در بيان صلات :

(زمان خواندن: 8 - 15 دقیقه)

در بيان صلات :
كلام در بيان صلات بسيار طويل الذيل و دامنه دار است و ما ناچار به نحو اختصار در چند موضع درباره آن بحث مى كنيم :
موضع اول : در معناى لغوى صلات و ذكر صلوات :
مشهور از مفسرين گفته اند كه صلات در لغت به معنى دعاست و اين حرف مخدوش است به واسطه اينكه صلات و افعال و مشتقّات آن به «على» متعدى مى شود و اگر به معنى دعا باشد ضدّ مقصود را مى رساند و به اصطلاح نفرين مى شود .
و بعضى گفتند صلات نسبت به خدا به معنى رحمت و نسبت به ملائكه استغفار و نسبت به مردم دعاست ; و اين معنى نيز صحيح نيست به واسطه اينكه علاوه بر اشكال قبل ، لازم آيد در آيه شريفه (إِنَّ اللهَ وَ مَلائِكَتَهُ يُصَلُّونَ عَلَى النَّبِيِّ . . .)([72]) لفظ در اكثر از معنى استعمال شود .
و تحقيق اين است كه صلات به معنى اراده خير است و اين معنى جامعى است كه مصاديق آن متفاوت مى شود ; چون اراده خير از خدا عين فعل اوست ; يعنى فعل از اراده منفك نيست ، پس صلات نسبت به خدا همان فعل خير است كه عبارت از انحا ] = اقسام [ رحمت و نعمت و بركت باشد ; و اراده خير از فرشتگان و مردم ، طلب خير از خداوند است و خير تمام بركات و انحاى رحمت و نعمت دنيوى و مثوبات اخروى و شفاعت و ارتفاع درجه و نظاير اين ها را شامل مى شود .
علاوه بر اينكه اگر صلات از جانب خدا به معنى خصوص رحمت باشد در آيه شريفه (أُولئِكَ عَلَيْهِمْ صَلَواتٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ رَحْمَةٌ)([73]) عطف شىء بنفسه لازم آيد و حال آنكه ظاهر در عطف مغايرت است ، ولى بنابرآن كه معنى صلات اراده خير باشد ، عطف خاص به عام خواهد بود و آن مستحسن است .
و امّا به حسب شرع عبارت از فريضه اسلامى است كه مركّب و معجون از قيام و قعود و ركوع و سجود و قرائت و تكبير و تهليل و تسبيح و تحميد و شهادت به وحدانيت حق و رسالت نبىّ اكرم(صلى الله عليه وآله) و درود و تسليم مى باشد و به اختلاف مكلّفين و اختلاف حالات و خصوصيات مختلف مى شود .
و كلام در ثبوت حقيقت شرعيه و اينكه ، آيا موضوع براى صحيح يا اعمّ است ، و تصوير قدر جامع بين صحيحى و اعمّى مربوط به اصول فقه است و در آنجا بيان شده كه در امثال اين گونه فرايض ، حقيقت شرعيه ثابت و موضوع براى صحيح است و اطلاق بر اعم از باب مجاز مى باشد و قدر جامع آن اندازه است كه سقوط تكليف را موجب مى شود .
موضع دوم : در بيان فضيلت و اهميت صلات :
آيات و اخبار در فضيلت و اهمّيت نماز بسيار است و حكم عقل و اعتبار نيز بر فضيلت آن قائم است و ما در اين موضع به نقل كلام مرحوم صاحب جواهر ، كه مستفاد از مضامين آيات و اخبار است ، اكتفا مى كنيم :
] كلام صاحب جواهر : [
«قال في الجواهر : الّتي تنهى عن الفحشاء و المنكر([74]) ، و بها تُطفَأُ النيران([75]) ، و قربان كلّ تقيّ([76]) ، و معراج كل مؤمن نقيّ ، و تَغسِل الذنوبَ كما يَغسِل النهر الجاري دَرَن الجسد ، و تكرارها كلّ يوم خمساً كتكراره ، و أوصى بها المسيح ما دام حيّاً و غيره من الرسل ، بل هي أصل الإسلام ، و خير العمل و خير موضوع ، و الميزان و المعيار لسائر أعمال الأنام ، فمن وفى بها استوفى أجر الجميع و قُبلت منه كلّها ، فهي حينئذ للأعمال ، بل للدين كالعمود للفسطاط ، و لذا كانت أوّل ما يحاسب به العبد و ينظر فيه من عمله ، فإذا قُبلت منه نُظر في سائر عمله و قُبل منه ، و إذا ردّت لم ينظر في باقي عمله و رُدّ عليه ، فلا غرو لو سمّي تاركها من الكافرين ، بل هو كذلك لو كان الداعي له الاستخفاف بالدين ، و هي الّتي لم يعرّف الصادق(عليه السلام) شيئاً ممّا يتقرّب به و يحبّه الله تعالى بعد المعرفة أفضل منها ، بل قال(عليه السلام) : هذه الصلوات الخمس المفروضات من أقامهنّ و حافظ على مواقيتهنّ لقي الله يوم القيامة و له عنده عهد يدخل به الجنّة ، و من لم يصلّهنّ لمواقيتهن و لم يحافظ عليهنّ فذلك لله إن شاء غفر له و إن شاء عذّبه ، و صلاة فريضة خير من عشرين حجّة ، كلّ حجّة خير من بيت مملوء ذهباً يتصدّق منه حتى يفنى ، بل صلاة فريضة أفضل من ألف حجّة ، كلّ حجّة أفضل من الدنيا و ما فيها . و إنّ طاعة الله خدمته في الأرض ، و ليس شيء من خدمته يعدل الصلاة ، و من ثمّ نادت الملائكة زكريّا و هو قائم يصلّي في المحراب . و إذا قام المصلّي إلى الصلاة نزلت عليه الرحمة من عنان السماء إلى عنان الأرض ، و حفّت به الملائكة ، و ناداه ملك : لو يعلم هذا المصلّي ما في الصلاة ما انفتل ، إلى غير ذلك ممّا ورد فيها ، كخبر الشامة([77]) و غيره ، مع أنّ في الاعتبار ما يغني عن الآثار ; إذ قد جمعت ما لا يجمعها غيرها من العبادات ، من عبادة اللسان و الجنان بالقراءة و الذكر و الاستكانة و الشكر و الدعاء الّذي ما يعبأ الله بالعباد لولاه ، و ظهور أثر العبودية للمعبود بالركوع و السجود ، و جعل أعلى موضع و أشرفه على أدنى موضع و أخفضه .
وقد كتب الرضا(عليه السلام) إلى  محمّد بن سنان فيما كتب من جواب مسائله : إنّ علّة الصلاة أنـّها إقرار بالربوبيّة لله عزّوجلّ ، و خلع الأنداد ، و قيام بين يدي الجبّار جلّ جلاله بالذلّ و المسكنة ، و الخضوع و الاعتراف و الطلب للإقالة من سالف الذنوب ، و وضع الوجه على الأرض كلّ يوم إعظاماً لله عزّوجلّ ، و أن يكون ذاكراً غير ناس و لا بطراً على ذكر الله عزّوجلّ ، و قيامه بين يديه زاجراً له عن المعاصي ، و مانعاً له من أنواع الفساد »([78]) .([79]) انتهى المقصود من كلامه .
ترجمه :
در جواهر ] الكلام [ گفته : نماز آن چيزى است كه از كارهاى زشت و ناروا جلوگيرى مى كند و به واسطه آن ، آتش دوزخ خاموش مى شود و موجب تقرب هر پرهيزكار و وسيله ترقى هر مؤمن پاكى است و گناهان را مى شويد همچون نهر جارى كه چركى بدن را مى شويد و تكرار آن در هر روز پنج مرتبه مانند تكرار شستن بدن در آن نهر است و خداوند حضرت مسيح را مادامى كه زنده است به نماز سفارش فرمود و همچنين غير مسيح از انبياى ديگر را ، بلكه نماز اصل اسلام و بهترين عمل و بهترين چيزى است كه از جانب شرع وضع شده و نماز ميزان و معيار و وسيله سنجيدن ساير اعمال مردم است ، پس كسى كه نماز را كامل به جا آورده باشد ، اجر همه اعمال او مستوفا و كامل باشد و همه آن ها از وى پذيرفته شود ; پس به اين جهت نماز نسبت به اعمال ديگر ، بلكه نسبت به دين چون عمود است نسبت به خيمه ، و از اين جهت نماز اول چيزى است كه از اعمال بنده مورد حساب قرار مى گيرد و در آن نگاه كرده مى شود ، پس هر گاه نماز پذيرفته شود در ساير اعمال او نظر شود و از وى پذيرفته گردد و هر گاه نماز رد شود در باقى اعمال او نظر نشود و مردود گردد . بنابراين شگفت نباشد اگر تارك نماز از كفّار ناميده شود ، بلكه چنين است اگر علت ترك نماز استخفاف به دين باشد ، و نماز آن چيزى است كه حضرت صادق(عليه السلام)مى فرمايد : نمى شناسم چيزى را كه بعد از معرفت از نماز مقرب تر و محبوب تر نزد خدا باشد ، بلكه حضرت صادق(عليه السلام)فرموده : هر كه اين نمازهاى واجب پنجگانه را به پا دارد و بر اوقات آن ها محافظت كند روز قيامت خدا را ملاقات كند ، در حالى كه براى او نزد خدا عهدى باشد كه به واسطه آن داخل بهشت گردد ، و كسى كه اين نمازها را به وقتش انجام ندهد و بر آن ها مواظبت ننمايد پس آن حق خدا و خاصّ اوست كه اگر بخواهد بيامرزد او را و اگر بخواهد وى را عذاب نمايد . و نماز واجب بهتر از بيست حج است كه هر حجى بهتر از اتاقى است كه پر از طلا باشد و همه آن ها را در راه خدا صدقه بدهند ، بلكه نماز واجب بهتر از هزار حج است كه هر حجى بهتر است از دنيا و آنچه در دنياست ; و به درستى كه اطاعت خدا ، خدمت او در زمين است و هيچ خدمتى با نماز برابرى نمى كند و از همين جهت ملائكه حضرت زكريا را ندا نمودند و حال آنكه در محراب عبادت نماز مى گزارد . و هنگامى كه نمازگزار براى نماز به پا مى شود رحمت حق از آسمان تا زمين بر وى فرود مى آيد و فرشتگان او را احاطه مى كنند و فرشته اى ندا مى كند اگر نمازگزار بداند آنچه در نماز است از آن غافل نمى شود ، و غير اين ها از اخبارى كه درباره نماز وارد شده مانند خبر شامه و غير آن ، با اينكه آنچه به حسب اعتبار در نماز مى باشد كافى و بى نياز كننده از آثار است ; زيرا در آن جمع شده از عبادات ، آن چيزهايى كه در غير نماز جمع نشده از عبادت زبان و دل ، كه به وسيله قرائت و ذكر و تضرع و شكر و دعا انجام مى شود ، آن دعايى كه اگر نباشد خداوند به بندگان اعتنا نمى كند ، و نيز ظاهر شدن اثر بندگى نسبت به معبود به واسطه ركوع و سجود و گذاردن شريف ترين و عالى ترين موضع بدن بر پست ترين و پايين ترين موضع ، يعنى خاك .
و به تحقيق حضرت رضا(عليه السلام)در جواب مسائل محمد بن سنان([80]) نوشت كه ، علت نماز اين است كه نماز اقرار به ربوبيت خداى عزّوجلّ و نفى شريك و همتا براى او و ايستادن در مقابل خداوند جبار جلّ جلاله به حالت ذلت و مسكنت و خضوع و اعتراف و طلب براى گذشتن از گناهان گذشته و گذاردن صورت بر زمين در هر روز به جهت تعظيم خداوند عزّوجلّ مى باشد و اينكه هميشه به ياد خدا بوده و فراموشكار و غافل از ذكر خدا نباشد و ايستادن در مقابل خدا و جلوگير از معاصى و مانع از انواع فساد است) .
در اينجا آنچه از كلام صاحب جواهر مقصود بود به پايان رسيد و به همين مقدار در اين موضع اكتفا مى شود .
موضع سوم : در حقيقت نماز
مَثَلَ نماز مَثْلَ انسان كاملى است ، همين طور كه انسان مركب از روح و جسم است نماز نيز داراى روح و جسم مى باشد ، و همين طور كه روح انسان داراى مراتب متفاوت است روح نماز نيز چنين مى باشد ، و هم چنان كه جسم و بدن داراى اجزاى رئيسه و غير رئيسه مى باشد ، و اجزاى رئيسه بدن هم بر دو قسم است : اجزايى كه فقدانش موجب فقدان بدن مى شود و اجزايى كه فقدانش موجب فقدان بدن نمى گردد ، در نماز نيز همچنين است .
امور باطنى نماز
امّا روح نماز عبارت از امور قلبى ـ معنوى است كه رأس آن ها قصد قربت و خلوص نيّت و حضور قلب مى باشد و از اين ها متفرع مى شود امور ديگرى ; مانند فراغ قلب از غير خدا و خشوع و خضوع و تعظيم نسبت به معبود و هيبت از جلال او و رجا و اميد به رحمت و لطف او و خوف از سخط و غضب او و حيا و ادب و تفهّم معانى قرآن و اذكار و ادعيه و توجه به لطايف آن ها و خالى بودن دل از موانع قبول ، مانند كبر و عجب و حسد و عقوق والدين و قطع رحم و نشوز([81]) و ساير اخلاق رذيله و معاصى و اعمال ناپسنديده ، كه اگر بخواهيم در اطراف هر يك از اين ها بحث كنيم خود كتاب مفصّلى مى شود و در اينجا به پاره اى از آيات و اخبار وارده از ائمّه اطهار (عليهم السلام)اشاره مى نماييم :
در قرآن كريم در وصف مؤمنين مى فرمايد : (الَّذِينَ هُمْ فِي صَلاتِهِمْ خاشِعُونَ)([82]) .
(مؤمنان كسانى هستند كه در نمازشان خاشع مى باشند) .
و نيز مى فرمايد : (وَ أَقِمِ الصَّلاةَ لِذِكْرِي)([83]) .
(نماز را به پاى دار براى اينكه به ياد من باشى) كه در اين آيه غايت و نتيجه نماز را توجه به معبود و متذكر بودن او در هر حال شمرده است .
و نيز مى فرمايد : (فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ الَّذِينَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ ساهُونَ)([84]) .
(واى بر نمازگزارانى كه از نمازشان غافل مى باشند) .
در اين آيه مذمت فرمود از نمازگزارانى كه از نمازشان غافلند ; يعنى توجه به غايت و نتيجه و روح نماز ندارند .
و نيز مى فرمايد : (لا تَقْرَبُوا الصَّلاةَ وَ أَنْتُمْ سُكارى حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ)([85]) .
(به نماز نزديك نشويد و حال آنكه مست باشيد تا اينكه بدانيد چه مى گوييد) كه به قرينه جمله (حَتّى تَعْلَمُوا ما تَقُولُونَ) مى توان سكر و مستى را عامّ گرفت كه شامل همه مستى ها ، مانند مستى دنيا ، مال ، هواها و شهوات نفسانى و غيره شود .
و در مذمّت منافقين مى فرمايد : (وَ إِذا قامُوا إِلَى الصَّلاةِ قامُوا كُسالى)([86]) .
(هر گاه براى نماز به پا مى شوند ، به كسالت و بى حالى به پا مى شوند) .
و نيز مى فرمايد : (وَ لا يَأْتُونَ الصَّلاةَ إِلاّ وَ هُمْ كُسالى)([87]) .
(نماز را به جا نمى آورند مگر در حالى كه ايشان كسل و بى حالند) و غير اين ها از آيات ديگر .
و از پيغمبر خدا(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود :
«لا ينظر الله إلى صلاة لا يُحضِر الرجل ] فيها [ قلبه مع بدنه»([88]) .
(خداوند توجّه نمى كند به نمازى كه انسان قلبش را با بدنش حاضر ننمايد) .
و در حديث ديگر مى فرمايد :
«ليس من عبد مؤمن يُقبِل بقلبه على الله عزَّوجلَّ في صلاته و دعائه إلاّ أقبل الله عليه بقلوب المؤمنين ، و أيّده مع مودّتهم إيّاه بالجنّة»([89]) .
(هيچ بنده اى نيست كه به قلبش در نماز و دعا به خدا روى آورد ، جز اينكه خداوند دل هاى مؤمنين را به او متوجه نمايد و با دوستى ايشان وى را در بهشت تأييد كند) .
و از حضرت باقر(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
«إنّ العبد ليُرفع له من صلاته نصفها ، أو ثلثها ، أو ربعها ، أو خمسها ، فما يرفع له إلاّ ما أقبل عليه بقلبه»([90]) .
(همانا نماز بنده بالا مى رود و به درجه قبول مى رسد نيمى از آن و سه يك آن و چهار يك آن و پنج يك آن ; و بالجمله ، بالا نمى رود و به درجه قبول نمى رسد ، مگر آنچه از نماز كه اقبال و توجه بر آن داشته) و غير اين ها از اخبار ديگر .
____________________________________________________
[72] .  به درستى كه خداوند متعال صلوات مى فرستد وملائكه او بر پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) . . . . سوره احزاب : آيه 56 .
[73] .  سوره بقرة : آيه 157 .
[74] .  (إنّ الصلاة تنهى عن الفحشاء والمنكر) . سوره عنكبوت : آيه 45 .
[75] .  تهذيب الاحكام : ج2 ، ص255 ، ح944 و وسائل الشيعة : ج4 ، أبواب المواقيت ، ب3 ، ص 43 ، ح7 .
[76] .  كافى : ج3 ، ص265 ، ح6 و وسائل الشيعة : ج4 ، أبواب أعداد الفرائض ، ب12 ، ص 43 ، ح1 .
[77] .  من لايحضره الفقيه : ج1 ، ص214 ، ح644 و وسائل الشيعة : ج4 ، أبواب أعداد الفرائض ، ب2 ، ص 16 ، ح9 .
[78] .  من لايحضره الفقيه : ج1 ، ص214 ، ح645 و وسائل الشيعة : ج4 ، أبواب أعداد الفرائض ، ب1 ، ص 9 ، ح7 .
[79] .  جواهر الكلام : ج7 ، ص 2 ـ  5 .
[80] .  محمد بن سنان ; از راويان مشهور زمان امام رضا(عليه السلام) است كه بالغ بر 797 مورد حديث به اين نام از ايشان نقل شده و او فردى شيعه وصحيح المذهب ، وپيرو امام زمان خود مى باشد كه روايات او در بين علماى شيعه داراى اعتبار بالايى است ودر كتب اربعه شيعيان از اين شخص روايات زيادى نقل شده وامام باقر(عليه السلام) از ايشان به نيكى ياد كرده است . واو را در كتابهاى رجالى يك بار از اصحاب امام باقر(عليه السلام) بار ديگر از اصحاب امام موسى كاظم(عليه السلام)وهمچنين از اصحاب امام رضا(عليه السلام)مى دانند واختلاف است .
[81] .  يعنى عدم تمكين زن از شوهر و جفا و ترك شوهر همسر را بدون طلاق . مجمع البحرين واژه «نشز» .
[82] .  سوره مؤمنون : آيه 2 .
[83] .  سوره طه : آيه 14 .
[84] .  سوره ماعون : آيه 4 ـ 5 .
[85] .  سوره نساء : آيه 43 .
[86] .  سوره نساء : آيه 142 .
[87] .  سوره توبه : آيه 54 .
[88] .  محاسن : ج1 ، ص406 ، ح921 ; بحارالأنوار : ج17 ، ص106 ، ح15 و جامع السعادات : ج2 ، ص401 .
[89] .  من لايحضره الفقيه : ج1 ، ص209 ، ح632 ; جامع السعادات : ج2 ، ص402 و بحار الأنوار : ج81 ، ص260 ، ح 59 به نقل از اسرار الصلاة .
[90] .  كافى : ج3 ، ص363 ، ح2 و جامع السعادات : ج2 ، ص402 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page