|
|
- جزئیات
- اللهُمَّ إِنِّي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ تَهَيَّأْتُ وَتَعَبَّأْتُ وَقُمْتُ لِلصَّلَاةِ بَيْنَ يَدَيْكَ وَنَاجَيْتُكَ، أَلْقَيْتَ عَلَيَّ نُعَاسًا إِذَا أَنَا صَلَّيْتُ، وَسَلَبْتَنِي مُنَاجَاتَكَ إِذَا أَنَا نَاجَيْتُ. مَالِي كُلَّمَا قُلْتُ قَدْ صَلُحَتْ سَرِيرَتِي، وَقَرُبَ مِنْ مَجَالِسِ التَّوَّابِينَ مَجْلِسِي عَرَضَتْ لِي بَلِيَّةٌ أَزَالَتْ قَدَمِي وَحَالَتْ بَيْنِي وَبَيْنَ خِدْمَتِكَ سَيِّدِي. لَعَلَّكَ عَنْ بَابِكَ طَرَدْتَنِي وَعَنْ خِدْمَتِكَ نَحَّيْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي مُسْتَخِفا بِحَقَّكَ فَأَقْصَيْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ رَأيْتَنِي مُعْرِضا عَنْكَ فَقَلَيْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ وَجَدْتَنِي فِي مَقامِ الكاذِبِينَ فَرَفَضْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي غَيْرَ شاكِرٍ لِنَعْمائِكَ فَحَرَمْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ فَقَدْتَنِي مِنْ مَجالِسِ العُلَماءِ فَخَذَلْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي فِي الغافِلِينَ فَمِنْ رَحْمَتِكَ آيَسْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ رَأَيْتَنِي آلِفُ مَجالِسَ البَطَّالِينَ فَبَيْنِي وَبَيْنَهُمْ خَلَّيْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ لَمْ تُحِبَّ أَنْ تَسْمَعَ دُعائِي فَباعَدْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ بِجُرْمِي وَجَرِيرَتِي كافَيْتَنِي ، أَوْ لَعَلَّكَ بِقِلَّةِ حَيائِي مِنْكَ جازَيْتَنِي؟ فَإِنْ عَفَوْتَ يا رَبِّ فَطالَما عَفَوْتَ عَنْ المُذْنِبِينَ قّبْلِي لاَنَّ كَرَمِكَ أَيْ رَبِّ يَجِلُّ عَنْ مُكافاةِ المُقَصِّرِينَ ، وَأَنا عائِذٌ بِفَضْلِكَ هارِبٌ مِنْكَ إِلَيْكَ مُتَنَجِّزٌ ما وَعَدْتَ مِنَ الصَّفْحِ عَمَّنْ أَحْسَنَ بِكَ ظَنّاً.
|
|
- جزئیات
- اللّهُمَّ إِنَّ عَفْوَكَ عَنْ ذَنْبِي، وَتَجاوُزَكَ عَنْ خَطِيئَتِي، وَصَفْحَكَ عَنْ ظُلْمِي، وَستْرَكَ عَلَى قَبِيحِ عَمَلِي، وَحِلْمَكَ عَنْ كَثِيرِ جُرْمِي عِنْدَما كانَ مِنْ خَطَأي وَعَمْدِي، أَطْمَعَنِي فِي أَنْ أَسْأَلَكَ ما لا اسْتَوْجِبُهُ مِنْكَ الَّذِي رَزَقْتَنِي مِنْ رَحْمَتِكَ، وَأَرَيْتَنِي مِنْ قَدْرَتِكَ، وَعَرَّفْتَنِي مِنْ إِجابَتِكَ، فَصِرْتُ أَدْعُوكَ آمِناً، وَأَسْأَلُكَ مُسْتَأْنِساً، لاخائِفاً وَلا وَجِلاً، مُدِلاً عَلَيْكَ فِيما قَصَدْتُ فِيهِ إِلَيْكَ، فَإنْ أَبْطاء عَنِّي عَتِبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ، وَلَعَلَّ الَّذِي أَبْطَاءَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعاقِبَةِ الاُمُورِ، فَلَمْ أَرَ مَوْلىً كَرِيماً أَصْبَرَ عَلى عبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يارَبِّ، إِنَّكَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْكَ، وَتَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ، وَتَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلا أَقْبَلُ مِنْكَ، كَأَنَ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْكَ، فَلَمْ يَمْنَعْكَ ذلِكَ مِنَ الرَّحْمَةِ لِي وَالاِحْسانِ إِلَيَّ، وَالتَّفَضُّلِ عَلَيَّ بِجُودِكَ وَكَرَمِكَ، فَأرْحَمْ عَبْدَكَ الجاهِلَ، وَجُدْ عَلَيْهِ بِفَضْلِ إِحْسانِكَ إِنَّكَ جَوادٌ كَرِيمٌ.
|
- جزئیات
- فرازهایی از صحیفه کامله سجادیه ِالهی، اَتُحْرِقُ بِالنّارِ وَجْهی، وَ کانَ لَکَ مُصَلِّیا؟ خدای من ، آیا صورتم را در آتش می سوزانی در حالی که به سویت نماز می خوانده؟ اِلهی، اَتُحْرِقُ بِالنّارِ عَیْنی، وَ کانَتْ مِنْ خَوْفِکَ باکِیَةً؟ خدای من آیا چشم هایم را در آتش می سوزانی ، آن هم چشم هایی که از ترست گریان بوده؟ اِلهی، اَتُحْرِقُ بِالنّارِ لِسانی، وَ کانَ لِلْقُرْانِ تالِیا؟ خدای من آیا زبانم را می سوزانی ، در حالی که قاری قرآن بوده؟ اِلهی، اَتُحْرِقُ بِالنّارِ قَلْبی، وَ کانَ لَکَ مُحِبّا؟ خدای من آیا قلبم را در آتش می سوزانی در حالی که سرشار از محبت تو بوده؟ اِلهی، اَتُحْرِقُ بِالنّارِ جِسْمی، وَ کانَ لَکَ خاشِعا؟ خدای من آیا بدنم را در آتش می سوزانی در حالی که خاکسار تو بوده است؟ اِلهی، اَتُحْرِقُ بِالنّارِ اَرْکانی، وَکانَتْ لَکَ رُکَّعا سُجَّدا؟ خدای من آیا دست و پاهایم را در آتش می سوزانی در حالی که بر تو رکوع و سجده کرده اند؟
|
- جزئیات
- تیر محبّت تو را منم نشانه یا علی گرفته بر زیارتت دلم بهانه یا علی بار ولایت تو را به دوش دل گذاشتم کوه معاصیم فتاد از سر شانه یا علی ای ز دو دیده ام روان خون سر شکسته ات ای ز دلم گل غمت زده جوانه یا علی تو کز عطوفت دلت شیر دهی به قاتلت دست تهی کجا مرا کنی روانه یا علی ای پدر یتیم ها، دو چشم خود ز هم گشا طفل یتیمت آمده بر در خانه یا علی شاعر:حاج غلامرضا سازگار
|
- جزئیات
- صدای اذون میاد ؛ بازم توی کوچه ها یکی میگه از تو عرش ؛ قد قتل المرتضی علی مظلومه اونی که غربتش همیشه معلومه دنیای بی علی به ظلم محکومه علی مظلومه علی مظلومه آه و واویلا مولا بره یتیم میشه این دنیا مو هاش سفیده از غصه زهرا آه و واویلا آه و واویلا اون که برا مردم غصه میخورد اشک یتیم اشکش رو در آورد واسه فقیر نون و خرما میبرد مظلوم حیدر مظلوم حیدر از این به بعد شیعه یتیم میشه دل غرق این حزن عظیم میشه حال و روز دنیا وخیم میشه مظلوم حیدر مظلوم حیدر وای مظلوم آقام حیدر... دیگر رسید لحظه فردای بی علی اینک شما و وحشت دنیای بی علی
|
|
|
- جزئیات
- اومدم تنهای تنها، من همون تنهاترینم اومدم تو این غریبی، زیر سایه تون بشینم اومده دوباره اون که بی قرار و سربه زیرِ همه ی حاجتش اینه پای پرچمت بمیره اومدم با آه و گریه، این قشنگ ترین سلامِ همه ی دار و ندارم، اشک روی گونه هامِ از خودم گلایه دارم، من و از خودم جدا کن روم سیاهِ، یابن الزهراء تو برای من دعا کن یابن الزهراء، یابن الزهراء نکنه تو التهاب رو سیاهی ها بمونم امشبم بگذرِ و من از رفیقام جا بمونم دل من هواتو کرده، من هوام و از تو می خوام اومدم بگم که امسال، کربلام و از تو می خوام
|
|
|
|
|
|
|
|
- جزئیات
- این سفره افطار نیست ؛ این سفره روضه است آب خوش نمیره پایین ؛ از گلوی هیچکس خونوادگی گریه می کنیم ؛ دَمِ اذون مغرب تشنه بودی گرسنه بودی ؛ چه سفره ای چه افطاری پره غمه اذون مغرب ؛ آه از این اذون مغرب دَمِ اذون برا غارت ریختن دم خیمه دَمِ اذون دیدی پر از نامرحمه خیمه دَمِ اذون آسمونم تیره شد و تار شد دَمِ اذون خونوادش راهی بازار شد آه از این اذون مغرب این سفره افطار نیست ؛ سفره ی رقیه است رزق و روزیمون همیشه ؛ دست این سه ساله است خونوادگی گریه می کنیم ؛ خونه میشه خرابه تشنه بود و گرسنه بود و ؛ چه سفره ای چه افطاری غذا که نیست دیگه عذابه ؛ آه از اون شب خرابه یهو پرید سرو که دید ؛ بچه به هق هق افتاد تو بغلش سرو گرفت ؛ رقیه دیگه جون داد آه از اون شب خرابه
|
- جزئیات
- مادر نور، مادر ایمان مادر عشق، مادر عرفان مادر حُسن، مادر جانان عشق طاها، خدیجةَ الکُبری خاک بوس قدوم تو خورشید از دلت عشق ناب می جوشید دین اسلام و پرچم توحید با تو برپا خدیجةَ الکُبری عشق طاها، خدیجةَ الکُبری اُمِ الزَّهرا، خدیجةَ الکُبری شاعر: مجتبی روشن روان
|