پیش از این در حوادث سال دوم گفته شد که رسول خدا(ص)در ماه جمادى الاولبا گروهى از مهاجرین از مدینه تا جایى به نام عشیره رفت ولى با کاروان قریش برخورد نکرده و پس از چند روز که در آنجا ماندند به مدینه بازگشت و در آن وقت کاروان به سوى شام مىرفت،در هنگام مراجعت کاروان نیز پیغمبر اسلام دو نفر از مهاجرین به نام سعید بن زید و طلحه را براى کسب اطلاع از آنها فرستاد و به دنبال آن نیز خود آن حضرت آماده حرکت شد.
کاروان مزبور به سرکردگى ابو سفیان و همراهى سى یا چهل نفر از قرشیان که از آن جمله عمرو بن عاص و مخرمة بن نوفل بود از شام باز مىگشت و خود ابو سفیان نیز از ترس آنکه مبادا مورد حمله مسلمانان قرار گیرد پیوسته از مسافرینى که به او بر مىخوردند وضع راه را پرسش مىکرد تا آنکه شنید محمد(ص)به منظور حمله به کاروان از مدینه خارج شده.
ابو سفیان بىدرنگ ضمضم بن عمرو غفارى را مأمور ساخت تا بسرعت خود را به مکه برساند و به قریش اطلاع دهد که کاروان و اموالشان در خطر حمله محمد و یارانش قرار گرفته و براى محافظت کاروان از مکه کوچ کنند.
ضمضم بسرعت خود را به مکه رسانید و در حالى که بینى شتر خود را بریده بود و پالانش را وارونه کرده و جامه خود را دریده بود وارد شهر شد و فریاد مىزد:
اى گروه قریش اموال خود را دریابید!کاروان در خطر حمله محمد و یارانش قرار گرفته!فورا حرکت کنید که اگر دیر بجنبید همه را خواهند برد!
ابو جهل که این خبر را شنید بىتابانه این طرف و آن طرف مىرفت و مردم را براى حرکت به سوى کاروان تحریک مىنمود و اگر تحریکات او هم نبود همان خبر ضمضم بن عمرو براى جنبش مردم مکه کافى بود زیرا کمتر کسى بود که در میان کاروان قریش مالى نداشته باشد.
و بدین ترتیب بزرگان قریش مانند امیة بن خلف،ابو جهل،عتبه،شیبه و دیگران و از بنى هاشم نیز عباس بن عبد المطلب و به گفته برخى طالب بن ابى طالب و جمع دیگرى با ساز و برگ جنگ از مکه خارج شدند و هنگامى که در خارج شهر،سان دیدند سپاهى عظیم و مسلح که حدود هزار نفر مىشدند حرکت کرده بود،و همراه خود هفتصد شترو دویست و یا چهارصد اسب داشتند و همگى زره و اسلحه بر تن داشتند.
جنگ بدر
- بازدید: 768