آیه 8 : ( وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللهِِ...)

(زمان خواندن: 12 - 23 دقیقه)

 آیه 8 : (وَ مِنَ النّاسِ مَنْ يَقُولُ آمَنّا بِاللهِِ وَبِالْيَوْمِ الاْخِرِ وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ)
ترجمه :
و بعضى از مردم كسانى هستند كه مى گويند : به خدا و روز آخرت ايمان آورديم ; و حال آنكه ايشان گرويدگان نيستند.

تفسير :
اين آيه به ضميمه آيات بعد كه مجموعاً سيزده آيه مى شود(1) در صفات منافقين و نكوهش آنان است و تفسير آن را در ذيل چند جمله بيان مى كنيم :
جمله اولى : در معنى نفاق و اقسام آن :
«نفاق» به معنى دو رويى و مخالف بودن ظاهر با باطن است و براى آن اقسامى است :
قسم اول : نفاق در عقيده است :
به اينكه در باطنْ كافر و مشرك و طبيعى و منحرف باشد ; ولى در ظاهر اظهار اسلام و ايمان كند و يا جزو فِرَقِ باطله و اهل بدعت و ضلالت باشد ; ولى اظهار تشيّع نمايد ، و اين نوع از نفاقْ اعظم و اشد و اقبح اقسام كفر است ، زيرا علاوه بر كفر باطنى ، شامل مكر و حيله و خدعه نسبت به مسلمانان نيز مى باشد و آنچه از مصايب و بدبختى ها كه دامنگير مسلمانان شده از قِبَلِ [= سوى] اين گونه افراد بوده است و از اين جهت خداوند در قرآن سخت ترين عذاب و [پايين ترين] دركات دوزخ را براى آنان مقرر داشته و فرموده : (إِنَّ الْمُنافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الاَْسْفَلِ مِنَ النّارِ)(2) .
و اشكال به اينكه منافق اگر باطنش قبيح است ولى ظاهرش حسن است به خلاف كافر كه باطن و ظاهرش قبيح مى باشد دفع مى شود به اينكه ظاهر فريبنده ، علاوه بر اينكه حسنى ندارد ، بدتر از ظاهرى است كه قبح آن آشكارا باشد ، زيرا آن ظاهر ، دامى پنهان است ولى اين ، باطنش از ظاهر نمايان است .
و امّا بر كسى كه باطناً مسلمان و مؤمن باشد ولى در ظاهر اظهار كفر كند منافق اطلاق نمى شود ، بلكه چنين اظهارى ممكن است از روى تقيّه باشد و علاوه بر اينكه چيزى بر او نيست بسا واجب مى شود ; و امّا اگر از روى جحود باشد كفر جحودى خواهد بود.

قسم دوم : نفاق در اخلاق است :
يعنى باطناً متخلّق (= آراسته) به اخلاق حميده نباشد ، ولى در ظاهر چنين نمايش دهد كه داراى اخلاق حميده است ; مثل اينكه در باطن زهد و خوف از خدا و محبت خدا و سخاوت و توكل و خشوع و امثال اين صفات را ندارد ، ولى در ظاهر خود را زاهد و خايف و محبّ خدا و سخى و متوكل و خاشع و نظاير اين ها نشان مى دهد .
امّا اگر در باطن داراى اخلاق رذيله باشد و در ظاهر ترتيب اثر بر آن ها ندهد ، اين نفاق نمى باشد ; بلكه طريقه معالجه اخلاق رذيله همين است و اگر به اين قصد باشد بسيار ممدوح و پسنديده ، بلكه لازم است.

قسم سوم : نفاق در اعمال است :
يعنى خلوت او با ملأ او و پنهان او با آشكاراى او و غيبت او با حضور او متفاوت باشد(3) و در ظاهر خود را اعبد و اتقى [الـ] ناس معرفى كند ; ولى در حقيقت چنين نباشد ; و اين نيز غير از اخفاى معصيت است ، زيرا اشاعه و اظهار معصيت خود گناه است .
و دليل بر اينكه نفاق شامل جميع اين اقسام است ، اخبارى است كه از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) در تعريف نفاق و منافق وارد شده .
از امام چهارم ، زين العابدين (عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« إنّ المنافق ينهى و لا ينتهي، و يأمر بما لا يأتي ، و إذا قام إلى  الصلاة اعترض ، و إذا ركع رَبَض ، يمسي و همّه العشاء و هو مفطر ، و يصبح و همّه النوم و لم يسهر ، إن حدّثك كذبك ، و إن ائتمنته خانك ، و إن غبت اغتابك ، و إن وعدك أخلفك »(4) .
( به درستى كه منافق نهى مى كند و نهى نمى پذيرد و امر مى كند به آنچه خود انجام نمى دهد و وقتى به نماز مى ايستد التفات و توجّهش به غير خداست و هنگامى كه به ركوع مى رود چون چهارپايان فرود مى شود ; يعنى از ركوع چيزى درك نمى كند ; شام مى كند و همّش(5) خوراك است با اينكه روزه نبوده ; و صبح مى كند و همّش خواب است با اينكه شب بيدار نبوده ، اگر با تو سخن گويد دروغ مى گويد و اگر به او امانت بسپارى خيانت كند و اگر از او غايب شوى غيبت تو را مى نمايد و اگر با او وعده كنى خلف وعده مى كند) .
و از حضرت امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« قال رسول الله(صلى الله عليه وآله) : ما زاد خشوع الجسد على ما في القلب فهو عندنا نفاق »(6) .
( رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود : فزونى خشوع اعضا و جوارح بر آنچه در قلب است ، نزد ما نفاق مى باشد ) .
و نيز از حضرت امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« قال رسول الله(صلى الله عليه وآله) : ثلاث خصال من كنّ فيه كان منافقاً و إن صام و صلّى و زعم أنـّه مسلم : من إذا ائتمن خان ، و إذا حدّث كذب ، و إذا وعد أخلف »(7) .
( رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود : سه خصلت است كه در هر كس باشد منافق است و اگر چه روزه بدارد و نماز بگزارد و گمان كند(8) مسلمان است : كسى كه هر گاه امانت به او سپرده شود خيانت كند و هر گاه تكلّم كند دروغ گويد و هر گاه وعده كند وفا ننمايد ) .
بنابراين ، نفاق امرى است مقول به تشكيك و ذى مراتب و منافقين بمراتبهم در هر عصر و زمانى بوده و هستند و آيات قرآن صريح است در اينكه در ميان صحابه پيغمبر(صلى الله عليه و آله) نيز بوده اند ; مانند آيات سوره برائت و آيات سوره منافقين و غير اين ها .

(حال بعض اصحاب نبى(صلى الله عليه و آله))
ولى بعضى از اهل سنّت گفته اند كه اصحاب پيغمبر(صلى الله عليه و آله)همه عدول بوده و بر طبق اين ادعا ، خبرى به آن حضرت نسبت داده اند كه فرمود :
« أصحابي كالنجوم بأيـّهم اقتديتم اهتديتم »(9) .
ولى اين ادعا و خبرى كه بر طبق آن نقل كرده اند به وجوهى مردود است :
1. اكثر آياتى كه درباره منافقين نازل شده ، بلكه شايد همه آن ها در مدينه و در اواخر هجرت بوده و البته منافقينى در ميان صحابه بوده و خود را جزو صحابه مى شمرده اند كه اين آيات درباره آن ها نازل شده و پيداست كه به فوت پيغمبر(صلى الله عليه وآله) از بين نرفته اند .
2. در صحيح بخارى 14 حديث از پيغمبر(صلى الله عليه وآله)روايت كرده و در شفاء الصدور در شرح اين فقره زيارت « فلعن الله اُمّة أسّست أساس الظلم و الجور عليكم أهل البيت »(10) همه آن ها را نقل كرده و حاصل مضمون آن اخبار اين است كه پيغمبر(صلى الله عليه و آله) فرمود : فرداى قيامت جماعتى را مى آورند ; من در پيشگاه احديت عرض مى كنم : پروردگارا! اينان اصحاب من و از امت منند ، چرا آنان را از حوض من منع فرمودى؟ خطاب مى رسد :
« إنّك لا تدري ما أحدثوا بعدك ، إنـّهم ارتدّوا على أدبارهم القهقرى ، فيقول النبيّ : سُحقاً سُحقاً لمن غيّر بعدي ; فيؤمر بهم إلى  النار »(11) .
( تو نمى دانى بعد تو چه چيزها احداث كرده و چه بدعت ها گذاردند ، به درستى كه اينان به قهقرا برگشتند و به همان كفر نخست مراجعت نمودند ، پس پيغمبر(صلى الله عليه و آله) گويد : هلاكت باد براى كسى كه بعد از من دين را تغيير داد ; پس امر شود ايشان را به طرف آتش برند ).
3 . از مسند احمد بن حنبل(12) از پيغمبر (صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود :
« من آذى عليّاً فقد آذاني ، أيـّها الناس ، من آذى عليّاً بُعث يوم القيامة يهوديّاً أو نصرانيّاً »(13) .
و مسلّم است كه بسيارى از صحابه نسبت به على(عليه السلام) اذيت و آزار نمودند و با اين وصف چگونه مى توان گفت آن ها عدول و مانند نجومند؟!
4. حديث متواتر ثقلين(14) و حديث متواتر سفينه(15) و احاديث ديگرى كه از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) وارد شده مانند :
« الحقّ مع عليّ ، و عليّ مع الحقّ حيثما دار »(16) .
و مانند حديثى كه به عمار ياسر فرمود :
« إن سلك الناس كلّهم وادياً و سلك عليّ وادياً ، فاسلك وادياً سلكه عليّ و خلّ الناس طرّاً . يا عمار ، إنّ عليّاً لا يزال على هدى . يا عمار ، إنّ طاعة عليٍّ طاعتي ، و طاعتي طاعة الله »(17) .
( اگر همه مردم راهى را پيمودند و على(عليه السلام) راهى را ، تو آن راهى را برو كه على(عليه السلام) رفته و همه مردم را رها كن . اى عمار! به درستى كه على هميشه بر طريق هدايت است. اى عمار! طاعت على طاعت من و طاعت من طاعت خداست ) .
و طبق اين احاديث راه غير على(عليه السلام) راه هدايت نيست و اقتدا به غير على باعث اهتدا نشود و حديث « أصحابي كالنجوم . . . » درست نباشد .
5. از صحيح بخارى در اغلب كتب عامّه و خاصّه نقل شده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) فرمود :
« فاطمة بَضعة منّي فمن أغضبها فقد اغضبني »(18) .
و از صحيح مسلم نقل شده كه فرمود :
« يؤذيني ما آذاها »(19) .
و از صحيح ترمذى نقل شده كه فرمود :
« ينضبني ما أنضبها »(20) .
و اين حديث به ضميمه حديثى كه از بخارى از عايشه نقل شده ، پس از آنكه ابو بكر فاطمه را از فدك منع نمود ، گفته :
« فغضبت فاطمة على أبي بكر و لم تتكلّم معه إلى أن ماتت ، فدفنها عليّ ليلاً و لم يخبر أبا بكر »(21) .
و از اين دو حديث معلوم مى شود كه ابوبكر ، فاطمه (عليها السلام) را اذيت نموده و اذيت فاطمه هم اذيت پيغمبر(صلى الله عليه و آله) است و طبق آيه شريفه (إِنَّ الَّذِينَ يُؤْذُونَ اللهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللهُ فِي الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ وَ أَعَدَّ لَهُمْ عَذاباً مُهِيناً)(22) مورد لعن و عذاب قرار گرفته و با اين وصف چگونه اطلاق عادل و هادى بر او مى توان نمود و به او اقتدا كرد؟!
6. بر فرض صحت حديث ، منع مى كنم صدق اصحاب را بر كسانى كه مسلك على(عليه السلام) را نپيموده اند ، زيرا طبق حديث مسلم كه از [كتاب] عقد ابن عبد ربّه(23) از ام سلمه روايت شده كه رسول خدا (صلى الله عليه و آله) به عمار فرمود :
« يابن سميّة ، لا يقتلك أصحابي ، لكن تقتلك الفئة الباغية »(24) .
و اين حديث به قدرى معروف بود كه معاويه و عمرو عاص نتوانستند انكار كنند ، پيغمبر(صلى الله عليه وآله) مخالفين على(عليه السلام) را از زمره اصحاب خود خارج نموده.
نفاق از كذب ريشه مى گيرد ، بلكه اين دو صفت لازم و ملزوم يكديگرند و هر منافقى كاذب و هر دروغگويى منافق است ; در قرآن مجيد مى فرمايد : (وَاللهُ يَشْهَدُ إِنَّ الْمُنافِقِينَ لَكاذِبُونَ)(25) و كذب خود يكى از معاصى بزرگ و جزو كباير است و آيات و اخبار بسيار در مذمت آن وارد شده ، از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود :
« المؤمن إذا كذّب بغير عذر لعنه سبعون ألف ملك ، و خرج من قلبه نتن ، حتى يبلغ العرش [حملة العرش] فيلعنه حملة العرش ، و كتب الله عليه بتلك الكذبة سبعين زنية أهونها كمن يزني مع اُمّه »(26) .
( مؤمن هر گاه بدون عذرْ دروغ گويد ، هفتاد هزار فرشته او را لعنت كنند و از قلبش بوى گندى خارج شود و تا ] به [عرش] حاملان عرش [برسد ;] پس حاملان عرش او را لعنت مى كنند [و] بدين دروغ [ بر او هفتاد زنا نوشته شود كه آسان تر آن ها زناى با مادر است ) .
و از حضرت امام باقر(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« الكذب خراب الإيمان »(27) .
( دروغ ويرانى ايمان است ) .
و از حضرت امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« الكذب شرّ من الشراب »(28) .
( دروغ از شرب خمر بدتر است ) .
و از حضرت امام حسن عسكرى(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« جعلت الخبائث كلّها في بيت و جعل مفتاحها الكذب »(29) .
(پليدى ها در حجره اى قرار داده شده و كليد آن دروغ است) .
و در قرآن مجيد مى فرمايد : (إِنَّما يَفْتَرِي الْكَذِبَ الَّذِينَ لا يُؤْمِنُونَ)(30) .
( همانا دروغ مى بافند كسانى كه ايمان ندارند ) .
و نيز مى فرمايد : (فَأَعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِي قُلُوبِهِمْ إِلى يَوْمِ يَلْقَوْنَهُ بِما أَخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما كانُوا يَكْذِبُونَ)(31) .
( پس اين منع الهى در دل هاى آنان ايجاد نفاق نموده تا روزى كه خدا را ملاقات كنند ، به واسطه اينكه آنچه با خدا وعده نموده بودند وفا نكردند و براى اينكه دروغ مى گفتند ).

اقسام و مراتب كذب
و براى كذب اقسام و مراتبى است :
1. كذب در گفتار ، خواه تصريحاً باشد يا تلويحاً ، به كنايه باشد يا اشاره و نحو اين ها .
2. كذب در نوشتن ، آن هم به همه اقسامش .
3. كذب در نيّت ، به اين معنى كه قصد خلوص و قربت ندارد ولى اظهار قربت و خلوص نمايد ، كه همان رياست .
4. كذب در عزم ، كه در باطن ترديد ، يا ميل بر خلاف كارى داشته باشد و در ظاهر اظهار عزم آن كار را بنمايد .
5. كذب در وفا به عزم بعد از تنجّز آن .
6. كذب در عمل .
7. كذب در مقام صفات ، مثل اينكه اظهار خوف از خدا ، يا رجا ، يا محبّت ، يا خضوع و خشوع كند و حال آنكه از اين صفات بى بهره باشد .
8. كذب در معاشرت و مراوده و معامله و نصيحت با مردم .
9. كذب در عقايد ، به اين معنى كه داراى عقيده فاسد باشد و گمان كند عقيده او صحيح و مطابق با واقع است .
10. كذب در وعده ، كه همان خلف وعده است .
و اكثر ، بلكه همه اقسام كذب عين نفاق يا متضمن نفاق است .
و از كذب در گفتار است شهادت دروغ ، يمين غموس (= قسم دروغ) ، افترا و تهمت ; و آيات و اخبار در مذمت هر يك از اين ها بسيار است . در قرآن مجيد در ذكر صفات عباد الرحمن مى فرمايد : (وَ الَّذِينَ لا يَشْهَدُونَ الزُّورَ)(32) .
( بندگان خداى رحمان كسانى هستند كه شهادت دروغ نمى دهند ) .
و از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود :
« شاهد الزور كعابد الوثن »(33) .
( شهادت دهنده به دروغ ، مانند بت پرست است ) .
و در قرآن مجيد مى فرمايد : (وَ لا تُطِعْ كُلَّ حَلاّف مَهِين)(34) .
( و اطاعت مكن هر بسيار سوگند خورنده سست رأيى را ) .
و از رسول خدا (صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود :
« ما حلف حالف بالله فأدخل فيه جناح بعوضة إلاّ كانت نكتة في قلبه إلى يوم القيامة »(35) .
و نيز از آن حضرت روايت شده كه فرمود :
« ثلاث يشنأهم الله : التاجر (البائع) الحلاّف ، و الفقير المختال ، و البخيل المنّان »(36) .
( سه طايفه را خدا دشمن مى دارد :تاجر ( فروشنده ) بسيار قسم خورنده و فقير متكبّر و بخيل منّت گذار ) .
و نيز از آن حضرت روايت است كه فرمود :
« ثلاثة لا يكلّمهم الله يوم القيامة ، و لا ينظر إليهم ، و لا يزكّيهم : المنّان بالعطيّة ، و المنفق سلعته بالحلف الفاجر ، و المسبل إزاره »(37) .
( سه طايفه اند كه خداوند در روز قيامت با آن ها سخن نگويد و نظر رحمت نكند و از پليدى ها پاك ننمايد : كسى كه به عطاى خود منّت گذارد و كسى كه متاعش را به قسم دروغ ترويج كند و كسى كه از روى تكبّر لباس خود را روى زمين كشد ) .
و نيز فرمود :
« التجّار هم الفجّار ، قيل : يا رسول الله(صلى الله عليه وآله) ، أليس الله قد أحلّ البيع؟ فقال : نعم ، و لكنّهم يحلفون فيأثمون ، و يحدّثون فيكذبون »(38) .
( تاجران نابكارانند . گفته شد : اى رسول خدا(صلى الله عليه و آله)! مگر خدا بيع و تجارت را حلال نكرده؟ فرمود : بلى ، ولى تاجران قسم مى خورند ; پس گناه مى كنند و در گفتار دروغ مى گويند ) .
و درباره خلف وعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) روايت شده كه فرمود :
« من كان يؤمن بالله و اليوم الآخر فليفِ إذا وعد »(39) .
( كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد ، هر گاه وعده نمايد بايد وفا كند ) .
و از حضرت امام صادق(عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« عِدَة المؤمن أخاه نذر و لا كفّارة له ، فمن أخلف فبخلف الله بدأ ، و لمقته تعرّض ، و ذلك قوله تعالى : (يَا أيُّها الذينَ آمَنُوا لِمَ تَقُولُونَ مَا لا تَفْعَلُون * كَبُرَ مَقتاً عِنْدَ اللهِ أنْ تَقُولُوا مَا لا تَفْعَلُون) »(40) .(41)
( وعده نمودن مؤمن با برادر دينى اش نذرى است كه كفاره ندارد ، پس كسى كه خلف وعده كند به خلف وعده خدا آغاز نموده و خود را در معرض دشمنى او درآورده و كلام خداى تعالى نظر به همين دارد كه مى فرمايد : چرا مى گوييد چيزى را كه نمى كنيد ، بزرگ است از حيث دشمنى در نزد خدا اينكه بگوييد چيزى را كه عمل نكنيد ) .
و از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود :
« أربع من كان فيه كان منافقاً ، و من كانت فيه خلّة منهنّ كانت فيه خلّة من خلال النفاق حتى يدعها : إذا حدّث كذب ، و إذا وعد أخلف ، و إذا عاهد غدر ، و إذا خاصم فجر »(42) .
( چهار خصلت است كه در هر كه باشد منافق است و كسى كه خصلتى از اين خصال در او باشد خصلتى از خصال نفاق در اوست تا آنكه او را رها كند : هر گاه سخن گويد دروغ گويد و هر گاه وعده كند وفا نكند و هر گاه عهد نمايد بشكند و هر گاه مخاصمه نمايد از حق عدول كند ) .
و خداوند در تمجيد ذات مقدّسش مى فرمايد : (إِنَّ اللهَ لا يُخْلِفُ الْمِيعادَ)(43)و در مدح حضرت اسماعيل مى فرمايد : (إِنَّهُ كانَ صادِقَ الْوَعْدِ)(44) و غير اين ها از آيات و اخبار .
در آيه شريفه تنها متعرض ايمان به خدا و روز قيامت شده ، چنانچه در بسيارى از آيات ديگر اين دو موضوع (مبدأ و معاد) ذكر شده و از اين استفاده مى شود كه ايمان به مبدأ و معاد اهمّ عقايد و مستلزم جميع آن هاست ، بلكه لازمه ايمان به مبدأ و معاد ، تزكيه اخلاق و اتيان به واجبات و ترك محرمات است ، زيرا كسى كه ايمان به خدا و روز جزا داشته باشد ، البته ايمان به انبيا و ائمه و عدل الهى هم دارد ; و لازمه ايمان به انبيا اخذ دستورها و اوامر و نواهى است كه آنان از جانب خدا آورده اند ، از نماز و روزه و انفاق و جهاد و امثال اين ها ; و همچنين تحصيل اخلاق حميده و تزكيه و تخلّى [= خالىورها شدن] از اخلاق رذيله است . بنابراين آيه شامل جميع امور دينى مى باشد .

جمله رابعه : در طبقات الناس :
كلمه (مِنَ) در (مِنَ النّاسِ) تبعيضيّه است و مراد از بعض مردم ، منافقين هستند ; و امّا ساير افراد ، يا كفارند كه آنان به زبان هم نمى گويند ما ايمان به خدا و روز جزا آورديم ; و يا مؤمنين هستند كه اينان به زبان و دل معترف به خدا و روز جزا مى باشند .
بنابراين مردم سه دسته اند :
دسته اول : مؤمنينند كه ذيل آيه (وَ ما هُمْ بِمُؤْمِنِينَ)شامل آن ها نمى شود .
دسته دوم : كفارند كه صدر آيه (آمَنّا بِاللهِ وَ بالْيَوْمِ الاْخِرِ) شامل آن ها نمى گردد .
دسته سوم : منافقينند كه صدر و ذيل آيه شامل آن هاست ، و آيات اولِ سوره درباره طايفه (= دسته) اول(45) و از آيه (إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا) تا آيات قبل از اين آيه درباره طايفه (= دسته) دوم(46) ، و اين آيه با 12 آيه ديگر راجع به طايفه [= دسته] سوم است(47) .
و كلمه (النّاسِ) اسم جمع است ، چنانچه انس و انسان اسم جنس است و در مبدأ اشتقاق آن بعضى گفتند از انس است و انسان را انسان گفتند براى اينكه مدنى بالطبع و اجتماعى است و در زندگى و حيات خود بايد با يكديگر انس گيرند و مجتمع شوند و هر يك قسمتى از احتياجات جامعه را عهده دار شود تا نظام اجتماع برقرار شود .
و بعضى گفتند مبدأ آن از نسيان است ، چون انسان داراى نسيان و فراموشى است و درباره انسان و مراتب و درجات انسانيت در مقام انسب از اينجا بحث خواهيم نمود ، ان شاء الله .
_______________________________________________
[1] .  مراد تا پايان آيه 20 همين سوره است .
[2] .  سوره نساء : آيه 145 .
[3] .  به تعبير ديگر : خلوت او با حضور او در قوم وجماعت ، متفاوت است .
[4] .  كافى : ج2 ، ص396 ، ح3 .
[5] .  به تعبير ديگر : اهتمامش و به تعبير رايج : همّ و غمّش .
[6] .  كافى : ج2 ، ص396 ، ح6.
[7] .  كافى : ج2 ، ص290 ، ح8.
[8] .  به تعبير ديگر : ادعا كند .
[9] .  اصحاب من مانند ستارگان هستند ، به هركدام از آن ها اقتدا كنيد هدايت مى شويد . المغنى لابن قدامة : ج3 ، ص535.
[10] .  خداوند امتى را كه پايه گذار ظلم و ستم بر شما اهل بيت شد لعنت كند . شفاء الصدور : ص42 و ص289.
[11] .  عيون اخبار الرضا (عليه السلام) : ج2 ، ص93 ، ح33 ( با اندكى اختلاف ) و صحيح البخارى : ج4 ، ص142 و 221.
[12] .  احمد بن محمد بن حنبل : پيشوا و رئيس مذهب و فرقه حنفى ، يكى از مذاهب چهارگانه اهل سنت و فقيه و متكلم بزرگ قرن سوم هجرى است. وى در سال 164 هجرى به دنيا آمد و براى كسب علوم و معارف دينى سفرهاى متعددى را انجام داد و از بزرگان آن زمان كسب علم نمود . داراى حافظه قوى بود و احاديث فراوانى را حفظ كرده بود. گويند كه بيشتر اوقات سال را روزه مى گرفت . وى قريب به سى هزار حديث از پيامبر و اصحاب ايشان را در كتابى با عنوان «مسند» گردآورى نمود كه اين كتاب يكى از منابع و مراجع حديثى بزرگ و مورد قبول تمامى اهل سنت است . ظاهراً اين كتاب اولين مجموعه حديثى است كه در بين اهل سنت تدوين شده است. وى تأليفات ديگرى همچون كتاب هاى تاريخ ، تفسير و رجال نيز داشته است . ابن حنبل در سال 241 هجرى در بغداد درگذشت . موسوعة طبقات الفقهاء : ج 3 ، ص 87 .
[13] .  هر كس على را اذيت كند ، مرا اذيت نموده است. اى مردم ! هر كس على را بيازارد ، در روز قيامت به صورت يهودى يا مسيحى محشور مى شود. مسند أحمد : ج3 ، ص 483.
[14] .  صحيح مسلم : ج4 ، ص1873 ، ح2408  و جامع الصحيح : ج5 ، ص663 ، ح3788.
[15] .  كنز العمال : ج12 ، ص44 ، ح34146  ; مجمع الزوائد : ج9 ، ص168 و المعجم الأوسط : ج4 ، ص10.
[16] .  حق با على و على با حق است ، هرجا كه باشد  . كافى : ج1 ، ص294 ، ح53  ; الخصال : ص611 ، ح31  ; ارشاد : ج2 ، ص371 و العمدة لابن البطريق : ص285.
[17] .  مناقب خوارزمى : ص193 ، ح232  ; ينابيع المودة : ج1 ، ص384 ، ح11  ; كشف الغمة : ج1 ، ص260 و بشارة المصطفى : ص232 ، ح3 .
[18] .  فاطمه پاره تن من است ، هركس او را به خشم آورد ، مرا خشمگين نموده است . صحيح بخارى : ج2 ، ص302 و ج3 ، ص365  ; خصائص النسائى : ص183 ، ح133  ; ذخائر العقبى : ص377 و مصابيح السنّة : ج2 ، ص278 .
[19] .  آنچه كه فاطمه را اذيت مى كند ، مرا مى آزارد . صحيح مسلم : ج4 ، ص1902 ، ح2449 و تذكرة الخواص : ص175 .
[20] .  در تمام منابع حديثى به صورت «ينصبني ما أنصبها» آمده است ; يعنى : آنچه فاطمه را برنجاند ، مرا مى رنجاند . ر . ك : جامع الصحيح ( سنن الترمذى ) : ج5 ، ص360 ، ح3961 و الصواعق المحرقة : ص190 .
[21] .  فاطمه از ابوبكر خشمگين و عصبانى شد و تا وقتى كه از دنيا رفت ، با او صحبت نكرد و على (عليه السلام) ، شبانه او را دفن كرد و ابوبكر را خبر نكرد. صحيح بخارى : ج3 ، ص186. ر.ك : بضعة المصطفى(صلى الله عليه وآله) : ص276 ـ 284 و ص357 ـ 362 و ص 365 ـ 370 (پژوهش مؤسسه جهانى سبطين).
[22] .  به درستى كه كسانى كه اذيت مى كنند خدا و رسول خدا را ، لعن فرموده خداوند آن ها را در دنيا و آخرت و مهيّا نموده از براى آن ها عذاب خوار كننده اى . سوره احزاب : آيه 57.
[23] .  بر اساس آنچه كه در منابع تاريخى آمده ، احمد بن محمد بن عبد ربه قرطبى است ، وى فردى اديب و شاعر بوده و صاحب كتابى به نام « العقد الفريد » مى باشد . در سال 328 هجرى از دنيا رفت . الكنى والالقاب : ج 1 ، ص 405 .
[24] .  اى پسر سميه ! اصحاب من تو را نمى كشند ، بلكه عده اى طغيانگر و ظالم تو را مى كشند . خلاصة عبقات الأنوار : ج3 ، ص40 و 50 .
[25] .  و خداوند گواهى مى دهد كه مردم دو چهره سخت دروغگويند . سوره منافقين : آيه 1.
[26] .  جامع الأخبار : ص417 ، ح1158 و جامع السعادات : ج2 ، ص96.
[27] .  كافى : ج2 ، ص339 ، ح4 و جامع السعادات : ج2 ، ص97.
[28] .  كافى : ج2 ، ص339 ، ح3 و جامع السعادات : ج2 ، ص97.
[29] .  بحار الأنوار : ج69 ، ص263 ، ح46 و جامع السعادات : ج2 ، ص97.
[30] .  سوره نحل : آيه 105.
[31] .  سوره توبه : آيه 77.
[32] .  سوره فرقان : آيه 72.
[33] .  جامع السعادات : ج2 ، ص102.
[34] .  سوره قلم : آيه 10.
[35] .  هر كس به خداوند سوگند بخورد و به اندازه بال پشه اى در آن ناخالصى داشته باشد ، آن ناخالصى و دروغ ، به صورت لكه اى در دل او تا روز قيامت خواهد ماند . كنز العمال : ج16 ، ص296 ، ح46359 و جامع السعادات : ج2 ، ص102.
[36] .  مسند احمد بن حنبل : ج5 ، ص151  ; عمدة القارى : ج11 ، ص206 و جامع السعادات : ج2 ، ص102.
[37] .  الخصال : ص212 ، ح253 و جامع السعادات : ج2 ، ص102.
[38] .  جامع السعادات : ج 2 ، ص 102 و مستدرك الحاكم : ج 2 ، ص 140 ، ح 2191.
[39] .  كافى : ج2 ، ص364 ، ح2 و جامع السعادات : ج2 ، ص103.
[40] .  سوره صف : آيه 2 ـ 3.
[41] .  كافى : ج2 ، ص363 ، ح1 و جامع السعادات : ج2 ، ص103.
[42] .  الخصال : ص 284 ، ح129 و جامع السعادات : ج2 ، ص103.
[43] .  خداوند از وعده خود تخلّف نمى كند . سوره آل عمران : آيه 9 .
[44] .  او در وعده هايش صادق بود . سوره مريم : آيه 54 .
[45] .  يعنى آيه سوم سوره بقره : (الذين يؤمنون بالغيب ويقيمون الصلاة...) و آيه چهارم : (والذين يؤمنون بما اُنزل إليك...) وآيه پنجم : (اُولئك على هدىً من ربهم...) شامل مؤمنين مى باشد.
[46] .  يعنى آيه ششم سوره بقره : (إن الذين كفروا سواءٌ عليهم أأنذرتهم...) وآيه هفتم : (ختم الله على قلوبهم وعلى سمعهم...) شامل كفار مى باشد.
[47] .  يعنى آيه هشتم سوره بقره : (ومن الناس من يقول آمنا بالله...) تا آيه بيستم : (يكاد البرق يخطف أبصارهم كلما أضاء لهم مشوا فيه...) شامل منافقين مى باشد.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page