5 «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الْمُؤمِناتِ وَ الْمُحْصَناتُ مِنَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ مِنْ قَبْلِكُمْ إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ وَ لا مُتَّخِذِى أَخْدانٍ وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالاْءِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ»
ترجمه :
5. امروز حلال شده است بر شما طيّبات از رزق و طعامِ كسانى كه بر آنها كتاب داده شده براى شما حلال است و طعام شما هم بر آنها حلال است، و زنهاى عفيفه از مؤمنين و زنهاى عفيفه از كسانى كه به آنها كتاب داده پيش از اسلام در صورتى كه اجرت آنها را به آنها بدهيد با عفت باشند و زناكار نباشند، و زن هايى كه با مردى صداقت كنند؛ يعنى يك نفر مرد يك زن را بگيرد كه با او زنا كند فقط، نه آن مرد پيش زن ديگر رود و نه آن زن به ديگرى زنا دهد، مخصوص به يكديگر باشند اينها هم حلال نيستند و كسى كه كافر به ايمان باشد، پس محققاً اعمال او حبط مى شود و او در آخرت از زيان كاران است.
تفسير :
كلام در اين آيه در چند مقام واقع مى شود:
[ در طعام اهل كتاب و تزويج محصنات آنها و جمع بين آيات ثلاث ]
مقام اول: در معنى « طعام » :
مفسرين اختلاف كردند ، لكن اخبار بسيارى در كافى و تهذيب و فقيه و تفسير على بن ابراهيم و عياشى دارد كه مراد حبوبات است[1] ، كما اينكه ظاهر لفظ طعام هم بيش از اين دلالت ندارد و بر فرض اطلاق منصرف يا قدر متيقن حبوبات است و مقدمات حكمت در اخذ به اطلاق جارى نيست، سيّما ادله خارجيه در موارد مختلفه كه دلالت بر نجاست اهل كتاب دارد، فعلى هذا [= بنابراين] يك قسمت اين آيه تفسيرش روشن مى شود.
اما جمله «الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ» در آيه قبل بيان شد. و جمله «وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ حِلٌّ لَكُمْ» ؛ يعنى جايز است از آنها حبوبات را بگيريد به بيع و شراء و ساير انحاى مشروعه، و سرّ تخصيص به اهل كتاب اين است كه اگر به شرايط ذمه عمل كنند جان و مالشان محفوظ است و مالك اموال خود هستند، به خلاف مشركين كه نه جانشان محفوظ و نه مالشان ؛ «فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ حَيْثُ وَجَدْتُمُوهُمْ»[2]، «وَ قاتِلُوا الْمُشْرِكِينَ كَافَّةً كَما يُقاتِلُونَكُمْ كَافَّةً»[3].
تنبيه:
از همين اخبار به دلالت اقتضا مى توان استفاده كرد نجاست اهل كتاب را؛ زيرا اگر نجاست نداشتند وجهى براى اختصاص حلّيت طعام اهل كتاب به حبوبات نبود.
«وَ طَعامُكُمْ حِلٌّ لَهُمْ» ، بعضى مفسرين گفتند مراد اين است كه «طعام» خود را به اهل كتاب دهيد، براى شما حلال است و اين خلاف ظاهر بلكه نص آيه شريفه است، بلكه مراد اين است كه بر آنها حلال است طعام شما؛ يعنى مالك مى شوند ، مثل كفار حربى نيستند كه جان و مالشان محفوظ نباشد.
مقام دوم: در موضوع تزويج اهل كتاب :
اما عقد دايمى كه مسلّماً جايز نيست ؛ نه زن مسلم به اهل كتاب مى توان داد و نه مرد مسلم مى تواند از آنها زن بگيرد .
و اما عقد انقطاعى زن مسلمه نمى تواند منقطعه كافر باشد، و اما مرد مسلم مى تواند كافره را بگيرد على اختلاف و اما ملك يمين بر مسلم مانعى ندارد امه كافره را تصرف كند، و اما كافر اصلاً مالك عبد مسلم و امه مسلم نمى شود و اگر قبل از اسلام عبد و امه بوده و اسلام آورد واجب است مسلمين از او بخرند و او را الزام به فروش كنند، چه رسد كه بخواهد تصرف كند و آياتى كه در اين باب وارد شده يكى همين آيه شريفه [است] و ديگر در سوره ممتحنه : «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا جاءَكُمُ الْمُؤمِناتُ مُهاجِراتٍ فَامْتَحِنُوهُنَّ اللّهُ أَعْلَمُ بِإِيمانِهِنَّ فَإِنْ عَلِمْتُمُوهُنَّ مُؤمِناتٍ فَلا تَرْجِعُوهُنَّ إِلَى الْكُفّارِ لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ» . . . ، إلى قوله تعالى:«وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ...» الآية[4] آيه سوم در سوره بقره : «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتّى يُؤمِنَّ . . .»، إلى قوله تعالى: «وَ لا تُنْكِحُوا الْمُشْرِكِينَ حَتّى يُؤمِنُوا...»الآية[5]
[آمده] و مفاد اين آيات به حسب ظاهر تنافى دارد و از اين جهت در روايات از حضرتين صادِقَين عليهماالسلام دارد كه اين آيه نسخ شده به آن دو آيه سوره ممتحنه و بقره[6]، لكن قطع نظر از سند روايات دو اشكال به اين روايات متوجه مى شود، يكى اخبارى كه در اول سوره ذكر شد كه اين سوره هيچ آيات او نسخ نشده، و ديگر آنكه ناسخ بايد بعد از منسوخ باشد، و اخبارى كه دلالت داشت كه اين سوره قبل از رحلت پيغمبر صلى الله عليه و آله به دو ماه سه ماه بوده و سوره بقره اول سورهاى است كه در مدينه نازل شده و سوره ممتحنه هم قبل از اين سوره نازل شده، لذا ما بايد جمع بين اين آيات را بكنيم كه رفع تنافى بشود و خلاف ظاهرى هم مرتكب نشويم به حول و قوه الهى.
فنقول: آيه شريفه «وَ لا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوافِرِ» راجع به نكاح دايم است به قرينه « عصم » و مراد از كوافر جمع كافره؛ يعنى كافرات را به عقد دايمى نگيريد، و صدر آيه «لا هُنَّ حِلٌّ لَهُمْ وَ لا هُمْ يَحِلُّونَ لَهُنَّ» صريح است در اينكه مسلمه بر كافر حرام است، چه دايم و چه منقطعه و چه به ملك يمين. و اما آيه شريفه «وَ لا تَنْكِحُوا الْمُشْرِكاتِ حَتّى يُؤمِنَّ» اولاً ، در مورد مشركات است و شامل اهل ذمه نمى شود.
و ثانياً ، بر فرض شمول مخصص باشد به اين آيه و مراد همان انقطاع و ملك يمين است. بناءً على هذا هيچ گونه تنافى بين آيات نيست، و اللّه العالم بحقائق الامور.
و از شواهد قوى بر اين دعوى جمله بعد است كه مى فرمايد: «إِذا آتَيْتُمُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ» ، زيرا اطلاق اجر بر متعه مى شود، چنانچه در خبر است كه مى فرمايد: « هُنَّ مُستأجَرات »[7] .
و بر مهر در عقد دايم خلاف ظاهر است و به بيان واضح اينكه مهر عوض بُضْع[8] است در واقع معاوضه مى شود، مرد مالك بضع مى شود و زن مالك مهر و اين در دايم است؛ ولى در متعه مجرد انتفاع است و مالى كه به زن مى دهند عوض انتفاع است، مثل مال الاجاره كه عوض انتفاع از عين مستأجره است.
و نيز از قراين جمله بعد «مُحْصِنِينَ غَيْرَ مُسافِحِينَ» است ؛ يعنى به طريق زنا با زن هاى اهل كتاب نباشد بلكه به طريق مشروع. و در موضوع زناى زانيه ، تمليك بضع نمى كنند ، بلكه عوض انتفاع ، به بضع مىگيرد ، پس به طريق مشروع هم ، عوض انتفاع است نه تمليك. و جمله بعد «وَ لا مُتَّخِذِى أَخْدانٍ» كه « اتخاذ خدن » هم از روى رفاقت و صداقت و دوستى است و اين هم قسم از زناست و وجهى هم كه مى گيرد از اين باب است.
مقام سوم: جمله «وَ مَنْ يَكْفُرْ بِالاْءِيمانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ وَ هُوَ فِى الاْخِرَةِ مِنَ الْخاسِرِينَ».
اشكال:
كافر اصلاً عملى ندارد كه حبط شود و سرمايه ندارد كه خسران يابد ؛ زيرا شرطِ صحتِ كليه اعمال ايمان است.
جواب:
اين خطاب متوجه به مؤمنين است كه اگر مخالفت اين دستورات را كرديد و به اينها كافر شديد ، اعمال سابقه در زمان ايمانتان حبط مى شود و سرمايه ايمان شما از دست مى رود، و اشكال به اينكه عملى كه واقع شد صحيحاً چگونه حبط مى شود، گذشت كه همان نحوى كه ايمان شرط صحت اعمال است موافات كه بقاى ايمان تا آخر عمر باشد هم شرط است كه اگر تبديل به كفر شد كشف مى شود كه از اول صحيح نبوده.
--------------------------------------------------------
[1] . كافى : ج6، ص263، ح1و2؛ تهذيب الاحكام: ج9، ص64، ح270؛ من لا يحضره الفقيه: ج3، ص226، ح4218؛ تفسير قمى : ج1 ، ص171 و تفسير عياشى: ج1، ص324، ح36.
[2] . پس بكشيد مشركين را هر كجا كه دست آورديد. سوره توبه: آيه 5.
[3] . و بكشيد مشركين را بالتمام چنانچه آنها شما را مى كشند. همان: آيه 36.
[4] . اى كسانى كه ايمان آورده ايد! زمانى كه آمدند زن هاى مؤمنه هجرت نمودند [از مكه معظّمه به مدينه طيّبه] ، پس امتحان كنيد آنها را كه حقيقةً ايمان آورده اند و خدا داناتر است به ايمان آنها، پس اگر دانستيد كه آنها حقيقةً ايمان آورده اند، پس ديگر آنها را رجوع ندهيد و برنگردانيد به سوى كفار ، نه اينها بر كفار حلال هستند و نه كفار بر اينها حلالند . . . و نگذاريد آنها را نزد كفار و در حباله آنها. سوره ممتحنه: آيه 10 .
[5] . و زنان مشركه را نكاح نكنيد تا اينكه ايمان بياورند . . . و نكاح نكنيد مردان مشرك را تا اينكه ايمان بياورند . سوره بقره: آيه 221.
[6] . كافى : ج5 ، ص358 ، ح7و8 .
[7] . زنان اجاره شده هستند. كافى : ج5 ، ص452 ، ح7 و استبصار : ج3 ، ص147 ، ح4 .
[8] . جماع ، هم خوابگى.
آیه ٥ « الْيَوْمَ أُحِلَّ لَكُمُ الطَّيِّباتُ وَ طَعامُ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ ... »
- بازدید: 2309