حجّ را واگذاشت تا کعبه ای دیگر بنا سازد؛ همان که دعای عرفه اش را بین راه میخواند. ابراهیمِ کربلا، مُحرِمِ حجّی دیگرگونه است؛ حجّی که از حلقوم اسماعیلش زمزمِ خون میجوشد و سعی صفا و مروه اش، هنگامه های خیمه تا میدان است. عاشورا، عید قربان اوست. عرفه ی او، ناله هایی است که به شوق شهادت، به آسمان پر میکشد. تلبیه، «هل من ناصرٍ ینصرنی» است؛ فریادی برای نجات بشریت از چاه بتها و بتگرها.
عرفه، پنجره ای است باز شده به عاشورا که نسیم دل انگیز عشق و ایثار و شهادت در آن میورزد. عرفه، فرودگاهِ «کلُّ یومٍ عاشورا» است. عرفه، آفتابْ خانهی «هیهات من الذّله» است. عرفه، یک خیمه مانده به «قتیل العبرات» است. عرفه، حسینیّه ی «ثاراللّه» است. عرفه، ندبه گاهِ «السلام علی الشَّیْبِ الخضیب» است. عرفه، «الرحیل الرحیلِ» کاروان عاشقان است. عرفه، پیوندِ حجّ و عاشورا و ظهور است. عرفه، پایگاه ابراهیم، مناجات خانهی محمد صلی الله علیه و آله و سلم ، مقتلِ حسین علیه السلام و تجلیگاهِ مهدی(عج) است. عرفه، باورگاهِ «ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة» است. عرفه، خیمه گاه است، علقمه است، قتلگاه است و ... عرفه، نام دیگر کربلاست!
گام به گام با دعای عرفه، به زیارت حسین علیهالسلام میرویم و شرحه شرحه درد فراق را از سینه به لب خواهیم آورد. دلهامان لبیک زدهی آن ملکوتی است که تنها به قتلگاه رفت و نغمهی «الهی رضا برضاک» برآورد. دلهامان، عطش زدهی آن فراتی است که تشنه، پا در رکاب کرد و به پیکاری دیگرگونه پرداخت. دلهامان، خون گریه کردهی غروبی است که نیزه ها و شمشیرها، مردی از تبار آفتاب را در آغوش گرفته بودند ... و دلهامان، بیقرار دعای عرفه است که پایانی سرخ داشت!
اشارات :: بهمن 1381، شماره 45
جواد محمد زمانی
دیدگاهها
خوراکخوان (آراساس) دیدگاههای این محتوا