سروش غیبم به پرده دل سراید از عشق داستان ها که جز به مهر علی فروزان نگردد انوار آسمان ها
چو حُسن او ماه دلربایی، چو طلعتش جلوه خدایی چو قامتش سرو با صفایی ندیده چشمی به بوستان ها به مُلک جان شاه کشور است او، به شهر علم نبی در است او به گنج حق، پاک گوهر است، خراج یک جلوه اش جهان ها خلیفة اللّه اعظم است او، معلم روح آدم است او امیر پاکان عالم است او، امام مطلقْ بر انس و جانها تو ظلّ خورشید لایزالی، تو ذات بی مثل را مثالی تو ساقی جرعه وصالی به باغ رضوانْ به بوستان ها تو بسمل دفتر خدایی، به کشتی شرع ناخدایی شهنشه تاج انمایی، ثنای حسن تو بر زبان ها تو پرده دار ظهور ذاتی، تو آیینه جلوه صفاتی تو کشتی نوح را نجاتی، فراتر از گردش زمانها «الهی»ام بنده تا شاهم به کوی عشقت فتادهْ راهم که بخشد ار غرقه محبتت ز آتشم امانها
محی الدین مهدی الهی قمشه ای
--------------------------------
ماهنامه گلبرگ 54
مقاله ها
متن ادبی «عین الکمال»
- بازدید: 5984