وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فِى هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ
ترجمه :
27. و هرآينه ما زديم در قرآن از براى ناس از كل مثل، باشد كه آنها متذكر شوند[1] .
تفسير :
]ضرب المثلهاى قرآن جهت پندگيرى مردم است[
مَثَل، تشبيه شىء مبهم است به شىء مبيّن واضح و به معناى صفت است و امثال در قرآن يكى قصص انبياى سلف است و امم سابقه كه خداوند بيان مىفرمايد كه حال اين امت هم شبيه به امم سابقه است، آنها به واسطه كفر و شرك و تكذيب انبيا به چه عقوباتى گرفتار شدند. اينها هم مثل آنها و مومنين به انبياى سلف مورد چه الطافى شدند، مومنين اين امت هم مورد آن مراحم مىشوند و يكى بيان صفات بهشت و درجات و مقامات و انهار و فواكه ]كه[ آن را به اين درجات و نعم دنيوى ]تشبيه كرده است[ زيرا بيشتر از اين براى درك بشر نيست و الّا :
«فِيها ما لا عَينٌ رَأَتْ وَ لا اُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لا خَطَرَ عَلى قَلْبِ بَشَرٍ»[2] .
و صفات جهنم به غل و زنجير و حميم و غسّاق[3] و آتش مثال مىزند (وَللهِِ الْمَثَلُ الاَْعْلى)[4] يعنى الصفات العليا آن هم از درك بشر خارج است ]كه[ به علم و قدرت و حيات و امثال اين صفات بيان مىفرمايد و الّا «كمالُ تَوحيدِهِ نَفْي الصِفاتِ عَنْهُ»[5] غير از ذات واجب الوجود ]كه[ لا نهاية لوجوده بل عين الوجود ]است[ تمام اينها صدق مَثَل مىكند، لذا مىفرمايد: (وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ فِى هذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ) و تمام اينها براى بيدارى از خواب غفلت و به فكر آخرت و تحصيل معرفت و قيام به عبادت و ترك معصيت بندگان است. (لَعَلَّهُمْ يَتَذَكَّرُونَ) «لعل» براى ترديد نيست، بلكه به معنى بايد است، يعنى بايد متذكر شوند ولى اكثر نمىشوند.
* * *
[1] . ترجمه ديگر: و در اين قرآن از هرگونه مَثَلى براى مردم آورديم، باشد كه آنان پند گيرند.
[2] . در بهشت نعمتهايى هست كه نه چشمى ديده و نه گوشى شنيده و نه به قلب بشرى خطوركرده است. ر.ك: امالى صدوق: ص368، ضمن ح15؛ وسائل الشيعة: ج6، ص140، ضمنح2 و بحارالأنوار: ج8، ص186، ضمن ح151(با اندكى تفاوت).
[3] . ر. ك: همين تفسير: ج13، ص496، پاورقى (1).
[4] . بهترين وصف از آنِ خداست. سوره نحل: آيه 60.
[5] . حد اعلاى توحيد خداوند، نفى صفات از ذات اقدسش است. ر.ك: كافى: ج1، ص140،ح6 و نهج البلاغة: ضمن خطبه اوّل.
آیه 27 «وَ لَقَدْ ضَرَبْنا لِلنّاسِ..»
- بازدید: 984