مشکلات همسران متعدد
امروزه وقتی مشکلات فردی را که دو همسر دارد، بررسی میکنيم و جلو ديدگان خود مجسم مینماييم، به راحتی مشکلات فردی را که نُه همسر دارد خواهيم فهميد. گاهی همسران با يکديگر نزاع میکنند، گاهی هر يک با شوهر خود به جنگ میپردازد، گاه همسران با يکديگر متّحد میشوند و بر ضد شوهر توطئه چينی میکنند، گاهی حسادت ها، دروغ پردازی ها و ... خانه و کاشانه را به آتش میکشد و گاه سر و صدای حاصل از نزاع ها به بيرون از خانه درز میکند و آبروی شوهر و خانواده را به خطر می اندازد.
گاهی نزاع ها به دادگاه کشيده میشود و تقاضای طلاق، پرداخت يا خودداری از پرداخت مهريه مطرح میگردد و در اين بين اموری از قبيل رعايت نکردن حق همسر، کتک زدن وی و ... مطرح میشود.
شوهرانی که همسران متعدد دارند معمولاً اين مشکلات را با شيوه های گوناگون حل میکنند.
اما بايد ديد پيامبر(ص) که همسر، نُه همسر داشته، چه مشکلاتی داشته و برای حل آنها از چه راهکارهايی استفاده کرده است؟
مشکلات چند همسری پيامبر(ص) از مشکلات چند همسری زمان ما کمتر نبود. زيرا بين آن زنان، عايشه بود که بعدها جنگ جمل به فرماندهی خود برپا کرد که بزرگانی چون طلحه و زبير و مروان از افراد آن بودند.
نيز از همسران، ام سلمه بود که به تنهايی با بچه کوچکش سوار بر شتر از مکه راهی مدينه شد و اگر عثمان بن ابی طلحه پيدا نمیشد، امسلمه به تنهايی اين مسير را طی میکرد و شجاعت کم نظير خود را بر همگان آشکار مینمود. همسر ديگر، جوريه دختر حارث، رئيس قبيله بنی المصطلق بود يا صفيه دختر حيّی بن اخطب و نيز حفصه دختر عمر بن خطاب که هر يک برای خود شخصيت و موقعيتی داشتند، بنابراين مشکلات پيامبر بيش از اين است که بتوان آنها را برشمرد.
نزاعهای همسران با يکديگر
نقلهای فراوانی حکايت از اختلاف و درگيری همسران پيامبر(ص) با هم دارد، از جمله:
1ـ در شأن نزول آيات 1 تا 4 سوره تحريم گفته های متعددی نقل شده است، از جمله اينکه پيامبر اکرم پس از نماز صبح به حجره های همسرانش سر میزد. نزد يکی از همسران (زينب، سوده، امسلمه و حفصه را نام برده اند) ظرف عسلی بود که برايش هديه آورده بودند. او برای پيامبر از آن عسل شربتی درست میکرد. وقتی رسول خدا وارد میشد تا سلام کند و برود، پيامبر را نگه میداشت تا به او شربت بدهد.
عايشه حسادت کرد و به همسران ديگر پيامبر گفت: وقتی رسول اللّه نزد شما آمد تا سلام کند، بينی خود را بگيريد و بگوييد: دهانت بوی مغافير میدهد، تا پيامبر از اين کار دست بردارد و آن زن برای رسول خدا خودشيرينی نکند.
2 ـ در شأن نزول آيه يازده سوره حجرات که مؤمنان را از مسخره کردن يکديگر باز میدارد آمده است:
اين آيه در مورد حفصه و عايشه نقل شده است که ام سلمه را مسخره کردند. او با پارچه سفيدی دو کشاله ران خود را میبست و دو طرف پارچه از پشتش آويزان بود. عايشه گفت: ببينيد چه چيزی مانند زبان سگ از پشت او آويزان است!
نيز گفته شده که عايشه، ام سلمه را به خاطر کوتاهیِ قدش مسخره میکرد!
اين دو نمونه از نزاع برخی همسران پيامبر با هم بود، و نمونه های متعدد ديگری در تاريخ نقل شده است.
3 ـ ابن عباس در ذيل همين آيه نقل کرده است: روزی صفيه گريان نزد پيامبر(ص) آمد و گفت: عايشه مرا سرزنش کرد و گفت: ای يهودی، فرزند يهودی.
4 ـ در تفسير قمی ذيل آيه 6 سوره حجرات آمده است: سبب نزولش اين بود که عايشه به پيامبر(ص) گفت: ابراهيم فرزند تو نيست بلکه فرزند جريح مصری است که هر روز نزد ماريه می رود و ... .
اختلافات و نزاع ها تا اين حدّ بالا بوده است و پيامبر را تا اين اندازه آزار میدادند که فرزند او را به ديگری منسوب میکردند و خادمه حضرت را به روابط نامشروع متهم می نمودند.
5 ـ روزی پيامبر(ص) در اتاق عايشه بود که خدمتگزار صفيه، ظرف غذايی را برای رسول خدا آورد، عايشه محکم بر دست خادم زد و کاسه افتاد و دو نيم شد و غذا بر زمين ريخت ... پيامبر کاسه سالمی از اتاق عايشه برداشت و به خدمت گزار داد.
6 ـ در کافی از امام باقر(ع) نقل شده است که زنی از انصار نزد رسول اکرم آمد و عرض کرد: زن هيچ گاه به خواستگاری مرد نمیرود ولی من زن بی شوهری هستم. آيا نيازی به من داری؟... حفصه به آن زن گفت: چقدر بی حيايی! پيامبر فرمود: حفصه! بس کن، او بهتر از تو است! ...
7 ـ در مورد همين زن که خودش را به پيامبر(ص) بخشيد نقل شده که عايشه گفت: زنان را چه شده است که خود را بدون مهريه میبخشند؟!
8 ـ در يکی از سفرهای حج که همسران پيامبر همراه وی بودند، در بين راه شتر صفيه از رفتن ايستاد و او شروع به گريه کرد ... وقتی صبحگاهان شد پيامبر به زينب دختر جحش گفت: خواهرت صفيه را بر شترت سوار میکنی؟ زينب با تعجب گفت: من زن يهودی تو را ميهمان کنم؟!
اينکه يک زن حاضر نشود در سفر و در حال اضطرار به هووی خود کمک کند، حتی درخواست عاطفی پيامبر «آيا خواهرت را بر شترت سوار میکنی» بر وی اثر نگذارد دلالت میکند که نزاع های همسران پيامبر شديد بوده است. در موارد پيشين، بيشتر اسم عايشه مطرح بود و در تاريخ، او بيش از ديگران مطرح است. ممکن است تصور شود نزاع ها معمولاً بين عايشه و ساير زنان بوده ولی قصه زينب (که از زنان خوب پيامبر است) با صفيه که او نيز از زنان خوب و مهربان است، نشان میدهد که نزاع ها عميقتر از آن است که نقل شده، میتوان گفت برخی از آنان به خون ديگری تشنه بودند!
ناسازگاری های زنان پيامبر گاهی به تهمت های شديد، گاه به شکستن ظرف يکديگر، گاهی به زير پا گذاشتن سخن پيامبر و آزردن شديد حضرت منجر میشد.
نزاعهای زنان پيامبر با حضرت
همسران پيامبر(ص) نه تنها با همديگر بلکه با رسول خدا نيز نزاع میکردند:
1 ـ رسول اکرم(ص) هر روز اوقات فراغت را نزد يکی از همسرانش می گذراند تا رعايت عدالت بشود. روزی که نوبت حفصه بود، نزد او رفت، ولی حفصه اجازه خواست برای کاری نزد پدرش برود. در نبودِ او، حضرت، ماريه قبطيه ـ که مادر ابراهيم و خدمتگزار حضرت بود و به همين جهت روز مشخصی سهم نداشت ـ نزد خود خواند. حفصه برگشت و وقتی فهميد ماريه نزد پيامبر است بنای ناسازگاری گذاشت و گفت: در روز من و در حجره من و با غير من؟! هرگز! ... .
2 ـ رازی پيامبر با برخی همسرانش ـ حفصه يا عايشه ـ در ميان گذاشت و خواست فاش نشود. از آنان تعهد گرفت سرّ را با کسی در ميان نگذارند، ولی سرّ را فاش کردند و خداوند پيامبر را در جريان قرار داد.
3 ـ هنگامی که پيامبر در غزوه خيبر پيروز شد و بر گنجهايی دست يافت، همسرانش ـ يا برخی از آنان ـ گفتند: از آنچه به دست آوردهای به ما بده. پيامبر فرمود: بين مسلمانان آن طوری که خداوند دستور داده بود تقسيم کردم. زنان غضبناک شدند و گفتند: شايد فکر میکنی اگر ما را طلاق دهی، همطرازهايی از قوم خود پيدا نمیکنيم که ما را به همسری برگزينند؟
4 ـ آيه چهارم سوره تحريم، مربوط به حفصه و عايشه است و به آنان میگويد: «دل هايتان از حق بازگشته، اگر توبه کنيد، برايتان بهتر است»؛ مفسران از قول ابن عباس داستان مفصلی را نقل کرده اند، که از عمر بن خطاب، پدر حفصه نقل میکند: نزد حفصه رفتم و از او پرسيدم: آيا با سخن رسول اللّه مخالفت مینماييد و با او صبح تا شب قهر میکنيد؟ حفصه گفت: بله. گفتم: هر کسی چنين کند، در زيان و خسران است.
ابن عباس نقل کرده است: روزی رسول اللّه با حفصه نشسته بود، بين آنان نزاعی رخ داد، پيامبر فرمود: میخواهی بين من و خودت، شخصی را داور قرار دهی؟ گفت: بله. حضرت به دنبال عُمر (پدر حفصه) فرستاد. وقتی عمر آمد، پيامبر به حفصه فرمود: سخن بگو. حفصه گفت: شما بگو، ولی حق را بگو. عمر دستش را بلند کرد و به صورت دخترش زد و دوباره دست بلند کرد و به صورت دخترش زد. پيامبر فرمود: ای عمر، دست نگه دار ... .
نزاع هايی در بيت نبوت که به ديگران کشيده میشد
برای طولانی نشدن بحث فقط به برخی حوادث که به بيرون از خانه پيامبر سرايت کرده است اشاره میکنيم:
1ـ نزاع پيامبر و حفصه که حضرت، به دنبال عمر فرستاد تا بين آنان داوری کند و به کتک خوردن حفصه از دست پدرش انجاميد.
2ـ ابن عباس در ذيل آيه 4 سوره تحريم داستان مفصلی را نقل میکند. قسمتی از آن به نقل از عمر چنين است:
«منزل من در منطقه عوالی و همسايه ام مردی از انصار بود. به طور مرتب روزی او و روزی من خدمت پيامبر میرفتيم تا از وحی و اخبار روز و ... آگاه شويم. در آن روزها منتظر حمله قبيله غسّان بوديم که با ما جنگ کنند. روزی همسايه، درِ خانه را زد، بيرون آمدم، گفت: اتفاق مهمی افتاده است. گفتم: قبيله غسّان آمده اند؟! گفت: مهمتر از آن ... پيامبر همسرانش را طلاق داده است!
پيش خود گفتم: حفصه زيان کرد. انتظار داشتم چنين اتفاقی بيفتد. پس از نماز آماده شدم و نزد حفصه رفتم، ديدم میگريد. گفتم: پيامبر طلاقتان داده؟ گفت: نمیدانم. اکنون در مشربه ام ابراهيم است. حرکت کردم. به خدمتکار پيغمبر گفتم: برای من اجازه ورود بگير. غلام بازگشت و گفت: پيامبر سکوت کرد و اجازه نداد. به مسجد آمدم. ناگهان افرادی را اطراف خود ديدم که همه میگريند. من هم بين آنان نشستم. باز به سراغ غلام رفتم. اذن خواستم و او برگشت و گفت: پيامبر سکوت کرد و چيزی نفرمود. برگشتم. ناگهان غلام مرا خواند و گفت: وارد شو، اجازه داد. وارد شدم و حضرت را ديدم که بر حصيری دراز کشيده بود، گفتم: زنانت را طلاق داده ای؟ فرمود: نه. گفتم: اللّه اکبر: ...»
بله. حادثه بسيار مهمی که از هجوم قبيله غسّان مهم تر است، رخداد مهمی که مسجديان را گريان میسازد، حادثه ای که عمر چند بار به خاطر آن اجازه ورود میگيرد، پيشامدی که پيامبر رحمت و رأفت را چنان ناراحت میکند که از همسران خود جدا میشود، اوج نزاع های برخی زنان پيامبر با او را نشان میدهد.
راهکارهای پيامبر برای رويارويی با مشکلات همسران
مسلّم است پيامبر اکرم(ص) راهکارهای منفی و خلاف اخلاق و انصافی را که امروزه بين برخی مردان متداول است به کار نمیبرد. هيچ گاه برای رام ساختن همسران خويش، از زدن، آبرو بردن، مهريه را گرو گذاشتن، تهمت زدن و ... استفاده نمیکرد. حتی شنيده نشده که از مقام های ذاتی يا اعتباری خويش استفاده کند، مثلاً هيچ گاه به يکی از همسران خود نگفت چون پيامبر هستم، مخالفت شما با من، مخالفت با پيامبر خداست، بنابراين به ارتداد منجر میشود و احکام خاص مرتد را دارد يا هيچ گاه نگفت: چون حاکم مدينه هستم و در مدينه حکومت اسلامی تشکيل داده ام مخالفت شما مخالفت با حاکم اسلام است و حکمش محاربه با خدا و فساد روی زمين است يا هيچ گاه نفرمود چون دارای سن بيشتر و سابقه سياسی اجتماعی بيشتری هستم يا فرشتگان بر من وحی میآورند، از شما آگاهترم و بايد از گفته های من پيروی کنيد يا چون پيامبر خدا و راستگو هستم، پس شک و شبهه در کار و سخن من، شک در صداقت و راستگويی من میباشد.
پيامبر در اين زمينه ها با همسر مانند دو انسان عادی با هم برخورد داشتند.
در مفاتيح الجنان در فضيلت شب نيمه ماه شعبان آمده است: حضرت امام صادق(ع) فرمود: شب نيمه شعبانی، رسول خدا نزد عايشه بود. نصف شب، حضرت از رخت خواب برخاست و برای عبادت رفت. چون عايشه بيدار شد و فهميد که پيغمبر از رخت خواب بيرون رفته، غيرت زنانگی، او را فرا گرفت و گمان کرد حضرت پيش يکی ديگر از زنانش رفته است. برخاست و چادر خود را به خود پيچيد و رسول خدا را در حجره های زنان ديگرش جستجو میکرد. ناگهان نظرش به حضرت افتاد که در سجده است و مثل تکه پارچه ای خود را به زمين چسبانده است. نزديک حضرت شد و شنيد که در سجده با خدا نجوا میکند. همين که رسول خدا خواست برگردد، عايشه به سرعت خود را به اتاق رساند و خوابيد. پيامبر که آمد، ديد عايشه نفس نفس میزند، فرمود: نفس نفس زدن برای چيست؟ آيا ندانسته ای که امشب چه شبی است؟ شب نيمه شعبان است که در آن روزیها قسمت میشود و اجل ها نوشته میشود و روندگان به حج معلوم میگردند و ... .
عايشه حتی وقتی حضرت را در سجده میبيند، مطمئن نمیشود و میايستد سجده ها و مناجات های حضرت تمام شود اما نه پيامبر بدين سبب بر عايشه ايراد گرفتند و نه ديگران. بلکه با تحمل، مدارا، رفع شبهه نمودن با يک جمله (که امشب چه فضايلی دارد) و با چشم پوشی، زندگی خود را اداره میکرد.
پيامبر از راهکارهای مثبت کمال بهره برداری را میکرد. عطوفت و مهربانی پيامبر همراه با مديريت خوب حضرت و ناديده گرفتن اشتباه همسران و گذشت، از ايشان موجودی ساخته بود که همه زنانش او را دوست میداشتند، به گونه ای که وقتی از روی احساسات، طلاق را مطرح کردند و پيامبر موافقت کرد و آيه نازل شد، همه پشيمان شدند و ماندن در بيت ايشان را بر هر چيز ديگر ترجيح دادند. به نمونه هايی از اين مهربانی ها و مديريت ها توجه کنيد:
1ـ آنگاه که شتر صفيه در راه حج از رفتن باز ايستاد و صفيه شروع به گريه کرد، پيامبر با دست خويش اشک های او را پاک کرد. گريه صفيه شدت يافت و حضرت او را دلداری داد تا آرام شود. ولی بيشتر گريه کرد. حضرت فرمود که گريه نکند و به مردم دستور داد همان جا فرود آيند در حالی که تصميم به فرود آمدن در آن مکان را نداشت.
2ـ زمانی که حفصه و عايشه بر صفيه فخرفروشی کردند که ما دخترعموهای پيامبر هستيم و از تو برتريم، حضرت به صفيه فرمود: چرا نگفتی چطور شما از من بهتريد در حالی که من پدرم هارون، عمويم موسی و شوهرم محمد است؟!
3ـ پس از اهانت زينب به صفيه و سوار نکردن صفيه بر شتر ـ که بيان شد ـ پيامبر به طور موقت با زينب قطع رابطه کرد تا تنبيه شود و به اشتباه خود پی ببرد اما پس از آن پيامبر به اتاق زينب رفت و آنجا را مرتب کرد و اين گونه عطوفت و مهربانی خود را نشان داد.
4ـ صفيه نقل کرده: تاکنون نيکوسيرت تر از رسول اللّه نيافته ام. شبی مرا پشت سر خود روی شترش سوار کرده بود. داشتم خسته میشدم. رسول خدا با دستش مرا گرفت تا نيفتم و آسيبی نبينم و گفت: مقداری صبر کن، تحمل کن، کم کم میرسيم.
5ـ وقتی پس از فتح خيبر، بلال، صفيه و دخترعمويش را به اسارت گرفته بود، آنان را از کنار کشته های يهوديان عبور داد و چشمشان به جنازه ها افتاد. حضرت، بلال را توبيخ کرد و فرمود: ای بلال! آيا مهربانی از تو رفته است که دو زن را از کنار کشته هايشان عبور میدهی؟!
6ـ هنگامی که حفصه با پيامبر نزاع کرد و قرار بر داوری شد، رسول خدا به دنبال عمر فرستاد که بخشی از آن گذشت. عمر همين که اهانت و بیادبی دخترش را ديد، او را کتک زد! اما پيامبر(ص) عمر را از زدن نهی کرد. عمر رو به دخترش کرد و گفت: ای دشمن خدا! پيامبر، غير حق نمیگويد، سوگند به کسی که او را مبعوث کرد، اگر مجلس او نبود و او مرا منع نمیکرد، آنقدر تو را میزدم تا بميری!!
عمر که پدر حفصه است و برای قضاوت آمده است، سخن ناپسند دخترش را تحمل نمیکند اما پيامبر چندين ساله، همه گفتارها، کنايه ها، بی ادبی های او و برخی ديگر از همسرانش را تحمل مینمايد!
«فبما رحمة مِن اللّه لِنْتَ لهم و لو کنت فَظّا غليظ القلب لانفَضّوا مِنْ حولک؛
پس به [برکت] رحمت الهی، با آنان نرم خو [و پرمهر] شدی و اگر تندخو و سختدل بودی، از پيرامون تو پراکنده میشدند.»
اين کار، از عهده هر کسی برنمی آيد! توان بالای بردباری که بدی را با نيکويی پاسخ دهد، در حيطه قدرت افراد معمولی نيست: «و ما يلقّاها الاّ الذين صبروا و ما يلقّاها الاّ ذو حظ عظيم؛
اين خصلت را جز کسانی که شکيبا بوده اند نمیيابند و آن را جز «صاحب بهره ای بزرگ» (از ايمان و تقوا) نخواهد يافت.»
اميد که اندکی از اخلاق پيامبر در وجود ما پيدا شود تا صف های طولانی نزاع و مرافعه در دادگاه ها کاهش يابد و کمی طعم شيرين زندگی را بچشيم.
مقاله ها
پيامبر(ص) و رويارويی با مشکلات همسران
- بازدید: 4986