نهج الفصاحه حدیث ١٣٠١ تا ١٤٠٠

(زمان خواندن: 9 - 17 دقیقه)

1301 _ جاهدوا المشركين بأموالكم و أنفسكم و ألسنتكم.

با اموال و جانها و مالهاى خود با مشركان جهاد كنيد.

1302 _ جاهدوا أهوائكم تملكوا أنفسكم.

با هوسهاى خود مبارزه كنيد تا بر نفس خود تسلط يابيد.

1303 _ جبلت القلوب على حبّ من أحسن إليها و بغض من أساء إليها.

دلها باقتضاى فطرت آن كس را كه با آنها نيكى كند دوست دارند و آن كس را كه با آنها بدى كند دشمن دارند.

1304 _ جدّدوا إيمانكم أكثروا من قول «لا إله إلّا اللَّه».

ايمان خود را تازه كند، لا إله إلا اللَّه بسيار گوئيد.

1305 _ جعل اللَّه الرّحمة مائة جزء فأمسك عنده تسعة و تسعين جزء و أنزل في الأرض جزء واحدا فمن ذلك الجزء تتراحم الخلق حتّى ترفع الفرس حافرها عن ولدها خشيةأن تصيبه.

خدا رحم را صد قسمت كرده و نود و نه قسمت را پيش خود نگه داشته و يك قسمت را بزمين فرستاده و بواسطه همين يك قسمت مردم بر يك ديگر رحم ميكنند تا آنجا كه اسب سم خود را بلند ميكند مبادا بفرزندان خود آسيب برساند

1306 _ جعل اللَّه عذاب هذه الامّة في دنياها.

خداوند عذاب اين امت را در دنيا نهاده است.

1307 _ جعلت الذّنوب كلّها في بيت و جعل مفتاحها في شرب الخمر.

همه گناهان را در خانه اى نهاده و كليد آن را در شرابخوارى قرار داده اند.

1308 _ جفّ القلم بالشّقيّ و السّعيد.

بدبخت و نيكبخت بقلم رفته است

1309 _ جفّ القلم بما أنت لاق.

سرنوشت تو بقلم رفته است.

1310 _ جلساء اللَّه غدا أهل الورع و الزّهد في الدّنيا.

فردا همنشينان خدا صاحبان ورع و زهد در اين جهانند.

1311 _ جمال المرء فصاحة لسانه.

جمال مرد به فصاحت اوست.

1312 _ جهد البلاء أن تحتاجوا إلى ما في أيدي النّاس فتمنعوا.

كمال بليه اينست كه به آنچه ديگران دارند محتاج شويد و از شما دريغ كنند.

1313 _ جهد البلاء قلّة الصّبر.

نهايت بلا قلت صبر است.

1314 _ جهد البلاء كثرة العيال مع قلّة الشّي ء.

نهايت بلا عيالمندى و تنگدستى است.

1315 _ الجار أحقّ بشفعة جاره ينتظر بها و إن كان غائبا إذا كان طريقهما واحدا.

همسايه در معامله سهم همسايه مقدم است اگر راه آنها يكى است بايد منتظر او بماند اگر چه غايب باشد.

1316 _ الجار قبل الدّار و الرّفيق قبل الطّريق و الزّاد قبل الرّحيل.

همسايه را پيش از خانه و رفيق را پيش از راه و توشه را پيش از سفر بايد جست.

1317 _ الجالب إلى سوقنا كالمجاهد في سبيل اللَّه و المحتكر في سوقنا كالملحد في كتاب اللَّه.

آنكه ببازار ما چيزى وارد مى كند مانند آن كس است كه در راه خدا جهاد ميكند و آنكه در بازار ما احتكار ميكند مانند كسى است كه در كتاب خدا كافر بشمار رفته است.

1318 _ الجالب مرزوق و المحتكر ملعون.

واردكننده روزى ميخورد و محتكر لعنت ميبرد.

1319 _ الجاهل يظلم من خالطه و يعتدي على من هو دونه و يتطاول على من هو فوقه و يتكلّم بغير تمييز.

نادان با معاشران ستم كند و بر زير دستان تعدى كند و ببزرگان تكبر فروشد و بدون تميز سخن گويد.

1320 _ الجدال في القرآن كفر.

مجادله در باره قرآن كفر است

1321 _ الجفاء كلّ الجفاء و الكفر من سمع منادي اللَّه تعالى ينادي بالصّلاة و يدعوه إلى الفلاح فلا يجيبه.

نشان خشونت و كفر نفاق آنست كه كسى منادى خدا را بشنود كه بنماز ندا ميدهد و ويرا برستگارى ميخواند و دعوت او را اجابت نكند

1322 _ الجلوس مع الفقراء من التّواضع.

همنشينى با فقيران از لوازم تواضع است.

1323 _ الجماعة رحمة و الفرقة عذاب.

جماعت مايه رحمت و تفرقه موجب عذاب است.

1324 _ الجمال صواب القول بالحقّ و الكمال حسن الفعال بالصّدق.

جمال درستى گفتار مطابق حق است و كمال نيكى رفتار مطابق راستى است.

1325 _ الجمال في الرّجل الّلسان.

جمال مرد، در زبان اوست.

1326 _ الجنّة أقرب إلى أحدكم من شراك نعله و النّار مثل ذلك.

بهشت بشما از بند كفشتان نزديكتر است و جهنم نيز چنين است.

1327 _ الجنّة بناؤها لبنة من فضّة و لبنة من ذهب و ملاطها المسك الأذفر و حصباؤها اللّؤلؤ و الياقوت و تربتها الزّعفران من يدخلها ينعم لا يبأس و يخلد لا يموت لا تبلى ثيابهم و لا يفنى شبابهم.

ساختمان بهشت خشتى از نقره و خشتى از طلاست و گل آن مشك اذفر است و سنگريزه آن لؤلؤ و ياقوت است و خاك آن زعفران است و هر كه وارد آن شود پيوسته متنعم است و از بدبختى بركنار، جاودان زنده است و نميرد، لباسشان كهنه نمى شود و جوانيشان پايان نپذيرد.

1328 _ الجنّة تحت أقدام الامّهات.

بهشت زير قدم مادران است.

1329 _ الجنّة تحت ظلال السّيوف.

بهشت زير سايه شمشيرهاست.

1330 _ الجنّة حرام على كلّ فاحش أن يدخلها.

دخول بهشت بر مردم بدزبان حرام است.

1331 _ الجنّة دار الأسخياء.

بهشت خانه سخاوت مندان است.

1332 _ الجنّة لكلّ تائب و الرّحمة لكلّ واقف.

بهشت متعلق بتوبه كاران است و رحمت متعلق بوقفگذاران است.

1333 _ الجنّة مائة درجة ما بين كلّ درجتين كما بين السّماء و الأرض.

بهشت صد درجه است و فاصله هر دو درجه مانند زمين و آسمان است.

1335 _ الجنّة مائة درجة ما بين كلّ درجتين مسيرة خمسمائة عام.

بهشت صد درجه است و فاصله هر دو درجه پانصد سال راه است.

1336 _ الجنّة مائة درجة و لو أنّ العالمين اجتمعوا في إحداهنّ وسعتهم.

بهشت صد درجه است و اگر جهانيان در يكى از آنها مجتمع شوند جايشان مى شود.

1337 _ الجنّ لا تخبّل أحدا في بيته عتيق من الخيل.

جن كسى را كه اسبى اصيل در خانه خود دارد مخبط نميكند.

1338 _ الجهاد أربع: الأمر بالمعروف و النّهي عن المنكر و الصّدق في مواطن الصّبر و شنآن الفاسق.

جهاد چهار قسم است: امر بمعروف و نهى از منكر و راستى در موقع صبر و تنفر از فاسق.

1339 _ الجيران ثلاثة: فجار له حقّ واحد و هو أدنى الجيران حقّا و جار له حقّان و جار له ثلاثة حقوق فأمّا الّذي له حقّ واحد فجار مشرك لا رحم له له حقّ الجوار و أمّا الّذي له حقّان فجار مسلم له حقّ الإسلام و حقّ الجوار و أمّا الّذي له ثلاثة حقوق فجار مسلم ذو رحم له حقّ الإسلام و حقّ الجوار و حقّ الرّحم.

همسايگان سه قسمند همسايه اى كه يك حق دارند و او از همه همسايگان كم حق تر است و همسايه اى كه دو حق دارد و همسايه اى كه سه حق دارد همسايه اى كه يك حق دارد همسايه مشرك است كه خويشاوندى ندارد او فقط حق همسايگى دارد همسايه اى كه دو حق دارد همسايه مسلمانى است كه حق اسلام و حق همسايگى دارد و همسايه اى كه سه حق دارد همسايه مسلمان خويشاوند است كه حق اسلام و حق همسايگى و حق خويشاوندى دارد.

1340 _ حاملات والدات مرضعات رحيمات بأولادهنّ لو لا ما يأتين إلى أزواجهنّ دخل مصّلّياتهنّ الجنّة.

زنان بار دار فرزند دار و شيرده كه با فرزندان خود مهربانند اگر رفتارى كه با شوهران خود ميكنند نبود نمازگزارانشان به بهشت ميرفتند.

1341 _ حبّ الثّناء من النّاس يعمي و يصمّ.

انتظار ستايش از مردم چشم را كور و گوش را كر ميكند.

1342 _ حبّ الدّنيا رأس كلّ خطيئة.

دوست داشتن دنيا سر همه گناهان است.

1343 _ حبّب إليّ من دنياكم النّساء و الطّيب و جعلت قرّة عيني في الصّلاة.

من از دنياى شما دو چيز را دوست دارم زن و بوى خوش و روشنى چشم من در نماز است.

1344 _ حبّبو اللَّه إلى عباده يحبّكم اللَّه.

خدا را در پيش بندگانش محبوب سازيد تا خداوند شما را دوست دارد.

1345 _ حبّذا المتخلّلون من أمّتي في الوضوء و الطّعام.

چه نيكند از امت من آنها كه در وضو و غذا مسواك ميكنند.

1346 _ حبّك للشّي ء يعمي و يصمّ.

محبتى كه نسبت بچيزى دارى كور و كرت ميكند.

1347 _ حتم على اللَّه أن لا يستجيب دعوة مظلوم و لأحد قبله مثل مظلمته.

بر خدا لازم است كه ستم- زده اى را كه او نيز بديگرى چنان ستمى كرده است نپذيرد.

1348 _ حجبت النّار بالشّهوات و حجبت الجنّة بالمكاره.

جهنم را بخواستنى ها پوشانيده اند و بهشت را بمكروهات مستور داشته اند.

1349 _ حجّوا تستغنوا و سافروا تصحّوا.

بحج رويد تا بى نياز شويد و سفر كنيد تا سالم مانيد.

1350 _ حدّ الجوار أربعون دارا.

حد همسايگى چهل خانه است

1351 _ حدّ الساحر ضربة بالسّيف.

سزاى ساحر يك ضربت شمشير است.

1352 _ حدثني جبريل قال: يقول اللَّه تعالى: «لا إله إلّا اللَّه حصني فمن دخله أمن من عذابي.»

جبرئيل با من سخن گفت و گفت: خدا گويد لا إله إلا اللَّه قلعه من است و هر كه وارد آن شود از عذاب من در امان است.

1353 _ حدّثوا النّاس بما يعرفون أ تريدون أن يكذّب اللَّه و رسوله؟

با مردم از آنچه توانند دانست سخن گوئيد آيا ميخواهيد خدا و پيغمبر را تكذيب كنند.

1354 _ حدّ يعمل في الأرض خير لأهل الأرض من أن يمطروا أربعين صباحا.

حدى كه در زمين اجرا شود براى زمينيان بهتر از آنست كه چهل روز باران ببارد.

1355 _ حرس ليلة في سبيل اللَّه عزّ و جلّ أفضل من ألف ليلة يقام ليلها و يصام نهارها.

يك شب نگهبانى در راه خدا از هزار شب كه نماز خوانند و روز آن را روزه دارند بهتر است.

1356 _ حرّم اللَّه الجنّة على كلّ فاحش بذي ء لا يبالي ما قال و لا ما قيل له.

خداوند بهشت را بر مردم بد زبان كه هر چه بگويند و شنوند اهميت نميدهند حرام كرده است.

1357 _ حرّم اللَّه الخمر و كلّ مسكر حرام.

خداوند شراب را حرام كرده و هر چه مستى آرد حرام است.

1358 _ حرّمت التّجارة في الخمر.

تجارت شراب حرام است.

1359 _ حرمة الجار على الجار كحرمة دمه.

حرمت همسايه بر همسايه چون حرمت خون او است.

1360 _ حرّمت النّار على عين بكت من خشية اللَّه و حرّمت النّار على عين سهرت في سبيل اللَّه و حرّمت النّار على عين غضّت عن محارم اللَّه أو عين فقئت في سبيل اللَّه.

جهنم بر ديده اى كه از بيم خدا گريسته و ديده اى كه در راه خدا بيدار مانده و ديده اى كه از محرمات خدا بسته شده يا در راه خدا بيرون آمده حرام است.

1361 _ حرمة مال المسلم كحرمة دمه.

حرمت مال مسلمان مانند حرمت خون اوست.

1362 _ حرمة نساء المجاهدين على القاعدين كحرمة أمّهاتهم و ما من رجل من القاعدين يخلف رجلا من المجاهدين في أهله فيخونه فيهم إلا وقف له يوم القيامة فقيل له:قد خانك في أهلك فخذ من حسناته ما شئت فيأخذ من عمله ما شاء فما ظنّكم؟

حرمت زن كسانى كه بجهاد رفته اند بر آنها كه بازمانده اند مانند حرمت مادرانشان است و هر كس از بازماندگان كه سرپرستى خانواده يكى از مجاهدان را بعهده گيرد و نسبت بآنها تجاوز كند روز قيامت او را بپاى دارند و بمجاهد گويند وى بخانواده تو تجاوز و خيانت كرد، از كارهاى نيك وى هر چه ميخواهى بر گير و وى از اعمال او هر چه خواهد برگيرد، چه فكر ميكنيد؟...

1363 _ حرّم على النّار كلّ هيّن ليّن سهل قريب من النّاس.

هر كه نرم و ملايم و آسانگير و نزديك بمردم باشد بر آتش حرام است.

1364 _ حرّم على عينين أن تنالهما النّار: عين بكت من خشية اللَّه و عين باتت تحرس الإسلام و أهله من الكفر.

دو چشم بر آتش حرام است چشمى كه از ترس خدا گريسته و چشمى كه بيدار مانده و مسلمانان را در مقابل كافران نگهبانى كرده است.

1365 _ حرّم لباس الحرير و الذّهب على ذكور أمّتي و أحلّ لاناثهم.

پوشيدن ابريشم و طلا بر مردان امت من حرام و بر زنانشان حلال است.

1366 _ حسب امرئ من البخل أن يقول آخذ حقّي كلّه و لا أدع منه شيئا.

در بخل مرد همين قدر بس كه گويد همه حق خود را ميگيرم و چيزى از آن را وانميگذارم.

1367 _ حسبك من الجهل أن تظهر ما علمت.

در نادانى تو همين قدر بس كه هر چه دانى آشكار كنى.

1368 _ حسبك من الكذب أن تحدّث بكلّ ما سمعت.

در دروغگوئى تو همين قدر بس كه هر چه شنيده اى نقل كنى.

1369 _ حسبي رجائي من خالقي و حسبي ديني من دنياي.

اميد خدايم مرا بس و بيم از دنيايم مرا كافى است.

1370 _ حسن البشر يذهب بالسّخيمة.

گشاده روئى كينه را ببرد.

1371 _ حسن الجوار يعمّر الدّيار و ينسئ في الأعمار.

خوش همسايگى مايه آبادى شهرها و درازى عمرهاست.

1372 _ حسن الخلق خلق اللَّه الأعظم.

نيكخوئى خلق بزرگ خداوند است.

1373 _ حسن الخلق زمام من رحمة اللَّه في أنف صاحبه و الزّمام بيد الملك و الملك يجرّه إلى الخير و الخير يجرّه إلى الجنّة و سوء الخلق زمام من عذاب اللَّه في أنفصاحبه و الزّمام بيد الشّيطان و الشّيطان يجرّه إلى السّوء و السّوء يجرّه إلى النّار.

نيكخوئى زمام رحمت خداست كه در بينى صاحب آنست و زمام بدست فرشته است و فرشته او را بسوى نيكى ميكشاند و نيكى او را بسوى بهشت ميراند و بدخوئى زمام عذاب خداست كه در بينى صاحب آنست و زمام بدست شيطان است و شيطان او را بسوى بدى ميكشاند و بدى او را بسوى جهنم ميراند.

1374 _ حسن الخلق نصف الدّين.

نيك خوئى يك نيمه دين است.

1375 _ حسن الخلق يثبت المودّة.

نيكخوئى دوستى را استوار مى كند.

1376 _ حسن الخلق يذيب الخطايا كما تذيب الشّمس الجليد.

نيكخوئى گناهان را محو مى كند چنان كه خورشيد يخ را آب ميكند.

1377 _ حسن السّؤال نصف العلم.

نيك پرسيدن يك نيمه دانستن است.

1378 _ حسن الشّعر مال و حسن الوجه مال و حسن الّلسان مال و المال مال.

نيكى موى دارائيست و نيكى روى دارائيست و نيكى زبان دارائى است و دارائى هم دارائيست.

1379 _ حسن الظّنّ من حسن العبادة.

خوش گمانى از نيكى عبادت است.

1380 _ حسن الملكة نماء و سوء الخلق شؤم و البرّ زيادة في العمر و الصّدقة تمنع ميتة السّوء.

نيك خوئى رشد است و بدخوئى شئامت است و نيكى افزايش عمر است و صدقه از مرگ بد جلوگيرى ميكند.

1381 _ حسن الملكة يمن و سوء الخلق شؤم.

نيكخوئى بركت است و بدخوئى شئامت.

1382 _ حسن الملكة يمن و سوء الخلق شؤم و طاعة المرأة ندامة و الصّدقة تدفع القضاء السّوء.

نيك خوئى رشد است و بد خوئى شأمت است و نيكى افزايش عمر است و صدقه از مرگ جلوگيرى ميكند.

1383 _ حسّنوا لباسكم و أصلحوا رحالكم حتّى تكونوا كأنّكم شامة في النّاس.

لباس خود را نيك كنيد و لوازم خود را باصلاح آريد چنان كه در ميان كسان مانند خالى نمودار باشيد.

1384 _ حصّنوا أموالكم بالزّكاة و داووا مرضاكم بالصّدقة و أعدّوا للبلاء الدّعاء.

اموال خود را بوسيله زكات محفوظ داريد و مريضان خود را با صدقه علاج كنيد و براى جلوگيرى از بلا بدعا متوسل شويد.

1385 _ حفظ الغلام الصّغير كالنّقش في الحجر و حفظ الرّجل بعد ما يكبر كالكتاب على الماء.

محفوظات طفل نورس مانند نقشى است كه بر سنگ رقم زنند و محفوظات مرد بزرگ مانند نوشته بر آب است.

1386 _ حفّت الجنّة بالمكاره و حفّت النّار بالشّهوات.

بهشت با ناملايمات قرين است و جهنم با خواستنى ها همراه است.

1387 _ حقّ الجار إن مرض عدته و إن مات شيعته و إن استقرضك أقرضته و إن أصابه خير هنّأته و إن أصابته مصيبة عزّيته و لا ترفع بناءك فوق بنائه فتسدّ عليه الرّيح.

حق همسايه آنست كه اگر مريض شد عيادتش كنى و اگر مرد همراه جنازه اش بروى و اگر از تو قرض خواست بدهى و اگر حادثه خوشى بر او رخ داد بدو تهنيت گوئى و اگر مصيبتى رخ داد تعزيتش گوئى و بناى خود را از بناى او فراتر نبرى و جريان باد را بر او نبندى.

1388 _ حقّ الزّوج على الزّوجة أن لا تصوم يوما واحدا إلّا بإذنه إلّا الفريضة فإن فعلت أثمت و لم يتقبّل منها و أن لا تعطى من بيته شيئا إلا بإذنه فإن فعلت كان له الأجر و كان عليها الوزر و أن لا تخرج من بيته إلا بإذنه فإن فعلت لعنها اللَّه و ملائكة الغضب حتّى تتوب أو تراجع و إن كان ظالما.

حق شوهر بر زن آنست كه بدون اجازه او جز روزه واجب نگيرد و اگر گرفت گناهكار است نپذيرند و بدون اجازه او چيزى از مال او بكسان ندهد اگر داد ثوابش از شوهر و گناه از زن است و از خانه او بى اجازه اش بيرون نرود و اگر رفت خداوند و فرشتگان غضب او را لعنت كنند تا توبه كند يا باز گردد اگر چه شوهرش ستمگر باشد.

1389 _ حقّ الزّوج على المرأة: أن لا تهجر فراشه و أن تبرّ قسمه و أن تطيع أمره و أن لا تخرج إلّا بإذنه و أن لا تدخل إليه من يكره.

حق شوهر بر زن آنست كه از بستر وى دورى نگيرد، و قسم او را انجام دهد و فرمانش را اطاعت كند و بى اجازه او بيرون نرود و كسى را كه دوست ندارد بخانه او نياورد.

1390 _ حقّ المرأة على الزّوج، أن يطعمها إذا طعم و يكسوها إذا اكتسى و لا يضرب الوجه و لا يقبّح و لا يهجر إلّا في البيت.

حق زن بر شوهر آنست كه وقتى غذا خورد باو بخوراند و وقتى لباس پوشيد باو بپوشاند و بصورت او نزند و باو بد نگويد و جز در خانه از او دورى نگيرد.

1392 _ حقّ المسلم على المسلم ستّ: إذا لقيته فسلّم عليه و إذا دعاك فأجبه و إذا استنصحك فانصح له و إذا عطس فحمد اللَّه فشمّته و إذا مرض فعده و إذا مات فاتبعه.

حق مسلمان بر مسلمان شش چيز است وقتى او را ديدى بر او سلام كن و وقتى ترا دعوت كرد بپذير و وقتى با تو مشورت كرد رأى خود را با او بگو و همين كه عطسه زد عافيت باد بگو و همين كه مريض شد او را عيادت كن و همين كه مرد همراه جنازه اش برو.

1393 _ حقّ الولد على الوالد أن يحسّن اسمه و يحسّن موضعه و يحسّن أدبه.

حق پسر بر پدر آنست كه نام او را نيك و جاى او را نيك و ادب او را نيك كند.

1394 _ حقّ الولد على الوالد أن يعلّمه الكتابة و السّباحة و الرّماية و أن لا يرزقه إلّا طيّبا و أن يزوّجه إذا بلغ.

حق پسر بر پدر آنست كه نوشتن و شنا كردن و تير انداختن باو بياموزد و جز غذاى خوب بدو نخوراند و همين كه بالغ شد باو زن بدهد.

1395 _ حقّ الولد على والده أن يحسّن اسمه و يزوّجه إذا أدرك و يعلّمه الكتاب.

حق پسر بر پدر آنست كه نام او را نيك كند و همين كه ببلوغ رسيد زنش دهد و خط نوشتن بدو بياموزد.

1396 _ حقّ على اللَّه عون من نكح التماس العفاف عمّا حرّم اللَّه.

هر كه زن گيرد باين منظور كه از محرمات بر كنار ماند بر خدا لازم است كه او را يارى كند.

1397 _ حقّ كبير الإخوة على صغيرهم كحقّ الوالد على ولده.

حق برادر بزرگ بر برادرهاى كوچك مانند حق پدر بر فرزند است.

1398 _ حقّ للَّه على كلّ مسلم أن يغتسل في كلّ سبعة أيام يوما يغسل فيه رأسه و جسده.

حق خدا بر هر مسلمانى اين است كه هر هفت روز يك بار غسل كند و سر و تن خود را بشويد.

1399 _ حقيق بالمرء أن يكون له مجالس يخلو فيها و يذكر ذنوبه فيستغفر اللَّه منها.

چه خوب است كه مرد گاهى خلوت كند و گناهان خود را بياد آرد و از خدا آمرزش خواهد.

1400 _ حلوة الدّنيا مرّة الآخرة و مرّة الدّنيا حلوة الآخرة.

شيرينى دنيا تلخى آخرت و تلخى دنيا شيرينى آخرت است.

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مداحی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 شـوال

١ـ عید سعید فطر٢ـ وقوع جنگ قرقره الكُدر٣ـ مرگ عمرو بن عاص 1ـ عید سعید فطردر دین مقدس...


ادامه ...

3 شـوال

قتل متوكل عباسی در سوم شوال سال 247 هـ .ق. متوكل عباسی ملعون، به دستور فرزندش به قتل...


ادامه ...

4 شـوال

غزوه حنین بنا بر نقل برخی تاریخ نویسان غزوه حنین در چهارم شوال سال هشتم هـ .ق. یعنی...


ادامه ...

5 شـوال

١- حركت سپاه امیرمؤمنان امام علی (علیه السلام) به سوی جنگ صفین٢ـ ورود حضرت مسلم بن عقیل...


ادامه ...

8 شـوال

ویرانی قبور ائمه بقیع (علیهم السلام) به دست وهابیون (لعنهم الله) در هشتم شوال سال 1344 هـ .ق....


ادامه ...

11 شـوال

عزیمت پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به طایف برای تبلیغ دین اسلام در یازدهم...


ادامه ...

14 شـوال

مرگ عبدالملك بن مروان در روز چهاردهم شـوال سال 86 هـ .ق عبدالملك بن مروان خونریز و بخیل...


ادامه ...

15 شـوال

١ ـ وقوع ردّ الشمس برای حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)٢ ـ وقوع جنگ بنی قینقاع٣ ـ وقوع...


ادامه ...

17 شـوال

١ـ وقوع غزوه خندق٢ـ وفات اباصلت هروی1ـ وقوع غزوه خندقدر هفدهم شوال سال پنجم هـ .ق. غزوه...


ادامه ...

25 شـوال

شهادت حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) ، رییس مذهب شیعه در بیست و پنجم شوال سال 148 هـ...


ادامه ...

27 شـوال

هلاكت مقتدر بالله عباسی در بیست و هفتم شوال سال 320 هـ .ق. مقتدر بالله، هجدهمین خلیفه عباسی...


ادامه ...
012345678910

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page