91 «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَماتُوا وَهُمْ كُفّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً وَلَوِ افْتَدى بِهِ أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ وَما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ»
ترجمه:
91. محققا كسانى كه كافر شدند و به كفر از دنيا رفتند اگر به اندازه سعه ارض طلا داشته باشند و فدا دهند از آنها قبول نخواهد شد و عذاب دردناك براى آنهاست و ناصر و معينى براى آنها نيست.
تفسير:
[در بيان مسئله فدا]
مسئله فدا در جهاد با كفار است كه مسلمين موقعى كه اسير از كفار مىگيرند و مىآورند حكم غلام و كنيز دارند و بين مجاهدين قسمت مىكنند و جزو غنايم هستند، مگر آنكه خود آن كفار فدا دهند؛ يعنى چيزى طبق نظر رئيس مسلمين تقديم كنند يا يكى از بستگان آنها فدا دهند و آزاد شود و آيه شريفه در مقام اين است كه موضوع فدا مختص به اين دنياست، در آخرت فدا قبول نمىشود و از عذاب براى او نجاتى نيست، لذا مىفرمايد: «إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا» و اين شامل جميع كفار از مشركين و اهل كتاب و نواصب و خوارج و غلات و مرتدين و كسانى كه در حكم كفار هستند از مخالفين و معاندين و جميع فرق ضالّه، حتى غير اثنى عشريه از فرق شيعه مىشود.
«وَ ماتُوا وَ هُمْ كُفّارٌ»؛ به همان عقيده باطله از دنيا رفتند و توبه نكردند و به شرف اسلام مشرف نشدند.
«فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ أَحَدِهِمْ» كلمه عام است، شامل جميع مىشود بدون استثنا. «مِلْءُ الْأَرْضِ ذَهَباً» قضيه فرضى است، آن هم فرض محال، و الاّ كسى كه از اين دنيا رفت به قدر فَلْسى مالكيت ندارد ؛ «وَ لَقَدْ جِئْتُمُونا فُرادى كَما خَلَقْناكُمْ أَوَّلَ مَرَّةٍ»[1]، به علاوه در دنيا هم محال است كسى به قدر ملء الارض طلا داشته باشد، بلكه طلا به اين مقدار محال است وجود پيدا كند، پس اين آيه تقدير فى تقدير فى تقدير كلها محال.
«وَ لَوِ افْتَدى بِهِ» ، از كلمه «لن» كه براى نفى تأبيد [ = ابدى بودن ] است و كلمه «لو» كه امتناعيه است استفاده مىشود كه اگر بر فرض محال همچه فدايى باشد هرگز مورد قبول واقع نمىشود، بلكه چيزى كه در قيمت سبب نجات مىشود ايمان و عمل صالح است و تقواى از معاصى.
«أُولئِكَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ» «لام» اختصاص است كه عذاب دردناك اختصاص به اينها دارد و گذشت كه جميع عذابها دردناك است، لكن البته مراتب دارد و جميع اهل عذاب گرفتار عذاب دردناك هستند، لكن البته متفاوت هستند به مراتب كفر و ازدياد معاصى.
«وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرِينَ» نفى شفاعت مىكند ؛ زيرا شفاعت شفعا مختص به اهل ايمان است كه قابليت رحمت و مغفرت داشته باشند و امّا كفار و كسانى كه در حكم كفار هستند علاوه از اينكه شفيع و ناصر ندارند، بلكه شفعاى قيامت خصم آنها هستند، «ويل لمن شفعائه خصمائه»[2].
-------------------------------------------------
[1] . و هر آينه به تحقيق مىآييد رو به ما تك و تنها، همان نحوى كه خلق كرديم شما را اول دفعه. سوره انعام: آيه 94.
[2] . واى بر كسى كه شفيعان او دشمنانش باشند!
آیه ٩١ « إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا وَماتُوا وَهُمْ كُفّارٌ فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْ ... »
- بازدید: 3138