مرحوم محمدتقی ادیب نیشابوری در ولايتِ اهل بيت بسيار خالص و شديدالتأثر بود.
خوب به ياد مى آورم كه در درسِ مطول به بحث احوالِ مسنداليه مى رسيد،
وقتى به رجزِ منسوب به حضرت امام علی امیر المؤمنین (علیه السلام) كه فرموده است:
انا الذى سَمَّتنى اُمّى حَيْدَرة
ضرغامُ آجامٍ وَ لَيْثٌ قَسْوَرة
و ايراد تفتازانى را به ساختارِ نحوى آن مطرح مى كرد كه مثلاً بايد گفته مى شد «سَمَّتْهُ اُمّه نه سَمَّتنى اُمّى» مى گفت:
«اى تفتازانى!
تو از گوشه بيابانِ تفتازان خراسان رفته اى
و قواعدى از ادب عرب را آموخته اى، اگر خودت اينجا نيستى روحِ تو حاضر است،
بشنو و بدان كه حدِّ چون تويى نيست كه بركسى نكته بگيرى كه مظهرِ بلاغتِ زبان عرب است
و بعد از قرآن كريم شيواترين كلام را در زبان عرب آفريده است»
و در اين گفتار صدايش مى لرزيد و چشمانش در اشك غوطه ور مىشد.
يا وقتى كه شعرِ صاحب بن عبّاد را مى خواند، چشمانش از اشك لبريز مى شد:
قالَتْ تُحب معاوية؟
قلتُ اسكُتى يا زانية
اتحبّ مَن شتم الوصىَّ علانية
فعلى يزيد لعنة و على ابيه ثمانية
دكترمحمدرضا شفيعي كدكني