آیه ١٧٣ : « إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ ... »

(زمان خواندن: 5 - 9 دقیقه)

 173 « إِنَّما حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّه‏ِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ باغٍ وَلا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللّه‏َ غَفُورٌ رَحِيمٌ »
ترجمه :
173 . همانا بر شما خداوند حرام نمود مردار و خون و گوشت خوك و آنچه صدا بلند شود به جهت او براى غير خدا[1]، پس كسى كه مضطر شود در حالى كه سركش و متجاوز نباشد ، پس گناهى بر او نيست ، محققاً خداوند آمرزنده و مهربان است.
تفسير :
« إنَّما » از اَدات حصر است و دلالت دارد بر اينكه محرمات منحصر در اين چهار چيز است : مردار ، خون ، گوشت خوك و ذبايحى [= قربانى ‏هايى] كه براى بت‏ها مى ‏شود و از اين جهت اشكال شده كه محرمات شرعيه بسيار است و وجه انحصار آن‏ها در اين چهار ، چه چيز است؟ بعضى گفتند : مراد محرّم الاكل از اشياء است و بعضى گفتند : مراد محرّم الاكل از حيوانات است ، ولى هيچ يك از اين دو گفتار صحيح نيست ؛ زيرا محرّم الاكل از اشياء بسيار است و همچنين حيوانات غير مأكول اللحم و اجزاى غير مأكول از حيوانات مأكول اللحم بسيار است.
و تحقيق در جواب اين است كه انحصار راجع به طَيّبات مذكور در آيه قبل است و چون امور مذكوره در اين آيه به نظر عمومِ مردم طيّبِ ملايم با طبع است ـ اگر چه به حسب واقع از خبائث است ـ مى ‏فرمايد : همه طيّبات قابل اكل ، خوردن آن‏ها جايز است مگر اين چهار چيز . « المَيْتَةَ » « ميته » مقابل مذكّى[2] است ؛ يعنى هر حيوانى كه بميرد و شرايط تذكيه در آن نباشد ، خواه به موت حتف انف (= مردن طبيعى) باشد يا انحاى ديگر.
و شرايط تذكيه چند چيز است :
1 . اسلامِ ذبح كننده .
2 . به طرف قبله ذبح نمودن .
3 . با آهن ذبح كردن .
4 . چهار رگ را قطع نمودن .
5 . بسم اللّه‏ گفتن در حال ذبح .
6 . نحر[3] نمودن در شتر .
بعضى بلوغِ ذبح كننده را نيز شرط نموده ‏اند و تفصيل اين شرايط در فقه داده شده و بحثى در علم فقه است كه حيوانى كه مشكوك باشد ميته است يا مذكّى ، محكوم به ميته است ؛ يعنى اصل عدم التذكيه است ، مگر اينكه اماره [= نشانه ، علامت] شرعيه ، مانند يد مسلم و سوق مسلمين بر تذكيه داشته باشيم.
« وَ الدَّمَ » ؛ خون ، خوردن آن مطلقاً حرام است ، خواه خونِ حرام گوشت باشد يا حلال گوشت ، صاحبِ نفس سائله (= خون جهنده) باشد يا نباشد ، ولى نجاست آن منوط به اين است كه از صاحب نفس سائله باشد ، و خون متخلّف[= مانده] در ذبيحه و در تخم مرغ ، نجاست آن و حرمت خوردنش محل خلاف است و حقْ تفصيل است ؛ بلى ، خون پاك اگر مستهلك [= محو ، حل] شود ، خوردن آن مانعى ندارد .
« وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ » ذكر نمودن خوك را در ضمن چيزهايى كه خوردن آن‏ها حرام است با اينكه حيوانات حرام گوشت بسيارند ، براى اين است كه نصارا و مَن تبعهم مى ‏خورند و از آن لذت مى ‏برند و آن را اَلذّ همه حيوانات مى ‏دانند. « وَما أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللّه‏ِ » « اهلال » به معنى رفع صوت است و اهلال مُحرم[4] ، رفع صوت و بلند نمودن صداى او به تلبيه است و اهلال طفل هنگام ولادت ، بلند كردن صدا به گريه است ، و مراد در اينجا ذكر نام غير خداست بر حيوانى كه ذبح مى كنند ، از بت يا درخت يا غير اين‏ها كه مورد پرستش مشركين و عَبَده اوثان [= بت پرستان] است كه هر گاه نام غير خدا را هنگام ذبح ببرند ، چنانچه دأب [= روش ، عادت] بت پرستان بوده ، خوردنِ آن ذبيحهْ حرام و در حكم ميته است.
« فَمَنِ اضْطُرَّ » ، يعنى كسى كه «اضطرار» براى او در خوردن يكى از مذكورات پيدا شود ، در صورتى كه سركش و متجاوز نباشد باكى بر او نيست ، و اضطرار يكى از آن نه چيز است كه در حديث رفع به سند معتبر از پيغمبر اكرم صلى‏ الله‏ عليه ‏و‏ آله رسيده و آن حديث چنانچه در سفينة [البحار] نقل نموده اين است كه فرمود :
« رُفع عن اُمّتي تسعة : الخطأ ، و النسيان ، و ما اُكرهوا عليه ، و ما لا يعلمون ، و ما لا يطيقون ، و ما اضطُرُّوا ، و الحسد ، و الطَيرة ، و التفكّر في الوسوسة في الخلق ما لم ينطق بلسانه [بِشَفَه] »[5] .
و اين حديث از احاديث مشكله است ؛ زيرا رفع اين موضوعات بنفسه يقيناً مراد نيست ؛ چون وجود آن‏ها در ميان امّت وجدانى و حسى است ، بلكه مراد ، يا رفع مؤاخذه بر آن‏ها و يا رفع آثار آن‏هاست ، آن‏هم رفع جميع آثار مراد است يا رفع آثار مناسب هر كدام ، و البته اگر بعض آثار مراد باشد ، آثارى است كه در رفعش امتنان بر امت باشد ، نه آثارى كه بر خلاف امتنان باشد ؛ زيرا حديث در مقام امتنان است.
و محل تحقيق كلام درباره اين مورد در بحث برائت در اصول فقه است و با اين مقام مناسبت ندارد و در اينجا به شرح الفاظ حديث اكتفا مى‏ شود :
« رفع » به معنى برطرف نمودن و از بين بردن شى‏ء ثابت است ، ولى «دفع» به معنى جلوگيرى از ثبوت چيزى است كه اقتضاى ثبوت دارد ، و مراد از رفع در اين حديث ، رفع شرعى است كه به مقتضاى ادله و قواعد اوليه ثابت است ، ولى شارع از روى امتنان و تفضل رفع فرموده و توهّم اينكه اختصاص به اين امت نسبت به مجموع من حيث المجموع است و گرنه بعضى از آن‏ها از ساير امت‏ها هم برداشته شده ، بلكه به حكم عقل مرتفع گرديده است ، فاسد است ، بلكه هر يكْ يك آن‏ها حتى خطا و نسيان و اضطرار رفعش نسبت به ساير امم به طور اطلاق معلوم نيست ؛ زيرا اگر از راه مسامحه در حفظ باشد يا امتناع به اختيار ، مؤاخذه مانعى ندارد و عقل هم حكم به رفع نمى ‏كند .
« خطأ » مقابل عمد است ؛ يعنى كارى كه انسان بدون قصد انجام دهد. «نسيان» فراموشى است ؛ يعنى چيزى از خاطر انسان برود .
«و ما اُكرهوا عليه» ، عملى است كه بر خلاف ميل و اختيار انسان واقع شود و آدمى مجبور باشد.
« ما لا يعلمون » ، آنچه انسان ندانسته انجام دهد ، مثل اينكه جاهل به موضوع باشد و يا جاهل به حكم باشد بعد از فحص[= جستجوى] تام. « ما لا يطيقون » ، كارى كه از تحت قدرت و طاقت و وسع انسان خارج باشد.
« ما اضطرّوا إليه » ، عملى كه از روى بيچارگى از انسان صادر شود ، مانند خوردن مأكولات محرّمه در مخمصه .
« حسد » ، مراد آن حالت درونى است كه نمى ‏تواند كسى را در نعمت ببيند و زوال آن نعمت را آرزو كند ، و اين از صفات رذيله است ، ولى مادامى كه در باطن باشد و ترتيب اثرى به آن ندهد ، مورد عقوبت نيست و مراد از حسد كه از اين امت رفع شده اين معنى است.
« طيرة » ، فال بد زدن است مقابل تفأل كه فال نيك است .
«و التفكر في الوسوسة في الخلق» ، مراد از خيالات سوء و گمانِ بدْ در حقّ برادران دينى است كه امر قهرى است و مادامى كه اظهار نكند ، عقوبت ندارد ، هر چند از صفات رذيله است .
و تحقيق كلام به طور خلاصه اين است كه اين حديث شريف رفع آثار عقليه و عاديه اين امور نه گانه را نمى‏ كند ؛ چون از لوازم ذاتيه آن‏هاست ، پس آثار شرعيه كه رفع و وضعش به يد شارع است ، آن هم آثارى كه بر خود اين عناوين بار شود ، رفع نمى ‏كند ، مثل قتلِ خطا و سجده سهو ؛ زيرا رفعش موجب لغويّت حكم مى‏ شود و آثارى كه بر موضوع عمد و علم و اختيار و ساير اضداد اين‏هاست ، آن‏هم رفع نمى‏ كند ؛ چون خروج موضوعى دارد و آثارى كه امتنان در رفع آن‏ها نيست ، آن‏هم رفع نمى‏ شود ؛ چون در مقام امتنان است ، پس منحصر است به آثار شرعيه كه بر نفس موضوع واقعى ، اعم از عمد و خطا مثلاً باشد و منّت در رفع آن باشد ، چه مؤاخذه و چه غير آن ، به اين حديث از اين امت رفع شد.
« غَيْرَ باغٍ وَلا عادٍ فَلا إِثْمَ عَلَيْهِ » «باغى» به معنى سركش و طغيان كننده در عمل زشت و معصيت و نافرمانى است و «عادى» به معنىِ تعدى و تجاوز كننده از حدود الهى است كه خداوند براى هر چيزى معيّن فرموده و نبايد از آن تجاوز نمود ، و در حديث از حضرت صادق عليه ‏السلام روايت شده كه فرمود : « الباغي الذي يخرج على الإمام ، و العادى الذي يقطع الطريق »[6] .
و در احاديث ديگر به معانى ديگر ، مانند ظالم و غاصب و صيد كننده از روى لهو و سارق تفسير شده ، ولى همه اين معانى از باب بيان مصداق است و منافاتى در بين آن‏ها نيست. و بالجمله آيه دلالت دارد بر اينكه خوردن ميته و خون و گوشت خوك و ذبيحه كه اسم بتان بر آن برده شود از روى اضطرار به قدر رفع ضرورت جايز است ، در صورتى كه خورنده باغى و عادى [= سركش و متجاوز] نباشد .
« إِنَّ اللّه‏َ غَفُورٌ رَحِيمٌ » همانا خداوند آمرزنده گناهان است از روى تفضل و رحمت و در دنيا و آخرت بندگان مشمول رحمت بى ‏پايان او هستند و تفسير «غَفُورٌ» و «رَحِيمٌ» قبلاً بيان گرديد ، مراجعه شود[7] .
----------------------------------------------------------
[1] .  به تعبير ديگر : و آنچه را كه [هنگام سربريدن] نام غير خدا بر آن برده شده .
[2] .  مذكى : حيوانى است كه بر طبق اصول و آداب دينى ذبح و قربانى شده است .
[3] .  قربانى كردن ، كشتن شتر با فرو كردن نيزه يا چيزى مانند آن در زير گلوى او .
[4] .  مُحرم : كسى كه به قصد انجام اعمال حج احرام مى ‏بندد و اعمالى بر او واجب و كارهايى بر او حرام مى ‏شود .
[5] .  سفينة البحار : ج2 ، ص398 ؛ الخصال : ص455 ، ح9 ؛ التوحيد : ص344 ، ح24 ؛ بحار الأنوار : ج5 ، ص303 ، ح14 .
[6] .  نافرمان و متجاوز كسى است كه عليه امام قيام و خروج كند و ظالم و ستمكار كسى است كه راهزن باشد . كافى : ج6 ، ص265 ، ح1 ؛ معانى الأخبار : ص213 ، ح1 وتفسير البرهان : ج1 ، ص380 ، ح2 .
[7] .  ر .ك : همين تفسير ، ج1 ، ص210 و ص341 .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page