمان آورد و پس از رسول خدا نخستین کسی است که نماز گزارد.(68)
14. و بالوالدین احساناً
به پدر و مادر نیکی کنید.
در تفسیر منسوب به امام حسن عسکری (علیه السلام)(69) آمده است که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود:
برترین پدر و مادر شما و سزاوارترین آن دو به سپاس گزاری، محمد و علی هستند.(70)
امام علی بن ابی طالب (علیه السلام) فرمود:
از رسول خدا شنیدم که می فرمود: من و علی دو پدر برای این امتیم، و حق ما بر آنان بزرگ تر است از حق پدر و مادرشان. اگر ما را اطاعت کنند، آنان را از آتش نجات می دهیم و به خانه آرامش رهنمون می گردیم... .(71)
صاحب ینابیع الموده به سه طریق، از خوارزمی نقل کرده است:
جابر بن عبدالله، عمار یاسر و ابو ایوب انصاری روایت کرده اند که رسول خدا فرمود: حق علی المسلمین حق الوالد علی ولده؛(72)
حق علی بر مسلمانان همانند حق پدر است بر فرزندش.
15. فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به...
هنگامی که این (کتاب و پیامبری) را که (از قبل) شناخته بودند، نزد آنان آمد، به او کافر شدند.
عیاشی در تفسیرش آورده است:
جابر گفت: از امام باقر (علیه السلام) درباره آیه فلما جاءهم ما عرفوا کفروا به پرسیدم، حضرت فرمود: تفسیرش در باطن این است: هنگامی که آن چه (از پیش) درباره علی می دانستند، نزد آنان آمد، به او کافر شدند. آن گاه خداوند در حق آنان، یعنی بنی امیه، فرمود: در باطن قرآن، آنان کافرند.(73)
16. و من الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضاه الله
بعضی دیگر از مردم برای جستن خشنودی خدا جان خویش را فدا می کنند.
صاحب ینابیع الموده می نویسد:
احمد به سند خود از حکیم بن جبیر از علی بن الحسین (علیه السلام) روایت کرده که فرمود: نخستین کسی که نفس خویش را برای خشنودی خداوند فروخت، علی بن ابی طالب بود.(74)
قرآن مجید برای این که فداکاری بی نظیر امام امیرالمؤمنین، در همه قرن ها و عصرها جاودان بماند، در آیه مذکور، جانبازی آن حضرت را ستوده است.
داستان این جانبازی به اختصار چنین است:(75)
سران قریش تصمیم گرفتند که از هر قبیله، فردی را انتخاب کنند که به هنگام نیمه شب، یک باره بر خانه محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) هجوم برده، او را قطعه قطعه کنند.
بدین طریق، هم مشرکان از تبلیغات او آسوده می شدند و هم خون او در میان قبایل عرب پخش می شد و خاندان هاشم نمی توانستند با همه قبایل که در ریختن خون وی شرکت کرده بودند، به خون خواهی و مبارزه برخیزند.
فرشته وحی، پیامبر را از نقشه شوم مشرکان آگاه ساخت و دستور الهی را به او ابلاغ کرد که باید هرچه زودتر مکه را به عزم یثرب ترک کند. شب فرا رسید. مکه و محیط خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در تاریکی شب فرو رفت. مردان مسلح قریش، هر یک از سویی به جانب خانه رسول خدا روی آوردند. اکنون پیامبر باید با استفاده از شیوه غافلگیری، خانه را ترک کرده، و در عین حال، چنین وانمود کند که در خانه است و در بستر خود آرمیده است. برای اجرای این نقشه، لازم بود که فرد جانباز و فداکاری در بستر او بخوابد و روانداز سبز پیامبر را به خود بپیچد تا افرادی که نقشه قتل او را کشیده اند، تصور کنند که او هنوز خانه را ترک نگفته است و توجه آنان فقط معطوف به خانه او شود و از عبور و مرور افراد، در کوچه و بیرون مکه جلوگیری نکنند.
اما کیست که از جان خود بگذرد و در خوابگاه پیامبر بخوابد؟ این فرد فداکار حتماً کسی است که پیش از همه به وی ایمان آورده است و از آغاز بعثت، پروانه وار گرد شمع وجود او گردیده است. آری، این شخص شایسته، کسی جز علی (علیه السلام) نیست و این افتخار باید نصیب وی شود. از این رو، پیامبر رو به علی کرد و گفت: مشرکان قریش نقشه قتل مرا کشیده اند و تصمیم گرفته اند که دسته جمعی به خانه من هجوم آورند و مرا در میان بستر بکشند. به همین علت، از سوی خدا مأمورم که مکه را ترک کنم. لذا لازم است امشب در خوابگاه من بخوابی و آن پارچه سبز را به خود بپیچی تا آنان تصور کنند که من هنوز در خانه، در بستر آرمیده ام و مرا تعقیب نکنند.
علی (علیه السلام) در اطاعت امر رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) از آغاز شب در بستر آن حضرت آرمید. چهل نفر آدمکش، خانه پیامبر را محاصره کرده بودند و از شکاف در به داخل خانه می نگریستند و وضع خانه را عادی می دیدند و گمان می کردند پیامبر در بستر خود آرمیده است. همه سراپا مراقب بودند و آن چنان وضع خانه را تحت نظر گرفته بودند که جنبش موری از نظر آنان مخفی نماند.
مردان مسلح، در حالی که دست هایشان بر قبضه شمشیر بود، منتظر لحظه ای بودند که همگی به خانه وی یورش آورند و خون پیامبر را بریزند. آنان از شکاف در به خوابگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می نگریستند و از فرط شادمانی در پوست نمی گنجیدند و گمان می کردند که به زودی به آرزوی خود خواهند رسید؛ اما علی (علیه السلام) با قلبی مطمئن و خاطری آرام، در خوابگاه پیامبر دراز کشیده بود؛ زیرا می دانست که خداوند، پیامبر عزیز خود را نجات داده است.
دشمنان، نخست تصمیم گرفته بودند که نیمه شب به خانه پیامبر هجوم آورند؛ ولی به عللی از این تصمیم منصرف شدند و سرانجام، قرار گذاشتند در فروغ صبح وارد خانه شوند و مأموریت خود را به انجام برسانند. عاقبت پرده های تیره شب به کنار رفت و صبح صادق سینه افق را شکافت. مأموران به طور دسته جمعی با شمشیرهای برهنه به خانه پیامبر هجوم آوردند و از این که در آستانه تحقق بزرگ ترین آرزوی خود بودند، شادی سراسر وجودشان را در برگرفته بود؛ اما هنگامی که وارد خوابگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) شدند، علی را به جای پیامبر یافتند. خشم و تعجب، سراپای وجود آنان را فراگرفت. رو به علی کرده. و پرسیدند: محمد کجاست؟
فرمود: مگر او را به من سپرده بودید که از من می خواهید؟ در این هنگام، کافران از فرط عصبانیت به سوی علی (علیه السلام) حمله بردند و او را به سوی مسجد الحرام کشیدند؛ ولی پس از بازداشت کوتاهی، ناگزیر آزادش ساختند و در حالی که خشم گلوی آنان را می فشرد، تصمیم گرفتند که از پای ننشینند تا جایگاه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را کشف کنند.(76)
دانشمندان سنی و شیعی نقل کردند که خداوند در آن شب، به دو فرشته بزرگ خود، جبرئیل و مکائیل خطاب کرد که اگر من برای یکی از شما مرگ و برای دیگری حیات را مقرر کنم، کدام یک از شما حاضر است مرگ را بپذیرد و زندگی را به دیگری واگذار کند؟ در این لحظه، هیچ کدام نتوانست مرگ را بپذیرد و در راه دیگری فداکاری کند. سپس خدا به آن دو فرشته خطاب کرد که به زمین فرود آیید و ببینید که علی چگونه مرگ را خریده، خود را فدای پیامبر کرده است؛ آن گاه جان علی را از شر دشمن حفظ کنید.(77)
17. الذین ینفقون أموالهم فی سبیل الله ثم لا یتبعون ما أنفقوا مناً ولا أذی لهم أجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم ولا هم یحزنون
کسانی که اموال خود را در راه خدا انفاق می کنند، سپس به دنبال انفاقی که کرده اند، منت نمی گذارند و آزاری نمی رسانند، پاداش آنان نزد پروردگارشان (محفوظ) است، و نه ترسی دارند و نه غمگین می شوند.
بارزترین مصداق این آیه، حضرت وصی (علیه السلام) است که اموالش را بدون منت گذاری و آزار رسانی و تنها برای رضای خداوند انفاق می کرد.
سلام بن مستنیر از امام باقر (علیه السلام) روایت کرده که آن حضرت فرمود:
آیه الذین ینفقون أموالهم ابتغاء مرضاه الله(78) در شأن علی نازل شد(79). ابو بصیر نیز از امام صادق (علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود:
افضل آنان الذین ینفقون أموالهم ابتغاء مرضاه الله امیرمؤمنان است، و او کسی است که مالش را برای خشنودی خدا انفاق کرد.(80)
18. الذین ینفقون أموالهم باللیل و النهار سراً و علانیه فلهم أجرهم عند ربهم ولا خوف علیهم و لاهم یحزنون
آنان که اموال خود را، شب و روز، پنهان و آشکار، انفاق می کنند، مزدشان نزد پروردگارشان است؛ نه ترسی بر آنان است و نه غمگین می شوند.
از ابن عباس روایت شده است که این آیه، درباره حضرت علی (علیه السلام) نازل شده و این در موقعی بود که آن حضرت، چهار درهم داشت، یکی را در شب انفاق کرد و دیگری را در روز، و آن دوی دیگر را یکی در نهان و دیگری را آشکارا.(81)

49) تفسیر قمی، ج 1، ص 59: عن أبی عبدالله قال: الکتاب علی، لا شک فیه هدی للمتقین.
50) آل عمران (3) آیه 7 (تأویل آن را جز خدا و راسخان در علم، نمی دانند).
51) تفسیر کاشف، ج 2، ص 14.
52) بحارالانوار، ج 37، ص 143: ...فأخبر الله محمداً عنهم فقال: یا محمد! (و من الناس من یقول آمنا بالله) الذی أمرک بنصب علی اماماً و سائسا لامتک و مدبراً (و ما هم بمؤمنین) بذلک و لکنهم مواطئون علی هلاکک و اهلاکه، یواطئون انفسهم علی التمرد علی علی، ان کانت بک کائنه.
53) بحارالأنوار، ج 37، ص 146، ح 36: امام کاظم (علیه السلام):... (فی قلوبهم مرض) أی قلوب هؤلاء المتمردین الشاکین، اناکثین لما أخذ علیهم من بیعه علی... (یکذبون) فی قولهم: انا علی البیعه و آلعهد مقیمون.
54) ر.ک: بحارالانوار، ج 37، ص 141 - 148، ح 36.
55) با این عبارت: مرحباً بسید بنی هاشم وصی رسول الله، و أخیه، و ختنه و أبی السبطین، الباذل له ماله و نفسه.
56) شواهد التنزیل، ج 1، ص 94، ح 122؛ مناقب خوارزمی، ص 196؛ کشف الغمه، ج 1، ص 307؛ تفسیر برهان، ج 1،ص 62؛ احقاق الحق، ج 3، ص 535.
57) الریاض النضره، ج 2، ص 214؛ تنبیه الغافلین، ص 22.
58) تنبیه الغافلین، ص 22.
59) ذهبی، تاریخ الاسلام، ج 1، ص 20؛ جامع الأصول، ج 9، ص 473؛ أسدالغابه، ج 4، ص 29؛ کفایه الطالب، ص 111؛ تنبیه الغافلین، ص 22.
60) شواهد التنزیل، ج 1، ص 96، ح 113.
61) ص (38) آیه 26.
62) نور (44) آیه 55.
63) شواهد التنزیل، ج 1، ص 97 - 98، ح 114.
64) تنبیه الغافلین، ص 23؛ نیز ر. ک: کفایه الطالب، ص 121؛ کنزالعمال، ج 1، ص 234.
65) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 60: قال: أوفوا بولایه علی فرضاً من الله أوف لکم الجنه.
66) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 60، ح 31.
67) شواهد التنزیل، ج 1، ص 111، ح 124.
68) شواهد التنزیل، ج 1، ص 117، ح 127.
69) التفسیر المنسوب الی الامام أبی محمد الحسن بن علی العسکری (علیه السلام)، ص 330.
70) قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم): أفضل و الدیکم و أحقهما بالشکر: محمد و علی.
71) قال علی بن أبی طالب (علیه السلام): سمعت رسول الله یقول: أنا و علی أبوا هذه الأمه، و لحقنا علیهم أعظم من حق والدیهم، فانا ننقذهم ان أطاعونا من النار الی دار القرار....
72) ینابیع الموده، ص 123.
73) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 69؛ عن جابر قال: سألت أبا جعفر عن هذه الآیه من قول الله (فلما جاءهم ماعرفوا کفروا به) قال: تفسیرها فی الباطن: لما جاءهم ما عرفوا فی علی کفروا به، فقال الله فیهم یعنی بنی امیه هم الکافرون فی باطن القرآن.
74) مفاتیح المحبه، ص 87.
75) ر.ک: تنبیه الغافلین، ص 24؛ تاریخ یعقوبی، ص 29؛ أسد الغابه، ج 4، ص 25؛ فضائل الخمسه، ج 7، ص 310؛ احقاق الحق، ج 3، ص 24؛ تفسیر طبری، ج 9، ص 140؛ تفسیر فخر رازی، ج 2، ص 152؛ تذکره الخواص، ص 41؛ کفایه الطالب باب، 62، ص 239؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج 2، ص 65؛ تفسیر برهان، ج 1، ص 207؛ شواهد التنزیل، ج 1، ص 124، ح 134.
76) تاریخ طبری، ج 2، ص 97 (به نقل از فروغ ولایت، ص 64 - 67).
77) بحارالأنوار، ج 19، ص 39 (به نقل از: فروغ ولایت، ص 73).
78) بقره (2) آیه 265، (کسانی که اموال خود را برای خشنودی خدا انفاق می کنند).
79) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 168، ح 486؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 236 - 237، ح 1119.
80) تفسیر عیاشی، ج 1، ص 168، ح 487؛ تفسیر نور الثقلین، ج 1، ص 236، ح 1118.
81) ینابیع الموده، ج 1، ص 90؛ مفاتیح المحبه، ص 89؛ نیز ر. ک: نور الثقلین، ج 1، ص 290 و 291. مضمون این روایت در کتب تفسیری اهل سنت نیز نقل شده است. نویسنده در المنثور آن را از ابن عساکر، طبرانی، ابی حاتم، ابن جریر و جمعی دیگر نقل کرده است. (تفسیر نمونه، ج 2، ص 267)؛ نیز: ابن عساکر شافعی مذهب، در تاریخ دمشق، ج 42، ص 358؛ ابن اثیر در أسدالغابه، ج 3، ص 601؛ ابن حجر هیثمی شافعی مذهب در الصواعق المحرقه، ص 131؛ حسکانی در شواهد التنزیل، ج 1، ص 140 - 150 هشت حدیث با اسناد در این باره روایت کرده که نقل همه آنها و آوردن سایر منابع ضرورت ندارد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page