|
- جزئیات
- وافى ج 2 ص 280 /مرآت العقول ص 38
|
- جزئیات
- ضِرار بن ضَمْرَه از یاران مولا علی بن ابیطالب(علیهما السلام) است. ضرار را از یاران خاص امام و از زاهدان زمان دانستهاند. وی بعد از شهادت حضرت علی(علیه السلام) با معاویه بن ابیسفیان ملاقات کرد و معاویه که بنابر نظری به دنبال یافتن نقصانی از امام در سخنان یاران او میگشت، از ضرار خواست تا علی(علیه السلام) را توصیف کند. ضرار در سخنانی به مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام پرداخت. معاویه به شدت از شنیدن سخنان او متاثر شد و اظهار تأسف کرد که بعدها در مورد او چنین توصیفاتی به کار نخواهد رفت. ضرار بن ضمره را از اصحاب خالص و یاران خاص امام علی(علیه السلام) دانستهاند. مامقانی از رجالیان شیعه در کتاب تنقیح المقال، ضرار را به رفتاری نیکو و زبانی گویا توصیف کرده است. چنانکه برخی او را از زاهدان و عابدان زمانه خود شمردهاند.ضرار بن ضمره در برخی نسخههای نهج البلاغه فرزند حمزه نامیده شده است. او را با القاب و نسبتهایی چون «ضبابی»،«ضبائی»، «کنانی» «کتانی»، «نهشلی» «صدائی»«شیبانی»و «لیثی»یاد کردهاند. از او روایاتی اخلاقی به نقل از امام علی(علیه السلام) نقل شده است. ملاقات ضرار بن ضمره با معاویه بن ابی سفیان را از خبرهای مشهوری دانستهاند که در منابع به صورت مکرر ذکر شده است.این دیدار در مراسم حج و یا در شام بعد از شهادت امام علی(علیه السلام) صورت گرفته است.در این ملاقات معاویه از ضرار خواست تا مولا علی(علیه السلام) را توصیف کند. مسئلهای که بعضی، آن را از حیلههای معاویه برای به دست آوردن نکتهای از علی(علیه السلام) در خلال سخنان یاران او و برای تخریب چهره ایشان دانستهاند؛ ضرار در ابتدا از توصیف آن حضرت خودداری کرد؛اما با اصرار معاویه، به مدح امیرالمؤمنین علی علیه السلام پردخت. سخنان او در منابع با عبارات مختلفی گزارش شده است. ----------------- تنقیح المقال، ۱۴۳۱ق، ج۳۶، ص۱۸۰./مروج الذهب، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۴۲۱. /منهاج البراعة، ۱۴۰۰ق، ج۲۱، ص۱۱۳. /شریف الرضی، نهج البلاغة، ۱۴۱۴ق، ص۴۸۰. / خصائص الأئمة(ع)، ۱۴۰۶ق، ص۷۰ و ۷۱؛/ حلیة الأولیاء، قاهره، ج۱، ص۸۴؛/ کنز الفوائد، ج۲، ص۱۶۰؛ / الحدائق الوردیة، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۵۴./ تاریخ دمشق، ۱۴۱۵ق، ج۲۴، ص۴۰۱ و ۴۰۲. / قاضی نعمان، شرح الأخبار، ۱۴۰۹ق، ج۲، ص۳۹۱؛/ صدوق، الأمالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۲۴. / ابن عبدالبر، الاستیعاب، ۱۴۱۲ق، ج۳، ص۱۱۰۷. /مجموعة ورام، ۱۴۱۰ق، ج۱، ص۷۹. /کراجکی، الرسالة العلویة، ۱۴۲۷ق، مقدمه، ص۱۴؛/ عدة الداعی، ۱۴۰۷ق، ص۲۰۸؛ ارشاد القلوب، ۱۴۱۲ق، ج۲، ص۲۱۸. / تذکرة الخواص، ۱۴۱۸ق، ص۱۴۳؛/بحارالانوار، ۱۳۶۳ش، ج۷۵،ص۷۶. / حلیة الأبرار، ۱۴۱۱ق، ج۲، ص۲۱۴. / اصفة الصفوة، ۱۴۲۳ق، ج۱، ص۱۶۶./ابن ابیالحدید، شرح نهجالبلاغة، ۱۴۰۴ق، ج۱۸، ص۲۲۴؛ / صدوق، الأمالی، ۱۳۷۶ش، ص۶۲۴.
|
- جزئیات
- قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله سلم لعليّ و فاطمة و الحسن و الحسين(علیهم السلام):أنا حرب لمن حاربتم و سلم لمن سالمتم (در بعضی کتب "سلم لمن سالمتم " ابتدا آمده است) المستدرك على الصحيحين جلد : 3 صفحه : 161 / سنن ابن ماجه جلد : 1 صفحه : 52 / تحفة الأحوذي شرح جامع الترمذي طبع دارالفکر جلد : 10 صفحه : 372 / البانی در کتاب خود , صحيح الجامع الصغير وزيادته جلد : 1 صفحه : 306 , ابتدای روایت را حذف کرده است و در پا ورقی گفته است این خطاب برای حضرت زهرا و امام حسین علیهما السلام است ؛ و حضرت علی و امام حسن علیهما السلام را حذف کرده است ؛ زیرا اگر نخواهد حذف کند باید به امثال معاویه و عایشه و...که با ایشان جنگیدند لعن و نفرین کند که همانا با پیامبر جنگیده اند.
|
- جزئیات
- جمهور اهل تسنن، به جاى سنت اهل بیت، سنت صحابه را حجّت قرار داده اند، [۱]تا خلاء کمبود ادلّه را جبران کنند. آنان معتقدند که صحابی کسى است که پیامبر اسلام را در زمان حیات آن حضرت در حالى که مسلمان بوده است، دیده باشد و بر اسلام از دنیا برود. [۲]و اتّفاق نظر دارند که هر کس اطلاق نام صحابی بر او صحیح باشد، عادل است. [۳] ------------- ۱)الموافقات شاطبى، ج ۴، ص ۷۴. ۲)الاصابة فى تمییز الصحابة، ج ۱، ص ۱۵۸. ۳)الاصابة فى تمییز الصحابة، ج ۱، ص ۱۶۲.
|
- جزئیات
- اعتراف و سخن جنجالی عالم اهل سنت پاکستان در بارۀ ظلم خلفا به حضرت زهرا سلام الله علیها و پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و دین اسلام. عالمان بزرگی در میان شیعیان است/ولی چرا به صحابه توهین میکنند چون عمر حضرت زهرا سلام الله علیها را کتک زد بازوی او را شکست و فرزند او سقط شد .چرا شیعیان بدِ عمر را نگویند؟در کتابهای ما هم نوشته شده است و شیعیان ول کن نیستند.این همان عمر است که نگذاشت حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم بنویسد تا امت گمراه نشوند.در شش جای بخاری نوشته شده است عمر گفت قرآن کافی است نوشته پیامبر را نمیخواهیم/ به کسی حضرت میگویید که اجازه نداد رسول الله علیه السلام نوشته خود را بنویسد/ این بحثها را مطرح نکنید ما گیر کرده ایم نمیتوانیم انکار کنیم/هرکس این مطلب را بخواند به دل او مینشیند/شیعیان نه کافر و نه بی دین هستند/آنها عاشق رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم هستند. خلفا بعداز پیامبر به خانوادۀ ایشان بسیار ظلم کردند.بی بی زهرا (سلام الله علیها) از دست اینها گریه میکردند و شهیده شدند.کسانی که این مطلب را متوجه میشوند چرا بدِ ابوبکر و عمر را نگویند؟
|
|
- جزئیات
- قاتل پیامبر(صلی الله علیه و اله) حضرت علی(علیه السلام) بود چون با وجود داشتن علم غیب جلوی قاتل را نگرفت و پاسخ استاد شریفی به این ادعای سخیف و پوچ وهابیت، نه تنها از قرآن و احادیث و اعتقادات خودشان اطلاعی ندارند بلکه ثمره ای از فهم و منطق هم نبرده اند
|
- جزئیات
- الجواب الصحیح ج 2 ص 448 / ابن تیمیه در کتاب خود نقل میکند اکثر اسرائیلیات که وارد اسلام شده است را کعب الاحبار نقل میکند / و عمر بن خطاب بسیار از کعب الاحبار میخواست برای او مطلب بگوید و از تورات بخواند.
|
- جزئیات
- توجه به چاپهای مختلف داشته باشید التمهید ج 23 ص 39 /...وَكَانَ عُمَرُ يَرْضَى عَنْهُ وَرُبَّمَا سَأَلَهُ... تاریخ بغداد ج 1 ص 25 / کشف الخفا ج 1 ص 379 / معانی القرآن ج 6 ص 205 / اللباب فی علوم کتاب ج1 ص 276 / مصنف ابن ابی شیبه ج 7 ص 49
|
- جزئیات
- آصف گیلانی از رهبران اهل سنت پاکستان : من و همه پیروان و دوستدارانم اعلام میکنیم که شیعه علی بن ابی طالب میشویم و غلام پیروان علی در جهان میشویم. آصف علی گیلانی در سال 2012 میلادی به مذهب شیعه مشرف شد و در سال 2016 میلادی از دنیا رفت .
|
- جزئیات
- برای مطالعه ی بیشتر به مقاله افسانه ی غرانیق مراجعه کنید(کلیک کنید)
|
- جزئیات
- افسانه غَرانیق داستانی است که در آن ادعا شده پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) هنگام تلاوت سوره نجم، تحت تاثیر شیطان دو عبارت غیر قرآنی را بین آیات این سوره خوانده و تصور شده که این دو نیز، آیات وحی است. اما جبرئیل پیامبر را از این اتفاق آگاه ساخت. این داستان ادعا میکند که این مسأله حدود دو ماه پس از هجرت مسلمانان به حبشه روی داده است. تعدادی از کتابهای تاریخی و تفسیری اهلسنت، از جمله سیره ابناسحاق، الطبقات الکبری و تفسیر طبری به ذکر روایات مرتبط با ماجرای غرانیق پرداختهاند؛ در مقابل، بسیاری از عالمان اهلسنت و شیعه با استدلالهایی، وقوع ماجرای غرانیق را زیر سوال بردهاند. عده ای از مفسران شیعه، سند روایات غرانیق را خدشهدار میدانند؛ چراکه به باور آنان، هیچکدام از راویان اصلی، پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) را درک نکرده و از صحابه نبودهاند. ابنحیان اندلسی، تأثیرپذیری پیامبر از هوای نفس و القائات شیطانی را رد کرده و تصریح کرده ماجرای مذکور در منابع حدیثی معتبر اهلسنت ذکر نشده است. همچنین فخر رازی، متکلم و مفسر اهلسنت، ماجرای غرانیق را روایتی متعلق به مفسران ظاهرگرای قرآن خوانده و معتقد است در برابر این گروه، اهل تحقیق با استناد به قرآن، سنت و عقل، آن را جعلی و باطل میدانند. برخی از مستشرقان، با اتکا به نقل ماجرای غرانیق در منابع اسلامی، از امکان دخالت شیطان در وحی سخن گفتهاند. همچنین این موضوع در کتاب آیات شیطانی، نوشته سلمان رشدی مورد استناد قرار گرفت. برای مطالعه ی بیشتر به مقاله افسانه ی غرانیق مراجعه کنید(کلیک کنید)
|
- جزئیات
- يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْوَاجِكَ وَبَنَاتِكَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِينَ يُدْنِينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلَابِيبِهِنَّ ۚ ذَٰلِكَ أَدْنَىٰ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلَا يُؤْذَيْنَ ۗ وَكَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَحِيمًا ﴿٥٩﴾ ای پیامبر! به همسرانت و دخترانت و همسران کسانی که مؤمن هستند بگو: چادرهایشان را بر خود فرو پوشند [تا بدن و آرایش و زیورهایشان در برابر دید نامحرمان قرار نگیرد.] این [پوشش] به اینکه [به عفت و پاکدامنی] شناخته شوند نزدیک تر است، و در نتیجه [از سوی اهل فسق و فجور] مورد آزار قرار نخواهند گرفت؛ و خدا همواره بسیار آمرزنده و مهربان است. (احزاب ۵۹)
|
- جزئیات
- بر اساس روایت صحیح السندی که اهل سقیفه نقل کردهاند، رسول خدا صلیاللهعلیهوآله در باره امیرالمؤمنین علیهالسلام فرمودهاند: " إنَّ عَلِيًّا مِنِّي وَأَنَا مِنْهُ وَهُوَ وَلِيُّ كُلِّ مُؤْمِنٍ بَعْدِي..." «علی از من است و من از علی هستم، او سرپرست هر مؤمنی پس از من است». اما چرا اهل سقیفه به این روایات اهمیتی نمیدهند؟ جواب روشن است؛ چون به رسول خدا صلیاللهعلیهوآله ایمان ندارند...
|
- جزئیات
- وَقَدْ جَاءَ عَنْ عُمَرَ - قَوْلُهُ: أَمْرَانِ فِي الْجَاهِلِيَّةِ. أَحَدُهُمَا يُبْكِينِي وَالْآخِرُ يُضْحِكُنِي. أَمَّا الَّذِي يُبْكِينِي: فَقَدْ ذَهَبْتُ بِابْنَةٍ لِي لِوَأْدِهَا، فَكُنْتُ أَحْفِرُ لَهَا الْحُفْرَةَ وَتَنْفُضُ التُّرَابَ عَنْ لِحْيَتِي، وَهِيَ لَا تَدْرِي مَاذَا أُرِيدُ لَهَا، فَإِذَا تَذَكَّرْتُ ذَلِكَ بَكَيْتُ. وَالْأُخْرَى: كُنْتُ أَصْنَعُ إِلَهًا مِنَ التَّمْرِ أَضَعُهُ عِنْدَ رَأْسِي يَحْرُسُنِي لَيْلًا، فَإِذَا أَصْبَحْتُ مُعَافًى أَكَلْتُهُ، فَإِذَا تَذَكَّرْتُ ذَلِكَ ضَحِكْتُ مِنْ نَفْسِي. اضواء البيان في ايضاح القران بالقران ، الناشر : دار الفكر للطباعة و النشر و التوزيع بيروت ،ج8 ص 439
|
|
|
- جزئیات
- صَحیفه مَلعونه یا صحیفه مشئومه پیماننامه تعدادی از صحابه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) با هدف غصب خلافت از امام علی(علیهالسّلام) اندکی پیش از شهادت پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم). بنابر منابع شیعی، گروهی از صحابه پیش از واقعه غدیر با هم پیمان بستند که نگذارند خلافت به خاندان پیامبر(علیهم السلام) برسد. آنان میخواستند رسول خدا را در گردنه کوه هَرشا به قتل برسانند. پس از واقعه غدیر نیز در مدینه جمع شدند و بر پیمان خود تأکید کردند و این جمع، صحیفه ملعونه دوم خوانده شده است. پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در خطبه غدیر اصحاب صحیفه را اهل آتش دانسته و از آنان بیزاری جست. افراد صحیفه ی ملعونه: ابوبکر و عمر و عثمان و طلحه و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابیوقاص و ابو عبیده الجراح و معاویه بن ابیسفیان و عمرو بن عاص و سعید بن عاص و ابوموسی اشعری و مغیره بن شعبه و اوس بن حدثان و ابوهریره و ابوطلحه انصاری و سالم غلام خذیفه از جمله کسانی بودند که در این طرح شرکت داشتند. ایشان ابتدای جلسه پیمان بستند که حکومت را غصب کنند و نگذارند تا خلافت به علی (علیهالسّلام) برسد. به همین دلیل در این جلسه، چهار نفر (ابوبکرو عمر و ابوعبیده جراح و سالم بن حبیبه) به ترتیب برای رسیدن به مقام رهبری مسلمانان مورد تأیید واقع شدند!! سپس بعد از مشورت با یکدیگر و اتفاق نظر، متنی را به دست خط سعید بن عاص نوشته و به امانتدار خود یعنی ابوعبیده جراح سپردند، او نیز این متن را به عنوان پیماننامه در کعبه پنهان نمود. -------------------- بحار الانوار، بیروت، موسسة الوفا، ۱۴۰۴ ه ق، ج۲۸، ص۱۰۲ / کتاب سلیم بن قیس، ص۱۵۴ نشر الهادي ، قم / مرآة العقول، ۱۴۰۴ق، ج۵، ص۵۰/ حق الیقین، انتشارات اسلامیه، ج۱، ص۱۹۱ / اسرار آل محمد(ص)، ۱۴۱۶ق، ص301
|
- جزئیات
- اربلی، کشف الغمة فی معرفة الأئمة، محقق و مصحح: رسولی محلاتی، هاشم، ج 2، ص 429، نشر بنی هاشمی، تبریز، چاپ اول، 1381ق. ابن حجر الهیتمی، الصواعق المحرقة...، محقق: ترکی، عبد الرحمن بن عبد الله، خراط، کامل محمد، ج 2، ص 600، مؤسسة الرسالة، بیروت، چاپ اول، 1417ق.
|