تسبيح : تسبيح به معنى تنزيه حق تبارك و تعالى از جميع عيوب و نواقص است از جهت ذات و صفات و افعال و معنى سبّوح و قدوس همين است .
در توحيد صدوق از هشام جواليقى([141]) روايت كرده كه گفت : از حضرت صادق(عليه السلام)از معنى «سبحان الله» سؤال كردم؟ فرمود :
«تنزيهه عن النقائص و المعايب و غيرها ممّا لا يليق بجناب الحقّ و ساحة القدس ، مثل : الضدّ و الندّ ، و الشريك و النظير ، و التشابه بالخلق ، و الاتصاف بالصفات ، و التكيّف بالكيفيّات»([142]) .
(منزّه نمودن خدا را از نقص ها و عيب ها و غير اين ها از چيزهايى كه سزاوار به ساحت مقدس حق نيست ; مانند ضدّ ، همتا ، شريك ، مثل ، همانندى به مخلوقات و متصف بودن به صفات زايد بر ذات و داشتن كيفيات نفسانى مانند مخلوقات) .
و نيز در توحيد صدوق از هشام بن حكم([143]) روايت كرده كه گفت : از حضرت صادق(عليه السلام) از معنى «سبحان الله» پرسيدم؟ فرمود : «أنفة الله»([144]) ، يعنى ساحت مقدس حضرت پروردگار از نقايص و عيوب استنكاف دارد .
و صفت «العظيم» در «سبحان ربّيَ العظيم و بحمده» و صفت «الأعلى» در «سبحان ربّي الأعلى و بحمده» از صفات ذات است ; مانند صفت كبريايى .
و در معنى «عظيم» از حضرت صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
«رفيع لا يقدر العباد على صفته ، و لا يبلغون كنه عظمته ، لا تُدركه الأبصار و هو يدرك الأبصار ، و هو اللطيف الخبير»([145]) .
(بلند مرتبه اى كه بندگان به كنه ] = گوهر وحقيقت [ صفات او پى نبرند و حقيقت عظمت او را درك نكنند ، ديده ها درك نكند او را ، و او ديده ها را درك كند و او داناى به دقايق ] = جزئيات [ و آگاه از همه امور است) .
پس مراد از «عظمت» بزرگوارى از جهت شرف و مرتبت است ، نه از جهت كم و كيف و مقدار .
و معنى «اعلى» علو است از حيث اقتدار و قهر و غلبه و احاطه ; و بالاتر بودن از اينكه پى به كنه ذات و صفات او برده شود .
تهليل :
تهليل ، گفتن «لا إله الاّ الله» است و معنى آن در ضمن شهادتين گفته شود در باب تشهد ، إن شاء الله تعالى .
و مجموع اين چهار ذكر را «سبحان الله و الحمد لله و لا إله إلاّ الله و الله أكبر» را تسبيحات اربعه گويند ، براى اينكه همه اين ها تنزيه حضرت حق تبارك و تعالى است از عيوب و نواقص .
فضيلت وثواب تسبيحات اربعه
و در فضيلت و ثواب تسبيحات اربعه ، اخبار بسيارى وارد شده كه مضامين آن ها اين است كه براى گوينده اين تسبيحات ، قصرى است در بهشت از ياقوت قرمز كه از داخلش بيرون پيدا و از بيرونش داخل نمايان ، و اين تسبيحات نفقه ملائكه است كه مشغول به بناى آن قصر در بهشت مى باشند و يك خشت آن قصر از طلا و خشت ديگر آن از نقره . و هر كه در صبح و شام اين تسبيحات را بگويد ، براى هر تسبيحى ده درخت كه داراى انواع فاكهه ] = ميوه ها [ است در بهشت براى او غرس شود ، و اين تسبيحات سيّد تسابيح([146]) مى باشند . و كسى كه بگويد : «سبحان الله» با او تسبيح مى كنند آنچه دون عرش است ، و كسى كه بگويد : «الحمد لله» نعم اخرويه او به نعم دنيويه او وصل مى گردد . و مجموع اين اخبار در لآلى ذكر شده است([147]) .
__________________________________________________________
[141] . هشام بن سالم جواليقى ; از اصحاب امام صادق و امام كاظم (عليهما السلام) و يكى از محدثين شيعه در قرن دوم هجرى است . وى در فقه و كلام از بزرگان زمان خود بوده و نزد ائمّه آن ها را آموخته است ، در كتاب هاى روايى ، احاديث زيادى به وسيله او از ائمه (عليهم السلام) نقل شده است . در موضوعات حج و تفسير داراى كتاب مى باشد . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 2 ، ص 603 .
[142] . توحيد صدوق : ص305 ، ح3 .
[143] . هشام بن حكم كندى ; كوفى ، از بزرگان علما وفقها ومحدثين شيعه ، كه در ابتداى امر لحظه اى گمراه شد كه بعد به راه حق هدايت يافت وصاحب درجات ومقامى بلند در نزد ائمّه (عليهم السلام) شد ، متكلمى با فصاحت وبلاغت بالا در مناظرات ومجادلات بود ، وفرمايش امام صادق(عليه السلام) درباره ايشان كه فرمودند : او پيرو وتابع بر كلام وراه ماست وهركس كه از او و آثارش تبعيت كند از ما تبعيت كرده وكسى كه با او مخالفت كند با ما دشمنى كرده وملحد مى باشد معالم العلماء : ص144 ، رقم 836 و معجم رجال الحديث : ج20 ، ص297 .
[144] . توحيد صدوق : ص305 ، ح2 .
[145] . همان ، ص111 ، ح14 .
[146] . مهتر وبزرگ همه تسبيح ها. وبه تعبيرى: از همه تسبيحات افضل و باثواب تر است .
[147] . لآلى الاخبار : ج3 ، باب7 ، ص 404 ; كافى : ج2 ، ص506 ، ح4 و ثواب الأعمال : ص31 .
در معناى تسبيح
- بازدید: 1578