مفهوم امنیت، مصونیت از تعرض و تصرف اجباری و بدون رضایت است، و درباره افراد، به معنای آن است که در مورد حقوق و آزادی های مشروع خود، بیم و هراسی نداشته باشند و به هیچ وجه، حقوق آنان به مخاطره نیفتد و هیچ عاملی، حقوق مشروع آنان را تهدید نکند.
عواملی که برای تحقق امنیت، در همه ابعاد آن، مورد توجه است، عبارتند از:
1. اجرا و تعمیم یک سان عدالت و قانون، و نفی هر گونه تبعیض در جامعه.
2. مبارزه مداوم با عوامل تجاوز و زمینه های تعرض احتمالی و نیروهای فشار و وحشت، و مهار کردن عواملی که زمینه تعرض را به وجود می آورند و پیش گیری های لازم برای خشکاندن ریشه های تعدی و تعرض.
3. آگاهی عامه اجرای مردم از حقوق متقابل موجود در جامعه.
4. ضمانت اجرای نیرومند معنوی، که ایمان و اخلاق است.
5. ضمانت اجرای نیرومند قانونی، برای کیفر دادن متجاوزان به حقوق مردم.
قرآن امنیت را یکی از اهداف استقرار حاکمیت اللَّه و جانشینی صالحان در امامت معرفی کرده(288) و تأمین امنیت را از اهداف جهاد اسلامی شمرده(289) و جامعه امن را ضرب المثل و الگو معرفی می کند.(290)
امام علی (ع) نیز تأمین امنیت را انگیزه قیام صالحان و از اهداف عالی امامت می شمارد(291) و با تأکید بر صلح، برای تأمین امنیت، پیش گیری از عوامل تهدید کننده را گوشزد می کند.(292)
در فصل مربوط به نظم و امنیت، به تفصیل درباره امنیت و ابعاد آن، بحث خواهد شد.
1/4. صلح طلبی و پای بندی به تعهدات خارجی
حضرت (ع) در فرمان جامع خود به مالک اشتر نخعی، هم به صلح طلبی هوشمندانه و هم به پای بند بودن در برابر تعهدات خارجی، توصیه می فرماید:
و لا تَدْفَعَنَّ دَعاک إلیه عَدوُّک ولِلّهِ فیه رضیً... .(293)
هرگز پیشنهاد صلح دشمن را، که خشنودی خدا در آن است، رد مکن، که آسایش زرمندگان و آرامش فکری خود و امنیت کشور در صلح تأمین می شود... حال اگر پیمانی بین تو و دشمن منعقد گردید، یا او را امان دادی، به عهد خویش وفادار باش و بر آن چه بر عهده گرفتی، امانت دار باش و جان خود را سپر پیمان خود گردان؛ زیرا هیچ یک از واجبات الهی، همانند وفای به عهد نیست.
2/4. اقتدار
حاکمان در حکومت حق باید مصداق واقعی این آیه مبارکه باشند:
محمدٌ رسول اللَّه و الّذین معه أشداء علی الکفّار رحماء بینهم.(294)
که صلابت در رفتار با دشمن و دشمنی را مطرح می کند. لذا حضرت (ع) در جایی می فرماید:
أَلا و إنّی أُقاتلُ رجلین: رجلاً ادّعی ما لیس له، و آخَر منع الّذی علیه.(295)
آگاه باشید! من با دو کس پیکار خونین خواهم داشت: (اول) کسی که چیزی را ادعا کند که از آن او نباشد، (دوم) آن کس که از ادای حق سر باز زند.
در برابر بهانه جویی های طلحة بن عبید اللَّه، مبنی بر انتقام خون عثمان، حضرت (ع) افشاگری کرده و می فرماید:
تا بوده ام مرا از جنگ نترسانده و از ضربت شمشیر نهراسانده اند، من به وعده پیروزی، که پروردگارم داده است، استوارم. به خدا سوگند! طلحة بن عبید اللَّه، برای خونخواهی عثمان شورش نکرده، جز این که می ترسیدم خون عثمان از او مطالبه شود؛ زیرا او خود متهم به قتل عثمان است، که در میان مردم، از او حریص تر بر قتل عثمان یافت نمی شد. برای این که مردم را دچار شک و تردید نکند، دست به این گونه ادعاهای دروغین زد... .(296)
حضرت (ع) بنابر همین مسلک، با معاویة بن ابی سفیان نیز، که با انواع و اقسام مکر و حیله، به بهانه خونخواهی عثمان، زمینه جنگ با اما م (ع) را تدارک می دید، با شدت و با صراحت برخورد می کند(297) و در مقابل پیشنهاد و اصرار بر واگذاری ولایت شام به معاویه، خطاب به او می نویسد:
و أمّا طلبُک الیّ الشّام فإنّی لم أَکُن لَأُعطیکَ الیومَ ما مَنعتُک أمسِ. و امّا قولک: إِنّ الحربَ قد أکَلَت العربَ إلّا حُشاشات أنْفُسٍ بقِیت ألا و من أَکَلهُ الحقّ فإلی الجنّةِ، و من أکله الباطلُ فإلی النّارِ.(298)
معاویه! این که خواستی شام را به تو واگذارم، همانا من چیزی را که دیروز از تو بازداشتم، امروز به تو نخواهم بخشید، و اما در مورد سخن تو که جنگ، عرب را جز اندکی، به کام خویش فرو برده است آگاه باش آن کس که بر حق بود، جایگاهش بهشت، و آن که بر راه باطل بود، در آتش است.
امام (ع) در این نامه به مقایسه آبا و اجداد خود و معاویه می پردازد و بنابر اقتضای امامت و هدایت، او را نصیحت می کند که شیطان را از خود دور سازد.
سرکوبی توطئه
آن جا که جایگاه مهر و محبت و مدارا و عفو و گذشت است، امام (ع) سرآمد همگان شناخته می شود که نمونه های آن، به ویژه در رفتار با قاتل خود، ابن ملجم مرادی مشهود است؛ ولی آن جا که جایگاه شدت، صلابت، جدیت، قاطعیت و سرکوبی است، باز هم او است که هرگز کوتاه نمی آید تا آتش توطئه را خاموش کند. لذا هنگامی که از حضرت (ع) خواستند که کار طلحه و زبیر را پیگیری نکند و آهنگ جنگ با آنان نداشته باشد، فرمود:
واللَّه لا أکونُ کَالضَّبعِ،(299) تنامُ علی طولِ اللّذمِ، حتی یَصِلَ إلیها طالبُها...(300).(301)
به خدا سوگند که من، نه آن کفتارم که به ضرب آهنگ های پیاپی و طولانی صیاد، به خواب رود تا جوینده اش به او برسد و نخجیرگر کمین کرده، شکراش را دست یابد. من همواره با یاری انسان های حق طلب، فراریان از حق را سرکوب می کنم و با سربازان آماده و گوش به فرمان، نافرمانان اهل تردید را درهم می شکنم، تا آن روز که دوران زندگی من به سرآید.
همین مطلب را حضرت (ع) در خطبه های 148 و 209 درباره طلحه و زبیر تکرار می فرماید.
3/4. توجه به نیروهای صلح
امام علی (ع) نیروهای مسلح را جنود الهی، زینت زمامداران، مایه عزت دین و جامعه دینی ن، سبب برقراری امنیت در جامعه و مایه قوام رعیت و پایداری زندگی جامعه معرفی می فرماید(302) و این توصیفات، به علت جایگاه خاص این طبقه، در نظام حومتی اسلام است. پس از بیان اجمال، به تفصیل به بیان شروط لازم برای فرماندهان می پردازیم که عبارتند از:
اول، خیر خواهی و خیر اندیشی
دوم، پاکدامنی.
سوم، بردباری و ظرفیت.
چهارم، داشتن روحیه والای ترحم و رأفت بر ناتوانان و مقاومت و تأثیر ناپذیری از قدرتمندان.
پنجم، هیجانی نشدن در برابر خشونت.
ششم، اصالت خانوادگی (حیثیت شرف و تربیت در خانواده های صالح).
هفتم، حسن سابقه.
هشتم، داشتن شخصیت دلاور و با عظمت.
نهم، سخاوت.(303)
در ادامه همین بخش، حضرت (ع) به وظایف زمامدار، در برابر نیروهای مسلح اشاره می فرماید که به ترتیب، عبارتند از:
اول، زیر نظر مستقیم گرفتن امور ارتش، به ویژه فرماندهان.
دوم، بزرگ جلوه ندادن خدمات انجام شده برای نیروهای مسلح.
سوم، دریغ نکردن از هر گونه لطف و عنایت ممکن، به نیروهای مسلح.
چهارم، به کارگیری دقت و باریک بینی به همراه لطف، در امور نیروهای مسلح، به ویژه ظرایف کار ایشان.
پنجم، تقدم داشتن فرماندهانی که در رسیدگی به نیروها مواسات به خرج می دهند.
ششم، برآوردن آرزوهای معقول نیرهای مسلح.
هفتم، سپاس گزاری و تشکر دائمی از نیروها.
هشتم، نمایش دادن مأموریت های موفق از نیروها.(304)
288) نور (24)، آیه 55.
289) بقره (2)، آیه 193.
290) نحل (16)، آیه 112.
291) نهج البلاغه، خ 131.
292) همان، نامه 53.
293) همان، نامه 53.
294) فتح (48)، آیه 29.
295) نهج البلاغه، خ 173.
296) نهج البلاغه، خ 172.
297) همان، خ 173 (در ترجمه نهج البلاغه، اثر محمد دشتی به نقل از تاریخ طبری آمده است که طلحه تا سه روز نگذاشت جنازه عثمان را دفن کنند، افرادی را مأمور کرد تا با سنگ باران کردن خانواده عثمان، مانع دفن او شوند، که سرانجام با دخالت امام (ع) او را دفن کردند. وی در کشتن او از همه مهاجمان، حریص تر بود. همه این حقیقت را می دانستند که مروان بن حکم در جنگ جمل، او را با تیر هدف قرار داد و کشت و بارها می گفت: من انتقام عثمان را گرفتم).
298) همان، نامه 17.
299) ضبع، کفتار است که در اغفال شدن، ضربُ المثل است.
300) نهج البلاغه، خ 6.
301) نهج البلاغه، خ 6.
302) نهج البلاغه، نامه 53 (فالجنود باذن اللَّه حصون الرّعیه...).
303) برگرفته از: محمد تقی جعفری، حکمت اصول سیاسی اسلام، ص 437 - 449.
304) همان.