از آن چه گذشت، روشن شد که نظم اجتماعی از دیدگاه نهج البلاغه، بر اصولی استوار است که آن ها را در شمار اصول اولیه حکومت بیان کردیم وعبارتند از:
1. حق مداری وحق محوری، با معانی مختلفی که برای حق مطرح است (حق به معنای خدا، قانون، قرآن وحقوق).
2. عدالت وتبعیض ستیزی که نتیجه آن، تعادل اجتماع است.
3. مردم داری.
4. هدایت محوری.
امام علی علیه السّلام هر حرکتی را که بر خلاف مسیر این اصول ومخل نظم اجتماعی جامعه مشاهده یا پیش بینی می کرد، نخست درصدد پیش گیری از بروز آن بر می آمد ودر صورت وقوع، در مرحله اول، با نصیحت، پند وموعظه، برای رفع آن می کوشید؛ اما در مرحله آخر، برای حفظ نظم اجتماعی، به مقابله با آن می پرداخت.
آماری که از خطبه ها ونامه های حضرت (در برخورد با سه گروه بزرگی که در نظم اجتماعی زمانه حضرت علیه السّلام اختلال کرده بودند) وجود دارد، گواه بر این مدعا است. رفتار با برادر خود، عقیل بن ابی طالب ونیز با طلحه وزبیر وبرخورد با پیشنهادهایی که به حضرت علیه السّلام مبنی بر مماشات با بعض دشمنان و... می شد، همه نشان می دهد که آن چه معیار نظم درست برای حضرت علیه السّلام بوده، حفظ این اصول بوده است وجامعه ای که دارای این اصول نباشد، حتی اگر در ظاهر، جامعه آرامی باشد، ولی از نظمی که جامعه انسانی را به حیات معقول می رساند، بی بهره خواهد بود.
نظم وبی نظمی
- بازدید: 220