11 «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَ اتَّقُوا اللّهَ وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤمِنُونَ»
ترجمه :
11. اى كسانى كه ايمان آورديد! ياد كنيد نعمت خدا را زمانى كه جماعتى از كفار قصد شما را كردند كه شما را هلاك كنند و به شما دست پيدا كنند و خداوند دست آنها را كوتاه كرد و نتوانستند كه بر شما مسلط شوند و متّقى شويد؛ پس بايد مؤمنين اتّكال امر كنند به خداوند.
[اقوال گوناگون در شأن نزول آيه]
اين آيه شريفه در مورد قضيه شخصيه و واقعه خاصه است و در اخبار بيان نشده و مفسرين هم اختلاف كردند، بعضى گفتند بنى نضير از يهود خواستند پيغمبر و جمعى از اصحاب را به اصطلاح امروز ترور كنند و به لغت عرب «فَتْك» گويند و جبرئيل به آن حضرت خبر داد و حضرت به اصحاب فرمود و نجات پيدا كردند.
و بعضى گفتند جماعتى از مشركين يك نفر را مخفيانه فرستادند كه پيغمبر صلى الله عليه و آله را بكشد و او با شمشير برهنه آمد بالاى سر پيغمبر در حال تنهايى و گفت : كيست كه تو را از دست من نجات دهد ؟ حضرت فرمود : خدا. خداوند در قلب او تصرف فرمود شمشير را انداخت و به شرف اسلام مشرف شد. و حفظ پيغمبر نعمت بزرگى بود بر مؤمنين[1] .
و بعضى گفتند پيغمبر صلى الله عليه و آله براى قضاى حاجت از اصحاب دور شد و لباس خود را تطهير كرد ، يك نفر از مشركين بالا سر پيغمبر صلى الله عليه و آله با شمشير برهنه آمد و گفت : كيست تو را از دست من نجات دهد ؟ فرمود : خدا. جبرئيل بر سينه او زد افتاد روى زمين و شمشير از دستش رها شد ، پيغمبر صلى الله عليه و آله شمشير را گرفت و بر سينه او نشست و فرمود : كيست تو را از دست من نجات دهد ؟
گفت : احدى نيست و حقانيت تو را فهميدم ، و به شرف اسلام مشرف شد[2] .
و بعضى گفتند كفار و مشركين كه در مقام جدال با مسلمين بودند خداوند آنها را مبتلا كرد به امراض شديده و قحطى و مرگ بزرگانشان و اتلاف حيوانات آنها ، ناچار منصرف شدند .
و چون ما مدركى براى اين اقوال نداريم نمى توانيم صحبتى كنيم، لكن قول اخير اقرب با مضامين آيه شريفه است ، زيرا خطاب به مؤمنين است : «ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا» و آنها را متذكر مىفرمايد به نعمتى كه نسبت به آنها فرموده : «اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ» ، سپس بيان نعمت را مى كند كه جماعتى قصد شما را كردند : «إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ» ؛ نه يك نفر قصد پيغمبر تنها را كرده باشد «فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ» خداوند دستهاى آنها را كوتاه فرمود از سر مؤمنين. و استفاده مى شود كه در اثر ايمان و تقوا رفع شرّ اعدا مى شود و در اثر معصيت باعث تسلط آنها مى شود، چنانچه امروز مشاهده مى شود كه هر قومى كه جلباب [ = لباس] حيا را افكندند و در معاصى منهمك [= غوطه ور] شدند ، دشمن بر آنها مسلط شد ، لذا مى فرمايد : «وَ اتَّقُوا اللّهَ» و تقوا عبارت از فعل طاعت و ترك معصيت است، و نيز استفاده مى شود كه نيرويى قوى تر از توكل نيست كه اتكال امر باشد به خدا ، و صفت توكل تحقق پيدا نمى كند مگر به ايمان، چنانچه مى فرمايد: «وَ عَلَى اللّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤمِنُونَ».
[عقايد مردم درباره توحيد]
توضيح كلام اينكه يكى از اقسام توحيد توحيد افعالى است و مردم در اين امر بر چهار قسم هستند:
قسم اول: اكثر مردم كارها را منوط به اسباب و وسايل و نيروى خود و عوامل طبيعت مىدانند، حتى اگر بلايى به آنها برسد خشم طبيعت مى گويند و ابداً مستند به تقديرات الهى نمى دانند، اين قسم مسلّماً كافر هستند.
دوم: به زبان اقرار دارند كه كارها تحت تقدير است و بسا «توكلتُ على اللّه» هم مى گويند ، و لكن قلباً مستند به اسباب مى دانند ، اينها منافق هستند.
سوم: قلباً هم معتقد به تقديرات هستند، لكن مى گويند: « أبى اللّهُ أن يجري الاُمور إلاّ بأسبابها »[3] و نظر به وسايط دارند ، حتى بعضى وسايط را انبيا و ائمّه و صلحا مى پندارند ، به اين معنى كه امر رزق و خلق به آنها وا گذار شده ، اينها هم ايمان ناقصى دارند.
چهارم: به كلى از اسباب و وسايط حتى نيروى خود چشم پوشيده و معتقدند كه تا مشيت حق تعلق نگيرد يك برگ از درخت ساقط نشود و اگر تعلق گرفت رادع و مانعى نمى تواند جلوگيرى كند؛ «ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِينَةٍ أَوْ تَرَكْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللّهِ»[4].
و منسوب به اميرالمؤمنين علیه السلام [است] : «عرفت اللّه سبحانه بفسخ العزائم ، و حلّ العقود، و نقض الهِمَم»[5].
ديده اى خواهم سبب سوراخ كن
تا سبب را بر كند از بيخ و بن
اين قسم ايمان كامل و توكل تام دارند، حتى به جبرئيل بفرمايد: «أمّا إليك فلا»[6].
---------------------------------------------------------------
[1] . مجمع الزوائد : ج9 ، ص7 .
[2] . المعجم الاوسط : ج9 ، ص53 .
[3] . خداوند متعال امور عالم را تنها با واسطه ها انجام مى دهد. بصائر الدرجات : ص26 و مجمع البحرين : ج1 ، ص256 و « الاشياء » به جاى « الامور » آورده اند.
[4] . آنچه قطع مى كنيد از درخت خرما يا وا مى گذاريد ايستاده بر ريشه هاى آنها، پس به اذن خداى متعال است. سوره حشر: آيه 5.
[5] . خداوند متعال را از روى بر هم زدن تصميم ها و باز شدن گره ها و درهم شكستن اراده ها شناختم . نهج البلاغة : ص680 ، ح250 .
[6] . از تو ، نه . عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج1 ، ص60 ، ح206 . اين جمله حضرت ابراهيم است كه هنگامى كه نمروديان او را به آتش انداختند، جبرئيل نزد او آمد و آمادگى خود را براى كمك كردن به ابراهيم اعلام نمود، اما ايشان چنين پاسخى به او دادند.
آیه ١١ « يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ ... »
- بازدید: 2532