مقام پنجم : در فرق بين اسلام و ايمان :

(زمان خواندن: 6 - 12 دقیقه)

در كتب عامّه و خاصّه در جهات فرق بين اسلام و ايمان اختلاف بسيار است :
بعضى ايمان را اعتقاد قلبى و اسلام را مجرّد اقرار به زبان دانسته و به آيه شريفه (قالَتِ الأَعْرابُ آمَنّا قُلْ لَمْ تُؤْمِنُوا وَ لكِنْ قُولُوا أَسْلَمْنا وَ لَمّا يَدْخُلِ الإِيمانُ فِي قُلُوبِكُمْ)([34]) تمسّك جسته اند .
و بعضى ايمان را اعتقاد راسخ و اسلام را اعتقاد غير راسخ شمرده و آيه شريفه را بر اين معنى حمل نموده و عدم دخول قلب را به عدم رسوخ تفسير نموده و قول اول را باطل دانسته اند ; زيرا مجرّد اقرار بدون اينكه ترجمان اعتقاد قلبى باشد نفاق است نه اسلام .
و بعضى ايمان را اعتقاد مقرون به عمل و اسلام را مجرّد اعتقاد دانسته اند .
و برخى اسلام را اعتقاد به اصول دين ، كه عبارت از امورى است كه جميع فرق مسلمين بر آن متّفقند و ايمان را اعتقاد به اصول دين و مذهب ، كه عبارت از اعتقادات مذهب شيعه اثنى عشرى باشد ، دانسته اند .
و بعضى اسلام را اخصّ از ايمان شمرده ، گفته اند : اسلام ، ايمان مقرون به تسليم است . و مسلم را در اين دعا بر اين معنى حمل كرده اند :
«اللهمّ اغفر للمؤمنين و المؤمنات ، و المسلمين و المسلمات» .
و در كافى از سماعة([35]) روايت مى كند كه گفت : خدمت حضرت صادق(عليه السلام)عرض كردم : مرا خبر ده از اسلام و ايمان آيا مختلفند؟ فرمود : ايمان با اسلام مشاركت دارد ; ولى اسلام با ايمان مشاركت ندارد . عرض كردم : براى من توصيف فرماييد ، فرمود : اسلام شهادت به كلمه لا اله الاّ الله و تصديق به رسول خداست كه به واسطه اين شهادت خون ها حفظ و نكاح ها و ارث ها بر آن جارى مى شود و بر اين ظاهر جماعتى از مردم هستند ; و ايمان هدايت و راه يافتن است و آن چيزى است كه از صفت اسلام در دل ثابت مى گردد و آنچه از عمل به واسطه آن ظاهر مى شود و ايمان از اسلام به درجه اى بالاتر است ; زيرا ايمان با اسلام در ظاهر مشاركت دارد ، ولى اسلام با ايمان در باطن مشاركت ندارد ، اگر چه در گفتار و صفت با هم مجتمع مى شوند([36]) .
و تحقيق در اين مقام اين است كه اسلام و ايمان بر حسب حقيقت يك امر قلبى است داراى مراتب متعدّد كه هر كجا به حسب قراين حاليه و مقاليه بايد حمل بر آن مرتبه نمود ; ولى به حسب ظاهر اگر كسى اعتراف به شهادتين و التزام به لوازم آن نمود ، تا وقتى كه كشف خلاف نشده ، مسلمانان موظفند احكام اسلام را بر چنين كسى بار كنند و در قرآن كريم مى فرمايد : (وَ لا تَقُولُوا لِمَنْ أَلْقى إِلَيْكُمُ السَّلامَ لَسْتَ مُؤْمِناً)([37]) .
(هر كس نسبت به شما القاء سلام مى كند «يعنى اعتراف به اسلام مى نمايد» مگوييد تو مؤمن نيستى) .
و اين دو لفظ مانند لفظ فقير و مسكين مى باشند كه گفته اند : «إذا اجتمعا افترقا و إذا افترقا اجتمعا» هر جا اسلام تنها ذكر شود ، مراد همان ايمان است مانند آيه شريفه (وَرَضِيتُ لَكُمُ الإِسْلامَ دِيناً)([38]) و آيه شريفه (إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللهِ الإِسْلامُ)([39]) و آيه مباركه (وَ لا تَمُوتُنَّ إِلاّ وَ أَنْتُمْ مُسْلِمُونَ)([40]) و غير ذلك از آيات ديگر . و همچنين است هر جا ايمان تنها ذكر شود ، مانند همين آيه شريفه و آيات بسيار ديگر .
تحقيق درجات فرق اسلام وايمان
ولى هر جا با هم ذكر شود بايد فرق گذارد و جهات فرق از قراين حاليه و مقاليه و مناسبات حكم و موضوع معلوم مى شود ; مثلا در آيه شريفه (قالَتِ الأَعْرابُ آمَنّا . . .)الآية ، معلوم مى شود كه مراد از اسلام ، اقرار ظاهرى ، يا اعتقاد ضعيف است و از ايمان اعتقاد ثابت و راسخ مقرون با عمل به قرينه جمله بعد از آن : (وَ إِنْ تُطِيعُوا اللهَ وَ رَسُولَهُ) و همچنين آيه بعد از آن : (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللهِ وَ رَسُولِهِ ثُمَّ لَمْ يَرْتابُوا وَ جاهَدُوا بِأَمْوالِهِمْ وَ أَنْفُسِهِمْ فِي سَبِيلِ اللهِ أُولئِكَ هُمُ الصّادِقُونَ)([41]) .
(همانا مؤمنان كسانى هستند كه به خدا و رسول او ايمان آوردند و پس از آن شك و ريبى براى ايشان پيدا نشد و به مال ها و جان هايشان در راه خدا جهاد نمودند ، اينان خود راستگويانند) .
و در مورد احكام ظاهرى دنيوى و مثوبات اخروى نسبت به هم متفاوتند ; به اين معنى كه مثوبات اخروى مخصوص به مؤمن ، يعنى مسلمان واقعى است ; ولى احكام دنيوى شامل مسلمان ظاهرى و مسلمان واقعى (مؤمن) هر دو مى شود ، چنانچه در حديث سابق گذشت و در اين مورد مؤمن اخصّ از مسلم است .
و در بعض موارد اطلاق اسلام اخصّ از ايمان است ; مانند (إِذْ قالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعالَمِينَ)([42]) كه خطاب به حضرت ابراهيم است ، بعد از آنكه بسيارى از مدارج كمال ايمان را پيموده است .
و بالجمله ، همه اين اطلاقات از قبيل بيان مصاديق است و دليل بر تعدد حقيقت نيست و اسلام و ايمان حقيقت واحدى است مقول به تشكيك و ذى مراتب ، و الله العالم .

_____________________________________

در اين مقام به حديث شريفى كه به اسناد متعدد از امير المؤمنين(عليه السلام)روايت شده اكتفا مى كنيم . در كافى به اسناد خود از حضرت باقر(عليه السلام) و به اسانيد مختلفه از اصبغ بن نباته روايت كرده كه گفت : اميرمؤمنان در خانه اش خطبه اى براى ما انشا فرمود و حال آنكه ما مجتمع بوديم و سپس امر كرد كه در نوشته اى بنويسيم و بر مردم بخوانيم ; و از غير اصبغ روايت شده كه ابن كوّاء از امير المؤمنين(عليه السلام) از صفت اسلام و ايمان و كفر و نفاق سؤال كرد ، پس حضرت فرمود :
«أمـّا بعد ، فإنّ الله تبارك وتعالى شرع الإسلام و سهّل شرائعه لمن ورده ، و أعزّ أركانه لمن حاربه ، و جعله عزّاً لمن تولاّه ، و سلماً لمن دخله ، و هدىً لمن ائتمّ به ، و زينهً لمن تجلّله ، و عذراً لمن انتحله ، و عروة لمن اعتصم به ، و حبلاً لمن استمسك به ، و برهاناً لمن تكلّم به ، و نوراً لمن استضاء به ، و عوناً لمن استغاث به ، و شاهداً لمن خاصم به ، و فَلَجاً لمن حاجّ به ، و علماً لمن وعاه ، و حديثاً لمن روى ، و حكماً لمن قضى ، و حلماً لمن جرّب ، و لباساً لمن تدثّر ، و فهماً لمن تفطّن ، و يقيناً لمن عقل ، و بصيرةً لمن عزم ، و آيةً لمن توسّم ، و عبرةً لمن اتّعظ ، و نجاةً لمن صدّق ، و تُؤدةً لمن أصلح ، و زلفىً لمن اقترب ، و ثقةً لمن توكّل ، و رجاءً لمن فوّض ، و سِبقةً لمن أحسن ، و خيراً لمن سارع ، و جنّةً لمن صبر ، و لباساً لمن اتّقى ، و ظهيراً لمن رشد ، و كهفاً لمن آمن ، و أمنةً لمن أسلم ، و رجاءً (روحاً خ ل) لمن صدق ، و غنىً لمن قنع .
فذلك الحق ، سبيله الهدى ، و مأثرته المجد ، و صفته الحسنى .
فهو أبلج المنهاج ، مشرق المنار ، ذاكي المصباح ، رفيع الغاية ، يسير المضمار ، جامع الحلبة ، سريع السبقة ، أليم النقمة ، كامل العدّة ، كريم الفرسان .
فالإيمان منهاجه ، و الصالحات مناره ، و الفقه مصابيحه ، و الدنيا مضماره ، و الموت غايته ، و القيامة حلبته ، و الجنّة سبقته ، و النار نقمته ، و التقوى عدّته ، و المحسنون فرسانه . فبالإيمان يُستدلّ على الصالحات ، و بالصالحات يعمر الفقه ، و بالفقه يرهب الموت ، و بالموت تُختم الدنيا ، و بالدنيا تجوز القيامة ، و بالقيامة تزلف الجنّة ، و الجنّة حسرة أهل النار ، و النار موعظة المتّقين ، و التقوى سنخ الايمان»([32]) .
] ترجمه روايت : [
(امّا بعد ، به درستى كه خداى تبارك و تعالى اسلام را تشريع نمود ] = دين و شريعت قرار داد [ ، و شرايع و احكام آن را براى كسى كه وارد شود آسان قرار داد ، و پايه هاى آن را سخت گردانيد نسبت به كسى كه بخواهد با آن محاربه كند ، و آن را عزّت قرار داد براى كسى كه به آن قيام كند ، و سلامتى براى كسى كه داخل شود ، و هدايت براى كسى كه اقتدا به آن كند ، و زينت براى كسى كه آن را بزرگ شمرد ، و حجّت براى كسى كه مذهب خود قرار دهد ، و عُروت و دست آويز براى كسى كه به آن چنگ زند ، و ريسمان محكم براى كسى كه به آن دست زند ، و دليل قاطع براى كسى كه به آن سخن گويد ، و روشنى براى كسى كه به آن طلب روشنايى نمايد ، و يارى براى كسى كه به آن استغاثه كند ، و شاهد و گواه براى كسى كه با آن مخاصمه نمايد ، و ظفر و پيروزى براى كسى كه به آن احتجاج ] = اقامه حجت  [نمايد ، و دانش براى كسى كه حفظ كند ، و حديث براى كسى كه روايت كند ، و حكم براى كسى كه قضاوت كند ، و حلم ] = عقل وخدا ترسى [ براى كسى كه تجربه كند ، و لباس براى كسى كه دثار ] = روپوش [ و لباس خود قرار دهد ، و هوش براى كسى كه زيرك باشد ، و يقين براى كسى كه تعقل كند ، و بينايى براى كسى كه اراده كند ، و نشانه براى كسى كه تفرّس ] = دانايى وهشيارى [ كند و نشانه جويد ، و عبرت براى كسى كه پند گيرد ، و موجب نجات براى كسى كه باور كند ، و تثبّت ] = استوارى [ و رزانت ] = وقار  [براى كسى كه شايسته گردد ، و نزديكى و تقرب براى كسى كه تقرب جويد ، و وثوق و اعتماد براى كسى كه بر خدا توكل نمايد ، و مايه اميدوارى براى كسى كه كار خود به خدا واگذارد ، و پيش گرفتن براى كسى كه نيكوكارى كند ، و خير براى كسى كه در كارهاى نيك بشتابد ، و سپر براى كسى كه صبر نمايد ، و لباس براى كسى كه پرهيزگار شود ، و پشتيبان براى كسى كه راه يابد ، و كهف و پناه براى كسى كه بگرود ، و ايمنى براى كسى كه تسليم شود ، و راحتى براى كسى كه صادق باشد ، و بى نيازى براى كسى كه قناعت كند .
پس اين حقّ است ، در حالى كه راه آن هدايت و اثر آن شرافت و صفت ] = خاصيت [ آن عاقبت نيكو و سعادت است .
پس اين حق ، راهش واضح ترين راه ، و منارِ([33]) آن درخشان ، و چراغ آن مشتعل و تابان ، و غايت آن بلند مرتبت ، و ميدان آن اندك ، و مردان مسابقه گزار خود را گردآورنده ، و جايزه مسابقه آن زودرس ، و انتقام و پاداش بدان آن دردناك ، و عُدّه و ساز و برگ آن كامل و تمام است ، و سواران اين مسابقه بزرگوار و با شرافتند .
پس منهاج و راه آن ايمان ، و منار و برج روشنى بخش آن اعمال شايسته ، و چراغ هاى آن دانش در دين ، ميدان اين مسابقه دنيا ، و غايت و پايان آن مرگ ، و اجتماع مسابقه گزارندگان آن در قيامت ، و جايزه برندگان آن بهشت ، و پاداش بد محرومين آن آتش ، و ساز و برگ آن تقوا ، و سواران اين ميدان ، نيكوكارانند .
پس به واسطه ايمان ، به اعمال شايسته دلالت مى شود و به واسطه اعمال شايسته ، دانش آباد مى گردد و به واسطه دانش و علم دين ، ترس از مرگ حاصل مى شود و به واسطه مرگ ، دنيا پايان مى يابد و به واسطه دنيا ، قيامت واقع مى شود و به قيامت بهشت آراسته مى گردد ، و بهشت موجب حسرت اهل آتش و آتش ، پند پرهيزكاران و تقوا سنخ و اصل و اساس ايمان است) .
توضيح :
از اول حديث تا جمله «غنى لمن قنع ; ] وبى نيازى براى كسى كه قناعت كند »  [فوايد و ثمرات ايمان را بيان فرموده و آن ها سى و هشت فايده است .
و از جمله «فذلك الحق ; ] پس اين حق است » [ تا «صفته الحسنى ; ] وصفت آن ، عاقبت نيكو وسعادت است » [ اين فوايد را در سه جمله خلاصه نموده .
و از جمله «فهو أبلج المنهاج ; ] پس اين حق ، راهش واضح ترين راه » [ تا «كريم الفرسان ; ] وسواران اين مسابقه ، بزرگوار وباشرافتند » [ ايمان را به مسابقه اسب دوانى تشبيه كرده كه خداوند بين مؤمنان كه سواران اين مسابقه اند در ميدان دنيا برقرار كرده و غايت آن را مرگ و جايزه آن را بهشت قرار داده و صفات و خصوصيات دهگانه اى براى متعلّقات اين مسابقه ذكر فرموده .
و سپس از جمله «فالإيمان منهاجه ; ] پس منهاج وراه آن ايمان » [ به ترتيب مصاديق ، هر يك از آن ها را نسبت به ايمان بيان نموده است و اين صفات دهگانه موجب و علّت براى فوايد مذكور قرار داده .
و از جمله «فبالإيمان يستدلّ على الصالحات ; ] پس به واسطه ايمان به اعمال شايسته دلالت مى شود » [ هر يك از اين صفات را به طور منظم ، علّت آن ديگر شمرده است .
و نكته ديگرى كه از جمله «والتقوى سنخ الايمان ; ] وتقوا سنخ واصل واساس ايمان است » [ استفاده مى شود اين است كه قوس نزول منطبق بر قوس صعود است ، از همان نقطه دايره كه شروع مى شود به همان نقطه ختم مى گردد ; يعنى از ايمان آغاز و به ايمان پايان مى يابد و همه يك حقيقت است كه عبارت از ايمان مى باشد .

________________________________________________

[34] .  عرب هاى باديه نشين گفتند : ايمان آورده ايم . بگو : ايمان نياورده ايد ، ولى بگوييد  اسلام آورده ايم ، و هنوز ايمان در قلب شما داخل نشده . سوره حجرات : آيه 14 .
[35] .  سماعة بن مهران ; كنيه او ابا ناشره مى باشد واز راويان زمان امام صادق وامام باقر(عليهما السلام)بوده ودر سال 145 هجرى قمرى در سن 60 سالگى در گذشت واز جمله راويان مورد وثاقت واعتماد بود . معجم رجال الحديث ، خوئى : ج 9 ، ص 312 .
[36] .  كافى : ج2 ، كتاب الايمان و الكفر ، باب الايمان يشرك الاسلام والاسلام لايشرك الايمان ، ص 25 ، ح1 .
[37] .  سوره نساء : آيه 96 .
[38] .  وراضى شدم براى شما دين اسلام را . سوره مائده : آيه 3 .
[39] .  محقق است كه دين مرضى نزد خداوند ، اسلام است . سوره آل عمران : آيه 19 .
[40] .  پس نميريد ، مگر در حالى كه مسلمان باشيد . سوره بقره : آيه 132 .
[41] .  سوره حجرات : آيه 15 .
[42] .  چون كه پروردگار او مر او را گفت كه تسليم شو ، ابراهيم گفت نسبت به پروردگار جهانيان تسليم شدم . سوره بقره : آيه 131 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page