97 «إِنَّ الَّذِينَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ قالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفِينَ فِى الْأَرْضِ قالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها فَأُولئِكَ مَأْواهُمْجَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً»
ترجمه :
97. محققاً كسانى كه ملائكه آنها را مى گيرند، يعنى قبض روح آنها را مى كنند در حالى كه آنها ظلم به نفس كردند در عدم تشرّف خدمت رسول اللّه و عدم مهاجرت به مدينه و عدم قبولى اسلام، ملائكه بر سبيل توبيخ يا تقرير از آنها مى پرسند كه شما در چه حالى بوديد؟[1] آنها بر سبيل اعتذار مى گويند: ما در چنگال مشركين گرفتار بوديم و در مقابل آنها ضعيف بوديم و قدرت نداشتيم به شرف اسلام مشرف شويم، جواب مى دهند: مگر زمين خدا وسعت نداشت ؟
شما هم مى خواستيد مثل سايرين هجرت نماييد و از دست مشركين نجات يابيد. و اين عذر از آنها پذيرفته نيست، پس اينها جايگاهشان جهنم است و بد بازگشتى است.
تفسير :
[ پذيرفته نشدن عذر كافران به هنگام مرگ و عذاب آنها ]
«إِنَّ الَّذِينَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ» « توفى » اخذ به قوّت است از ماده «وفى» كه به معنى اداء است، مثل اداى دين ، اگر دائن به اختيار خود ادا نمود مى گويند :
« وَفَى بِدَيْنه» و اگر مديون از او گرفت مى گويد : « تَوَفّيْتُ دَيْني » . و « توفّى » بنفسه دلالت بر قبض روح ندارد، چنانچه در مورد عيسى عليه السلام از قول او مى فرمايد: «فَلَمّا تَوَفَّيْتَنِى كُنْتَ أَنْتَ الرَّقِيبَ عَلَيْهِمْ»[2]، با اينكه قبض روح او نشده بود ، بلكه خود او را از چنگال يهود نجات بخشيد و به آسمان برد، ولى در اينجا و موارد بسيار ديگر به قراين داخليه مراد قبض روح است و اين گاهى نسبت به خدا داده مى شود ؛ «اللّهُ يَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِينَ مَوْتِها»[3] و گاهى نسبت به ملك الموت داده مى شود ؛ «قُلْ يَتَوَفّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ الَّذِى وُكِّلَ بِكُمْ»[4]، گاهى نسبت به ساير ملائكه مى دهد ، مثل همين آيه و تمام صحيح است، ملائكه مأمور به امر ملك الموت و او مأمور به امر الهى و نسبت فعل هم به آمر صحيح است و هم به مأمور، به خصوص مأمورى كه قدرت بر تخلف نداشته باشد.
«ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ» « ظالِمِى » جمع ظالم و در اصل ظالمين بوده « نون » از باب تخفيف ساقط شده، مثل «هَدْياً بالِغَ الْكَعْبَةِ»، كه « بالغاً » بوده.
و [«ظالِمِى»] حال است از براى «الَّذِينَ». و مراد از ظلم به نفس ، عدم تشرف به اسلام و بقاى بر شرك كه «إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ»[5].
«قالُوا» ؛ ملائكه قابض ارواح [مى پرسند] .
«فِيمَ كُنْتُمْ» « فيما » بوده « الف » تخفيفاً ساقط شده و «ما» ، استفهاميه يا توبيخى است كه چرا اسلام نياورديد ؟ يا تقرير است كه اقرار به شرك كنند و خبر «كُنْتُمْ» ؛ يعنى « كنتم في أيّ شيء من الإسلام أو الشرك ؟ »[6]
«قالُوا كُنّا مُسْتَضْعَفِينَ فِى الْأَرْضِ» « ضعيف » با « مستضعف » فرق دارد، ضعيف كسى را گويند كه توانايى ندارد، مستضعف كسى را گويند كه ديگران او را ضعيف كنند ، يعنى ما در ميانه مشركين بوديم و آنها بر ما مسلط بودند. ملائكه جواب آنها را مى دهند كه شما قدرت داشتيد از بين مشركين خارج شويد و هجرت نماييد ، چنانچه ديگران كردند «قالُوا أَ لَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللّهِ واسِعَةً فَتُهاجِرُوا فِيها» . و مستضعف كسانى هستند كه در آيه بعد بيان مى فرمايد. و از اين جمله استفاده مى شود كسانى كه در جامعه هستند كه نمى توانند به وظايف دينى خود عمل كنند ، مثل بسيارى از ممالك خارجه ، بلكه بسيارى از دهات دور دست، بلكه بسيارى از شهرستان ها و امثال اينها ، حرام است توقف آنها و واجب است هجرت به محل و مركزى كه دسترسى به احكام دين داشته باشند ، نمايند و بتوانند به وظايف دينى عمل كنند. «فَأُولئِكَ مَأْواهُمْ جَهَنَّمُ وَ ساءَتْ مَصِيراً» تفسيرش واضح است و مكرر گفته شده، احتياج به بيان ندارد.
------------------------------------------------
[1] . ملائكه به منظور سرزنش يا اقرار گرفتن از آنها مى پرسند : در چه موضعى بوديد؟
[2] . پس زمانى كه مرا گرفتى خودت مراقب آنها هستى. سوره مائده: آيه 117.
[3] . خداوند متعال نفوس را زمان موت آنها مى گيرد . سوره زمر: آيه 42.
[4] . به اين منكرين معاد بگو كه ملك الموت مى گيرد شما را به شدت و سختى . سوره سجده: آيه 11.
[5] . محققاً شرك هر آينه ظلم عظيمى است ، بسيار بزرگ است. سوره لقمان: آيه 13.
[6] . در چه حالى از اسلام يا شرك بوديد ؟
آیه ٩٧ « إِنَّ الَّذِينَ تَوَفّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِى أَنْفُسِهِمْ ... »
- بازدید: 1660