168- احتجاجات علی (ع)

(زمان خواندن: 7 - 14 دقیقه)

 امام صادق (ع) از پدرش از جد بزرگوارش نقل کرد که آن حضرت فرمود: وقتی که خلافت ابوبکر مستقر شد و مردم با او بیعت کردند و علی (ع) را واگذاشتند، همیشه ابوبکر با چهره ای گشاده با علی (ع) برخورد می کرد؛ ولی از علی (ع) ترش رویی و گرفتگی می دید. تحمل این موضوع برای ابوبکر دشوار بود و می خواست با علی (ع) برخوردی نماید و از دل آن حضرت کینه و اندوه را بیرون آورد و به خاطر تجمع مردم در بیعت با او و این که امر خلافت را به گردن او نهاده اند، عذر خواهی نماید و (و بیان کند که) خودش (ابوبکر) به این مسأله بی میل و رغبت است.
لذا، زمانی که کسی متوجه نبود، خدمت امیرالمؤمنین (ع) رفت و از آن حضرت تقاضای مجلس خلوتی کرد و عرضه داشت: ای اباالحسن به خدا سوگند با این موضوع (مسأله غصب خلافت) موافق نبودم و در آن چه که واقع شدم، میل و رغبتی نداشتم. بر آن حریص نبودم و بر خودم، در آن چه امت بدان نیازمند است، اعتماد و اطمینان ندارم نیز از لحاظ مال و عشیره، توانایی و قدرتی ندارم و نمی خواهم خلافت را برای خودم از چنگ دیگران بربایم. پس چرا در درونت نسبت به من عداوتی داری که سزاوار آن نیستم و چرا در امری که به سوی آن رفته ام، اظهار کراهت می کنی و به چشم دشمنی به من می نگری؟
علی (ع) به او فرمود: چه چیز تو را به آن (غصب خلافت) واداشت، وقتی که رغبتی به آن نداشتی و حریص بر آن نبودی (مضافاً بر این که) به خودت نیز در قیام به آن و به آن چه که مردم در امر خلافت به تو نیازمندند اعتماد و اطمینان نداشتی؟
ابوبکر گفت: حدیثی از رسول خدا (ص) شنیدم که :همانا خداوند امت مرا بر گمراهی جمع نمی فرماید لذا وقتی اجتماع آنها را دیدم، حدیث پیامبر را اطاعت کردم و تجمع آنها را بر خلاف هدایت محال پنداشتم و به خواست آنها گردن نهادم و اگر می دانستم احدی از این امر تخلف می کند، از (قبول آن) امتناع می کردم.
علی (ع) فرمود: اما آن چه درباره حدیث پیامبر بیان داشتی: همانا خداوند امت مرا بر گمراهی جمع نمی فرماید، آیا من از امت پیامبر هستم یا نیستم؟ ابوبکر گفت: آری.
حضرت فرمود: همچنین گروهی که تو را از این کار منع می کردند و عبارت بودند از: سلمان و عمار و ابوذر و مقداد و سعد بن عباده و کسانی که از انصار با او بودند (آیا از امت پیامبر هستند یا خیر؟) ابوبکر گفت: همگی از امت پیامبرند.
علی (ع) فرمود: پس چگونه به حدیث پیامبر احتجاج می کنی در حالی که امثال این گروه تو را واگذاشتند. و هیچ کس از امت (پیامبر) در مورد طعن و سرزنشی ندارد و در مصاحبت با پیامبر و خیر خواهی برای آن جناب کوتاهی و تقصیری ندارند.
ابوبکر گفت: من از تخلف آنها مطلع نشدم، مگر بعد از این که امر خلافت استحکام یافته بود. لذا ترسیدم اگر خلافت را از خود دور کنم، مردم از دین برگردند و مرتد شوند؛ در حالی که مباشرت آنها با من، در صورتی که آنها را اجابت نمایم، رنج و زحمتش بر دین کمتر و آسان تر است و باعث بقای بیشتری برای دین است تا این که بعضی از مردم با بعض دیگر در آویزند و درگیر شوند و سرانجام کافر گردند و دانستم که تو کمتر از من (طالب) بقای آنها و دوام دینشان نیستی.
علی (ع) فرمود: آری، ولی به من خبر بده از کسی که استحقاق و شایستگی امر امامت و خلافت را دارد، به چه چیزهایی دارای این شایستگی می شود؟
ابوبکر گفت: به نصیحت و خیر خواهی و وفا نمودن (به عهد) و برطرف کردن سهل انگاری و سستی و بخشش و عطا و نیکویی سیره و روش و اظهار عدالت و علم و آگاهی به کتاب خدا و سنت پیامبر و قضاوت بین افراد با زهد در دنیا و بی رغبتی به آن و گرفتن حق مظلوم از ظالم، (خواه ظالم با او) خویشاوندی داشته باشد یا ناآشنا و غریب باشد. سپس ابوبکر ساکت شد.
علی (ع) فرمود: ای ابوبکر، تو را به خدا سوگند می دهم آیا خودت را متصف به این خصلت ها می یابی یا مرا؟ عرض کرد: البته شما را ای اباالحسن.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من پیش از همه مردان مسلمان، دعوت رسول خدا (ص) را اجابت کردم یا تو؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من برای حجاج (در ایام حج) و برای تمامی امت، آیات سوره برائت را قرائت کردم یا تو؟ عرض کرد: البته شما.
علی (ع) فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من با ایثار جان خودم رسول خدا (ص) را هنگامی که (از شر مشرکان مکه) به غار پناه برد محافظت نمودم یا تو؟ عرضه داشت: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا در آیه ای که صدقه انگشتری را (در حال نماز) بیان می کند، ولایت از جانب خداوند با ولایت رسول خدا (ص) برای من است یا برای تو؟ عرض کرد: البته برای شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا به دلیل حدیث پیامبر در روز غدیر، من مولای تو و تمام مسلمین هستم یا تو؟ عرضه داشت: البته شما.
علی (ع) فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من وزیر رسول خدا (ص) هستم و مثل من نسبت به پیامبر، مثل هارون به موسی است یا تو؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا پیامبر، با من و با همسر من (حضرت فاطمه زهرا (س)) و فرزندانم (امام حسن و امام حسین (ع)) در مباهله با مشرکین نصرانی حاضر شد یا با تو و زن بچه ات؟ عرض کردم: البته با شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا آیه تطهیر از ناپاکی به من و همسر و فرزندانم تعلق دارد، یا به تو و زن و بچه ات؟ عرضه داشت: البته به شما و اهل بیت شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من و فرزندانم مشمول دعای رسول خدا (ص) در حدیث کساء هستیم که فرمود: بار خدایا، این ها اهل بیت من هستند که (روی) به سوی تو دارند نه به جانب آتش،
یا تو؟ عرض کرد: البته شما و همسر و فرزندانتان.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا این آیه: وفای به عهد می کنند و از روزی که شر آن فراگیر است خائفند، درباره من است یا تو؟ عرض کردم: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن جوان مردی هستی که از آسمان او را ندا دادند: هیچ شمشیری نیست، مگر ذوالفقار و هیچ جوان مردی نیست، مگر علی، یا من؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که خورشید برای وقت نمازش برگشت و بعد از اتمام نماز غروب کرد، یا من؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که رسول خدا (ص) روز فتح خیبر پرچمش را به او داد و خداوند او را فاتح و پیروز گردانید، یا من؟ عرضه داشت: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که کرب و اندوه رسول خدا (ص) و مسلمین را با کشتن عمرو بن عبدود برطرف ساختی یا من؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت علی (ع) فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که رسول خدا (ص) او را از حرام زادگی از زمان حضرت آدم تا پدرت پاک و مطهر ساخت یا من؟ با این سخنی که فرمود: من و تو (رسول خدا (ص) و علی (ع) از نکاح (ازدواج مشروع) هستیم نه از سفاح (ازدواج غیر مشروع) از زمان حضرت آدم تا زمان عبدالمطلب عرضه داشت: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من آن کسی هستم که رسول خدا (ص) مرا برگزید و فاطمه زهرا (س) دخترش را به عقد ازدواجم درآورد و فرمود: خداوند (حضرت زهرا (س)) را به عقد ازدواجت درآورد یا تو؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من پدر حسن و حسین (ع) دو ریحانه رسول خدا (ص) هستم که درباره آنها فرمود: این دو، آقایان جوانان اهل بهشتند و پدرشان از آنها بهتر است، یا تو؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا برادر تو، به دو بال در بهشت مزین شده که با آنها به همراه ملایکه پرواز می کند، یا برادر من؟ عرض کرد: برادر شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من ضامن دین رسول خدا (ص) شدم و در ایام حج برای وفای به عهد آن جناب فریاد زدم، یا تو؟ عرضه داشت: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من آن کسی هستم که رسول خدا (ص) وقتی که می خواست مرغ بریانی را بخورد، او را فرا خواند و فرمود: خداوندا محبوب ترین بنده ات را بعد از من، به نزدم آور (تا با من از این مرغ بخورد یا تو؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند، آیا من کسی هستم که رسول خدا (ص) مرا به قتال با ناکثین (طلحه و زبیر و عایشه) و قاسطین (معاویه و اصحابش) و مارقین (خوارج نهروان) بر اساس تأویل قرآن بشارت داد، یا تو؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من آن کسی هستم که گواه بر آخرین کلام رسول خدا (ص) بود و متولی غسل و دفن آن حضرت شد یا تو؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من آن کسی هستم که رسول خدا (ص) با این فرمایش که: علی قضاوت کننده ترین شماست امت را به علم قضاوتش دلالت فرمود، یا تو؟ عرضه داشت: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا من آن کسی هستم که رسول خدا (ص) در ایام حیاتش به اصحابش فرمود: به او به امارت بر مؤمنین سلام کنید، یا تو؟ عرض کرد: البته شما
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که با رسول خدا (ص) قرابت بیشتری داری یا من؟ عرضه داشت: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که خداوند دیناری در موقع نیاز به تو بخشید و جبرییل با تو معامله کرد و پیامبر (ص) را میهمان کردی و فرزندانش را طعام دادی، یا من؟ ابوبکر گریه کرد و عرضه داشت: البته شما.
علی (ع) فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که رسول خدا (ص) او را برای انداختن و شکستن بتی که بر روی کعبه بود، بر دوش خود بالا برد، که اگر می خواست به افق آسمان برسد هر آینه می رسید، یا من؟ عرض کرد: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که رسول خدا (ص) دستور داد که در خانه او به مسجدالنبی باز باشد، هنگامی که به بستن تمام در خانه های صحابه و اهل بیتش فرمان داد و حلال شمرد در مسجدش برای او آن چه برای خودش حلال بود، یا من؟ عرضه داشت: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که پیش از نجوای با رسول خدا (ص) صدقه داد و رسول خدا (ص) با او نجوا کرد، هنگامی که خداوند عزّوجلّ امت را مورد عتاب قرار داد و فرمود: آیا برای شما دشوار بود که پیش از نجوای با رسول خدا (ص) صدقه بپردازد، یا من؟ عرضه داشت: البته شما.
حضرت فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا تو آن کسی هستی که رسول خدا (ص) درباره او به فاطمه زهرا (ص) فرمود: تو را به ازدواج کسی در آورم که از میان مردم نخستین کسی بود که (به من) ایمان آورد و اسلام او بر همه رجحان و برتری دارد، یا من؟ عرض کرد: البته شما.
سپس امیرالمؤمنین (ع) مناقبی را که خداوند به آن جناب از میان مردم اختصاص داده بود، یک یه یک فرمود: و ابوبکر در جواب همه آنها عرض می کرد، البته شما (صاحب این فضایل و مناقب هستید) و علی (ع) فرمود: پس به این ویژگی ها و نظایر آنها، امارت (من) بر امت محمد (سلی الله علیه و آله و سلم) سزاوار می شود.
سپس علی علیه السلام خطاب به ابوبکر فرمود: چه چیزی تو را به خدا و رسول و دین او جسور ساخته، در حالی که تو از آن چه که اهل دین به آن محتاجند، تهی هستی؟ ابوبکر گریه کرد و عرضه داشت: ای اباالحسن، راست می گویی. امروز را به من مهلت بده تا در آن چه که در آنم و در آن چه که از تو شنیدم، ببینم.
علی (ع) فرمود: مهلت برای تو هست.
ابوبکر از نزد علی (ع) خارج شد و آن را با خود خلوت کرد و تا شب به کسی اجازه نداد بر او وارد شود و این در حالی بود که عمر به خاطر این که شنیده بود ابوبکر با علی (ع) خلوت کرده، در میان مردم تردد می کرد.
ابوبکر در آن شب به خواب رفت و در عالم رؤیا، رسول خدا (ص) را در جایگاه مخصوصش مشاهده کرد.
ابوبکر به جانب رسول خدا (ص) برخاست تا بر آن حضرت سلام نماید؛ ولی رسول خدا (ص) رویش را برگرداند.
ابوبکر گفت: ای رسول خدا (ص)، آیا فرمانی صادر فرموده ای و من آن را انجام نداده ام؟
رسول خدا (ص) فرمود: جواب سلام تو را چگونه بدهم، در حالی که دشمنی ورزیدی با کسی که خدا و رسولش او را دوست دارند؟ حق را به اهلش بازگردان.
ابوبکر گفت: عرض کردم. چه کسی اهل آن است؟ فرمود: کسی که دیروز تو را درباره آن مورد عتاب قرار داد و او علی (ع) است.
ابوبکر گفت: همانا به فرمان شما حق را به او باز می گردانم.
پس شب را به صبح آورد و (صبح) در حالی که می گریست، به علی (ع) عرض کرد: دستت را بگشا. پس با او بیعت نمود و امر (امارت بر امت) را به آن حضرت تسلیم نمود و عرضه داشت: به سوی مسجد رسول خدا (ص) می روم و آن چه را دیشب در خواب دیده ام، و آن چه را که (دیروز و امروز) مابین من و تو گذشت برای مردم باز خواهم گفت و جانم را از زیر بار این امر (امامت بر مردم) آزاد خواهم کرد و بر شما به امارت (بر مؤمنین) سلام می نمایم.
علی (ع) فرمود: خوب است. ابوبکر در حالی که رنگش تغییر کرده بود از نزد علی (ع) بیرون رفت و عمر در حالی که دنبال او می گشت، با او برخورد کرد و گفت: ای خلیفه رسول اللّه، حالت چطور است و ابوبکر آن چه را بر او گذشته بود و هر چه در خواب دیده بود و آن چه را ما بین او و علی (ع) واقع شد، برای عمر باز گفت.
عمر به او گفت: ای خلیفه رسول خدا (ص)، تو را به خدا سوگند می دهم که به سحر بنی هاشم فریب نخوری که این اولین سحری نیست که از آنها صادر شده، و پیوسته با او بود تا این که او را از رأی و اراده اش بازگرداند و او را بدانچه در آن بود (غصب مقام خلافت) ترغیب کرد و به ثبات و پایداری بر آن فرمانش داد.
علی (ع) برای وعده و قرار به مسجد آمد و کسی را در آن جا ندید و احساس شرّ از ناحیه آنها کرد. پس نزد قبر پیامبر (ص) نشست و (در آن حال) عمر بر آن حضرت گذشت و گفت: ای علی، (امر) به غیر آن چه قصد نمودی واقع شد، و علی (ع) متوجه موضوع گردید و بلند شد و به خانه بازگشت.(208)

208) علی (ع) و المناقب، ص 254 - 243

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page