مردم محوری

(زمان خواندن: 14 - 27 دقیقه)

 هم جنان که بیان شد، از اهداف حکومت امام علی (ع) تربیت است. در تربیت، انسان محور اساسی است. لذا در حکومت های الهی، مردم نقش اساسی را دارند و حکومت، ابزاری برای رشد و تعالی مردم است، نه این که مردم ابزارس باشند برای نیل افراد و احزاب، به مقاصد سیاسی خود، آن چنان که در بسیاری از نظام های سیاسی مشاهد می شود و در جریان انتخابات و رفراندوم های مختلف، ابزاری بودن نقش مردم، نمود بیش تری پیدا می کند. بر این اساس، به نمودهای مردم محوری در نهج البلاغه، اشاره می کنیم:
1/2. مشروعیت سیاسی و مقبولیت مردمی
حضرت (ع) این مطلب را در خطبه های 137، 173، 170، 205 و نامه های 1، 31 و 54 بیان می کند که در این جا تنها به یک فراز آن، که در نامه 54 آمده است، اشاره می کنیم:
انّی لم اُرِد النّاس حتّی ارادونی و لم أبایعهم حتّی بایعونی.
من قصد مردم نکردم تا این که مردم قصد من کردند (و به سویم آمدند) و برای بیعت، دست به سوی آنان دراز نکردم تا این که ایشان دست دراز کردند و با من بیعت کردند.
در فصل چهارم، به تفصیل به این بحث خواهیم پرداخت.
2/2. شایسته سالاری
گزینش انبیای الهی، که به شهادت تاریخ، بهترین خلق خدا در هر زمان بر روی زمین بوده اند، برای راهبری جوامع بشری، و اصرار بر حفظ خط امت و ولایت، در امر هدایت بشر وعده بر این که صالحان، وارث نهایی زمین هستند(148) و کلمات پیامبر اکرم (ص) و معصومین (ع)(149) که درباره ضرورت شایستگی والیان امور صادر شده است، بهترین دلیل بر معرفی این اصل، به عنوان استراتژی کلی، در حکومت اسلامی است.امیر المؤمنین (ع) در مهم ترین فرمان حکومتی خود، که خطاب به مالک اشتر نخعی صادر شده است،(150) در دو فراز مهم، جملاتی را در این باره فرموده است که در قالب دسته بندی ذیل، آن ها را بیان می کنیم:
الف) ضرورت شناخت در گزینش (فَاستَعمِلْهم اختباراً).(151)
ب) پرهیز از خوش گمانی و هوشمندی خود، در انتخاب و گزینش کارگزار (ثم یَکن اختبارُکَ إیّاهم علی فراستِک و استنامتِک و حسن الظنِّ منک).(152)
ج) تقسیم کار و سازماندهی (وَاجعَلْ لرَأسِ کلِّ أمرٍ من أمورِک رأساً منهم).(153)
د) ضرورت وجود تشکیلات اداری (کُلَّ أمرٍ من أُمورِک).
ه) خودداری از واگذاری چند مسؤولیت به یک فرد (وَاجْعَل لرأسِ کلِّ أمرٍ من أمورک رأساً منهم).
و) توجه به دو شرط اساسی در مسؤولان مشاغل کلیدی: اول این که کارهای مهم، او را درمانده نسازد. دوم این که فراوانی کارها او را پریشان و خسته نکند (لایقهره کبیرها، و لا یتشتّت علیه کثیرها).
ز) پاسخ گویی مسؤول، درباره کمبودهای سازمان (مَهما کان فی کُتّابِکَ من عیبٍ فتغابیت عنه اُلْزِمْتَهُ).(154)
ح) صفات لازم کارگزارانی که گزینش می شوند:(155)
1. تجربه کاری (وتوّخ منهم أهل التجربة).(156)
2. شرم و حیا و حرمت داری خود و دیگران (و الحیاء).(157)
3. شایستگی و صلاحیت خانوادگی (من اهل البیوتات الصالحة.(158)
4. سابقه تعهد به اسلام و مسلمانی (و القدم فی الاسلام).(159)
5. کارآیی و آثار وجودی بیش تر (فاعمد لأحسنهم کان فی العامّة أثراً).(160)
6. معروف به امانت داری (وَ اعرِفْهم بالأمانِةَ وَجْهاً).(161)
حضرت (ع) در خطبه 17 نهج البلاغه، ویژگی های منفی متصدیان ناشایست امر قضاوت را برمی شمارد. برای نشان دادن پای بندی حضرت (ع) به این اصول، در عمل، به دو نمونه اشاره می کنیم:
اول: خطبه آغازین حکومت حضرت (ع) که در سال 35 هجری ایراد شد و در آن، حضرت خط بطلان بر همه ارزش های جاهلی، روابط فامیلی و قبیله ای، تعصبات کور و داد و ستدهای سیاسی کشید و با صراحت، بیان کرد که بر اساس ضوابط تقوا، قرآن و سنت پیامبر (ص) اوضاع جامعه را دگرگون خواهد کرد.(162)
دوم: عزل عمر بن ابی سلمه مخزومی، فرماندار بحرین و جایگزینی نعمان بن عجلان زرّقی، با این توجه که این کار، برای تو مذمت یا ملامتی ندارد؛ زیرا تو زمامداری را به نیکی انجام دادی و حق امانت را ادا کردی و تنها برای استفاده در جنگ صفین، این جابه جائی صورت می گیرد.(163)
1/2/2. نظارت و کنترل دقیق و دائمی
مکتوبات امام علی (ع) به کارگزاران حکومتی، شاهدی بر کنترل و نظارت دقیق و دائمی ایشان بر عملکرد حکومت است؛ مثلاً سیزده مورد از نامه ها درباره گزارش های رسیده به امام (ع) است. تعبیر بلغنی عنک، فإنّ عینی بالمغرب کتب إلیّ، قد عرفتُ أنّ، فإنّ دهاقین أهل بلدک شکوا منک، در نامه های 3، 18، 19، 20، 34، 40، 43، 44، 63، 70 و 71 نشان از اهتمام امام (ع) به این موضوع است. رفتار امام (ع) با شریح قاضی، به علت خرید خانه، و یا عثمان بن حنیف، که در میهمانی اشرافی شرکت کرده بود، نتیجه این کنترل ها است.
امام (ع) با این عمل خود، علاوه بر نشان دادن ضرورت نظارت برای همه رده های جامعه و مدیریت جامعه، گماردن (مأموران اطلاعاتی برای نظارت) را از وظیفه کار گزاران حکومت اسلامی می داند.(164)
در نامه 60 درباره دقت نظر و رفتار امام با کارگزاران، چنین آمده است:
من عبد اللَّه علی أمیر المؤمنین إلی مَن مَرّ به الجیش من جُباةِ الخراج و عُمّال البلاد. أمّا بعد فإنّی قد سیّرت جنوداً هی مارّة بکم إن شاء اللَّه و قد أوصیتهم بما یجب اللَّه علیه من کفّ الأذی و صرف الشّذی و أنا أبرأُ الیکم و إلی ذمتّکم من معرّة الجیش إلّا من جوعة المُضْظرِّ لا یجد عنها مذهباً إلی شبعه. فَنَکِّلوا من تَناولَ منهم ظلماً عن ظُلْمهم. و کفّوا أیدی سُفهائکم عن مُضارّتهم و التّعرّض لهم فیما استثنیناه منهم و أنا بین أظهر الجیش فارفعوا إلیّ مظالمکم و ما عراکم ممّا یغْلبکم من أمرهم و ما لاتطیقون دفعه إلّا باللَّه وبی، فأنا أغیّره بمعونة اللَّه.
از بنده خدا، علی امیر مؤمنان، به گرد آوران مالیات و فرمانداران شهرهایی که لشکریان از سرزمین آنان می گذرند. پس از یاد خدا و درود، همانا من سپاهیانی فرستادم که به خواست خدا بر شما خواهند گذشت و آن چه خدا بر آنان واجب کرده، به ایشان سفارش کردم، و بر آزار نرساندن به دیگران و پرهیز از هر گونه شرارتی تأکید کردم، و من نزد شما و پیمانی که با شما دارم، از آزار رساندن سپاهیان به مردم بیزارم، مگر آن که گرسنگی، سربازی را ناچار سازد و برای رفع گرسنگی، چاره ای جز آن نداشته باشد. پس کسی را که دست به ستمکاری زند، کیفر کنید و دست افراد سبک مغز خود را از زیان رساندن به لشکریان و زحمت دادن آنان جز در آن چه استثنا کردم، باز دارید. من پشت سر سپاه در حرکتم، شکایت های خود را به من رسانید، و در اموری که لشکریان بر شما چیره شده اند، که قدرت دفع آن را جز با کمک خدا و من ندراید، به من مراجعه کنید که با کمک خداوند، آن را برطرف خواهم کرد، ان شاء اللَّه.
و در کلامی دیگر، خطاب به کمیل بن زیاد نخعی، که از یاران برگزیده امام (ع) بود و در خلوت امام (ع) نیز راه نداشت، به عنوان توبیخ به علت وانهادن مسؤولیت خود در برابر دشمن و پرداختن به تاراج قرقیسا(165) چنین می فرماید:
فإنّ تضییع المرء ما ولّیَ و تکلّفه ما کُفِی لَعَجْزٌ حاضر و رأیٌ متبّر و انّ تعاطیک الغارة علی أهل قرقیسا و تعطیک مسالحک الّتی ولّیناک لیس بها من یمنعها و لا یرُدُّ الجیش عنها، لرأی شَعاعٌ. فقد جسراً لمن أراد الغارة من أعدائک علی أولیائک، غیر شدید المنکب و لا مهیب الجانب و لا سادٍّ ثغرةً و لا کاسرٍ لعدوٍّ شوکةً و لا مغن عن أهل مصره ولا مُجزٍ عن أمیره.(166)
سستی انسان در انجام کارهایی که بر عهده او است و پافشاری در کاری که از مسؤولیت او خارج است، نشانه ناتوانی آشکار و اندیشه ویرانگر است، اقدام تو به تاراج مردم قرقیسا، در مقابل رها کردن پاسداری از مرزهایی که تو را بر آن گمارده بودیم و کسی در آن جا نیست که آن جا را حفظ کند و سپاه دشمن را از آن مرزها دور سازد، اندیشه ای باطل است. تو در آن جا پلی شده ای که دشمنان تو از آن بگذرند و بر دوستانت تهاجم آورند، نه قدرتی داری که با تو نبرد کنند و نه هیبتی داری که از تو بترسند و بگربزند، نه مرزی را می توانی حفظ کنی و نه شوکت دشمن را می توانی درهم بشکنی، نه نیازهای مردم دیارت را کفایی می کنی، و نه امام خود را راضی نگه می داری.
با وجود این ارزیابی دقیق و رفتار سازنده، حرمت کارگزارانی که برکنار شده اند را حفظ می کند که نوع عزل عمر بن ابی سلمه مخزومی(167) از فرمانداری بحرین و نوع عزل محمدبن ابی بکر از فرمانداری مصر،(168) شاهدی بر این مدعا است.
1/2/2. تشویق و تنبیه
از آفات مهم یک نظام، بی تفاوتی درباره ارزش ها، لیاقت ها و تلاش ها است، که از سویی زمینه ساز استیلای افراد ناصالح و نالایق بر کارها می شود و از سوی دیگر، موجبات انزوای نیروهای شایسته را فراهم می آورد.(169)
پیامبران الهی از نظر قرآن، هم مبشرند و هم منذر.(170) لذا نیکوکاران را به تشویق الهی، مژده و بدکاران را از تنبیه الهی، بیم می دهند. براین اساس است که انسان پاک و ناپاک.(171) با ایمان و پلید و فاسق(172) و کار نیک و کار بد(173) و سرانجام، بهشتیان و دوزخیان،(174) در فرهنگ اسلامی، برابر و یک سان نیستند.
این اصل متخذ از قرآن، در حکومت امام علی (ع) یک اساس است. لذا به مالک اشتر توصیه می فرماید:
و لا یَکونَنَّ المُحسنُ و المسی ءُ عندکَ بمنذلةٍ سَواءٍ.(175)
هرگز افراد نیکوکار و بدکار، در نظرت یک سان نباشند.
و در ادامه، به مهم ترین فایده این اصل اشاره می فرماید که:
این کار (تساوی محسن و مسی ء) سبب می شود که افراد نیکوکاران در نیکی هایشان بی رغبت و بی انگیزه شوند و بدکاران در عمل بدشان تشویق گردند.(176)
در فرهنگ تربیتی اسلام، تنها به اصل تشویق و تنبیه اشاره نشده، بلکه کمیت و کیفیت آن نیز مورد توجه قرار گرفته است.(177) در این جا تنها به یک نکته از بیان حضرت (ع) اشاره می کنیم که فرمود:
گنهکار و بدکار را به وسیله پاداش دادن به نیکوکار، تنبیه کن.(178)
که این، بیان نوعی خاص از تنبیه است.
3/2. استصلاح (نصیحت پذیری و تملّق گریزی)
از جمله اصولی که در شعار، بیش تر از عمل، بدان توجه می شود و تبدیل به آفت بزرگی نیز شده است، داشتن روحیه نصیحت پذیری و تملق گریزی است. امام (ع) علی رغم مقام عصمتی که داشت، در عمل نشان داد که اولاً نصایح را از هر کس که باشد، می پذیرد و ثانیاً به ناصحان خود محبت می کرد تا عملاً جایگاه ایشان را نزد خود، به نمایش بگذارد و در مقابل، از چاپلوسان و متملقان، هم دوری می کرد و هم به سخن ایشان وقعی نمی گذاشت. پس از جنگ جمل، ضمن ستایش بعض یاران خود، از آنان تقاضای نصیحت کرده و می فرماید:
أنتمُ الأنصارُ علی الحقِّ، و الإخوان فی الدّین، فاعینونی بمُناصَحَةٍ خلیّةٍ من الغشّ، سلیمةٍ من الرّیبِ.(179)
شما یاران حق و برادران دینی من هستید...پس مرا با خیر خواهی و نصیحت خالصانه و سالم از هرگونه شک و تردید، یاری کنید.
حضرت (ع) در ترویج این تفکر، در صحرای صفین، ضمن یک سخنرانی نسبتاً طولانی، روابط سالم و متقابل رهبر و مردم را تبیین کرده و به این اصل اشاره می فرماید:
مردم! از پست ترین حالات زمامداران نزد صالحان، این است که گمان برند آنان دوستدار ستایشند، و کشور داری آنان بر کبر و خود پسندی استوار باشد. به راستی من خوش ندارم در خاطر شما بگذرد که من ستایش را دوست دارم و خواهان شنیدن آن هستم، سپاس خدا را که چنین نبودم و اگر ستایش را دوست می داشتم، آن را رها می کردم به خاطر فروتنی در پیشگاه خدای سبحان، و بزرگی و بزرگواری که تنها خدا سزاوار آن است. گاهی مردم، ستودن افرادی را برای کار و تلاش روا می دانند؛ اما من از شما می خواهم که مرا با سخنان زیبای خود مستایید، تا از عهده وظایفی که در براب رخدا و شما دارم، برآیم و حقوقی که مانده است، بپردازم و واجباتی که بر عهده من است و باید انجام گیرد، ادا کنم. پس با من چنان که با پادشاهان سرکش سخن می گویند، حرف نزنید، و چنان که از آدم های خشمگین کناره می گیرند، دوری نجویید، و با ظاهرسازی با من رفتار نکنید، و گمان مبرید اگر حقی به من پیشنهاد دهید، بر من گران آید، یا درپی بزرگ نشان دادن خویشم ؛ زیرا کسی که شنیدن حق یا عرضه شدن عدالت، بر او مشکل باشد، عمل کردن به آن، برای او دشوارتر خواهد بود. پس، از گفتن حق یا مشورت در عدالت، خودداری نکنید؛ زیرا خود را برتر از آن که اشتباه کنم و از آن ایمن باشم، نمی دانم، مگر آن که خداوند مرا حفظ فرماید.(180)
از این کلام به خوبی فهمیده می شود که رعایت این اصل، علاوه بر این که، تقویت روحیه تواضع و نفی تکبر را از لحاظ اخلاقی به دنبال دارد، زمینه ساز ادای وظایف و حقوق است و به بیان دیگر، مشغول شدن به تملقات و پرهیز از نصایح، انجام وظایف و ادای حقوق را نیز مختل می سازد.
حضرت (ع) در خطبه 34 آن جا که به بیان حقوق متقابل مردم و رهبری (نظام) می پردازد، چنین می فرماید:
فأمّا حقُّکم علیّ فالنصیحةُ لکم.(181)
از جمله حقوق شما بر من، نصیحت خیر خواهانه درباره شما است.
با توجه به تعریفی که در فرهنگ اسلامی از سیاست می شود که اداره جامعه به سوی حیات معقول است، خیر خواهی زمامدار، آن گاه تحقق می یابد که مردم، جامعه را از اجزا و عناصر شخصیت خود تلقی کنند. این مطلب در نامه حضرت به عثمان بن حنیف(182) دیده می شود که بر اساس آن، زمامدار درباره جامعه، آن خیر خواهی را روا می دارد که در مورد خویشتن، و ظلم به جامعه را ظلم بر خویشتن دانسته و از آن دوری می کند.(183)
4/2. انسان سازی و خود سازی
پرداختن به خود و شروع کردن از خود، در تعلیم، که به هماهنگی سخن و عمل و پای بندی به اصول و ارزش ها و توسط بزرگان جامعه می انجامد، ضمن این که از ضرورت های حکومت اسلامی است، از امتیازات آن، در مقایسه با حکومت هایی که طبقه حاکمان را از دیگران جدا می کنند نیز هست. لذا آن چه خدای تبارک و تعالی برای رهبران، که همان پیامبران عظام هستند، واجب کرده، هم بیش تر از واجبات دیگران است و هم مقدم بر واجبات دیگران و در مواردی که مربیان، معلمان، حاکمان و هادیان جامعه، از این مهم غفلت ورزیداند، آنان را مورد عتاب قرار می دهد.(184) از این رو، حضرت (ع) در این باره می فرماید:
مَن نَصب نفْسَه للناس إماماً فَلیَبدَأ بتعلیمِ نفْسه قبلَ تعلیمِ غیرِه، وَلیَکُنْ تأدیبُه بسیَرتِه قبلَ تأدیبِه بلسانِه(185) و معلّمُ نفسِه و مودّبُها أحقُّ بالإجلالِ من معلّمِ الناسِ و مؤدّبِهم.(186)
کسی که خود را رهبر مردم قرار داد، باید پیش از آن که به تعلیم دیگران پردازد، خود را بسازد، و پیش از آن که به گفتار، تربیت کند، با کردار تعلیم دهد؛ زیرا آن کس که خود را تعلیم دهد و ادب کند، سزاواتر به تعظیم است از آن کس که دیگری را تعلیم دهد و ادب بیاموزد.
و در جای دیگر می فرماید:
أیّها النّاسُ و اللَّهِ ما أَدلُّکم علی طاعةٍ إلاژ و أَسْبِقُکم إلیها، و أَنْهاکُم عن معصیةٍ إلّا و أَتَناهی قبلَکم عنها.(187)
ای مردم! سوگند به خدا من شما را به هیچ طاعتی وادار نمی کنم مگر آن که پیش از آن خود عمل کرده ام، و از معصیتی شما را باز نمی دارم جز آن که پیش از آن، ترک گفته ام.(188)
از شاخصه های خود سازی حضرت (ع) بی ارزش بودن مناصب دنیوی، در نگاه ایشان بود که بیان حضرت در ابتدای حکومتشان، در برابر اصرار مردم بر پذیرش حکومت، شاهد بر این مدعا است. این همان امتیاز پرهیز از ریاست طلبی در صاحبان مناصب، در حکومت اسلامی است.
علامه محمد تقی جعفری (ع) در کتاب حکمت اصول سیاسی اسلام تنها دستورهای امام (ع) را که درباره خود سازی به مالک اشتر، در نامه 53 انشا فرموده، در قالب 15 دستور جمع بندی کرده است که در این مقال، تنها به ذکر این جمع بندی بسنده می کنیم:
1. تأکید بر رعایت تقوای الهی (امره بتقوی اللَّه).
2. تأکید بر تقدم اطاعت خداوند بر همه چیز (ایثار طاعته).
3. تأکید بر تبعیت از اوامر خداوند در قرآن.
4. تأکید بر یاری رساندن به خدا.
5. تأکید بر جلوگیری شهوات و طغیان های نفس.
6. اشاره به این که بهترین ذخیره را برای خود، ذخیره عمل صالح بدان.
7. خودسازی یعنی مالک خویشتن شدن (یا مالک فاملک هواک).
8. تأکید بر دریافت قلبی محبت، رحمت و لطف مردم (از جان به مردم عشق ورزیدن که از نمادهای خودسازی است).
9. تأکید بر این نکته که هرگز مگو: امیر شده ام و هرگونه امر کنم، باید اطاعت شوم (کنار گذاشتن توجیه مأمورم و معذورم).
10. تأکید بر مهار گردنکشی ها در برابر عظمت خداوند، با به کارگیری عقل غایب شده.
11. پرهیز از تشبه به عظمت خداوندی.
12. پرهیز از بی انصافی و بی عدالتی؛ زیرا خداوند، دشمن ستم کاران است.
13. تأکید بر استفاده از علم علما و حکمت علما.
14. اختصاص بهترین اوقات، برای ارتباط با خدا.
15. پرهیز از خود پسندی، که اساسی ترین راه نفوذ شیطان در درون آدمی است.
5/2.اعتماد به مردم و تلاش برای جلب اعتماد ایشان
در این که اعتماد به مردم، شرط لازم حکومت است، هیچ شکی نیست. حضرت (ع) در نامه 25 خطاب به کارگزاران زکوات و صدقات (وجوهات شرعی) ضمن سفارش ایشان به تقوای الهی و رعایت حقوق و حال مردم و مواظبت بر حیث نمایندگی از امیر المؤمنین (ع) چنین توصیه می فرماید:
فإذا قَدِمْتَ علی الحیّ فَانزِل بمائِهم من غیر أن تُخالِطَ أبیاتهم، ثمّ امضِ إلیهم بالسَّکینةِ و الوقارِ، حتّی تقوم بینهم فتُسلِّمَ علیهم، و لا تُخدِجْ بالتحیّة لهم ثمّ تقول: عِبادَ اللَّهِ أَرْسلنی إلیکم ولّیُ اللَّه، و خَلیفتُه لآخُذَ منکم حقَّ اللَّهِ فی أموالِکم، فهل للَّه فی أموالکم من حقٍّ فَتُؤدُّوه إلی وِلیّه؛ فإن قال قائلٌ: لا، تُراجِعْهُ... .
هر گاه به آبادی رسیدی، در کنار آب فرود آی و وارد خانه کسی مشو، سپس با آرامش و وقار، به سوی آنان حرکت کن تا در میانشان قرارگیری، به آنان سلام کن و در سلام و تعارف و مهربانی، کوتاهی نکن. سپس می گویی: ای بندگان خدا! مرا ولی خدا و جانشین او به سوی شما فرستاده، تا حق خدا را که در اموال شما است، تحویل گیرم، آیا در اموال شما حقی هست که به نماینده او بپردازید؟ اگر کسی گفت: نه، دیگر به او مراجعه نکن (کنایه از این که به سخن مردم و صداقت ایشان اعتماد داشته باش).
و چه زیبا در بخشی از نامه 53 به مالک اشتر توصیه می فرماید که اعتماد نکن به کسانی که با سخن چینی و عیب جویی می خواهند عیوب و کاستی های مردم را مطرح کنند و در نتیجه، اعتماد تو را به مردم سلب کنند.(189)
هم چنین در همین نامه، راه وصول خویش بینی و اعتماد را بیان می فرماید:
واعْلَم أنّه لیس شی ءٌ بأدْعی الی حُسْنِ ظنِّ راعٍ بِرَعیّته من اِحسانه إلیهم و تخِفیفِه المؤونات علیهم و ترک استکراهِهِ ایّاهم علی ما لیس له قبلهم.
بدان (ای مالک!) هیچ وسیله ای برای جلب اعتماد والی به رعیت، بهتر از نیکوکاری به مردم، تخفیف مالیات و عدم اجبار مردم به کاری که دوست ندارند، نیست.
و در ادامه می فرماید:
در این راه، آن قدر بکوش تا به وفاداری رعیت، خوش بین شوی (که این خوش بینی) رنج طولانی مشکلات را از تو بر می دارد. پس به آنان که بیش تر احسان کردی، بیش تر خوش بین باش و به آنان که بدرفتاری کردی، بدگمان تر باش.(190)
6/2. اطلاع رسانی شفاف به مردم
در بحث پیشین بیان شد که حضرت (ع) در نامه 67 از جمله راه های رسیدن به خوش بینی و اعتماد مردم، را اطلاع رسانی بدون واسطه و حضور بدون همراه، در جمع مردم بیان کرد؛(191) یعنی ضمن این که اطلاع رسانی به مردم، وسیله ای برای جلب اعتماد آنان است، توجه به جایگاه ایشان و وسیله ای برای حمایت مردم در بحران ها از نظام سیاسی است و سدی خواهد بود در برابر اطلاع رسانی غلط و مغالطه آمیز دشمنان، که در صورت عدم دریافت اطلاعات از مجاری صحیح، ناچار از کسب اخبار، از مجاری مسموم خواهند شد. علاوه بر این ها، این امر نشان دهنده رابطه صمیمی و بر اساس احترام و تفاهم بین حاکمان و مردم است و از قوت و استحکام یک حکومت خبر می دهد. لذا حضرت (ع) پس از اتمام جنگ صفین، که طولانی هم شده بود، نامه ای تحت عنوان مردم شهرها برای روشن ساختن حوادث صفّین، نگاشته و به شهرها ارسال کرد.(192)
از سویی می بینیم که خدای تبارک و تعالی عالمان و اهل کتاب را به علت کتمان حقایق و عدم اطلاع رسانی درست به امت های خود، مذمّت کرده است.
مطلب آخر این که یکی از نکاتی که در فلسفه نماز جمعه، به عنوان یک نماز عبادی - سیاسی مطرح می شود و خطیب جمعه، که خود کارگزار سیاسی است، موظف به انجام آن می باشد، ارائه اخبار و اطلاعات سیاسی و اجتماعی و ارائه تحلیل از اوضاع مسلمانان، به مردم، برای روشن شدن اذهان مردم است.(193)
7/2. تأمین رفاه عمومی مردم
در بخشی از منشور حکومت داری، بعد از معرفی اقشار گوناگون جامعه، می فرماید:(194)
و فی اللَّه لِکُلٍّ سَعَةٌ علی الوالی حقٌّ بقد ما یُصلِحهُ، و لیسَ یخرج الوالی من حقیقة ما أَلْزَمه اللَّه من ذلک إلاّ بالاهتمامِ، والا ستعانة باللَّه، و توطینِ نفسِه علی لُزوم الحقِّ، و الصّبرِ علیه فیما حفَّ علیه أو ثَقُلَ.
برای همه اقشار گوناگون یاد شده، در پیشگاه خدا گشایشی است، و همه آنان به مقداری که امورشان اصلاح شود، بر زمامدار، حقی مشخص دارند، و زمامدار در انجام آن چه خدا بر او واجب کرده است، نمی تواند موفق باشد جز آن که تلاش فراوان کند و از خدا یاری بطلبد و خود را برای انجام حق آماده سازد و در همه کارها، آسان یا دشوار، شکیبایی ورزد.(195)

146) حضرت در خطبه 3، معروف به شقشقیه، می فرماید: اَما والّذی فَلَقَ الحَبَّةِ و بَرَأَ النَّسَمَةَ، لولا حُضورُ الحاضرِ، و قیامُ الحُجَّةِ بوُجودِ النّاصرِ و ما أَخَذَ اللَّهُ علی العلماءِ أن لایُقارُّوا علی کَظَّةِ ظالمٍ و لاسَغَب مظلومٍ، لألقیتُ حَبْلَها علی غارِبها و لَسقَیْتُ آخِرها بکَأسِ اَوَّلِها، و لألفَیتُم دنیاکم هذه أَزهَدَ عندی من عَفطَةِ عَنْزٍ؛ سوگند به خدایی که دانه را شکاف و جان را آفرید! اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود، و یاران، حجت را بر من تمام نمی کردند، واگر خداوند از علما عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگی ستمگران و گرسنگی مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش می ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب می کردم. آن گاه می دیدید که دنیای شما نزد من از آب بینی بزغاله ای بی ارزش تراست.
و در جای دیگر، به عبداللَّه بن عباس، به هنگام حرکت به سوی بصره برای جنگ با ناکثین، که دید حضرت کفش خود پینه می زند، این کفش چه قیمتی دارد؟ ابن عباس گفت: هیچ بهایی ندارد. حضرت (ع) فرمود: و اللَّهِ لهی أحبُّ إلیَّ من إمْرَتِکم، إلّا أن أُقیمَ حقّاً و أدْفَعَ باطلاً؛ به خدا سوگند! همین کفش بی ارزش، نزد من از حکومت بر شما محبوب تر است مگر این که حقی را با آن به پا دارم، یا باطلی را دفع کنم. (نهج البلاغه، خ 33).
147) نهج البلاغه، نامه 53. گفتنی است این که حضرت به همه و از جمله والیان امور توصیه می کرد که التزام به کتاب خدا و فرامین رسول (ص) را محور کار خود قرار دهند، در موارد بسیاری از نهج البلاغه مشهود است ؛ از جمله، خطبه 189 و 86).

148) و لقد کتبنا فی الزّبور انّ الارض یرثها عبادی الصالحون انبیاء (21)، آیه 105. آیات بسیاری این مضمون را بیان می کند؛ از جمله، اعراف (7)، آیه 128؛ حجر (15)، آیه 23؛ مؤمنون (23)، آیه 10؛ قصص (28)، آیه 50 و 58.
149) در جایی پیامبر اکرم (ص) خیانت می دانند قبول مسؤولیتی را از سوی کسی که بداند شایسته تر از وجود دارد (کنز العمال، ج 6، ص 25). و در جای دیگر، خطاب به اباذر می فرمایند: من برای تو هر آن چیزی را می خواهم که برای خودم می خواهم (که نشان از محبت ایشان به اباذر دارد) (ولی) تو را ضعیف می بینم. (لذا) هرگز امارت و رهبری دو نفر را هم نپذیر و هرگز سرپرستی مال یک یتیم را هم بر عهده مگیر. (بحار الانوار، ج 22، ص 406) و امام رضا 7 برای امام، علایمی مانند اعلم، احکم، اتقی، احلم، اشجع اسخی و اعبد را بیان می فرمایند (معانی الاخیار، ص 102).
150) نهج البلاغه، نامه 53.
151) با توجه به آزمایشی که از آنان به عمل می آوری و شناختی که پیدا می کنی، آنان را به کارگیر.
152) در انتخاب کارگزاران هرگز به فراست و خوش بینی و خوش گمانی خود تکیه مکن؛ زیرا مردمان، راه جلب نظر و خوش بینی زمامداران را با ظاهر سازی و تظاهر به خوش خدمتی، خوب می دانند.
153) باید برای هر نوعی از کارهایت یک رئیس انتخاب کنی.
154) باید به خوبی بدانی هر عیبی که در کارگزاران و منشیان تو یافت شود، در حالی که تو از آن بی خبر هستی، شخصاً مسؤول آن خواهی بود.
155) برگرفته از: محمد قوچانی، فرمان حکومتی پیرامون مدیریت، ص 80 - 90. ایشان فرازهای نامه 53 را در بحث مدیریت، این گونه دسته بندی کرده است.
156) انتخاب از افراد با تجربه باشد.
157) انتخاب از افراد باحیا باشد.
158) انتخاب از خانواده های پاک و شایسته باشد.
159) انتخاب از خانواده های باسابقه در اسلام باشد.
160) بر کسانی اعتماد کن که در میان مردم، خوش سابقه باشند.
161) و در امانتداری معروف تر باشند.
162) نهج البلاغه، خ 16.
163) همان، نامه 42. حضرت در این نامه توضیح می فرماید که: به سوی ما حرکت کن بی آن که مورد سوء ظن و ملامت باشی یا متهم و گنهکار و در ادامه اعلام می دارد که تو از کسانی هستی که می خواهم در جهاد با دشمن، برای بر پاداری ستون های دین، از آنان استعانت بجویم.
164) ر.ک: نهج البلاغه، نامه 53 (ثُمَّ تَفَقَّدْ أَعمالَهُمْ، وَابْعَثِ العُیونَ من أهلِ الصِّدقِ و الوفاءِ عَلَیْهم).
165) قرقیسا شهری در منطقه بین النهرین، در انتهای نهر خابور فرات، سر راه بازرگانی عراق و شام است.
166) نهج البلاغه، نامه 61، (خطاب به کمیل بن زیاد نخعی که فرماندار هیت، یکی از شهرهای مرزی بین عراق و شام، در کنار رود فرات بوده است).
167) نهج البلاغه، نامه 42.
168) همان، نامه 34. (حضرت می فرماید: به من خبر داده اند که از فرستادن مالک اشتر به سوی محل فرماندای ات ناراحت شده ای. این کار به دلیل کند شدن و سهل انگاری ات ی انتظار کوشش بیش تر از تو انجام ندادم، اگر تو را از فرمانداری مصر عزل کردم، فرماندار جایی قرار دادم که اداره آن جا بر تو آسان تر، و حکومت تو در آن سامان خوش تر است).
169) برگرفته از: محمد تقی رهبر، سیاست و مدیریت از دیدگاه امام (ع)، ص 50.
170) و مانُرسلُ المرسلین الّا مبشرین و منذرین (کهف (18)، 56؛ انعام (6)، آیه 48).
171) قل لایستوی الخبیث و الطیب و لو اعجبک کثرة الخبیث فاتقوا اللَّه (مائده (5)، آیه 100).
172) افمن کان مؤمناً کمن کان فاسقاً لایستوون (سجده (32)، آیه 18) ؛ ام نجعل الذین آمنوا و عملوا الصالحات کالمفسدین فی الارض ام نجعل المتّقین کالفجّار (ص (38)، آیه 28).
173) لاتستوی الحسنة و لا السیّئة (فصّلت (41)، آیه 34).
174) لایستوی اصحاب النّار و اصحاب الجنّة (حشر (59)،آیه 20).
175) نهج البلاغه، نامه 53.
176) همان، نامه 53.
177) برای اطلاع از کم و کیف این اصل ر.ک: علی قائمی، نقش مادر در تربیت، ص 3 و 162.
178) نهج البلاغه، خ 177.
179) نهج البلاغه، خ 117.
180) نهج البلاغه، خ 207.
181) همان، خ 34.
182) همان، نامه 45.
183) برگرفته از: محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 9، ص 25.
184) این مطلب در آیات بسیاری مورد تاکید قرار گرفته است؛ از جمله، آیه 44 سوره بقره که می فرماید: اتأمرون الناس بالبرّ و تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون. و آیه 2 و 3 سوره صف که می فرماید:یا ایها الذین آمنوا لم تقولون ما لا تفعلون کبر مقتاً عند اللَّه ان تقولوا ما لا تفعلون.
185) این مفهوم، همان کلام امام صادق (ع) است که فرمود: کونوا دُعاةَ الناسِ بأعمالِکم، و لاتکونوا دعاةٌ بأَلْسنَتِکم (الحیاة، ج 1، ص 516).
186) نهج البلاغه، خ 73.
187) نهج البلاغه، خ 175.
188) برای استفاده بیش تر، ر.ک: نامه 24 حضرت (ع) که به بعضی از کارگزاران مالیاتی نوشتند؛ خطبه 37 حضرت (ع) درباره تطابق گفتار و عمل خود و یک سان بودن خلوت و جلوت خود؛ خطبه 184 معروف به خطبه همّام یا خطبه متقین، که حضرت (ع)علامات متقین را برمی شمرد؛ نامه 53 که خطاب به مالک اشتر است و توصیه می فرماید که این اصول را در گزینش هم کاران و مدیران، به دقت به کار بگیر.
189) لیَکُنْ أبْعُد رعیتک منک و أشْنؤهُم عندک أطلبَهُم لمعایبِ الناسِ.
190) نهج البلاغه، نامه 53. (برای اطلاع بیشتر، ر.ک: نامه 67 که حضرت (ع) خطاب به فثم بن عباس، والی مکه می نویسد و یکی از راه های وصلو خوش بینی را رسیدگی خالصانه و خوب به مردم، از جمله در سفر حج می شمارد: به پاداشتن حج، تذکر به ایام اللَّه، گفت و گو با دانشمندان، اطلاع رسانی بدون واسطه به مردم، بدون محافظه در بین مردم رفتن، محروم نکردن نیازمندان از دیدار خود، اندیشه و دقت کردن در مصرف اموال عمومی و سفارش به رفع نیازهای حجاج).
191) ولا یکن لک إلی النّاس سفیرٌ إلاّ لسانُک و لا حاجبٌ إلاّ وجْهَک و لا تَحْجُبنَّ ذا حاجةٍ عن لقائک بها.
192) نهج البلاغه، نامه 58 (در این نامه، از ابتدای جنگ و چگونگی برخورد با قاسطین تا انتهای جنگ، به صورت خلاصه بیان شده است).
193) ر.ک: نهج البلاغه نامه 69.
194) در این فراز، برخی از اقشار جامعه را نظامیان، نویسندگان عمومی و خصوصی، قضات دادگستری، کارگزاران عدل و نظم اجتماعی، جزیه دهندگان، پرداخت کنندگان مالیات، تجار و بازرگانان، صاحبان صنعت و پیشه وران و نیازمندان و مستمندان، معرفی کرده است و به خوبی دیده می شود که تأمین رفاه و آسایش غیر مسلمانان، که متعهد به پرداخت جزیه هستند، نیز در دستور کار والیان قرار گرفته است.
195) نهج البلاغه، نامه 53

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page