آیه ٢٤٣ « أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَهُمْ أُ لُوفٌ ... »

(زمان خواندن: 3 - 5 دقیقه)

243   « أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ وَهُمْ أُ لُوفٌ حَذَرَ الْمَوْتِ فَقالَ لَهُمُ اللّه‏ُ مُوتُوا ثُمَّ أَحْياهُمْ إِنَّ اللّه‏َ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ وَلكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَشْكُرُونَ »
ترجمه :
243 . آيا ندانستى كسانى را كه از ديار خود از ترس موت بيرون رفتند و حال آنكه هزارها بودند ، پس خداوند به آن‏ها گفت : بميريد ، و سپس آنان را زنده نمود ، به درستى كه خداوند صاحب فضل نسبت به مردم است ، ولى اكثر مردم سپاسگزار نيستند .
[ در بيان « الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ » ]
در تفسيرِ آيه از جهاتى بين مفسرين اختلاف است و ما از اختلافات آن‏ها صرف‏نظر نموده و آنچه مفاد اخبارى است كه در تفسير البرهان از كافى كلينى  رحمه ‏الله و تفسير عياشى و احتجاج طبرسى از حضرت باقر و صادق عليه السلام روايت كرده اكتفا مى ‏نماييم و مضمون آن اخبار به نحو اختصار اين است كه اين‏ها قومى بودند از شهرى از شهرهاى شام. هنگامى كه طاعون آمد اغنيا از شهر بيرون شده و فقرا ماندند ، اكثر آن‏ها كه ماندند هلاك شدند و از اغنيا كمى مردند ، مرتبه ديگر كه طاعون آمد رأيشان بر اين مجتمع شد كه همه از شهر خارج شوند و از ترس طاعون بيرون شدند و به شهرِ ويرانى وارد گرديدند كه اهل آن به طاعون هلاك شده بودند ، پس چون در آنجا فرود آمده و رحل اقامت افكندند ، حق تعالى اراده كرد كه همه آن‏ها را بميراند، لذا در آن ساعت مردند و استخوان‏هاى آن‏ها پوسيده شد ، پيغمبرى حزقيل نام از آنجا عبور نمود و آن وضع را مشاهده نمود ، گريه كرد و گفت : پروردگارا! كاش اين‏ها را چنانچه ميراندى زنده مى‏ كردى تا شهرهاى تو را آباد نموده و با بندگان صالح تو ، تو را عبادت كنند . خطاب رسيد : دوست مى‏ دارى آن‏ها زنده شوند؟ عرض كرد : بلى . پس خداوند همه آن‏ها را زنده نمود . راوى عرض مى ‏كند : آيا آن‏ها دو مرتبه مردند؟ [ امام] فرمود : نه ، بلكه مدت‏ها زيست نموده و به عبادت مشغول بودند و مى‏ خوردند و نكاح نمودند تا از دنيا رفتند[1] .
تفسير :
« أَ لَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ خَرَجُوا مِنْ دِيارِهِمْ » استفهام تقريرى است و « رؤت » به معنى علم است ، و گفتند اين كلمهْ موضوع براى تعجب و تعظيم است كه مطلب را در نظر سامع [= شنونده] بزرگ جلوه دهند. و « ديار » جمع دار است و دار بر خانه و منزل و شهر اطلاق مى‏ شود ، گفته مى‏ شود دار السلطنة ، دار الملك ، دار الخلافة ، دار العلم و نحو اين‏ها . و اصل دار از « دور » است ؛ زيرا در آنْ متصرف دور مى ‏زند.
« وَ هُمْ أُ لُوفٌ » « الوف » جمع ألْف [= هزار] است و براى الف دو جمع است ، يكى آلاف كه از سه هزار تا ده هزار است و ديگر الوف كه جمع كثرت است و از ده هزار به بالا را نيز شامل مى‏ شود.
« حَذَرَ الْمَوْتِ » ، مفعول له است ؛ يعنى به جهت ترس از مرگ و طاعون از شهر خارج شدند.
« فَقالَ لَهُمُ اللّه‏ُ مُوتُوا » « قول » در اينجا به معنى اراده و مشيت است ؛ مثل آيه شريفه « إِذا أَرَدْناهُ أَنْ نَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ »[2] ، چون قول خداوند همان فعل اوست كه به مجردِ تعلقِ اراده واقع مى‏ شود و يا كلامى است كه به ايجاد او مسموع مى‏ شود ، مانند كلام خدا با موسى ، و مانند قرآن مجيد كه كلام الهى است و معنى جمله اين است كه خداوند اراده فرمود كه آن‏ها بميرند و به مجرد اراده او همه مردند.
« ثُمَّ أَحْياهُمْ » « ثم » براى تراخى است ؛ يعنى بين مردن و زنده شدن آن‏ها زمانى فاصله شد و مرجع ضمير « هُمْ » همان « الّذِينَ » ؛ يعنى آن‏هايى كه از ديارشان خارج شده و خداوند آن‏ها را ميرانيد، زنده نمود.
« إِنَّ اللّه‏َ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النّاسِ » ؛ يعنى زنده كردن ، « تفضّلى » از جانب خداوند نسبت به آن‏ها بود و همين جمله دليل است بر اينكه اينان پس از زنده شدن اهل ايمان و تقوا و عبادت و بندگى شدند ؛ زيرا اگر كافر يا فاسق بودند زنده شدن آن‏ها عقوبت و وبال براى آن‏ها بود، نه تفضّل. « وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النّاسِ لا يَشْكُرُونَ »، ولى اكثر مردم قدر نعمت حيات كه از تفضّل خدا بر بندگان است ندارند و از اين نعمت كه از هر دمى از آن مى‏ توان سعادت خود را تأمين نمود استفاده ننموده و عمر خود را صرف معاصى و توغّل [= فرورفتن] در زخارف [= زينت‏ هاى ] دنيوى مى ‏كنند.
تنبيه :
اين آيه شريفه يكى از ادله قطعيه بر امكان رجعت است و اينكه پس از رجعت باز تكليف متوجه انسان مى‏ شود ، اگر چه به موت تكليف ساقط گردد ، و ما در الكلم الطيب آيات و اخبار و گفتار علماى اعلام و كتب مؤفه در اين مسئله و اشكالات وارده بر آن و جواب آن‏ها را متذكر شده‏ ايم[3] .
--------------------------------------------------
[1] .  ر . ك : تفسير البرهان : ج1، ص514، ح1، وص515، ح2و3؛ كافى : ج8 ، ص198 ، ح237؛ تفسير عياشى : ج1 ، ص150 ، ح434 و الاحتجاج : ج2 ، ص231 .
[2] .  زمانى كه اراده كرديم كه آن شى‏ء وجود پيدا كند اينكه مى ‏گوييم به آن شى‏ء كه بود شو ، پس بود مى‏ شود . سوره نحل : آيه 40 .
[3] . ر . ك : الكلم الطيب ، ص586 به بعد .

نوشتن دیدگاه

تصویر امنیتی
تصویر امنیتی جدید

مؤسسه جهانی سبطین علیهما السلام

loading...
اخبار مؤسسه
فروشگاه
درباره مؤسسه
کلام جاودان - اهل بیت علیهم السلام
آرشیو صوت - ادعیه و زیارات عقائد - تشیع

@sibtayn_fa@sibtayn_fa





مطالب ارسالی به واتس اپ
loading...
آخرین
مولودی
سخنرانی
تصویر

روزشمارتاریخ اسلام

1 ذی قعده

١ـ ولادت با سعادت حضرت فاطمه معصومه(سلام الله علیها)٢ـ مرگ اشعث بن قیس٣ـ وقوع جنگ بدر صغری ١ـ...


ادامه ...

11 ذی قعده

میلاد با سعادت حضرت ثامن الحجج، امام علی بن موسی الرضا (علیهما السلام) روز یازدهم ذیقعده سال ١٤٨...


ادامه ...

15 ذی قعده

كشتار وسیع بازماندگان بنی امیه توسط بنی عباس در پانزدهم ذیقعده سال ١٣٢ هـ.ق ، بعد از قیام...


ادامه ...

17 ذی قعده

تبعید حضرت موسی بن جعفر (علیهما السلام) از مدینه به عراق در هفدهم ذیقعده سال ١٧٩ هـ .ق....


ادامه ...

23 ذی قعده

وقوع غزوه بنی قریظه در بیست و سوم ذیقعده سال پنجم هـ .ق. غزوه بنی قریظه به فرماندهی...


ادامه ...

25 ذی قعده

١ـ روز دَحوالارض٢ـ حركت رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) از مدینه به قصد حجه...


ادامه ...

30 ذی قعده

شهادت امام جواد (علیه السلام) در روز سی ام ذی‌قعده سال ٢٢٠ هـ .ق. شهادت نهمین پیشوای شیعیان...


ادامه ...
0123456

انتشارات مؤسسه جهانی سبطين عليهما السلام
  1. دستاوردهای مؤسسه
  2. سخنرانی
  3. مداحی
  4. کلیپ های تولیدی مؤسسه

سلام ، برای ارسال سؤال خود و یا صحبت با کارشناس سایت بر روی نام کارشناس کلیک و یا برای ارسال ایمیل به نشانی زیر کلیک کنید[email protected]

تماس با ما
Close and go back to page