108 « أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالاْءِيمانِ فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ »
ترجمه :
108 . آيا مى خواهيد از پيغمبرتان سؤال كنيد ، مانند آنچه از موسى پيش از اين سؤال شد ، و كسى كه كفر را بدل ايمان بگيرد ، پس به تحقيق راه راست را گم كرده است .
[در تفسير « أم تريدون أن تسئلوا رسولكم »] در توضيحِ مراد از اين آيه از تقديم امورى چند ناگزيريم : امر اوّل : در باب معجزه رعايت امورى لازم است ، چنانچه در الكلم الطيب در طى دوازده امر بيان نموده ايم[1] ، و از آن جمله اين است كه معجزه امرى است بر خلاف عادت بشرى و قواعد طبيعى و اصول فنى و از اين جهتْ به خارق عادت از آن تعبير مى شود و به محالات عقلى ، مانند اجتماع نقيضين و ارتفاع نقيضين و نحو اينها و رؤت حق به چشم ظاهرى تعلق نمى گيرد ؛ زيرا محالات عقلى قابل تحقق وجود نيستند . و [معجزه] ، فعلى است از افعال خدا كه براى اثباتِ نبوتِ مدعىِ نبوتِ صادق به دست او جارى مى شود و لازم نيست كه همه جا و همه وقت قدرت بر اتيان معجزه داشته باشد ، بلكه همين اندازه كه حجت بر مردم تمام شود و بر صدق نبوت او رسا باشدْ كافى است ، اگر چه يك مرتبه باشد .
و خداوندِ حكيم به مقتضاى حكمت و مصلحت آنچه صلاح است و حقيقت و حقانيت دعوى نبى را اثبات مىكند ، در هر زمان به حسب استعداد مردم به دست انبيا جارى فرموده ؛ و لازم نيست كه مطابق هواى نفس مردم باشد كه هر كس هر چه بخواهد پيغمبر بياورد و مجلس نبى به تماشاخانه مبدل شده و ملعبه مردم گردد .
امر دوم : قوم موسى و بنى اسرائيل از حضرت موسى عليه السلام غالباً اين نحو امور را كه يا محال عقلى بوده يا مصلحت در وقوع آنها نبوده تقاضا مى نمودند ؛ چنان كه گفتند : « أَرِنَا اللّهَ جَهْرَةً »[2] و گفتند : « اجْعَلْ لَنا إِلهاً كَما لَهُمْ آلِهَةٌ »[3] و يا گفتند : « فَلَوْلا أُلْقِىَ عَلَيْهِ أَسْوِرَةٌ مِنْ ذَهَبٍ أَوْ جاءَ مَعَهُ الْمَلائِكَةُ مُقْتَرِنِينَ »[4] و امثال اينها . و به واسطه همين تقاضاهاى بي جا و بهانه جويى ها و زيربار حق نرفتن دچار عذابهاى سخت شدند . امر سوم : مشركين قريش و يهود زمانِ پيغمبر (صلى الله عليه و آله) نيز از پيغمبر (صلى الله عليه و آله) بسا چنين تقاضاهايى را مى نمودند ، چنانچه از آيات سوره اسراء « وَقالُوا لَنْ نُؤمِنَ لَكَ حَتّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ يَنْبُوعاً * أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الْأَنْهارَ خِلالَها تَفْجِيراً . . . »الآيات[5] و سوره فرقان « . . . لَوْلا أُنْزِلَ إِلَيْهِ مَلَكٌ فَيَكُونَ مَعَهُ نَذِيراً * أَوْ يُلْقى إِلَيْهِ كَنْزٌ أَوْ تَكُونُ لَهُ جَنَّةٌ يَأْكُلُ مِنْها . . . » الآية[6] و غير آنها استفاده مى شود.
بنابراين در اين آيه ملامت و توبيخ از آنها شده كه اين گونه تقاضاهاى بى مورد نكنند كه مانند قوم موسى عليه السلام گرفتار عذابهاى سخت و غضب پروردگار شوند. و « أمْ » منفصله و به معنى « بل » و همزه استفهام است ، يعنى « بل أتريدون » ، و سؤل در اينجا به معنى توقع و تقاضاست.
و « رَسُولَكُم » مراد پيغمبر اسلام است . « وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالاْءِيمانِ » اين قسمت از آيه دلالت دارد بر اينكه اين نوع توقعات و تقاضاهاى بى مورد موجب كفر است ، چنانچه يهود بعد از ايمان به موسى كافر شدند و اين كفر ، كفر ضلالت است كه به واسطه آنْ از جاده مستقيم حق خارج مى شوند .
« فَقَدْ ضَلَّ سَواءَ السَّبِيلِ » « ضلّ » گاهى به وسيله « عن » متعدى مى شود ، مثل : ضلّ عن الطريق ، و گاهى بدون آن ، مانند : ضلّ الطريق ، و « سواء » به معنى وسط و ميانه است و « سَواءَ سَبِيل » كنايه از صراط مستقيم است كه حدّ وسط در جميع امور مى باشد ، و دو طرف آن ، كه افراط و تفريط است ، هر دو موجب ضلالت و گمراهى است و معنى « لم يهتد إلى الصراط المستقيم »[7] است ، و ممكن است « سَواءَ » به معنى غير ، و الف و لام « السَّبِيلِ » براى عهد ، و مقصود سبيل حق ، و « سَواءَ السَّبيلِ » ظرف باشد ، يعنى « ضل فى غير سبيل الحق ؛ در غير راه حق گم شده است » ، و اين وجه بعيد است .و ممكن است « ضَلَّ » به معنى « جار عن الطريق » يعنى « مال و عدل عنه » باشد ؛ يعنى اين چنين اشخاص از راه حق به طرف باطل عدول نموده اند ، و اين معنى به قرينه جمله قبل كه «وَمَنْ يَتَبَدَّلِ الْكُفْرَ بِالاْءِيمانِ» باشد انسب است.
-----------------------------------------------------------------
[1] . الكلم الطيب : ص199 ـ 201 .
[2] . خدا را آشكارا به ما بنماى . سوره نساء : آيه 153 .
[3] . قرار ده براى ما هم يك بتى كه او را عبادت كنيم ؛ چنانچه اينها بت هايى دارند كه مى پرستند . سوره اعراف : آيه 138 .
[4] . پس چرا القا نمىشود بر او دست بند از طلا ، يا نمىآيد با او ملائكه كه قرين و همدوش او باشند در دعوت . سوره زخرف : آيه 53 .
[5] . و گفتند : تا از زمين چشمه اى براى ما نجوشانى ، هرگز به تو ايمان نخواهيم آورد ، يا [بايد] براى تو باغى از درختان خرما و انگور باشد و آشكارا از ميان آنها جويبارها روان سازى . سوره اسراء : آيات 90 ـ 91 .
[6] . چرا نازل نشده به سوى او ملك تا همراه وى هشدار دهنده باشد؟ يا اينكه داده شود به او گنجى كه مستغنى شود در امر معاش ، يا بوده باشد براى او باغى كه از بار و بر آن تناول كند . سوره فرقان : آيات 7 ـ 8 .
[7] . به راه راست و مستقيم هدايت نيافت .
آیه ١٠٨ : «أ أَمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَسْئَلُوا رَسُولَكُمْ كَما سُئِلَ مُوسى مِنْ قَبْلُ ...»
- بازدید: 2177