أيه 16 : (أُولئِكَ الَّذِينَ اشْتَرَوُا الضَّلالَةَ بِالْهُدى فَما رَبِحَتْ تِجارَتُهُمْ وَ ماكانُوا مُهْتَدِينَ)
اينان كسانى هستند كه گمراهى را به هدايت خريده اند ، پس تجارت آن ها سودى نداشته و هدايت يافتگان نيستند.
تفسير : تفسير اين آيه را نيز در چند مطلب بيان مى كنيم :
مطلب اول : در معنى « اشتراء » :
« اشتراء » به معنى خريدن و « بيع » به معنى فروختن ، و « ربح » به معنى سود مقابل « خسران » كه به معنى زيان است و اركان معامله و تجارت چهار است : بايع ( فروشنده ) ، مشترى ( خريدار ) ، ثمن ( بها ) ، مثمن ( جنس ) .
و حقيقت معامله ، مبادله ( داد و ستد ) است كه بها را بدهد و جنس را بگيرد و به اصطلاح مثمن از ملك بايع خارج و در ملك مشترى داخل شود و به عكس ثمن از ملك مشترى خارج و در ملك بايع وارد گردد .
و براى معامله سه دسته شرايط ذكر كرده اند : شرايط متعاملين ( بايع و مشترى ) ، شرايط عوضين ( ثمن و مثمن ) ، شرايط عقد و معامله ، كه تفصيل آن مربوط به كتب فقهيه است .
و آنچه در اينجا مقصود به ذكر است اين است كه در اين معامله ، منافقين ضلالت را به بهاى هدايت خريده اند . و اشكال شده به اينكه شخص خريدار بايد واجد بها باشد تا آن را بدهد و جنس را بگيرد ، در صورتى كه منافقين در هيچ زمانى واجد هدايت نبوده اند كه آن را بدهند و ضلالت را بگيرند .
و دفع اين اشكال به اين است كه هدايت چنانچه در ذيل آيه (هُدىً لِلْمُتَّقِينَ)گفته شد ، همان ارائه طريق است و ايصال به مطلوب ، ثمره و نتيجه هدايت است و اگر در جايى اطلاق هدايت بر ايصال به مطلوب (رسانيدن به مقصد) بشود از باب اطلاق سبب بر مسبّب است . و خداوند تبارك و تعالى اسباب هدايت را براى تمام افراد بشر مهيّا فرمود ، چنانچه مى فرمايد : (إِنّا هَدَيْناهُ السَّبِيلَ إِمّا شاكِراً وَ إِمّا كَفُوراً)(1) ، چه اسباب تكوينى از عقل و ادراك و قواى باطنى و ظاهرى و اعضا و جوارح ، بلكه مخلوقات سفلى و علوى و زمين و آسمان و آنچه در بين آن هاست كه همه براى بشر خلق شده و وسيله هدايت اوست ; و چه اسباب تشريعى از فرستادن پيغمبران و نازل نمودن كتاب ها و قرار دادن احكام و تكاليف و نصب خليفه و امام در هر عصر و زمان و مبيّن احكام از علماى اعلام و فقهاى كرام و غير اين ها از اسباب و وسايل تشريعى ، و بالاخص براى منافقين صدر اول اسلام كه تشرّف خدمت حضرت رسالت(صلى الله عليه وآله) و ديدن معجزات كافى و استماع سخنان آن بزرگوار و حشر با مسلمانان صدر اول و امثال اين ها كه به نحو اتم و اكمل ، براى آن ها فراهم شده بود .
و اينان به تمام اين اسباب و وسايل هدايت پشت پا زده و فرد اجلاى ضلالت ، كه نفاق باشد ، انتخاب و اختيار نمودند ، پس صادق است كه در حق آن ها گفته شود ضلالت را به هدايت خريدند .
مطلب دوم : ملاك هدايت و ضلالت :
ملاك هدايت ، متابعت عقل و شرع است در جميع امور ، علماً و عملاً ، اعتقاداً و اخلاقاً ، و ملاك ضلالت ، مخالفت عقل و شرع است در جميع امور مذكوره ، بنابراين كوتاهى در تحصيل هر يك از اعتقادات حقه ، يا متخلّق شدن به هر يك از اخلاق رذيله و يا ترك نمودن هر يك از فرايض دينى ، يا مرتكب شدن هر يك از معاصى ، منحرف شدن از طريق هدايت و اختيار راه ضلالت و خريدن ضلالت به هدايت است .
ولى البته مراتب آن مختلف است و اعلا مراتب آن نفاق است كه مصداق اتمّ آيه شريفه مى باشد و تنها معصومين كه طرفة العينى از متابعت عقل و شرع خارج نشده اند از مصداق اين آيه خارجند .
مطلب سوم : در زراعت و تجارت در دين :
چنانچه دنيا مزرعه و محل كشت است و حاصل آن را آدمى در آخرت درو خواهد نمود ، و از رسول خدا(صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود :
« الدنيا مزرعة الآخرة »(2) ، همين طور « دنيا » ، بازار تجارت و كسب است و كاسب و تاجر اين بازار « انسان » ، و سرمايه او « عمر » ، و اعضاى تجارتخانه او اعضاى هفتگانه : چشم ، گوش ، زبان ، دست ، پا ، شكم و عورت ، سرپرست اين اعضا قلب و روح آدمى ، و شغل و كار اعضا ، اطاعت و عبادت و بندگى ، و يا مخالفت و معصيت و سركشى ، ربح اين تجارت ، مثوبات دنيوى و اخروى و سعادت و خوشبختى ، و خسران آن ، عقوبات و عذاب هاى دنيوى و شقاوت و بدبختى است .
و در آيات قرآن به اين تجارت اشاره شده است . مانند آيه شريفه (يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَة تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذاب أَلِيم)(3) .
( اى مؤمنان! آيا شما را به تجارتى كه شما را از عذاب دردناك نجاتتان دهد راهنمايى كنم؟ ) و غير اين از آيات ديگر .
مشارطه،مراقبه ، مرابطه و محاسبه
و وظيفه آدمى اين است كه با نفس و اعضا ، چهار معامله كند : مشارطه ، مراقبه ، مرابطه ، محاسبه .
امّا مشارطه : به معنى قرارداد است ; مانند قراردادى كه بين شركا ، يا كارگر با كارفرما بسته مى شود ، انسان نيز موظّف است كه همه روزه و در هر هفته و هر ماه و هر سال با نفس و اعضا و جوارح خود قرارداد كند .
با نفس ، قرار گذارد كه سركشى و طغيان ننموده و بر خلاف روش عقل و شرع رفتار نكند و با اعضا و جوارح به اينكه بر خلاف آنچه براى آن آفريده شده اند اقدام نكنند و با بيان وافى و كافى به آن ها بگويد كه : اى نفس و اى اعضا! من سرمايه اى جز اين باقيمانده عمر ندارم و آن هم نمى دانم پايان آنچه موقع است ، فعلاً خداوند به لطف عميمش(4) مرا مهلت داده و من مى توانم به وسيله شما [در] هر نَفَسى گوهر گرانبهايى به دست آورم ، مبادا به بطالت و كسالت اين سرمايه را از دست بدهيم و مهلت تمام شده ، اجل فرا رسد و عمر سپرى و نَفَس به پايان آيد و جز ندامت و حسرت و عذاب اَليم سودى حاصل نشود ، هر چه بگويم : (رَبِّ ارْجِعُونِ * لَعَلِّي أَعْمَلُ صالِحاً فِيما تَرَكْتُ)(5) خطاب « كلاّ »(6) بشنوم و با جواب : (أَ وَ لَمْ نُعَمِّرْكُمْ ما يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ وَ جاءَكُمُ النَّذِيرُ)(7) رو به رو شوم . بنابراين تا كه دستتان مى رسد كارى بكنيد ، پيش از آنكه از شما كارى نيايد و دار عمل سرآيد .
امّا مراقبه : به معنى محافظت است ، به اينكه مراقب و مواظب نفس و اعضا باشد و در هنگام صدور فعل با كمال توجه آن ها را تحت نظر گيرد كه مبادا غفلت كند و نفس سركش مهار خود را از دست عقل رها كند و اعضا و جوارح بر خلاف دستور عقل و شرع قدم بردارند و اگر احياناً خلافى از آن ها سرزده فوراً تدارك كند ، اگر قابل تدارك باشد ، و الاّ به توبه و انابه جبران نمايد و بداند كه اگر خود مراقب نفس و اعضا و جوارح خويش نباشد ، خداوند براى او مراقب قرار داده (ما يَلْفِظُ مِنْ قَوْل إِلاّ لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ)(8) و دو ملك در طرف راست و چپ او نشسته (إِذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِيدٌ)(9) .
و كرام الكاتبين اعمال زشت او را ثبت و ضبط نموده اند (وَ إِنَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظِينَ * كِراماً كاتِبِينَ)(10) .
امّا مرابطه : به معنى ملازمه لشكر در سرحدّات و ثغور ممالك است كه مواظب باشند دشمن حمله نكند و از سر حد تجاوز ننمايد و شبيخون نزند ، انسان مؤمن نيز بايد مواظب باشد كه مبادا دشمنان و شياطين انسى و جنّى ، گوهر ايمان او را بربايند و غفلتاً (= غافلگيرانه) وارد كشور بدن او شده ، سلطان عقل را اسير و زمام امور را به دست نفس اماره و سركش كه تابع و هواخواه آن هاست بسپارند ، امروز شيادان و دشمنان دين و دزدان ايمان از اهل ضلالت و كفر و فسق و فجور و همنشينان بد بسيارند ، كه با تبليغات سوء و اِلقاى شبهات و نشر مقالات گمراه كننده انسان را فريب داده و از جاده حقيقت منحرف مى سازند و بر هر مسلمانى لازم است كه از مراوده و مجالست با اين گونه اشخاص و مطالعه مقالات و كتب ضلال خوددارى نمايد ، تا بتواند گوهر ايمان خود را حفظ كند .
امّا محاسبه : به معنى رسيدگى نمودن به حساب است كه همه روزه به اعمال خود رسيدگى كند و اگر در فريضه اى كوتاهى نموده تدارك نمايد و اگر معصيتى از او سر زده توبه نمايد و بداند كه به همه اعمالش رسيدگى و در ميزان اعمال سنجيده خواهد شد ، چنانچه در قرآن كريم مى فرمايد : (وَ نَضَعُ الْمَوازِينَ الْقِسْطَ لِيَوْمِ الْقِيامَةِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَيْئاً وَ إِنْ كانَ مِثْقالَ حَبَّة مِنْ خَرْدَل أَتَيْنا بِها وَ كَفى بِنا حاسِبِينَ)(11) .
و از پيغمبر اكرم (صلى الله عليه و آله) روايت شده كه فرمود :
« حاسبوا أنفسكم قبل أن تحاسَبوا ، وزِنوها قبل أن تُوزَنوا »(12) .
( به حساب خود رسيدگى كنيد پيش از آنكه به حساب شما برسند و خود را بسنجيد پيش از آنكه مورد سنجش قرار گيريد ) .
و از حضرت امام صادق (عليه السلام) روايت شده كه فرمود :
« فحاسبوا أنفسكم قبل أن تُحاسبوا عليها »(13) .
_________________________________________________________-
[1] . ما هدايت كرديم انسان را به راه حق ; يا سپاسگزار مى شود و يا ناسپاسگزار. سوره انسان : آيه 3 .
[2] . دنيا مزرعه و كشتزار آخرت است . عوالى اللآلى : ج1 ، ص267 ، ح66.
[3] . سوره صف : آيه 10.
[4] . يعنى لطف تمام و فراوانش.
[5] . پروردگار من! مرا بازگردانيد ; شايد در آنچه ترك كردم عمل صالحى به جا آورم. سوره مؤمنون : آيه 99 ـ 100 .
[6] . به هيچ وجه، هرگز .
[7] . آيا شما را آن قدر عمر دراز نداديم كه هر كس كه بايد در آن عبرت مى گرفت ; و آيا براى شما هشداردهنده نيامد؟ سوره فاطر : آيه 37 .
[8] . تلفظ نمى كند از قولى ، مگر اينكه مراقبى آماده نزد او ، آن را ضبط مى كند. سوره ق : آيه 18 .
[9] . آن گاه كه تلقى مى كنند و مى گيرند دو نفر گيرندگان و دريافت كننده از طرف راست و از طرف چپ نشسته اند. سوره ق : آيه 17 .
[10] . و قطعاً بر شما نگهبانانى گماشته اند ; ( فرشتگان ) بزرگوارى كه نويسندگان ( اعمال شما ) هستند. سوره انفطار : آيه 10ـ 11 .
[11] . و ما قرار مى دهيم و نصب مى كنيم ميزان هاى عدل را از براى روز قيامت ، پس ظلم نمى شود به هيچ نفسى هيچ گونه ظلمى و اگر (عمل) هم وزن دانه خردلى باشد آن را مى آوريم و كافى است كه ما حسابرس باشيم. سوره انبياء : آيه 47 .
[12] . جامع السعادات : ج2 ، ص228 و بحار الأنوار : ج67 ، ص73 ، ح26 .
[13] . قبل از اينكه مورد محاسبه واقع شويد ، خودتان به حساب خود رسيدگى كنيد . كافى : ج 8 ، ص 143 ، ح 108 و جامع السعادات : ج 2 ، ص 228.