اگر در هر مسئله ای از مسائل اجتماعی تردید کنیم ویا برای اثبات آن به آزمایش وبرهان وگواه نیازمند باشیم، در باره لزوم اتحاد و همبستگی اجتماعی ومنافع سرشار آن تردید به خود راه نمیدهیم وهرگز کسی را پیدا نمیکنیم که بگوید پراکندگی ودو دستگی خوب ومفید است واتحاد واتفاق بد وزیانمند.
زیرا کمترین سودی که از اتفاق عاید جامعه میشود پیوستن نیروهای کوچک وپراکنده به یکدیگر است که در سایه آن نیروی عظیمی پدید میآید که میتواند مبدا تحولاتی بزرگ در شئون مختلف جامعه شود.
آبه ایی که در پشت سدهای بزرگ به صورت دریاچه جلوه میکند از پیوستن رودهای کوچکی به وجود آمده است که به تنهایی نه قدرت تولید برق دارند ونه چندان به درد کشاورزی میخورند. اما از اجتماع این رودهای کوچک در یک محل دریاچهای حاصل میشود که قدرت تولید هزاران کیلو وات برق را دارد وبا آب آن هزاران هکتار زمین را میتوان زیر کشتبرد.
غرض زانجمن واجتماع جمع قواست
زقطره هیچ نیاید ولی چو دریا گشت
زقطره، ماهی پیدا نمیشود هرگز
زگندمی نتوان پخت نان وقوت نمود
زفرد فرد محال است کارهای بزرگ
بلی چو مورچگان را وفاق دست دهد
چرا که قطره چو شد متصل به هم دریاست
هر آنچه نفع تصور کنی در آن آنجا است
محیط گشت، از آن نهنگ خواهد خاست
چو گشتخرمن وخروار وقتبرگ ونواست
ولی ز جمع توان خواست هرچه خواهی خواست
به قول شیخ، هژبر ژیان اسیر وفناست
نه تنها باید از نیروهای مادی در پیشبرد اهداف کمک خواستبلکه باید از قدرت فکری ومعنوی افراد در رفع مشکلات اجتماعی وبرنامه ریزی های صحیح استمداد جست واز طریق مشاوره وتبادل نظر راه وچاه را روشن ساخت وبر کوه هایی از مشکلات فایق آمد. از این جهت، در برنامه های اصیل وارزنده آیین اسلام، اهمیت موضوع مذاکره ومشاوره در امور اجتماعی به خوبی به چشم میخورد وقرآن کریم کسانی را حقجو وواقع بین معرفی میکند که اساس کارهای آنان را مشاوره وتبادل نظر تشکیل دهد:
و الذین استجابوا لربهم و اقاموا الصلاة و امرهم شوری بینهم و مما رزقناهم ینفقون . (شوری: 38)
کسانی که به ندای پروردگار خود پاسخ گفتند ونماز را برپا میدارند وامور خود را با مشورت در میان خویش انجام میدهند واز آنچه که روزی آنان کردهایم انفاق میکنند.
اتحاد و پیوند برادری
اخوت اسلامی از اصول اجتماعی آیین اسلام است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به صورت های مختلف در جهت استوار ساختن این پیوند کوشیده است.
پس از ورود مهاجران به مدینه، برای نخستین بار، پیوند برادری میان دو تیره از انصار، یعنی اوس وخزرج، به دست پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم گره خورد. این دو قبیله، که بومیان مدینه بودند وسالیان درازی با یکدیگر نبرد داشتند، در پرتو کوشش های رسول اکرم با یکدیگر برادر شدند وتصمیم گرفتند که گذشته ها را فراموش کنند. هدف از عقد این پیوند آن بود که اوس وخزرج، که دو ستون عمده ارتش اسلام را در برابر مشرکان تشکیل میدادند، کشت وکشتار وظلم وتعدی به یکدیگر را به فراموشی بسپارند وصلح وصفا را جایگزین عداوت های دیرینه کنند.
برای بار دوم، پیامبر گرامی صلی الله علیه و آله و سلم دستور داد که یاران او، اعماز مهاجر وانصار، با یکدیگر برادر شوند وهر کدام برای خود برادری بگیرد. چه بسا دو مهاجر با یکدیگر ویا یکی از مهاجران با یکی از انصار عقد اخوت بستند ودستیکدیگر را به عنوان برادری فشردند واز این طریق یک نوع قدرت سیاسی معنوی بر سرآنان سایه افکند.
مورخان ومحدثان اسلامی مینویسند:
روزی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برخاست وخطاب به یاران خود فرمود:
«آخوا فی الله اخوین اخوین».
یعنی در راه خدا دو تا دو تا با هم برادر شوید.
تاریخ در این مورد از افرادی نام میبرد که به فرمان پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در آن روز با یکدیگر پیوند اخوت برقرار کردند. مثلا ابوبکر باعمر، عثمان با عبد الرحمان بن عوف، طلحه با زبیر، ابی بن کعب با ابن مسعود، عمار با ابو حذیفه، سلمان با ابو الدرداء و. . . پیوند برادری بستند واخوت این افراد به تصویب پیامبر رسید.
این پیوند برادری که در میان افراد معدودی صورت گرفت، غیر آن اخوت همگانی وبرادری اسلامی است که قرآن مجید آن را در مقیاس جهان اسلام اعلام کرده است وهمه مؤمنان را برادر یکدیگر خوانده است.
حضرت علی (ع) برادر پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم است
رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم برای هر یک از افرادی که در مسجد النبی حاضر بودند برادری معین کرد. علی - علیه السلام در آن میان تنها ماند وبرای او برادری تعیین نشد. در این هنگام علی - علیه السلام با دیدگان اشک آلود به حضور پیامبر صلی الله علیه و آله و سلمرسید وگفت:
برای هر یک از یاران خویش برادری تعیین کردی ولی میان من وکسی پیوند اخوت برقرار نفرمودی!
در این لحظه پیامبر اکرم کلام تاریخی خود که را که مبین مقام وموقعیت علی - علیه السلام از حیث قرب ومنزلت او نسبت به پیامبر استخطاب به او فرمود:
«انت اخی فی الدنیا والآخرة و الذی بعثنی بالحق ما اخرتک الا لنفسی. انت اخی فی الدنیا و الآخرة». (1)
تو برادر من در این جهان وسرای دیگر هستی. به خدایی که مرا به حق برانگیخته است من کار برادری تو را به عقب انداختم که تو را برادر خود انتخاب کنم، اخوتی که دامنه آن هر دو جهان را فرا گیرد.
این کلام موقعیتحضرت علی - علیه السلام را نسبتبه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم، از نظر معنویت وپاکی واز نظر اخلاص در اهداف دینی، به خوبی روشن میسازد واز میان دانشمندان اهل تسنن مؤلف «الریاض النضرة» به این حقیقت اعتراف کرده است. (2)
از اینجا مبنای تفسیر آیه مباهله (3) به دست میآید. علمای تفسیر به اتفاق کلمه میگویند مقصود از عبارت وانفسنا و انفسکم علی بن ابی طالب - علیه السلام است که قرآن مجید او را «نفس پیامبر» وخود او شمرده است. زیرا تجاذب فکری وروحی نه تنها دو همفکر را به سوی هم میکشد بلکه گاهی دو فرد را شخص واحد نشان میدهد.
اینکه هر موجودی همجنس خود را جذب ومخالف خود را دفع میکند اختصاص به عالم اجسام واجرام زمین وآسمان ندارد بلکه شخصیت های بزرگ جهان مظاهر جذب و دفعند; گروهی را جذب وگروه دیگری را دفع میکنند. این نوع کشش وگریز بر اساس سنخیتیا تضاد روحی پی ریزی شده است وسنخیت وتضاد است که گروهی را دور هم گرد میآورد وگروه دیگری را عقب میراند.
از این مسئله در فلسفه اسلامی چنین تعبیر شده است: «السنخیة علة الانضمام» یعنی سنخیت ومشابهت، مایه اجتماع وانضمام اشیاء است.
________________________
1 - مستدرک حاکم، ج3، ص 14; استیعاب، ج3، ص 35.
2 - ج 2، ص16، نگارش محب الدین طبری.
3 - سوره آل عمران، آیه 61.