برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
کتاب گرانسنگ منتخب التواريخ، تألیف محمد
17 سال است که با قرآن و اهل بیت علیهم السلام آشنا شده است , در خانواده ی بودایی شینتویی متولد شدم و بودایی بودم؛
به این خاطر از بودایی بودن روی گردان شدم چون میدانستم خالقی وجود دارد ولی نمیدانستم هدف از خلقت چیست؟بعد از 9 سالگی چند سوال مهم داشتم ,اینکه برای چه در دنیا هستم و هدف زندگی انسان چیست؟و...
جواب سوالاتم را در ادیانی که آشنایی داشتم پیدا نکردم ؛ بعد از حادثه ی 11 سپتامبر که در مورد اسلام سیاه نمایی میکردند از روی کنجکاوی شروع به مطالعه درباره ی اسلام کردم؛و در قرآن جواب سوالم را پیدا کردم :وَمَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنْسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ(56 ذاریات)
اطرافم مسلمانی نبود و من تحقیقی مسلمان شدم,کارهای دشمنان اسلام و تشیع باعث شد که من درباره ی اسلام و تشیع مطالعه کنم و به کامل ترین دین برای انسان برسم؛
امام حسین علیه السلام به من کمک کردند تا من زبان پارسی را یاد بگیرم , من تنها آمدم ایران و خوشحال شدم که اینجا اکثریت مسلمان هستند سال اول که به مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام رفتم خیلی ناراحت شدم و دلم شکست چون فارسی بلد نبودم غیر از یاحسین علیه السلام چیزی متوجه نمیشدم.
به امام حسین علیه السلام عرض کردم من مسلمان و شیعه شدم و به دستور قرآن مهاجرت کردم به سرزمین اسلامی ,اما برای شما نمیتوانم خوب عزاداری کنم چون زبان بلد نیستم و مرا کمک کنید؛ بعد از آن همت کردم و آنحضرت هم مرا کمک کردند تا این مقدار زبان فارسی را یاد گرفته ام .
در ژاپن مسلمانان را جوری نشان میدادند که عقب افتاده هستند , اما من با آیه هایی آشنا شدم که در باره ی علوم صحبت میکند و علوم معاصر هم به همه ی آنها پی نبرده است؛
وقتی با مخالفت خانواده روبرو شدم احساس کردم یتیم و تنها هستم و گفتم از این به بعد پدر معنوی من پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم هستند و نام دختر ایشان را برای خودم انتخاب کردم ,وقتی برای اولین بار حضرت معصومه سلام الله علیها را زیارت کردم احساس کردم مادر معنوی خود را پیدا کرده ام؛
یکسال قبل از مهاجرتم به ایران سفر کرده بودم ؛فکر کردم هدیه ای به امام رضا علیه السلام بدهم ,من حجاب داشتم اما چادر نه ,باخودم گفتم به عنوان هدیه به امام رضا علیه السلام,چادری بخرم و از این به بعد حجابم را کامل کنم ,من فکر میکردم به امام رضا علیه السلام هدیه دادم اما ایشان لباس حضرت زهرا سلام الله علیها را به من هدیه دادند؛
وقتی مصیبتهای کربلا را میشنیدم احساس میکردم بدنم تیکه تیکه میشود برای بار اول که به کربلا رفتم این نگرانی را داشتم که من میتوانم تحمل کنم یا نه, وقتی به بین الحرمین رسیدم احساس سر بلندی و افتخار کردم و احساس کردم بر بلندترین قله ی عالم ایستاده ام با این مولایی که دارم.
برای دیدن تصویر در اندازه بزرگتر بر روی آن کلیک کنید
کتاب گرانسنگ منتخب التواريخ، تألیف محمد
جشن میلاد امیرالمؤمنین علی علیه السلام،سخنران : استاد بندانی نیشابوری،با نوای : کربلایی احمد
ادامه خبر...معاونت پژوهش حوزههای علمیه با همکاری واحدهای پژوهشی حوزوی برگزار می کند: نمایشگاه کتاب و
ادامه خبر...میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...
كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...
تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....
وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...
١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...
شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذیقعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...
|