- جزئیات
- من حسینم که جهان واله و حیران من است ابر و باد و مه و خورشید به فرمان من است جد من احمد مختار قریشی نسب است پدرم حیدر کرار امیر عرب است مادرم فاطمه خود خلقتتان را سبب است از ازل عشق خدا در رگ و در خون من است آدم ار حضرت آدم شده مدیون من است اباعبدالله , اباعبدالله آن دمی را که دمند صور علم دست من است دادگاهی که به پا هست قلم دست من است حکم آزادی و تبعید عمر دست من است هرکه بگریست به زهرا به علی میبخشم هرکه شد اهل تولا به علی میبخشم هرکه شد اهل تبری به علی میبخشم اباعبدالله , اباعبدالله من حسینم ضربان دل من یا زهراست نقش دیوار و در منزل من یا زهراست مصطفی در صف محشر به حسین مینازد مرتضی ساقی کوثر به حسین مینازد فاطمه ام ابیها به حسین مینازد همه جا زینب کبری به حسین مینازد عرش بر جلوه رخسار حسین مینازد ابر بر اشک عزادار حسین مینازد فرش بر جلوه رخسار حسین مینازد قبر شش گوشه به زوار حسین مینازد کربلا هم به علمدار حسین مینازد اباعبدالله , اباعبدالله
|
|
|
- جزئیات
- امام صادق علیه السلام : عید غدیر روزی است که رسول خدا صلی الله علیه و آله علی علیه السلام را بعنوان پرچمدار برای مردم برافراشت و فضیلت او را در این روز آشکار کرد .
|
|
- جزئیات
- المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / شرح المقاصد نویسنده : التفتازاني، سعد الدين جلد : 5 صفحه : 270 / روح المعانی ج 6 ص 167 / تفسیر الطبری ج 10 انتشارات مکتبة ابن تیمیه ص 426 / تفسیر القرآن العظیم چاپ مکه ج4 ص 1162
|
- جزئیات
- سير أعلام النبلاء - ط الرسالة ، ج 2 ص 615 : يَحْيَى بنُ سَعِيْدٍ: عَنِ ابْنِ المُسَيِّبِ، قَالَ: كَانَ أَبُو هُرَيْرَةَ إِذَا أَعْطَاهُ مُعَاوِيَةُ سَكَتَ، فَإِذَا أَمْسَكَ عَنْهُ تَكَلَّمَ؛ هرگاه معاویه به ابو هریره پول نمیداد ، او روایاتی نقل میکرد. جعل حدیث در فضائل عثمان با پولهای معاویه:فضائل الصحابة ، أحمد بن حنبل، ج1 ص 513:عَنْ أَبِي هُرَيْرَةَ قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى رُقَيَّةَ بِنْتِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ وَفِي يَدِهَا مُشْطٌ، فَقَالَتْ: خَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ مِنْ عِنْدِي آنِفًا فَرَجَّلْتُ رَأْسَهُ، فَقَالَ: «كَيْفَ تَجِدِينَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ يَعْنِي عُثْمَانَ؟» قَالَتْ: قُلْتُ: كَخَيْرِ الرِّجَالِ، قَالَ: «أَكْرِمِيهِ؛ فَإِنَّهُ مِنْ أَشْبَهِ أَصْحَابِي بِي خُلُقًا»حدیثی از رقیه دختر خوانده پیامبر اکرم نقل میکند در حالی که آن دختر حدود 5 سال قبل از مسلمان شدن ابوهریره از دنیا رفته است. چندتن از علمای اهل سنت مانند حاکم و ذهبی میگویند این روایت سندش صحیح است ولی متن آن با تاریخ نمی خواند و شروع به توجیه کرده اند...
|
- جزئیات
- شرح المقاصد ،التفتازاني ،ناشر: الشريف الرضي ج5 ص 270 / المواقف فی علم الکلام ، ص 405 / روح المعانی ج 6 ص 167 و 186 / المحرر الوجيز في تفسير الكتاب العزيز ،ابن عطية المطبعة: لبنان - دار الكتب العلمية ، ج2 ص208
|
|
- جزئیات
- من زار علیاً بنجف صار سعیدا و مَضْجَعُهُ لیس مِنَ العرش بعیدا جِبْریل یُنادِی بِنِدٰاءٍ لَنْ یَبِیدَا: من مات على حبّ علی مات شهیدا نمی خواهم دمی محتاج نانِ آن و این باشم الهی تا ابد عبد امیرالمؤمنین باشم
|
|
- جزئیات
- حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحُسَيْنِ عَنْ صَفْوَانَ عَنْ أَبِي الصَّبَّاحِ قَالَ قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)بَلَغَنَا أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)قَالَ لِعَلِيٍّ(علیهما السلام)أَنْتَ أَخِي وَ صَاحِبِي وَ صَفِيِّي وَ وَصِيِّي وَ خَالِصِي مِنْ أَهْلِ بَيْتِي وَ خَلِيفَتِي فِي أُمَّتِي وَ سَأُنَبِّئُكَ فِيمَا يَكُونُ فِيهَا مِنْ بَعْدِي يَا عَلِيُّ إِنِّي أَحْبَبْتُ لَكَ مَا أُحِبُّهُ لِنَفْسِي وَ أَكْرَهُ لَكَ مَا أَكْرَهُهُ لَهَا فَقَالَ لِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ هَذَا مَكْتُوبٌعِنْدِي فِي كِتَابِ عَلِيٍّ وَ لَكِنْ دَفَعْتُهُ أَمْسِ حِينَ كَانَ هَذَا الْخَوْفُ وَ هُوَ حِينَ صُلِبَ الْمُغِيرَةُ. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(1404 ق) ج1 ص167. حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عِيسَى وَ يَعْقُوبُ بْنُ يَزِيدَ وَ غَيْرُهُمَا عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ إِسْحَاقَ بْنِ غَالِبٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ(علیه السلام)قَالَ مَضَى رَسُولُ اللَّهِ(صلی الله علیه و آله و سلم)وَ خَلَّفَ فِي أُمَّتِهِ كِتَابَاللَّهِ وَ وَصِيَّهُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ(علیهما السلام)وَ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامَ الْمُتَّقِينَ وَ حَبْلَ اللَّهِ الْمَتِينَ وَ العروة [عُرْوَتَهُ الْوُثْقَى الَّتِي لَا انْفِصامَ لَها وَ عَهْدَهُ الْمُؤَكَّدَ صَاحِبَانِ مُؤْتَلِفَانِ يَشْهَدُ كُلُّ وَاحِدٍ لِصَاحِبِهِ بِتَصْدِيقٍ يَنْطِقُ الْإِمَامُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الْكِتَابِ بِمَا أَوْجَبَ اللَّهُ فِيهِ عَلَى الْعِبَادِ مِنْ طَاعَةِ اللَّهِ وَ طَاعَةِ الْإِمَامِ وَ وَلَايَتِهِ وَ أَوْجَبَ حَقَّهُ الَّذِي أَرَاهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنِ اسْتِكْمَالِ دِينِهِ وَ إِظْهَارِ أَمْرِهِ وَ الِاحْتِجَاجَ بِحُجَّتِهِ وَ الِاسْتِضَاءَةِ بِنُورِهِ فِي مَعَادِنِ أَهْلِ صَفْوَتِهِ وَ مُصْطَفَى أَهْلِ خِيَرَتِهِ قَدْ ذَخَرَ اللَّهُ بِأَئِمَّةِ الْهُدَى مِنْ أَهْلِ بَيْتِ نَبِيِّنَا عَنْ دِينِهِ وَ أَبْلَجَ بِهِمْ عَنْ سَبِيلِ مَنَاهِجِهِ وَ فَتَحَ بِهِمْ عَنْ بَاطِنِ يَنَابِيعِ عِلْمِهِ فَمَنْ عَرَفَ مِنْ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ(ص)وَاجَبَ حَقِّ إِمَامِهِ وَجَدَ طَعْمَ حَلَاوَةِ إِيمَانِهِ وَ عَلِمَ فَضْلَ طَلَاقَةِ إِسْلَامِهِ لِأَنَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ نَصَبَ الْإِمَامَ عَلَماً لِخَلْقِهِ وَ حُجَّةً عَلَى أَهْلِ عَالَمِهِ أَلْبَسَهُ اللَّهُ تَاجَ الْوَقَارِ وَ غَشَّاهُ مِنْ نُورِ الْجَبَّارِ يَمُدُّ بِسَبَبٍ إِلَى السَّمَاءِ لَا يَنْقَطِعُ عَنْهُ مَوَارِدُهُ وَ لَا يُنَالُ مَا عِنْدَ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بجهد [بِجِهَةِ أَسْبَابِ سَبِيلِهِ وَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ أَعْمَالَ الْعِبَادِ إِلَّا بِمَعْرِفَتِهِ فَهُوَ عَالِمٌ بِمَا يَرِدُ مِنْ مُلْتَبِسَاتِ الْوَحْيِ وَ مُصِيبَاتِ السُّنَنِ وَ مُشْتَبِهَاتِ الْفِتَنِ وَ لَمْ يَكُنِ اللَّهُ لِيُضِلَّ قَوْماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتَّى يُبَيِّنَ لَهُمْ ما يَتَّقُونَ وَ تَكُونُ الْحُجَّةُ مِنَ اللَّهِ عَلَى الْعِبَادِ بَالِغَةً. بصائر الدرجات في فضائل آل محمد(1404 ق) ج1 ص 413
|
- جزئیات
- یکی از آثار سقیفه ملعونه كِتَابٌ أَنْزَلْنَاهُ إِلَيْكَ لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَات إِلَى النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَى صِرَاطِ الْعَزِيزِ الْحَمِيدِ(ابراهیم 1) هیچ فکر کردید چرا نور یکی است و ظلمات جمع است؟آنهم جمع محلی به (ال) از همه ی ظلمات همه را وارد کنید در یک کلمه ؛ و آن نور است. سرش این است ظلمت تعدد دارد اما نور واحد است - اللَّهُ نُورُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ مَثَلُ نُورِهِ كَمِشْكَاةٍ...(نور 35) این است که قرآن نه فهمیده شد نه به حقیقتش رسیده شد و تمام منشاء سقیفه ی بنی ساعده شد باب این کتاب بسته شد(امیرالمؤمنین علی علیه السلام). این بی سوادهایی که انقدر سنگ فلان و فلان را به سینه میزنند اینها انقدر درک ندارند که بفهمند جنایت چقدر بوده است و چه خیانتی شده است. این کلمه ای است که اتفق الکل علیه ؛مردی که انقدر بی سواد بود که خبر نداشت که زن دیوانه تکلیف ندارد ,همچنینی بی سوادی آمد مبدأ شد برای اینکه کسی(ابوبکر) به مسند پیامبری بنشیند که مخرج از ظلمات است به نور ؛ آنوقت آن کسی که بر آن مسند نشست آنقدر بی سواد است که شمس الدین ذهبی که اعلم منقدّین رجال عامه است ؛تصریح میکند که ابی بکر بن ابی قحافه مسئله ی ارث جده را بلد نبود ,همچنین کسی(عمر) که از رمی مجنونه (زن مجنون را میخواست سنگسار کند)خبر نداشت ,ابوبکر را جای پیامبری نشاند که خداوند در باره ی او میفرماید : لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَات إِلَى النُّورِ - و بعد باب نور را بستند و منشاء این دو نفر(ابوبکر و عمر)بودن.
|
- جزئیات
- در شرح نهج البلاغه جلد 2 ص 20 (در ذکر این داستان) چنین مذکور است: عمر گفت: ای ابن عباس سوگند بخدا همانا، این رفیق تو (یعنی علی علیه السلام) اولی (سزاوارترین) مردم است بامر (خلافت) بعد از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم جز اینکه ما درباره او (تصدی او بامر خلافت) از دو چیز ترسیدیم، .. تا آنجا که ابن عباس گوید: گفتم یا امیر المؤمنین، آن دو چیز کدام است؟ گفت: ترس و اندیشه ما از جوانی او، و علاقه و محبت او نسبت به اولاد عبد المطلب بود. و در جلد 2 ص 115 (همان کتاب) چنین مذکور است: بی میلی ما نسبت به او بجهت جوانی او و محبّت او نسبت به اولاد عبد المطلب بود. الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 1، ص: 676
|
- جزئیات
- أخبرنا أبو القاسم هبة الله بن أحمد بن عمر أنا أبو إسحاق إبراهيم بن عمر الرملي أنا أبو عمر بن حيوية نا أبو القاسم علي بن موسى الأنباري الكاتب نا أبو زيد عمر بن شبة بن عبيدة حدثني عمر بن الحسن الراسبي حدثني ديلم بن غزوان عن وهب بن أبي ذبي الهنائي عن أبي حرب بن أبي الأسود الديلي عن ابن عباس قال بينا أنا مع عمر بن الخطاب في بعض طرق المدينة يده في يدي إذ قال لي يا ابن عباس ما أحسب صاحبك إلا مظلوما فقلت فرد إليه ظلامته يا أمير المؤمنين قال فانتزع يده من يدي و نفر مني يهمهم ثم وقف حتى لحقته فقال لي يا ابن عباس ما أحسب القوم إلا استصغروا صاحبك قال قلت والله ما استصغره رسول الله (صلى الله عليه وسلم) حين أرسله وأمره أن يأخذ براءة من أبي بكر فيقرأها على الناس فسكت تاريخ دمشق : ابن عساكر ج: 42 ص : 349
|
- جزئیات
- با صدای حسین حیدری
|
- جزئیات
- شب دراز هِجر را نموده نَک، سپیده دم دمیده در غدیر خم، سرو و چمن قدم قدم گیسوی حوری از نسیم او گرفته پیچ و خم شبنم شوق کوی او نشانده دیده را به نم قمری زار را بگو نوحه مکن که رفت غم دلشدگان یار را رسیده گاهِ وَجد و شور سروش غیب میزند به عرش، نغمۀ سرور به شام تار عاشقان، دمیده نور کوه طور دلا بِهِل ز سینه غم، ز تن توانی و فتور که میزند به عرش حق، علی مرتضی عَلَم باد بهار میوزد به موی حور در جنان غنچه شکفته در زمین، طی شده موسم خزان نغمه عشق او شنو ز عندلیب بوستان مگوی راز حُسن یارِ من به مُلک مصریان که کَس نمیخَرَد دگر، یوسف مصر یک دِرَم به روی دست مصطفی، جلال کبریا ببین به طور فخر انبیاء، تجلّی خدا ببین به بازوی یَدُ اللَّهی، شعار لا فتیٰ ببین جمال بیحجاب حقّ فتاده بر مَلا ببین نسخۀ خطّ و خال او، به لوح دل بزن رقم خدای را نمیشود به غیر مصطفی سفیر نمیسزد رسول را به غیر مرتضی وزیر به کائنات و انس و جنّ، نمیشود کسی امیر مگر شهی که تکیه زد به مسند خم غدیر جز این نبوده از ازل، کِلک قضای را رقم قلم نوشته در ازل به ساق عرش اینچنین خداست واحد و بُوَد رسول، احمد امین بر اولیا بُوَد ولیّ، علی امیرِ مؤمنین ز خوف حشر رستهام که دین من بود همین حریم عشق مرتضی، خدای را بود حرم غدیر راه و رهنما به خستگان راهجوی نشین کنار خُمّ او، حدیث عشق او بگوی خدای را ندیده کَس، برو رخ علی بجوی ز بعد ذات مصطفی، به غیر راه او مپوی به غیر او بگوی: لا، به او بگو: نَعَم نعم ز موج فتنه زمان، علی است کشتی نجات ز نار قهر کبریا، ولای او مرا برات خوشا اگر سرم بود به دامنش دم مَمات به خضر راه او بگوی: مجوی چشمه حیات حیات جاودان بود، نوش لب شه قِدَم
|
- جزئیات
- حال و هوای شهر صدای یا علی پیچیده تو فضای شهر اسم علی شده زینت کوچه های شهر حال و هوای شهر داره بارون میاد تو این هوای عاشقی دلم نجف می خواد خدا به زائر علی بهشتو وعده داد داره بارون میاد پاشو بریم نجف جلو ایون طلا همه فرشته ها به صف علی علی میگن با شور و شوق و با شعف پاشو بریم نجف هر کی دلش تو نجفه عیدی می گیره چون جشنه غدیره ،چون جشن غدیره ، غدیره غدیر یعنی که لبیک به پیغمبر غدیر یعنی که از دل دارم باور که نیست راه نجاتی به جز حیدر علی باطن قرآن ، علی میزان علی حق مع الحق ، علی برهان علی نفس پیمبر ، علی ایمان هر راهی به جز علی ، بیراهه است بدون شک من والاه علی نجاه ، من عادا علی هلک
|
- جزئیات
- ابو هریره از بس به پیامبر نسبت دروغ داده بود اعتماد خود را در میان مردم و صحابه از دست داده بود .حتی عایشه با اقوال و احادیث او مخالفت میکرد. او راوایاتی در صحیح بخاری و مسلم دارد که به پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله و سلم دروغ بسته مع ذلک اهل سنت دین خود را از او میگیرند . نمونه ای در صحیح مسلم ح (2098) ملاحظه میکنید که در مورد پاره شدن بند صندل روایتی میگوید و قسم میخورد که از پیامبر شنیده است چون مردم حرف او را باور نمی کردند. عَنْ أَبِي رَزِينٍ، قَالَ: خَرَجَ إِلَيْنَا أَبُو هُرَيْرَةَ، فَضَرَبَ بِيَدِهِ عَلَى جَبْهَتِهِ، فَقَالَ: أَلَا إِنَّكُمْ تَحَدَّثُونَ أَنِّي أَكْذِبُ عَلَى رَسُولِ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ، لِتَهْتَدُوا وَأَضِلَّ، أَلَا وَإِنِّي أَشْهَدُ لَسَمِعْتُ رَسُولَ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: «إِذَا انْقَطَعَ شِسْعُ أَحَدِكُمْ فَلَا يَمْشِ فِي الْأُخْرَى حَتَّى يُصْلِحَهَا» اگر او عادل بوده است چرا صحابه و مردم به او میگفتند تو به پیامبر اکرم دروغ میبندی؟ در شرح صحیح بخاری ابن حجر عسقلانی (چاپ دار الطیبه ریاض ج 13 343 ) نقل میکند مخالفت قطعی عایشه را با قول ابوهریره: وَأَخْرَجَ التِّرْمِذِيُّ بِسَنَدٍ صَحِيحٍ عَنْ عَائِشَةَ أَنَّهَا كَانَتْ تَقُولُ لَأُخِيفَنَّ أَبَا هُرَيْرَةَ فَيَمْشِي فِي نَعْلٍ وَاحِدَة وَكَذَا أخرجه بن أَبِي شَيْبَةَ....
|
- جزئیات
- اقبالالاعمال، ج۱، ص۴۶۴؛ زادالمعاد، ص۲۰۴
|