105 «إِنّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ وَ لاتَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً»
ترجمه :
105. محققاً ما نازل فرموديم بر تو كه پيغمبر هستى كتاب را به حق، ثابت، مطابق حكمت و صلاح براى اينكه حكم فرمايى بين مردم به آنچه خداوند به تو تعليم فرموده و نشان داده، و نباش از براى خيانت كنندگان خصيم و طرفدار.
تفسير :
اين آيه شريفه از آيات مشكله است از جهاتى ، كه در ذيل آيه بيان مى شود، إن شاء اللّه تعالى.
[در اطلاق كتاب بر قرآن]
«إِنّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ» مراد قرآن مجيد است و گذشت در اول سوره بقره[1] كه اطلاق كتاب بر قرآن ، يا به واسطه اين است كه به يد قدرت در لوح محفوظ نوشته شده ؛ «بَلْ هُوَ قُرْآنٌ مَجِيدٌ * فِى لَوْحٍ مَحْفُوظٍ»[2] يا به دست ملائكه نوشته شده ؛ «فِى صُحُفٍ مُكَرَّمَةٍ * مَرْفُوعَةٍ مُطَهَّرَةٍ * بِأَيْدِى سَفَرَةٍ * كِرامٍ بَرَرَةٍ»[3] ، يا به دست مسلمين و كتّاب وحى حين تلاوت قرآن . «بِالْحَقِّ» ، ثابت و محقق ، مطابق با حكمت و واقع و صلاح.
«لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ» يكى از حِكَم نزول قرآن است ، نه اينكه فايده آن منحصر به اين باشد .
[در اخبار تفويض و جواب آنها]
«بِما أَراكَ اللّهُ» ، بعضى از اين جمله استفاده كرده اند كه خداوند تفويض فرموده بيان احكام را به نظر پيغمبر صلى الله عليه و آله و امام عليه السلام و تمسك جستند به بعضى اخبار ، مثل خبر سعد بن عبد اللّه[4] از حضرت صادق عليه السلام كه در يك مورد چهار حكم مختلف بيان فرمود و در ذيل حديث دارد:
«إنّ اللّه عزّ و جلّ فوّض إلى محمد صلى الله عليه و آله أمر دينه، فقال: «لِتَحْكُمَ بَيْنَ النّاسِ بِما أَراكَ اللّهُ» ، و إنّ اللّه فوّض إلينا من ذلك ما فوّض إلى محمد صلى الله عليه و آله»[5].
و مثل روايت ابن سنان[6] از آن حضرت فرمود : «لا و اللّه ، ما فوّض إلى أحد من خلقه إلاّ إلى رسول اللّه و إلى الأئمة عليهم السلام»[7].
و در زيارات دارد: «مفوّض في ذلك كلّه إليكم»[8].
لكن اين عقيده مفوّضه است و بر خلاف ضرورت مذهب شيعه و نصوص قرآن و اخبار متواتره است ؛ و نه از آيه استفاده مىشود و نه اخبار دلالت دارد.
اما [از لحاظ] آيه : كلمه «بِما أَراكَ اللّهُ» ؛ يعنى به آنچه كه خدا به تو تعليم فرموده و نشان داده ، نه اينكه به آنچه پيش خود بگويى يا حكم كنى ، بلكه جمله قبل هم بر اين معنى دلالت دارد كه از روى كتاب حكم كنى.
و اما اخبار : اولاً خبر سعد علاوه از ضعف سند و اعراض اصحاب ، فى نفسه بسيار بعيد است كه در يك مجلس بتواند چهار نفر بيايند و در يك مسئله امام چهار حكم مختلف بيان كند و بيان هم نكرده كه آن مسئله چه بوده و چهار حكم مختلف چه بوده.
و اما روايتِ ابن سنان و مفاد زيارات دلالت ندارد ، بلكه ممكن است گفته شود كه مفادش ولايت است و وجوب اطاعتِ هر چه بفرمايند ، نه آنكه پيش خود چيزى بگويند.
خلاصه مطلب آنكه ، صاحب ولايت مطلقه هر نوع حكمى و تصرفى و امرى و نهيى بفرمايد بايد اطاعت كنند و تسليم باشند و چون و چرا نزنند و حكمت و جهتش را مطالبه نكنند. و اما شخص والى هم سر سوزنى از پيش خود نمى فرمايد ؛ «وَ ما يَنْطِقُ عَنِ الْهَوى * إِنْ هُوَ إِلاّ وَحْىٌ يُوحى * عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوى»[9] .
و مسئله تفويض ، چه در امور تكوينيه امرِ خلقت و رزق و چه در امور تشريعيه و احكام شرعيه باطل است ؛ و لفظ تفويض در زيارات و امثال اينها محمول است بر اينكه اختيار امت به دست آنهاست ، حتى در قيامت شفاعت كبرى و قسمت اهل جنت و نار با آنهاست ، ولى احدى را تا اجازه و اذن الهى نباشد نخواهند شفاعت كنند.
«وَ لا تَكُنْ لِلْخائِنِينَ خَصِيماً» ، بعضى از مفسرين عامّه براى اين جمله و شأن نزول آيه چيزهايى گفته اند كه ساحت قدس نبوى صلى الله عليه و آله از آنها دور است و منافى با مقام عصمت است و ما از نقل آن خوددارى مى كنيم و مى گوييم اين جمله نظير آيه شريفه است : «لَئِنْ أَشْرَكْتَ لَيَحْبَطَنَّ عَمَلُكَ وَ لَتَكُونَنَّ مِنَ الْخاسِرِينَ»[10] ، و امثال اين آيات براى قطع طمع مشركين و كفار است كه محال است پيغمبر صلى الله عليه و آله شرك بياورد يا متابعت هواى نفس آنها را بكند . و در اينجا محال است پيغمبر صلى الله عليه و آله براى شخص خائن مخاصمه كند ، يعنى خائن قطع طمعش بشود كه حضرت براى او طرفدارى نخواهد نمود و براى تنبيه است كه آنها هم شرك نياورند و متابعت هواى نفس كفار را نكنند و براى خائن خصيم نباشند.
----------------------------------------------------
[1] . ر.ك : همين تفسير ، ج1 ، ص259 .
[2] . بلكه قرآن با مجد و شرافت است در لوح محفوظ ثبت شده . سوره بروج: آيات 21 ـ 22.
[3] . در صحائف محترمه بوده ، به مقام رفيع و پاك و پاكيزه ، به دست هاى سفراى الهى كه محترم و نيكوكار بودند . سوره عبس: آيات 13 ـ 16.
[4] . براى اطلاع از مختصرى از زندگى نامه وى ، ر.ك : همين تفسير ، ج2 ، ص163.
[5] . خداوند متعال امر دين خود را در اختيار پيامبر قرار داد و فرمود : ميان مردم به آنچه كه خدا به تو آموخته ، داورى كن . خداوند از آنچه كه به پيامبر سپرد ، در اختيار ما نيز قرار داد . مختصر بصائر الدرجات : ص266 ، ضمن ح259 و تفسير البرهان : ج2 ، ص323 ، ح2 .
[6] . براى اطلاع از مختصرى از زندگى نامه وى ، ر.ك : همين تفسير ، ج1 ، ص351 .
[7] . به خدا نه ، در اختيار هيچ كس از مخلوقاتش قرار نداد ، به جز پيامبر خدا و ائمه معصومين عليهم السلام .كافى : ج1 ، ص268 ، ح8 و تفسير البرهان : ج2 ، ص322 ، ح1 .
[8] . خداوند تمام دين خود را به شما واگذار كرده است . كافى : ج4 ، ص579 ، ح2 ؛ عيون اخبارالرضا عليه السلام : ج2 ، ص304 ، ح1 ؛ كامل الزيارات : ص504 ، ح3 و بحار الأنوار : ج99 ، ص8 ، ضمن ح1 .
[9] . از روى هواى نفس و خواهش نفسانى چيزى نمى گويد ، آنچه مى فرمايد ، نيست مگر وحى الهى كه به او وحى شده ، او را شديد القوى كه صاحب قوّه شديده بود تعليم كرد . سوره نجم: آيات 3 ـ 5.
[10] . هر آينه اگر مشرك شدى تمام عبادات و اعمال صالحه تو البته حبط مى شود و از بين مى رود و هر آينه البتّه مى باشى از زيان كاران . سوره زمر: آيه 65.
آیه ١٠٥ « إِنّا أَنْزَلْنا إِلَيْكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ ... »
- بازدید: 2062