تنظیم عادلانه روابط اقتصادی

(زمان خواندن: 18 - 35 دقیقه)

 حضرت (ع) در بخش دیگری از فرمان حکومتی خود به مالک اشتر، به این مهم سفارش می کند:
ثمّ استوصِ بالتّجارِ و ذَوی الصّناعاتِ، و أَوْصِ بهم خیراً...(196)
اولاً کارگزاران را به رفتار همراه با خیر و صلاح، با بازرگانان و صنعت گران سفارش می کند. ثانیاً بر جلوگیری از احتکار، که مورد اهتمام رسول خدا (ص) هم بوده است، تأکید می فرماید ثالثاً حفظ کرامت و عدالت را در جریان معاملات، گوشزد می کند. رابعاً بر کنترل قیمت ها به گونه ای که مانع از تعدی به طرفین معامله بشود، سفارش می کند.
در بخش توزیع کالا و خدمات، در نهج البلاغه، به تفصیل درباره سیاست های اقتصادی حضرت (ع) بحث خواهیم کرد.
8/2. مهر و محبت و انصاف مردم
حضرت (ع) در توصیه جامعه خود به مالک اشتر، در نامه 53 بعد از بیان این که با مردم با مهر و محبت رفتار کن(197) و هر چه به عفو و گذشت خداوند متعال در مورد خود امیدواری، در مورد مردم هم همان طور باش، می فرماید:
أنصفِ اللَّه و أَنصفِ الناسَ من نفسِک، و من خاصة أهلک، و مَن لک فیه هویً من رعیّتک فإنّک إلاّ تَفْعل تَظْلِم.
با خدا و مردم و با خویشاوندان نزدیک و افرادی از رعیت خود، که آنان را دوست داری، انصاف را رعایت کن که اگر چنین نکنی، ظلم کردی.
دو نکته مهم در این فراز، این که اولاً انصاف با مردم و با خدا در کنار هم قرار گرفته اند و ثانیاً عدم به کارگیری انصاف با مردم، مساوی با ظلم دانسته شده است.
درباره رسیدگی به عموم مردم، حتی غیر مسلمانان، که به بیان حضرت (ع) از نظر خلقت و انسان بودن، با ما شراکت دارند و گرچه از نظر دین، شریک نباشد،(198) آیات و روایاتی در فرهنگ اسلامی، در حد تواتر(199) موجود است.
9/2. مردم محوری برای حاکم اسلامی واجباتی را به وجود می آورد
از آن جا که د نظام اسلامی، اساس بر تربیت و رشد انسان ها به سوی تعالی است، حاکمان اسلامی باید مجسمه و الگوی ارزش های والای مکتب تربیتی اسلام باشند. لذا این مردم محوری، اموری را برای حاکمان و کسانی که در هر قدرت سیاسی قرار دارند، فرض و واجب می گرداند که اگر این گروه، از فرایض مربوط به خود غفلت کنند، نه تنها به رشد و تعالی مردم، که هدف نظام اسلامی است، کمک نکرده اند، بلکه برای مکتب اسلام، چهره ای غیر کارا در تربیت، ایجاد کرده اند.
1/9/2. هم گونی معیشتی با مردم
امام (ع) پس از جنگ بصره، وقتی به منزل وسیع و مجلل یکی از یاران خود(200) وارد شدند، ضمن این که وی را از ناهم گونی معیشتی با مردم به شدت پرهیز داد، روش استفاده درست از دنیا را نیز آموخت.
ما کنت تَصْنعَ بسعةِ هذه الدّار فی الدّنیا و أنت إلیها فی الآخرة کُنتَ أَحْوَجَ؟(201)
با این خانه وسیع در دنیا چه می کنی، در حالی که در آخرت به آن نیازمندتری؟ و در ادامه می فرماید:
و یحک إنّی لستُ کأنْتَ، إنّ اللَّه تعالی فرض علی أئمّة العدل (الحقّ) أن یُقَدِّروا أنفسَهُم بِضَعَفَةِ النّاس کَیلا یَتَبیَّغَ بالفقیر فَقْرُهُ(202).
وای بر تو! من همانند تو نیستم، خداوند بر پیشوایان حق (عدل) واجب کرده که خود را با مردم ناتوان هم سو کنند تا فقر و نداری، تنگ دست را به هیجان نیاورد و به طغیان نکشاند.(203)
2/9/2. موضع مردمی و ضد اشرافی
خاکساری حضرت (ع) و مردمی بودن و پرهیز از اشرافی گری و سفارش به این ارزش ها از سوی مولی الموحدین، بر دوست و دشمن پوشیده نیست و بخش قابل توجهی از توصیه ها و هشدارهای حضرت (ع) در نهج البلاغه، به این مهم اختصاص دارد؛ از آن جمله، نامه حضرت (ع) به عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار بصره است که وقتی به حضرت (ع) خبر رسید که وی در یک میهمانی اشرافی شرکت داشته، برای او چنین نگاشت:
أمّا بعدُ، یَابنَ حُنَیفٍ! فقد بَلَغنی أنّ رجلاً من فِتْیَةِ أهلِ البصرةِ دَعاک إلی مأدَیةٍ فأسْرَعْتَ إلیها، تُستَطابُ لک الألوانُ، و تُنقَلُ إلیک الجفانُ. و ما ظنَنْتُ أنّک تُجیبُ إلی طعامِ قومٍ عائِلُهُم مَجْفُوُّ و غَنیُّهم مدعوّ.(204)
پس از یاد خدا و درود، ای پسر حنیف! به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره، تو را به مهمانی خویش فرخواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی، و خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از غذا پی در پی جلوی تو نهادند. گمان نمی کردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده، و ثروتمندانشان بر سر سفره دعوت شده اند... اندیشه کن که در کجایی؟ و بر سر کدام سفره می خوری؟(205)
3/9/2. نصیحت پذیری و تملق گریزی
4/9/2. گذشت و مدارا با مردم
این خصلت، در فرهنگ حکومت حضرت (ع) جایگاه رفیعی دارد که با شرایط خاص خود، قابلیت شمول بر همه کسانی که به گونه ای با حکومت و جامعه اسلامی سروکار دارند را دارد و حضرت (ع) در جای جای سخنان خود، کارگزاران حکومت را در بخش های سیاسی، اقتصادی و نظامی، به این امر سفارش فرموده و این خصلت را موجب تقویت نظام، تقویت انگیزه مردم در حمایت از کارگزاران در شرایط سخت، آرامش جامعه و جلوگیری از تنش ها و در یک کلام، سازندگی جامعه معرفی می کند. در جای بعد از بیان سیمای مالیات دهندگان، نوع رفتار با ایشان را این گونه بیان می فرماید:
فإنْ شَکَوا ثِقْلاً أو عِلَّةً أو انقطاعَ شِرْبٍ أو بالَّةٍ أو إِحالَةَ أرضٍ اغتَمَرها غَرَقٌ، أو أجْحَف بها عطشٌ، خَفّفتَ عنهم بما ترجو أن یَصْلُحَ به أمرُهم و لا یثقُلَنّ علیک شی ءٌ خفّفْتَ به الموؤنةَ عنهم فإنّه ذُخْرٌ یَعودونَ به علیک فی عمارةِ بلادِک و تَزیینِ و لایتک مع استجلابک حُسَن ثنائِهم وَ تَبجُّحکَ باستفاضةِ العَدْلِ فیهم، معتمداً فَضلَ قَوتِّهم بما ذَخرْتَ عندهم ن إجمامِک لهم والثّقِةِ منهم بما عوّدتهم من عدلِک علیهم و رفقک بهم، فرّبّما حَدَثَ من الاُمورِ ما إذا عَوّلْتَ فیه علیهم مِن بَعدُ اِحتَمَلوه طیبة أنفسهِم فه فإنّ العُمرانَ مُحتَمِلٌ بما حَمَلْتَه و إنّما یُؤتی خَرابُ الأَرضِ من إِعوازِ أهلِها.(206)
اگر مردم از سنگینی مالیات یا آفات زدگی یا خشک شدن آب چشمه یا کمی باران یا خراب شدن زمین در سیلاب ها یا خشک سالی، شکایت کردند، در گرفتن مالیات، به میزانی تخفیف ده تا امورشان سامان گیرد و هرگز تخفیف دادن در خراج، تو را نگران نسازد؛ زیرا آن:
الف) اندوخت های است که در آبادانی شهرهای تو و آراستن ولایت های تو نقش دارد.
ب) رعیت، تو را می ستایند و تو از گسترش عدالت میان مردم، خشنود خواهی شد و به افزایش قوّت آنان تکیه خواهی کرد، بدان چه نزدشان اندوختی و به آنان بخشیدی.
ج) با گسترش عدالت در بین مردم و مهربانی با رعیت، به آنان اطمینان خواهی داشت، آن گاه اگر در آینده کاری پیش آید و به عهده شان بگذاری، با شادمانی خواهند پذیرفت؛ زیرا عمران و آبادی، قدرت تحمل مردم را زیاد می کند.
5/9/2. شناخت صحیح زمان و محیث و حضور درست در آن
شناخت درست زمان و به تبع آن، حضور صحیح در زمان، از ویژگی های حکومت حضرت (ع) است. در اولین مرحله، پس از وفات رسول خدا (ص) و ماجرای سفیفه بنی ساعده، وقتی عباس بن عبدالمطلب (عموی پیامبر) و ابوسفیان پیشنهاد خلافت را به امام (ع) داده و خواستند با امام (ع)بیعت کنند، حضرت (ع) برای مردم صحبت می کند و ضمن تبیین راه های پرهیز از فتنه ها، فلسفه سکوت خود را شناخت درست زمان مطرح کرده و می فرماید:
فإِن أَقُلْ یَقولُوا: حَرَص عَلَی الْمُلکِ، و إنْ أُسْکُتْ یَقولوا: جَزَعَ مِنَ الموتِ! هیهاتَ بعد اللّتیّا و الّتی!... بَلِ انْدَمَجْتُ علی مَکنونِ علمٍ لو بُحْتُ بِه لاَضطَرَبْتُم اضْطِرابَ الأرْشِیةَ فی الطّویّ البَعیدةِ(207)
در شرایطی قرار دارم که اگر سخن بگویم، می گویند: بر حکومت حریص است، و اگر خاموش باشم، می گویند: از مرگ ترسید. هرگز! من و ترس از مرگ؟! پس از آن همه جنگ ها و حوادث ناگوار... این که سکوت برگزیدم، از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر بازگویم، مضطرب می شوید، مانند لرزیدن ریسمان در چاه های عمیق.
و یا پس از کشته شدن محمد بن ابی بکر در مصر، امام (ع) مظلومیت و تنهایی خود را بر اساس شناختی که از زمان دارد، این گونه بیان می فرماید:
فَنظرتُ فاِذا لیس لی مِعینٌ إلاّ أهلُ بیتی، فَضَنِنْتُ بِهم عنِ الموتِ، و أَغْضَیْتُ علی القَذی و شَرِبْتُ علی الشَّجی ، و صَبَرتُ علی أخذِ الکَظمِ، و علی أَمرَّ من طعْمِ العَلْقَمِ(208)
نکته قابل توجه، این که حضرت (ع) با شناختی که از خوارج داشت، پس از نا امید شدن از هدایت ایشان در جنگ نهروان، بیش تر افراد این گروه را شکست داد؛ ولی چون خوارج را گروهی می دانست که با نیت جست و جوی حق، به خطا می روند، برای بعد از خود، هشدار می دهد که طالبین حق، که به خطا می روند، با طالبین باطل تفاوت دارند و چون تشخیص این مهم، بر همگان آسان نیست، از کشتن خوارج، بعد از خود نهی فرمود.(209)
گفتار امام (ع) در سال 35، آن هنگام که مردم، در حالی که در پیشاپیش خود، طلحه وزبیر را داشتند، تقاضای بیعت با حضرت را می کردند، شاهد زیبای دیگری بر زمان شناسی حضرت است و این که چرا امام (ع) علی رغم انتصاب الهی به امامت، در غدیر خم، پس از 25 سال انحراف سیاسی مردم در امر خلافت، این گونه سخن می گوید:
دَعُونی وَالتَمسوا غَیْری، فإنّا مُستَقبلونَ أمراً وُجوهٌ وألوانٌ، لاتَقومُ له القلوبُ و لاتَثبُتُ علیه العقولُ. و إنّ الآفاقَ قد أَغامَتْ، و المَحَجَّةً قد تَنَکَّرَتْ، واَعلموا أنّی إن أجَبْتُکم رکبْتُ بکُم ما أعْلمُ، ولم أصْغِ إلی قولِ القائلر و عَتْبِ العاتِبِ... .(210)
مرا رها کنید و امر خلافت را به دیگری واگذارید؛ زیرا ما به استقبال حوادث و اموری می رویم که رنگارنگ و فتنه آمیز است و چهره های گوناگون دارد و دل ها بر این بیعت، ثابت و عقل ها بر این پیمان، استوار نمی ماند، چهره افق حقیقت را ابرهای تیره فساد گرفته، و راه مستقیم حق ناشناخته ماند. آگاه باشید! اگر دعوت شما را بپذیرم، بر اساس آن چه می دانم، با شما رفتار می کنم و به گفتار این و آن، و سرزنش سرزنش کنندگان گوش فرا نمی دهم.
گویا امام (ع) طلحه و زبیر را می بیند که اولین گروه سرکش و آشوب طلب خواهند شد و لذا این گونه اتمام حجت می کند.(211)
تلقی شعار و عمل، از ارزش های اصیل در مکتبی اسلام به شمار می رود. لذا زمامدارانی موفق تر خواهند بود که در وادی عمل، نه تنها حضور داشته باشند که از دیگران سبقت نیز گرفته باشند؛ اما چه سخت است بر زمامداری که خود در همه وادی ها بیش از دیگران وارد شود، ولی یاران، پاسخ او را با تعلل، نافرمانی و یا بادرشتی بدهند. در دل های امام علی (ع) گواه بر این مطلب است که ایشان به عنوان زمامدار جامعه اسلامی، نه تنها هیچ کوتاهی از خود نشان نداد، بلکه گاهی تعلل بعضی همراهان حضرت (ع) را از ادامه کار باز می داشت. در سال 39 هجری، پس از شنیدن غارتگری فرماندهان معاویه، در عین التّمر، در نکوهش کوفیان فرمود:
الذّلیلا و اللَّهِ نَصَر تُموهُ و مَن رَمیَ بِکم فقد رَمی باَفْوَقَ ناصلٍ، إنّکم واللَّهِ لَکثیرٌ فی الباحات، قَلیلٌ تحت الرّایاتِ... .(212)
سوگند به خدا! ذلیل است آن کس که شما یاری دهندگان او باشید. کسی که با شما تیر اندازی کند، گویا تیری بدون پیکان رها ساخته است. شما در خانه ها فراوان، و زیر پرچم های میدان نبرد، اندکید.
در کلامی ویژه، حضرت (ع) در مقام مقایسه زمان خود با تاریخ زمامداری بر بشر، می فرماید:
و الّذی نَفسی بیدهِ، لَیَظْهَرَنّ هؤلاءٍ القومُ عَلیکم، لیس لأنّهم أولی بالحقِّ مِنکم، ولکن لاِسراعِهم إلی باطلِ صاحِبِهم و إبطائِکُم عن حقّی، و لقد أَصْبَحَتِ الأُممُ تَخافُ ظُلْمَ رُعاتِها، و أَصْبَحْتُ أَخافُ ظلمَ رعیّتی. اسْتَنْفرتُکم للجهاد فلم تَنْفِروا، و أسْمَعْتُکم فلم تَسمعوا و دعوتکم سرّاً و جَهراً فلم تَستَجیبوا، و نَصَحْتُ لکم فلم تَقْبَلوا، أشهودٌ کغیَّابٍ، و عَبیدٌ کأرْبابٍ؟(213)
آگاه باشید! به خدایی که جانم در دست او است، شامیان بر شما پیروز خواهند شد. نه از آن رو که از شما به حق، سزاوارترند، بلکه در راه باطلی که زمامدارشان می رود، شتابان فرمان بردارند، و شما در گرفتن حق من سستی می ورزید و هر آینه، ملت های جهان، صبح می کنند در حالی که از ستم زمامدارانشان در ترس و وحشتند، من صبح می کنم در حالی که از ستمگری پیروان خود، وحشت دارم. شما را برای جهاد با دشمن برانگیختم؛ اما کوچ نکردید. حق را به گوش شما خواندم؛ ولی نشنیدید، و در این آشکار و نهان، شما را دعوت کردم، اجابت نکردید، پند و اندرزتان دادم، نپذیرفتید. آیا شماحاضران غایب هستید؟ (به بیان دیگر، این چه حضوری در صحنه است که با نبودن، یکی است) و آیا شما بردگانی در شکل مالکان هستید؟
این خطبه را امام (ع) پس از جنگ نهروان، در نکوهش لشکریان خود، که برای نبرد نهایی با معاویه سستی ورزیدند، ایراد فرمود.(214)
10/2. رعایت و ادای حقوق مردم
از مسائل اساسی هر نظام سیاسی، اولاً درک حقوق متقابل میان حکومت و اقشار مختلف است، ثانیاً توجه به تنوع این حقوق است و ثالثاً تلاش متقابل برای ادای این حقوق می باشد، که در صورت تحقق این سه شرط، نظام سیاسی، اتقان لازم را پیدا خواهد کرد.
از باب تقابل حق و تکلیف، هر جا حق مطرح می شود، در طرف متقابل، پای تکلیف به میان می آید؛ یعنی از آن چه حق مردم است، تکلیف دولت فهمیده می شود و از آن چه حق دولت است، تکلیف مردم شناخته می شود.
الف) حقوق سیاسی مردم
1. حق تعیین سرنوشت: در بحث مشروعیت سیاسی و مقبولیت مردمی، توضیح آن گذشت که در نظام اسلامی، مردم حق تعیین سرنوشت را دارند و هر نظام سیاسی، تا مورد پذیرش مردم قرار نگیرد، مشروعیت سیاسی پیدا نخواهد کرد.
2. آزادی: حضرت در نامه 31 می فرماید:
و لاتَکُنْ عبدَ غیرِک و قد جعلک اللَّهُ حُرّاً. بنده دیگری مباش؛ زیرا خداوند، تو را آزاد آفریده است.
بدیهی است آزادی مطرح شده در فرهنگ سیاسی اسلام، علاوه بر آزادی شخصی، شامل آزادی فکر، بیان، قلم، اندیشه، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی نیز می شود.
3. مشارکت و استبداد گریزی: مسأله آزادی و انواع آن، در ادامه همین فصل، مطرح خواهد شد.
4. نصیحت کارگزاران (مسؤلیت فرد در برابر جامعه): وقتی مردم از حضرت (ع) خواستند که شکایت آنان را به خلیفه سوم (عثمان) برساند، خطاب به عثمان فرمود:
انّ الناس ورائی و قد استفسرونی.. .(215)
مردم پشت سر من هستند و مرا به عنوان نماینده و سفیر خویش نزد تو فرستاده اند.
و در ادامه همین خطاب، خلیفه را نصیحت کرد.
در جای دیگر، وقتی برای معاویه نامه می نویسد، به نصیحت هایی که به عثمان کرده، به عنوان یک وظیفه و مسؤولیت در برابر جامعه، نظر می کند.(216)
5. توجه به افکار عمومی: حضرت (ع) در نامه 53 به تفصیل به این مهم اشاره فرمود، و در مقایسه توجه به خواص و عوام، توجه به عوام و جلب رضایت آنان را مورد تأکید قرار می دهد و فلسفه آن را این گونه بیان می کند که :
پایه دین و جمعیت مسلمانان و ذخیره دفاع در براب دشمنان، تنها توده ملت هستند. بنابراین، باید گوشَت به آنان و میلت با آنان باشد (گوش جانت برای آنان و در خدمت ایشان باشد).
بر اساس همین حق، امام (ع) استیضاح زمامدار را از حقوق مردم می شمارد:
و إن ظَنَّت الرعیّةُ بک حَیفاً فأَصْحِرْ إلیهم بعذرِکَ و أعدِلْ عنک ظنونَهم بإصحارِک.
بد گمانی مردم به تو گمان ظلم و ستم بردند، عذر خود را از موضوع یا رفتاری که موجب بدگمانی مردم شده است، آشکار کن، و آشکار کردن حق و واقع، گمان های ناشایست آنان را درباره خودت زایل ساز.
6. حق دانستن: اگر مردم، که بخش اصلی هر نظام سیاسی را تشکیل می دهند، از اتفاقات واقع شده در نظام سیاسی، اطلاع یابند، حمایت ایشان دقیق تر، عمیق تر و مداوم تر خواهد بود؛ ولی اگر خود را نامحرم با نظام حس کنند، به تبع، حمایت ایشان نیز تغییر خواهد کرد. لذا حضرت (ع) در نامه 50 این چنین می فرماید:
الا و انّ لکم عندی ان لا احتجز دونکم سراً الّا فی حرب.
آگاه باشید! حق شما بر من این است که هیچ رازی را از شما پنهان نسازم، مگر اسرار جنگی و نظامی را.
7. حفظ اسرار: از فرمان های مهم و شدید حضرت (ع) به مالک اشتر، این است که:
فاستر العورة ما استطعت.(217)
تا آن جا که می توانی در پرده پوشی عیوب مردم بکوش.
و در ادامه همین نامه، برای رعایت این مهم، دستور پراکنده کردن افراد عیب جو از اطراف خود را به مالک می دهد.
نکته مهم و عجیب این که در فقه اسلام آمده است که اگر کسی شراب مخفی کافری را از بین ببرد، ضامن است و باید بهایش را بپردازد تا چه رسد به آبروی مسلمان و راز نهانی او.(218)
8. پیوند با مردم: حضرت (ع) به قثم بن عباس، فرماندار شهر مکه می فرماید:
در میان تو و مردم نباید واسطه و سفیری جز زبانت، و حاجب و پرده داری جز چهره ات باشد.(219)
از مهم ترین آفاتی که مسؤولان را تهدید می کند، همین است که به بهانه اشتغالات، از مردم فاصله بگیرند و ارتباط با مردم را با واسطه انجام دهند که این فاصله موجب می شود نه درد و مشکلات مردم را درست درک کنند و نه مردم سخن ایشان را خوب بفهمند. امام علی (ع) این وظیفه مهم را در نامه 53 گوشزد می فرماید که نگذار زمان غیبت و دور بودن تو از مردم طولانی شود و یا در جای دیگر، همین فرمان در ارائه برنامه های مالک، تأکید می کند که برای شنیدن سخنان کسانی که حاجت و گرفتاری دارند، زمانی از وقت خود را اختصاص بده، که با ایشان بنشینی و بدون داشتن محافظ، در کمال تواضع، کلام ایشان را بشنوی. و در نامه 71 به منذرین جارود عبدی و در نامه 18 به عبد اللَّه بن عباس، که فرماندار بصره است، تأکید می کند که تنها گوش دادن سخنان در ارتباط مستقیم با مردم، مهم نیست، بلکه رسیدگی به مشکلاتی که بیان می شود، مهم است.
9. پرهیز از انحصارطلبی: در ادامه همین فصل، در تبیین و توضیح ابعاد مختلف آزادی، به این مهم نیز خواهیم پرداخت.
10.پاسخ گو بودن: مردم نه تنها بر حکومت و حاکم حق دارند، بلکه بر کارگزاران نیز حق دارند. لذا حضرت (ع)به عبد اللَّه بن عباس، فرماندار بصره می فرماید که من و تو در اعمالی که از تو (به عنوان یک کارگزار حکومتی من) سر می زند، شریک هستم؛(220) یعنی من هم باید در برابر اعمال خود، پاسخ گو باشم و هم در برابر اعمال شما کارگزاران. به بیان دیگر، شما هر چه انجام دهید، تنها به نام خودتان نوشته نمی شود، بلکه به نام حکومت علی نیز نوشته می شود.(221)
از جمله مشکلات جدی نظام های سیاسی، این است که مردم، از سویی اعمال کارگزاران را منتسب به حکومت می دانند و از سوی دیگر، حکومت در پاسخ گویی در مورد اعمال برخی از کارگزاران، که با اصول و ارزش ها مطابقت ندارند، سکوت کرده و یا به توجیه می پردازد.
11. قانون محوری: با وجود جایگاهی که مالک اشتر نخعی نزد امام (ع) دارد و با وجود فرمان جامعی که حضرت (ع) برای وی صادر فرموده اس و با اطمینانی که به این فرماندار خود دارد، به مردم مصر نامه می نویسد و ضمن بیان ویژگی های بی مانند مالک اشتر، می فرماید:
فَاسْمَعوا له و أطیعوا أمرَه فیما طابقَ الحقَّ.(222)
سخن مالک را بشنوید، فرمانش را در آن جا که مطابق حق است، اطاعت کنید.
مفهوم کلام حضرت (ع) این است که اگر فرمان مالک، مطابق حق نبود، شما نیز حق عدم اطاعت داریة، به بیان دیگر، حق عدم اطاعت از حکومت را در صورت تخلف از قانون دارید.
ب) حقوق اجتماعی مردم
1. عدالت اجتماعی: در بخش کار ویژه های قدرت سیاسی، به تفصیل به مسأله عدالت اجتماعی خواهیم پرداخت.
2. شایسته سالاری: این حق مردم است که زمامدار، بدون هیچ ملاحظه ای، شایستگان امت را در رأس امور قرار دهد و رفتار امام (ع) با محمد بن ابی بکر و جایگزینی مالک اشتر، علی رغم محبتی که به محمد بن ابی بکر داشتند، گواه بر رعایت این حق مهم است.(223)
3. امنیت اجتماعی (تأمین): قرآن برای جامعه موعود و مدینه فاضله، ویژگی امنیت را بیان می کند.(224) امام (ع) نیز در شعار و عمل، این حق را دنبال می کرد. در خطبه 131 که به خطبه منبریّه معروف است،(225) امام در بیان فلسفه حکومت اسلامی (... فیأمَنَ المظلومونَ من عبادک...)، امنیت افراد جامعه و به خصوص، طبقه مظلوم و ستمدیده را علت پذیرش حکومت و فلسفه حکومت اعلام می کند هم چنین در سفارش خود به مالک اشتر، امنیت بلاد را نیاز جامعه و وظیفه حکومت می شمارد.(226) و یا در برابر شعار خوارج، که لاحکمَ إلّا اللَّه را سر می دادن، در بیان ضرورت وجود حکومت و فواید آن می فرماید:
و إنّه لابُدَّ للنّاسِ من أمیرٍ برٍّ أو فاجِرِ یَعملُ فی إمْرتِه المؤمنُ، و یَستَمْتعُ فیها الکافِرُ،... و یُقاتَلُ بهِ العدوُّ و تَأمَنُ به السُّبُلُ و یُؤْخذُ به للضّعیفِ من القویّ، حتّی یَستریحَ بَرُّ و یُسْتَراح منِ فاجرٍ.(227)
مردم به زمامدار نیک یابد، نیازمندند تا مؤمنان در سایه حکومت، به کار خود مشغول و کافران نیز بهره مند شوند... (به وسیله حکومت) با دشمنان مبارزه می شود و جاده ها امن و امان می گیرد و حق ضعیفان از نیرومندان گرفته می شود، نیکوکاران در رفاه و از دست بدکاران، در امان هستند.
نکته مهم این که در فرهنگ اسلام، ارزش امنیت، از مالکیت بالاتر و بیش تر است.(228)
4. عدم اجبار مردم بر حضور در جنگ (اگر چه شرعاً هم بر آنان واجب باشد): در تشریح ابعاد آزادی، به این مسأله نیز خواهیم پرداخت.
5. توسعه و اصلاحات اجتماعی: این مسأله، ضمن این که یکی از حقوق اجتماعی مردم است، یکی از مبانی خطمشی گذاری نیز هست که به آن اشاره خواهد شد.
ج) حقوق فرهنگی مردم
1. آموزش و پرورش: امام (ع) در بیان حقوق مردم بر رهبر و حکومت اسلامی، چنین می فرماید:
فأمّا حقُّکم عَلیَّ... و تَعلیمُکم کَیلا تَجْهَلوا و تأدیبکم کَیما تَعلَموا.(229)
اما حق شما بر من... این که شما را آموزش دهم تا بی سواد و نادان نباشید، و شما را تربیت کنم تا راه و رسم زندگی را بدانید.(230)
2. ارائه الگوهای متعالی: نیاز به الگو و الگوپذیری در انسان، یک امر فطری است و خدای تبارک و تعالی در نظام احسن خلقت، برای تأمین این نیاز درونی بشر، الگوهای جامعی، هم چون انبیای عظام و اولیای معصوم (ع) و تابعین صالح ایشان را به بشر معرفی کرده است که از وظایف حکومت حق، معرفی و ارائه این الگوها به جامعه است. امام علی (ع) در آستانه حرکت مردم به سوی صفین و جنگ با شامیان، خطبه ای طولانی ایراد فرمود که در آن، خداشناسی و راه های آن، امیدواری به خداوند، سیری در زندگانی پیامبران برای انتخاب الگوهای ساده زیستی و بیان راه و رسم زندگی پیامبر خاتم حضرت محمد (ص)مطرح شده است:
فَتَأَسّ بنبیّک الأَطْیَبِ الأَطْهَرِ صلّی اللَّه علیه و آله. فإنّ فیه أُسوةٌ لِمَن تَأَسّی، و عَزاءٌ لمن تَعَزّی و أَحبُّ العبادِ إلی اللَّهِ المتأسّی بنبیّه، و المُقتصُّ لأَثرِه... .(231)
پس به پیامبر پاکیزه و پاکت اقتدا کن، که راه و رسم او الگویی است برای الگو طلبان، و مایه فخر و بزرگی است برای کسی که خواهان بزرگواری باشد، و محبوب ترین بنده خدا کسی است که از پیامبرش پیروی کند و گام بر جای گام او نهد.
جالب این که حضرت (ص) تنها به معرفی اجمالی الگو نپرداخته، بلکه در موارد بسیاری به ویژگی های رفتاری و خلقی و صفات برگزیده و شایسته برای الگوگیری هر فرد معمولی جامعه، از رسول خدا (ص) اشاره فرموده است.(232)
3. نصیحت و خیر خواهی: بیان شد که مردم حق نصیحت بر اساس خیر خواهی را دارند و حکومت نیز باید این نصایح را بپذیرد.
4. احیای ارزش های الهی (جلوگیری از تهدیدها): امام (ع) در خطبه منبریه - که قبلاً به آن اشاره شد - در بیان فلسفه حکومت اسلامی می فرماید:
اَللّهمّ إنّک تَعْلَمُ أنّه لم یَکنِ الذی کان منّا مُنافَسَةً فی سلطانٍ، و لا التِماسَ شی ءٍ من فُضولِ الحُطامِ و لکن لِنَردَّ المَعالِمَ من دینَک، و نُظْهِرَ الإصلاحَ فی بلادِکَ، فَیأمَنَ المظلومون من عبادک و تُقامُ المَعَطَّلةُ من حدودِک.(233)
خدایا! تو می دانی که جنگ و درگیری ما برای به دست آوردن قدرت و حکومت و دنیا و ثروت نبود، بلکه می خواستیم:
نشانه های حق و دین تو را به جایگاه خویش (جامعه اسلامی) بازگردانیم (بازگشت معالم دین).
و در سرزمین های تو اصلاح را ظاهر کنیم (اصلاح جامعه).
تا بندگان ستمدیده ات در امن و امان زندگی کنند (برقراری امنیت).
و قوانین و مقررات فراموش شده تو بار دیگر اجرا گردد (احیای سنت های فراموش شده).
تا حضرت با بیان این بخش از خطبه، در واقع، حق مردم را که بر عهده حکومت است، در قالب فلسفه حکومت بیان می فرماید.
د) حقوق اقتصادی مردم
1. عدالت اقتصادی: در بحث توزیع رفاه، به تفصیل درباره مبنا بودن عدالت اقتصادی، به عنوان یک حق عمومی بحث خواهد شد.
2. امنیت اقتصادی: در بخش حقوق اجتماعی، بحث از امنیت رشد و در فصل مربوط به آن نیز به تفصیل بحث خواهد شد.امامم علی (ع) در نامه ای که به مأموران جمع آوری زکات می نویسد، گوشزد می کند که جمع آوری مالیات و خراج نباید موجب ناامنی و نگرانی مردم شود، بلکه باید با اعتماد به مردم و خوش رویی با ایشان، این امر الهی محقق شود.(234)
در جای دیگر، وقتی عبداللَّه بن زمعة، از یاران امام (ع)، درخواست مالی از ایشان می کند، این گونه پاسخ می شنود:
إنّ هذا المالَ لیس لی و لالَکَ و إنّما هو فی ءٌ للمسلمینَ و جَلْبُ أسیافِهم، فإنْ شَرِکْتَهم فی حَربِهِم کان لک مِثلُ حَظِّهم، و إلّا فَجَناةُ أیْدیِهم لاتَکونُ لغیرِ أَفْواهِهِم.(235)
این اموال که می بینی، نه مال من و نه از آن تو است، غنیمتی گرد آم ده از مسلمانان است که با شمشیرهای خود به دست آوردند، اگر تو در جهاد، همراهشان بودی، سهمی چونان سهم آنان داشتی، و گرنه دسترنج آنان خوراک دیگران نخواهد بود.
3. مدیریت اقتصادی: منظور از مدیریت اقتصادی، به کارگیری روش ها و شیوه هایی است که اهداف اقتصاد اسلامی در جامعه را (که قبلاً گذشت) متحقق می کند. نهج البلاغه، نکات مربوط به مدیریت اقتصادی را این گونه بیان می کند:
1/3. برخورد شدید با اسراف کارگزاران، اگر چه از راه حلال باشد (نامه های 3 و 21).(236)
2/3. هزینه های دولت باید توجیه منطقی داشته باشد (نامه 5).(237)
3/3. استحصال، حفظ و نگهداری مالیات ها، از امور مهم و مربوط به حق عمومی است (نامه های 25 و 26).(238)
4/3. پرداختن به مدیریت های کلان، عذری برای فراموشی اقتصاد خرد نیست (نامه 53).(239)
5/3. تنظیم بازار از امور لازم و ضروری است. (رسیدگی به امور بازرگانان و صنعتگران) (نامه 53).
ه) حقوق قضایی مردم
1. اجرای قوانین در حدود الهی: پیش تر گفته شد که در خطبه 131، حضرت، فلسفه حکومت اسلامی را بیان کرده که ضمن آن به این جمله اشاره می فرماید:
و تقام المعطّلة من حدودک.(240)
در این جمله، اقامه حدود و قوانین الهی، که به تعطیلی کشیده شده بود، از اهداف قبول حکومت، توسط حضرت(ع)معرفی شده است. لذا در خطبه ای دیگر، از جمله واجبات بر امام را این گونه می فرماید:
إنّه لیسَ علی الإمامِ إلّا... اقامةَ الحدودِ علی مُستَحِّقیها.(241)
در این بیان، اقامه حدود الهی بر مستحقان آن، یعنی مجرمان، از وظایف امام شمرده شده است.
اقداماتی که حضرت (ع) برای اقامه حدود الهی، در عهد حکومت خویش بنیان نهادند، عبارت است از:
1/1. ایجاد آیین دادرسی اسلامی و سامان دهی به محکمه قضاوت اسلامی.
2/1. تدوین علم فقه و قوانین محاکمات، نخستین بار، برای ایجاد وحدت رویه در محاکم اسلامی.
3/1. رواج علمی اصول محاکمات (از جمله، ادای شهادت شهود به طور جداگانه، برای احتراز از تبانی شهود).
4/1. ایجاد نظام آموزش قضاوت، برای اولین بار.
5/1. نظارت جدی بر کار قضات و محاکم قضایی و بازرسی از روند آیین دادرسی.(242)
2. عدالت قضایی: از جمله مبانی خط مشی گذاری، عدالت محوری است که در توضیح ابعاد آن، به عدالت قضایی نیز پرداخته خواهد شد.
3. آزادی در طرح دعاوی: حق دادخواهی و حق آزادی دفاع، دو حقی است که اجرای عدالت قضایی، متضمن آن است. لذا حضرت (ع) می فرماید:
فإنّی سَمِعتُ رسولَ اللَّه (ص) یقول فی غیرِ موطنٍ: لن تُقدَّس أُمّةٌ لا یُؤخَذُ للضّعیفِ فیها حقُّه من القویّ غَیرَ مُتَتَعْتِعٍ(243).
من از رسول خدا (ع) شنیدم که بارها می فرمود: هیچ امتی که در آن با صراحت و بی لکنت، حق ناتوان از زورمند بازگرفته نشود، از ستم پاکسازی نگردد.
4. نفی آزار و شکنجه در تشریح ابعاد آزادی، به این بحث پرداخته می شود.
5. جبران خسارت های قضایی: از آن جا که قاضی و حاکم، انسان جایز الخطا است، اگر حکم قاضی موجب خسارت شود، باید بیت المال مسلمین و در بعضی فروع، خود حاکم، خسارت را جبران کند. امام علی (ع) در هشدارهای خود به مالک اشتر می فرماید:
و إن أبتُلیتَ بخَطاءٍ و أَفْرَطَ علیک سوطُکَ أو سیفک او یَدُکَ بالعقُوبة؛ فإنّ فی الوَکْزَةِ فما فوقها مَقْتَلَةً، فلا تَطْمَحَنَّ بک نَخْوةُ سلطانِک عن أن تُؤدِّی إلی أولیاء المَقتولِ حَقَّهم(244).
اگر به خطا خود کسی ریختی، یا تازیانه یا شمشیر، یا دستت دچار تندروی شد، که گاه مُشتی سبب کشتن کسی می گردد، چه رسد به پیش از آن، مبادا غرور قدرت، تو را از پرداخت خون بها به بازماندگان مقتول بازدارد.
6. به روز بودن کار قاضی: منشأ این حق، از چند جهت است؛ اول این که سفارش شده است که والی و حاکم نباید کار امروز مردم را به فردا بگذارد.(245) دوم این که در قضای اسلامی، سفارش شده که زندانی در اولین زمان ممکن، باید به امورش رسیدگی و آزاد گردد.(246) سوم، این قاعده کلی است که به تسریع در کارهای خیر و برآوردن حوایج و نیازهای مردم، سفارش شده است.(247) بر این اساس، حضرت (ع) در سفارش های خود به مالک اشتر می فرماید:
وامضِ کُلَّ یومٍ عَمَله، فإنّ لکلِّ یومٍ ما فیه(248)
کار هر روز را در همان روز انجام بده؛ زیرا هر روز، کاری مخصوص خدو دارد.
و) حقوق دشمنان
مناسب است در خاتمه بحث حقوق مردم بر حکومت، به حقوق دشمنان، مجرمان و محکومان و گمراهان و منحرفان، در نهج البلاغه، بپردازیم.
حضرت (ع) در مورد دشمنان، بر سه حق تأکید دارند:
اول، مذاکره (رسمی و غیر رسمی) قبل از اقدام نظامی؛(249) چون رسالت امام و رهبر جامعه را در هدایت گمراهان و حتی معاندان می داند، و هم چنان که طبیب، پس از همه اقدامات ممکن، دست به جراحی و قطع عضو می زند، امام که طبیب جامعه است، نیز باید این گونه باشد.
دوم، رعایت دقیق مقاوله نامه ها و تعهدات با دشمن.(250)
سوم، رعایت حقوق جنگی دشمن.(251)
با توجه به مطالب فوق، کاملاً در می یابیم که جنگ در فرهنگ اسلامی، مبنای ارزشی دارد؛ چون به عنوان آخرین راه اصلاح فرد و جامعه، مورد توجه است.(252) لذا در منابع اسلامی، به ویژه در نهج البلاغه، از پیشگامی در جنگ نهی شده است(253) و تاریخ رهبران دینی، سرشار از جلوه های رحمت، در برابر دشمنان است.(254)
حضرت درباره مجرمان، محکومان، منحرفان و گمراهان، به دو اصل مهم اشاره می فرماید:
اول، اجرای عدالت، به همراه لطف و محبت.(255)
دوم، عفو در صورت وجود مصلحت.(256)
11/2. حقوق اقلیت ها
سرانجام، از دیدگان نهج البلاغه، اقلیت ها نیز در جامعه اسلامی حقوقی دارند که حضرت (ع) در نامه های 51 و 53 و 19 و در خطبه 27 به آنها این گونه اشاره می فرماید:
اولاً کفار ذمی باید از حقوق عمومی بهره مند باشند.
ثانیاً، پیمان نامه ها با ایشان باید مورد احترام قرار گیرد.
ثالثاً، حقوق قضایی متناسب، باید در مورد ایشان رعایت شود.

196) همان، نامه 53.
197) واشعر قبلک الرحمة للرعیّة و المحبّة لهم و اللّطف بهم.
198) فإنّهم صنفان: إمّا أخ لک فی الدّین أو نظیر لک فی الخلق. (نهج البلاغه، نامه 53).
199) تواتر وقتی است که یک لفظ یا یک معنا به طرق مختلف و به اسناد مختلف از منابع اسلامی به ما برسد. (برای اطلاع بیش تر ر.ک: نامه 67 و 76).
200) علاء بن زیاد (به نقل از: محمد دشتی، ترجمه نهج البلاغه، ص 431).
201) نهج البلاغه، خ 200.
202) نهج البلاغه، خ 200.
203) برای اطلاع بیشتر ر.ک: نامه 45 که در آن، حضرت (ع) عثمان بن حنیف انصاری، فرماندار بصره را که دعوت مهمانی سرمایه داری از مردم بصره را پذیرفته بود، مورد عتاب قرار می دهد تا جایی که می فرماید: آیا به همین رضایت دهم که مرا امیرالمؤمنین خوانند و در تلخی های روزگار با مردم شریک نباشم؟ و در سختی های زندگی الگوی آنان نگردم؟.
204) نهج البلاغه، نامه 45.
205) برای اطلاع بیشتر، ر.ک: نهج البلاغه، نامه 53 (فرازی که با أنصف اللَّه و أنصف الناس... شروع می شود).
206) نهج البلاغه، نامه 53. برای اطلاع بیشتر ر.ک: خطبه 44که در آن، حضرت (ع) درباره مصقلة، که اسیران جنگ را خرید و آزاد کرد و چون در تعهد خود ناتوان ماند، گریخت، می فرماید: اگر نمی گریخت در حد توان و میسور با او برخورد می کردم که اشاره به گذشت و مدارا در مقابل خاطیان است. نیز ر.ک: نامه 52 که در آن، حضرت (ع) در تبیین اوقات نمازهای پنج گانه به ائمه جماعات توصیه می فرماید: مدارا با اضعف مأمومین در نماز جماعت، از ملزومات است).
207) نهج البلاغه، خ 5.
208) نهج البلاغه، خ 26. (پس از وفات پیامبر (ص) و بی وفایی یاران) به اطراف خود نگاه کرده، یاوری جز اهل بیت خود ندیدم، که اگر مرا یاری کنند، کشته خواهند شد، پس به مرگ آنان رضایت ندادم. چشم پر از خار و خاشاک ناچار فروبستم و با گلویی که استخوان شکسته در آن گیر کرده بود، جام تلخ حوادث را نوشیدم و خشم خود را فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلخ تر از گیاه حنظل شکیبایی کردم.
209) نهج البلاغه، خ 60.
210) نهج البلاغه، خ 91.
211) برای اطلاع بیش تر ر.ک: نهج البلاغه، خ 92 که در آن، حضرت (ع) هول ناک ترین فتنه های تاریخ را فتنه امویان بیان می کند. و خ 167 که در آن، حضرت (ع) اعلام می دارد که زمانه را خوب می شناسد و اگر اقدامی نمی شود، به علت شرایط خاص است.
212) نهج البلاغه، خ 68 (برای اطلاع بیش تر، ر.ک: خ 34 و 71).
213) همان، خ 96.
214) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: خ 115، 118، 131 و 199.
215) نهج البلاغه، خ 164.
216) همان، نامه 28.
217) نهج البلاغه، نامه 53.
218) شهید اول، الروضة البهیّة فی شرح اللمعة الدمشّقیة، ج 2، ص 230.
219) نهج البلاغه، نامه 67.
220) نهج البلاغه، نامه 18.
221) این مضمون کلام رسول خدا (ص) است که بارها فرمودند: ألا کُلُّکم راعٍ و کُلُّکم مَسؤُولٌ عن رَعِیَّته (صحیح مسلم، ج 3، ص 1459).
222) نهج البلاغه، نامه 38.
223) حضرت (ع) در نامه 34 به محمد بن ابی بکر می نویسد: به من خبر رسیده که از فرستادن مالک اشتر به فرمانداری ات نارحت شده ای و در ادامه، فلسفه کار خود را، که رعایت همین اصل است، بیان می فرماید. خطبه 192 نیز اشاره به همین مهم می کند.
224) و لیُبَدِّلنَّهم من بعد خوفهم امناً» (نور (24)، آیه 24).
225) ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص 120 (به نقل از :ه محمد دشتی، ترجمه نهج البلاغه، ص 247).
226) نهج البلاغه، نامه 53.
227) همان، خ 40.
228) برای اطلاع بیش تر، به تفاسیر قاعده لا ضرر که مالکیت را تحدید می کند، مراجعه شد. (کلینی، کافی، ج 5، ص 294، باب المعیشة، ح 8. در این باب، قضیه سمرة بن جندب که فلسفه این قاعده است نیز قابل توجه می باشد).
229) نهج البلاغه، خ 34.
230) برای اطلاع بیش تر، ر.ک: محمد تقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج 9، ص 35 - 37. (گفتنی است که در نامه های 31، 53، 59 و 70 و حکمت 73،حضرت درباره چگونگی این آموزش و پرورش، مطالبی را ایراد فرموده است).
231) نهج البلاغه، خ 159.
232) نهج البلاغه، خ 68، 94، 106، 195 و 198.
233) همان، خ 131.
234) نهج البلاغه، نامه 25.
235) همان، خ 223.
236) نامه 3 خطاب به شریح بن الحارث، قاضی ای که خانه ای به هشتاد دینار خریده بود و حضرت وی را احضار کرده و توبیخ نمود و نامه 21 خطاب به زیادبن ابیه، جانشین فرماندار بصره (ابن عباس) است.
237) این نامه، خطاب به اشعت بن قیس، فرماندار آذربایجان است.
238) این دو نامه، خطاب به مأموران جمع آوری مالیات ها است.
239) این نامه، خطاب به مالک اشتر نخعی، فرماندار مصر است.
240) نهج البلاغه، خ 131.
241) همان، خ 104.
242) برگرفته از: محمد حسین مشایخ فریدنی، نظرات سیاسی در نهج البلاغه، ص 35 - 38.
243) نهج البلاغه، نامه 53.
244) نهج البلاغه، نامه 53.
245) متقی هندی، کنترل العمال، ج 6، ص 47، (روایت نبوی (ع)).
246) شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 19، ص 131، (روایت از امام صادق(ع) .
247) مائده (5)، آیه 48؛ بقره (2)، آیه 148 و مستدرک الوسائل، ج 3، ص 219 (روایت از امام علی (ع) است. البته حضرت (ع) در جای دیگر اشاره دارد که اگر مدعی یا متهم، مهلت ارائه ادله و شهود خواست، باید به او داده شود) (وسائل الشیعه، ج 18، ص 155).
248) نهج البلاغه، نامه 53.
249) ر.ک: نهج البلاغه، خ 43، 55، 127 و 174 و نامه 10، 12 و 77.
250) ر.ک: نهج البلاغه، نامه 53.
251) ر.ک:نهج البلاغه، خطبه 117 و نامه ه ای 14 و 29.
252) ر.ک: نهج البلاغه، خ 33 و 27 و نامه 12.
253) ر.ک: نهج البلاغه، نامه 12 و 14 و ح 233.
254) ر.ک: نهج البلاغه، خ 197 و 209. در خطبه های 60 و 40 نیز نوع برخورد با دشمن تبیین شده است.
255) ر.ک: نهج البلاغه، خ 127.
256) ر.ک: نهج البلاغه، نامه 23 و 29. (ضمناً خطبه 238 نیز درباره حقوق گمراهان و منحرفان است).

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page