فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ[1] ؛ طمع مىكند آنكه دلش بيمار است . وَالَّذينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ والفِضَّةَ ولا يُنْفِقُونَها فِي سَبيلِ اللّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ اَلِيمٍ[2] ؛ و كسانى كه زر و سيم را جمع مىكنند و آن را در راه خدا انفاق نمىكنند ، ايشان را از عذابى دردناك خبر ده .
طمع عبارت است از چشمداشت به ثروت و مكنتى كه خود يا مردم دارند ؛ كه اين نيز يكى از شاخههاى دنيا دوستى است و از جمله رذايل و صفات ناهنجار است . هر طمعكارى اعتمادش به خود يا مردم بيشتر از خداست ؛ زيرا اگر اعتماد او به خدا بيشتر بود تنها به او چشم مىداشت و اين خود نوعى شركِ پنهان است .
اميرمؤمنان عليهالسلام مىفرمايند :
ما هَدَمَ الدِّينَ مِثلُ البِدعِ ، ولا اَفسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَعِ[3] ؛ هيچ چيزى مانند بدعت گذارى ، دين را نابود نمىكند و چيزى مثل طمع و آزمندى مرد را تباه نمىسازد .
مرد را پامال خوارى مىكند طغيان حرص
شمع كوته مىشود چون شعله بالا مىكشد
( واضع لنجانى )
منعمان را حرصِ زر باقى بود روز حساب
تشنه آخر تشنه خيزد گر كشد دريا به خواب
( سرخوش لاهورى )
--------------------------------------
[1] . احزاب : 32 .
[2] . توبه : 34 .
[3] . بحار الانوار : ج75 ، ص92 .
طمع
- بازدید: 1977