|
- جزئیات
- مهدی حسن (انگلیسی: Mehdi Hasan؛ زادهٔ ۱۹۷۹ (۴۴–۴۵ سال)روزنامهنگار، مجری تلویزیونی و نویسندهٔ بریتانیایی است. وی دبیر سیاسی نسخهٔ بریتانیایی هافینگتن پست است. او به عنوان دفاع از اسلام تاکنون چند مناظره با استادان دانشگاه مخالف اسلام انجام دادهاست و با صراحت کلام و اطلاعاتی که دارد بسیاری از طرفهای مقابل مناظرات را در برنامههای زنده تلویزیونی یا آمفیتئاترهای دانشگاهها مطرح به چالش کشیدهاست. او با پیش زمینهٔ هندی بریتانیایی،مجری برنامههای مختلفی در الجزیره انگلیسی است. کتاب " کارنامه اسلام " استاد زرین کوب پر هست از این مطالب و سابقه درخشان اسلام ، خوب است جوانان ما این دست کتابها را بخوانند تا به همه نشان دهند آن زمانی که در اروپا بیماران واگیردار را می سوزاندند ، ما در اسلام بیمارستان هایی با بخش های جدا برای بیماران عادی و بیماران واگیر و حتی بیماران روانی داشتیم. قرون طلایی اسلام یعنی قرون ۳ و ۴ و ۵ قمری که از آن به دوران شکوهمند علم و اسلام یاد می شود.
|
|
|
- جزئیات
- سوالهای علمای یهود و شرمندگی خلیفه ثانی (با اندک اختلافها در نقلهای مختلف) فرائد السمطين:1/97للحمويني ـ موسسه المحمودي ـ چاپ بيروت كنزل العمال : 11/614 للمتقي الهندي ـ موسسه رساله ـ چاپ بيروت مناقب، سروی، قضایاه (علیه السلام) فی عهد الثانی. / الاحتجاج 1 : 226. / الغدير 6 : 268. کمال الدین، ص172/ بحارالانوار، ج10، ص20ـ22
|
- جزئیات
- ....عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ، عَنْ أَبِي دَاوُدَ الْأَنْصَارِيِّ، عَنِ الْحَارِثِ الْهَمْدَانِيِّ، قَالَ: دَخَلْتُ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ (عَلَيْهِ السَّلَامَ) فَقَالَ: مَا جَاءَ بِكَ قَالَ: فَقُلْتُ: حُبِّي لَكَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. فَقَالَ: يَا حَارِثُ أَ تُحِبُّنِي فَقُلْتُ: نَعَمْ وَ اللَّهِ، يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ. قَالَ: أَمَا لَوْ بَلَغَتْ نَفْسُكَ الْحُلْقُومَ رَأَيْتَنِي حَيْثُ تُحِبُّ، وَ لَوْ رَأَيْتَنِي وَ أَنَا أَذُودُ الرِّجَالَ عَنِ الْحَوْضِ ذَوْدَ غَرِيبَةِ الْإِبِلِ لَرَأَيْتَنِي حَيْثُ تُحِبُّ، وَ لَوْ رَأَيْتَنِي وَ أَنَا مَارٌّ عَلَى الصِّرَاطِ بِلِوَاءِ الْحَمْدِ بَيْنَ يَدَيْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) لَرَأَيْتَنِي حَيْثُ تُحِبُّ. ----------- الأمالي - ط دار الثقافة ، الشيخ الطوسي ج 1 ، ص 48 / بشارة المصطفى(ص) لشيعة المرتضى(ع) ج 1 ص 123/ بحار الأنوار - ط مؤسسةالوفاء ، ج 6 ص 181
|
|
- جزئیات
- الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : خَفِ اللّه َ كأنّكَ تَراهُ ، فإنْ كُنتَ لا تَراهُ فإنَّهُ يَراكَ ، فإنْ كُنتَ تَرى أنّهُ لا يَراكَ فَقد كَفَرتَ ، و إنْ كُنتَ تَعْلَمُ أنّهُ يَراكَ ثُمَّ اسْتَتَرْتَ عنِ المَخْلوقينَ بالمَعاصي و بَرَزْتَ لَهُ بِها فَقد جَعَلْتَهُ في حَدِّ أهْوَنِ النّاظِرينَ إلَيكَ . امام صادق عليه السلام : از خدا چنان بترس كه گويى او را مى بينى ؛ چه، اگر تو او را نمى بينى، او تو را مى بيند . اگر فكر كنى كه او تو را نمى بيند ، هر آينه كافر شده اى و اگر بدانى كه او تو را مى بيند و با اين حال دور از چشم مردم و در برابر ديدگان خدا گناه كنى، بي گمان او را در حدّ پست ترين بينندگان خود قرار داده اى . بحار الأنوار : 70/386/48
|
|
|
|
|
- جزئیات
- قسمتی از داستان فوق در چند کتاب و با نقلهای مختلف در زمان ابوبکر و یا عمر اتفاق افتاده است با اندک اختلافهایی در نقل ؛ کتاب سلمان، خبر جاثلیق / نفس الرحمن، ص 489 - 493 / الطبقات الكبرى - ط العلميه نویسنده : ج 2 ص 201 / العروة الوثقى - جماعة المدرسین ج 2 ص 242 / الغدیر فی الکتاب و السنه و الادب، ج 7، ص: 241 (به نقل از : المجتنى ، ص ۳۵) . / بحارالانوار، ج 30، ص 84; تفسیر قمی، ص 269. / فضائل الخمسه من الصحاح السته ؛جلد ۳ صفحه ۳۸/
|
- جزئیات
- عَنْ اَبِی ذَرٍّ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «لَیَنْتَهِیَنَّ بَنُو وَلِیعَةَ، اَوْ لاَبْعَثَنَّ اِلَیْهِمْ رَجُلا کَنَفْسِی، یُنْفِذُ فِیهِمْ اَمْرِی، فَیَقْتُلَ الْمُقَاتِلَةُ، وَیَسْبِیَ الذُّرِّیَّةَ». فَمَا رَاعَنِی اِلا وَکَفُّ عُمَرَ فِی حُجْزَتِی مِنْ خَلْفِی: مَنْ یَعْنِی؟ فَقُلْتُ: مَا اِیَّاکَ یَعْنِی، وَلا صَاحِبَکَ، قَالَ: فَمَنْ یَعْنِی؟ قَالَ: خَاصِفُ النَّعْلِ، قَالَ: وَعَلِیٌّ یَخْصِفُ نَعْلاً. از ابوذر نقل میکند که: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «باید بنو ولیعه (حاکمان سرزمین حضرموت) از این شیوه دست بردارند، در غیر این صورت مردی را به سوی آنان روانه میکنم که مانند خودم است. وی در میان آنان امر من را به اجرا درآورد، جنگ جویانشان را میکشد و فرزندانشان را به اسارت میگیرد». ابوذر میگوید: شگفت زده از سخن حضرت بودم که عمر از پشت، پهلوی من را گرفت و گفت: مقصود پیامبر کیست؟ گفتم: مقصودشان تو و رفیقت (ابابکر) نیست. گفت: پس چه کسی است؟ گفتم: کسی که کفش را وصله میزند و علی (علیهالسّلام) مشغول وصله زدن کفش بود. [1] احمد بن حنبل، همین روایت رانقل کرده است اما با روایتی که نسائی نقل کرده است، دو تفاوت اساسی دارد:1. اینکه مقصود رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ابوبکر نیست، حذف شده است؛۲. مقصود از وصله زننده نعل مشخص نشده است. [2] ؛ -------------- 1) السنن الکبری، ج۵، ص۱۲۷، ح۸۴۵۷، دار الکتب العلمیة - بیروت، الطبعة: الاولی، ۱۴۱۱ / خصائص امیرمؤمنان علی بن ابیطالب، ج۱، ص۸۹، ح۷۲، مکتبة المعلا - الکویت الطبعة:الاولی، ۱۴۰۶ ه 2) فضائل الصحابه، ج۲، ص۵۷۱، ح۹۶۶،مؤسسة الرسالة - بیروت، الطبعة:الاولی، ۱۴۰۳ه
|
- جزئیات
- وَ حَدَّثَنِي اَلشَّيْخُ أَدَامَ اَللَّهُ عِزَّهُ أَيْضاً قَالَ: قَالَ اَلْمَأْمُونُ يَوْماً لِلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَخْبِرْنِي بِأَكْبَرِ فَضِيلَةٍ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ يَدُلُّ عَلَيْهَا اَلْقُرْآنُ قَالَ فَقَالَ لَهُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَضِيلَتُهُ فِي اَلْمُبَاهَلَةِ قَالَ اَللَّهُ جَلَّ جَلاَلُهُ فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مٰا جٰاءَكَ مِنَ اَلْعِلْمِ فَقُلْ تَعٰالَوْا نَدْعُ أَبْنٰاءَنٰا وَ أَبْنٰاءَكُمْ وَ نِسٰاءَنٰا وَ نِسٰاءَكُمْ وَ أَنْفُسَنٰا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اَللّٰهِ عَلَى اَلْكٰاذِبِينَ فَدَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَيْنَ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ فَكَانَا اِبْنَيْهِ وَ دَعَا فَاطِمَةَ عَلَيْهَا السَّلاَمُ فَكَانَتْ فِي هَذَا اَلْمَوْضِعِ نِسَاءَهُ وَ دَعَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَكَانَ نَفْسَهُ بِحُكْمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ لَيْسَ أَحَدٌ مِنْ خَلْقِ اَللَّهِ سُبْحَانَهُ أَجَلَّ مِنْ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ أَفْضَلَ فَوَجَبَ أَنْ لاَ يَكُونَ أَحَدٌ أَفْضَلَ مِنْ نَفْسِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِحُكْمِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ قَالَ فَقَالَ لَهُ اَلْمَأْمُونُ أَ لَيْسَ قَدْ ذَكَرَ اَللَّهُ اَلْأَبْنَاءَ بِلَفْظِ اَلْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِبْنَيْهِ خَاصَّةً وَ ذَكَرَ اَلنِّسَاءَ بِلَفْظِ اَلْجَمْعِ وَ إِنَّمَا دَعَا رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِبْنَتَهُ وَحْدَهَا فَلِمَ لاَ جَازَ أَنْ يَذْكُرَ اَلدُّعَاءَ لِمَنْ هُوَ نَفْسُهُ وَ يَكُونَ اَلْمُرَادُ نَفْسَهُ فِي اَلْحَقِيقَةِ دُونَ غَيْرِهِ فَلاَ يَكُونُ لِأَمِيرِ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ مَا ذَكَرْتَ مِنَ اَلْفَضْلِ قَالَ فَقَالَ لَهُ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَيْسَ بِصَحِيحٍ مَا ذَكَرْتَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ وَ ذَلِكَ أَنَّ اَلدَّاعِيَ إِنَّمَا يَكُونُ دَاعِياً لِغَيْرِهِ كَمَا يَكُونُ اَلْآمِرُ آمِراً لِغَيْرِهِ وَ لاَ يَصِحُّ أَنْ يَكُونَ دَاعِياً لِنَفْسِهِ فِي اَلْحَقِيقَةِ كَمَا لاَ يَكُونُ آمِراً لَهَا فِي اَلْحَقِيقَةِ وَ إِذَا لَمْ يَدْعُ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ رَجُلاً فِي اَلْمُبَاهَلَةِ إِلاَّ أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ فَقَدْ ثَبَتَ أَنَّهُ نَفْسُهُ اَلَّتِي عَنَاهَا اَللَّهُ تَعَالَى فِي كِتَابِهِ وَ جَعَلَ حُكْمَهُ ذَلِكَ فِي تَنْزِيلِهِ قَالَ فَقَالَ اَلْمَأْمُونُ إِذَا وَرَدَ اَلْجَوَابُ سَقَطَ اَلسُّؤَالُ . الفصول المختارة من العیون و المحاسن , جلد۱ , صفحه۳۸
|
- جزئیات
- خورشید سپهر عدل و داد است جواد سر لوحه دفتر رشاد است جواد در جود و سخا کسی به پایش نرسد چون مظهر جود حق جواد است، جواد
|
- جزئیات
- جلال خالقی مطلق ادیب، زبانشناس، ایرانشناس و شاهنامهپژوه ایرانی است. عمده کارهای پژوهشیِ او، در زمینه شاهنامه و حماسهسرایی در ایران بوده است. دوستداران فرهنگ ایران، خالقی مطلق را بزرگترین شاهنامهپژوهِ همه ادوار میدانند؛ زیرا این باور به صورت عام وجود دارد که او توانسته بهترین تصحیحِ شاهنامه را ارائه کند. بر این زادم و هم بر این بگذرم *** چنان دان که خاک پی حیدرم
|
- جزئیات
- مراسم جشن ولادت امام رضا علیه السّلام ۱۴۰۳ - حسینیه ریحانه الحسین سلام الله علیها بایدم زائر تو زائر خدا بشه باید خاک ایوون تو کیمیا بشه به دل سنگ من دست بزن طلا بشه چاییِ حرم دوا و درمونه سقاخونه مِیخونهی مهمونه فرش حرمت که زیر بارونه قالیچهی حضرت سلیمونه ما خونهزاد عاشق، با تو آسمونو داشتیم ما خونهزاد نوکر، قبلا این نشونو داشتیم پر در میارم پیش تو از شادی اون حاجتی که نگفتمم دادی کاش یکی بیاد این شب میلادی ما رو برسونه صحن آزادی ابر و باد و ماه و خورشید چارتا خادم قدیمی من فقیر اِبنِ فقیرم تو کریم اِبنِ کریمی من ندارم یه لحظه طاقت فراقتو تو قیامت بگیرم از کجا سراغتو کاش بهشتم یه جا باشه مثه رواق تو تو دستای تو هرچی که میخوامه عطر حرمت درمون دردامه درهاتو کسی نبوسه ناکامه حوض صحنت اقیانوس آرامه یَدِ بیضاییِ موساست دستی که روی ضریحه نفس نقارهخونت برا ما دَمِ مسیحه تا سلام میدم انگاری که رو به روتمو داری میبینی دست خالی قنوتمه تویی تنها کسی که میشنوه سکوتمو ای که مرکز حلقهی عُشاقی ما فانی جلوهی هُوَ الباقی این چیست بهجز قصهی مشتاقی که این همه مست ، دور یک ساقی پیش گنبد تو خورشید یه چراغ بیفروغه غیر تو کدوم سلطان دورش اینقدر شلوغه اگه سلطان تویی ملازم سپاهتم من همونم که آفریدهی نگاهتم اون سه جایی که گفته بودی چشم به راهتم
|
- جزئیات
- مناظرات مرحوم سلطان الواعظین با علمای اهل تسنن در شبهای پیشاور؛ غیر از مدارک یاد شده از اهل سنت دو نمونه از نقل شیعی : ابان بن ابیعیاش از سلیم نقل میکند: به اتفاق جمعی از شیعیان در خانه عبدالله بن عبّاس بودیم که یادی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و هنگام وفات آن حضرت شد که به این جهت ابنعبّاس به گریه افتاد و گفت: رسول خدا در روز دوشنبهای که جان به جانم آفرین تسلیم کرد در حالی که اهل بیتش و سی نفر از اصحابش نزد او حاضر بودند فرمود: برایم کتف (پوست گوسفندی) بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم که بعد از آن گمراه نشده و با هم اختلاف نکنید.در این حال بود که فرعون این امّت آنها را از این کار بازداشت و گفت: رسول خدا هذیان میگوید.این جا بود که حضرت غضبناک گردید و فرمود: شما را میبینم که در حالی که من هنوز زنده هستم و در میان شمایم با من مخالفت میکنید معلوم است که بعد از من چگونه خواهید بود. این بود که آوردن کتف به فراموشی سپرده شد. سلیم گفت: ابنعبّاس به من روی کرد و گفت: ای سلیم! اگراین سخن از آن شخص صادر نشده بود آن حضرت برای ما مطلبی نوشته بود که هیچ کس گمراه نمیشد و به اختلاف نمیافتاد. شخصی از حاضران گفت: شخصی که از این اقدام رسول خدا ممانعت نمود چه کسی بود؟ ابنعبّاس گفت: راهی برای افشاء این سرّ وجود ندارد. امّا چون بعد از رفتن دیگران با ابنعبّاس خلوت نمودم و از او در باره آن شخص سئوال نمودم گفت: آن شخص عمر بود. ومن به او گفتم: راست میگوئی چون از علی (علیهالسّلام) و سلمان و اباذر و مقداد شنیدم که آنها نیز میگفتند: آن شخص عمر بود. آنگاه ابنعبّاس گفت: ای سلیم! این راز را نزد کسی باز گو نکن مگر ابنکه به او اطمینان داشته باشی، چون دلهای مردم از محبت این دو نفر (ابوبکر و عمر) سیراب گشته همان طور که قلوب بنیاسرائیل از محبت گوساله و سامری سیراب گشته. [۱][۲][۳][۴] محمد بن جریر طبری از علمای بزرگ شیعه مینویسد: آیا این رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نبود که در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود فرمود: برایم صحیفه و دواتی بیاورید تا برایتان مطلبی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید؟ و این جا بود که دوّمی گفت: رسول خدا هذیان میگوید. و سپس گفت: کتاب خدا برای ما کافی است. و او در این گفتارش به خداوند بزرگ کفر ورزید. چرا که خداوند متعال میفرماید: آنچه را که رسول برایتان آورده اخذ کرده و قبول نمائید و آنچه از آنچه که شما را نهی نموده دوری ورزید.امّا عمر به گمانش رسید که به آنچه که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده نیازی نیست چون به خوبی میدانست که آن حضرت قصد نموده تا بر خلافت علی (علیهالسّلام) تاکید ورزد لذا از این عمل ممانعت به عمل آورد و الا اگر احتمال میداد که آن حضرت قصد دارد تا برای او و دوستش (ابوبکر) مطلبی بنویسد حتماً به آوردن دوات و قلم مبادرت میورزید. [۵] ----------- ۱)کتاب سلیم بن قیس (از تابعین)، ص۳۲۵. ۲)الاحتجاج، ج۱، ص۲۲۳، ۳)بحار الانوار، ج۲۲، ص۴۹۷. ۴) بحار الانوار، ج۳۶، ص۲۷۷. ۵)المسترشد، ص۶۸۱ به بعد.
|
- جزئیات
- عنه عليه السلام : شابٌّ سَخِيٌّ مُرَهَّقٌ في الذُّنوبِ أحَبُّ إلى اللّه ِ عزّ و جلّ مِن شَيخٍ عابِدٍ بَخيلٍ .[بحار الأنوار : 73/307/34.] امام صادق عليه السلام : جوانِ بخشنده آلوده به گناهان، نزد خداوند عزّ و جلّ محبوبتر از پير مردِ عابد خسيس است . ---------- عنه عليه السلام : السَّخِيُّ الكريمُ الذي يُنفِقُ مالَهُ في حَقٍّ .[بحار الأنوار : 71/353/11 .] امام صادق عليه السلام : سخاوتمندِ كريم كسى است كه اموال خود را به حق خرج كند .
|