81 «وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَحِكْمَةٍ ثُمّ جاءَكُمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ لَتُؤمِنُنَّ بِهِ وَلَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَأَقْرَرْتُمْ وَأَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِى قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَأَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاهِدِينَ»
ترجمه:
81. و ياد كن زمانى كه خداوند عهد و ميثاق گرفت از تمام انبيا بر اينكه اعطا فرمودم به شما كتاب و حكمت را و پس از شما مىآيد شما را پيغمبرى كه تصديق مىفرمايد آنچه با شما هست، بايد ايمان به آن پيغمبر داشته باشيد و او را يارى كنيد. فرمود: آيا به اين عهد و ميثاق اقرار داريد و به اين اقرار مىگرويد؟ گفتند: اقرار داريم. فرمود: پس شاهد باشيد و من هم با شما از شاهدين هستم.
تفسير:
«وَ إِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ» ، كلمه «اذ» ظرفيه متعلق به فعل محذوف كه «اذكر» باشد يا عطف بر «إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ» است بنا بر قولى.
و امّا اخذ ميثاق: در آياتى خداوند ذكر فرموده، مثل آيه شريفه «وَ إِذْ أَخَذْنا مِنَ النَّبِيِّينَ مِيثاقَهُمْ وَ مِنْكَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ إِبْراهِيمَ وَ مُوسى وَ عِيسَى ابْنِ مَرْيَمَ وَ أَخَذْنا مِنْهُمْ مِيثاقاً غَلِيظاً»[1] و مثل آيه شريفه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِى آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ...» الآية[2].
و ظاهر اين است كه مراد در عالم ارواح و عالم نورانيت است كه خداوند خلقت فرمود ارواح را قبل از اجساد، در بعض احاديث است «بألفي عام؛ دو هزار سال»، در بعض ديگر مىفرمايد:
«ألا و إنّ الأرواح جنود مجنّدة، فما تعارَفَ منها ائتلف، وما تَناكَرَ منها اختلف»[3].
و در آن عالم خداوند عهد و ميثاق گرفت از بنى آدم به اقرار به وحدانيت خدا، چنانچه مفاد آيه «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ...» الآية است.
[در بيان اخذ ميثاق از انبيا]
و در بسيارى از اخبار است كه عهد و ميثاق گرفت به وحدانيت خود و رسالت پيغمبر صلىاللهعليهوآله و ولايت على عليهالسلام و اولاد طيّبين او عليهمالسلام، و از اين آيه استفاده مىشود كه از تمام انبيا خداوند عهد و ميثاق گرفت به جملات مذكوره در آيه كه خود اقرار كنند و به امتهاى خود ابلاغ نمايند، چنانچه مفاد اخبار مذكوره در برهان و غير آن است[4].
«لَما آتَيْتُكُمْ»؛ يعنى اعطا كردم به شما. كلمه «لَما» مخفّفه مركب از لامِ مفتوحه مطابق قرائت سياهى قرآن، و «ما» ممكن است شرطيه باشد و جزاى آن «لتؤننّ»باشد، و ممكن است خبريه باشد به معنى «الذى» و مبتدا باشد و خبرش «لتؤننّ»باشد، و لام، لامِ قسم است و «لتؤنن» ساد مسدّ [= جانشين] جواب قسم است بر هر دو تقدير.
«مِنْ كِتابٍ» مراد كتب آسمانى است كه بر هر يك از انبيا نازل شده؛ مثل صحف آدم، شيث، نوح، ابراهيم ، تورات، زبور، انجيل و غير اينها.
«وحِكْمَة» دستورات دينى از اعتقاديات و اخلاقيات و احكام و وظايف و غير اينها.
«ثُمَّ جاءَكُمْ رَسُولٌ» مراد مجىء [= آمدن] پيغمبر اسلام حضرت محمد صلىاللهعليهوآله است، و كلمه «ثمّ» از براى تراخى است؛ يعنى پس از او ديگر پيغمبرى نخواهد آمد تا دامنه قيامت؛ زيرا كلمه «النَّبِيِّين» جمع محلاّ به الف و لام افاده عموم مىكند و اين پيغمبر بايد بعد از جميع انبيا باشد، به واسطه كلمه «ثمّ» و اگر بعد از اين پيغمبر، پيغمبرِ ديگرى باشد پس او بعد از جميع انبيا نبوده و نديدم احدى از مفسرين يا علماى اعلام در كتب خود متذكر اين نكته شده باشند.
«مُصَدِّقٌ لِما مَعَكُمْ»؛ اين پيغمبر صلىاللهعليهوآله تصديق مىفرمايد جميع انبياى سلف را و آنچه بر آنها نازل شده از كتب آسمانى و دستورات الهى كه تمام حق و صدق و از جانب خدا بوده.
وهم و دفع:
ممكن است يهود و نصارا توهّم كنند كه اين جمله دلالت دارد بر اينكه تورات و انجيل، بلكه جميع كتب عهد قديم و جديد كه منسوب به انبياست تمام حق و صدق است، لكن اين توهّم فاسد است؛ زيرا كه آيه مىفرمايد آنچه انبيا آوردند و با آنها بود حق و صدق است و اين كتب عهدَيْن مجعولات و مفتريات است كه يهود و نصارا نسبت به انبيا دادند و ساحت قدس انبيا عليهمالسلام از اين مزخرفات عرى و برى است.
[در بيان بشارت و نصرت انبيا به نبى اكرم صلىاللهعليهوآله و اشاره به ظهور حضرت مهدى ]
«لَتُؤمِنُنَّ بِهِ»، بلكه مىتوان گفت از اين آيه استفاده مىشود كه اهمّ وظايف تمام انبيا بشارت به وجود مقدّس حضرت محمد صلىاللهعليهوآله است و ايمان به او، چنانچه مفاد بسيارى از اخبار است كه يك جمله آنها در برهان و يك جمله در مجمع البيان و يك جمله در بحار و غير آن نقل شده.
«وَ لَتَنْصُرُنَّهُ» «نصرتِ» انبيا از پيغمبر اسلام صلىاللهعليهوآله با اينكه زمان آنها متقدم بوده، مجرد بشارت به وجود او نيست؛ زيرا در جمله قبل اشاره شده، بلكه مراد چنانچه از اخبار بسيارى استفاده مىشود كه اشاره به دوره رجعت است و در اخبار به نصرت اميرالمؤنين عليهالسلام تفسير كردهاند، لكن نصرت اميرالمؤنين عليهالسلام، بلكه نصرت حضرت بقية اللّه و هر يك از ائمّه عليهمالسلام نصرت پيغمبر است، چنانچه در زيارت وارث و زيارت اصحاب ابى عبداللّه عليهالسلاممىگويى:
«السلام عليكم يا أنصارَ رسولِ اللّهِ وأميرِالمؤنين وفاطمةَ والحسنِ والحسينِ عليهمالسلام»[5].
و همين آيه يكى از آيات دالّه بر رجعت است.
«قالَ أَأَقْرَرْتُمْ» استفهام تقريرى است كه البته بايد اقرار به اين معاهده و ميثاق بكنند.
«وَ أَخَذْتُمْ عَلى ذلِكُمْ إِصْرِى» «اصر» به معنى بار سنگين است و از اين جهت اطلاق بر تكليف شاقّ مشكل مىشود در آيه شريفه «وَ لا تَحْمِلْ عَلَيْنا إِصْراً كَما حَمَلْتَهُ عَلَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِنا»[6].
و اطلاق بر معصيت مىشود. در حديث است: «إذا ساء السلطان فعليه الإصر، وعليكم الصبر»[7].
و مراد اينجا عهد مشدّد [= با تأكيد و مؤكّد] است كه بسيار مورد اهميت است.
«قالُوا أَقْرَرْنا»؛ اعتراف نمودند تمام انبيا به اين معاهده و ميثاق و البته آنها نظر به مقام عصمت و نبوت وفاى به اين عهد نمودند كه تمام بشارت به آمدن رسول اكرم صلىاللهعليهوآله به امت خود دادند و خواهند نمود، در دوره رجعت در دنيا بر مىگردند و نصرت مىنمايند.
«قالَ فَاشْهَدُوا»، بعضى گفتند خطاب به ملائكه است كه شاهد بين خدا و انبيا باشند و در بعض اخبار هم اشاره دارد، لكن ظاهر آيه خطاب به خود انبياست كه شاهد بر اين معاهده باشند، چنانچه خداوند هم شاهد بر آن هست. «وَ أَنَا مَعَكُمْ مِنَ الشّاهِدِينَ» و از اين جمله اهميت اين موضوع معلوم مىشود كه مسئله نبوّت حضرت رسالت صلىاللهعليهوآله عِدل مسئله توحيد است در آيه «شَهِدَ اللّهُ»[8].
-------------------------------------------
[1] . و ياد كن زمانى را گرفتيم از جميع انبيا عهد و ميثاق آنها را و از شخص تو و از نوح و ابراهيم و موسى و عيسى بن مريم و گرفتيم از تمام آنها ميثاق شديد محكمى. سوره احزاب: آيه 7.
[2] . و يادكن زمانى كه گرفت پروردگار از اولادان آدم از پشت آنها ذريه آنها را. سوره اعراف: آيه 172.
[3] . روحهاى انسانها همانند يك لشكر متراكم و جمع شده هستند. آنهايى كه همديگر را مىشناسند، متحد شده و جمع مىشوند و آنهايى كه منكر هم هستند، از هم جدا شده و متفرق مىشوند. امالى صدوق: ص209، ح232 و بحار الأنوار: ج58، ص31، ح4.
[4] . ر. ك: تفسير البرهان: ج2، ص60 و61.
[5] . سلام بر شما اى ياوران پيامبر و اميرالمؤمنين و فاطمه و حسن و حسين عليهمالسلام. كامل الزيارات: ص420 و بحار الأنوار: ج98، ص188.
[6] . هيچ بار گرانى بر [دوش] ما مگذار، هم چنان كه بر [دوش] كسانى كه پيش از ما بودند، نهادى. سوره بقره: آيه 286.
[7] . هر گاه حاكم بدى كرد، گناه و معصيت بر عهده اوست و شما صبر كنيد. مجمع البحرين: ج3، ص208.
[8] . سوره آل عمران: آيه 18.
آیه ٨١ « وَإِذْ أَخَذَ اللّهُ مِيثاقَ النَّبِيِّينَ لَما آتَيْتُكُمْ مِنْ كِتابٍ وَحِكْمَةٍ ... »
- بازدید: 2624