11 « وَلَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لاِدَمَ فَسَجَدُوا إِلاّ إِبْلِيسَ لَمْ يَكُنْ مِنَ السّاجِدِينَ»
ترجمه :
11. و هرآينه ما شما بشر را خلق كرديم پس از آن به شما صورت انسانىداديم پس از آن گفتيم به ملائكه كه سجده كنيد براى آدم پس سجده كردند ملائكهمگر ابليس كه نبود از سجده كنندگان.
تفسير :
[ در آفرينش انسان و اقسام صورتهاى جنسى ، نوعى و شخصى ]
«وَلَقَدْ خَلَقْناكُمْ» مراد خلق نوع بشر است كه ابتدا به خلقت آدم شده به قرينه جملات بعد نه خلقت فرد فرد . و مراد از خلقت ، [ خلقتِ ] اسكلتِ آدم است از گل قبل از افاضه صورت «ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ» . صورت اقسامى دارد:
صورت جنسيه، نوعيه، شخصيه.
اما صورت جنسيه ، صورت جسم است كه هر جسمى مركب است از ماده و صورت . و مراد از ماده ، هيولاى اوليه است كه مادة المواد گويند كه بدون صورت تحققپذير نيست كه گفتند : شيئيت شىء به صورت است نه به ماده ، ولى صورت بدون ماده قابل تحقق است ؛ مُثُل صور برزخيه ، كه قالب مثالى باشد ، و مُثُل افلاطونيه لكن اينها داخل اجسام نيستند . و تعبير از آنها به « جواهر فرده » مىكنند ، چنانچه عالم عقول و نفوس و مجردات خالى از ماده و صورت هستند و فقط مركب از ماهيت و وجود هستند ، زيرا از ممكنات هستند و « الممكن زوج تركيبي » ، و فقط وجود صرف ، كه خالى از ماهيت باشد ، وجود واجب الوجود است كه صرف وجود و محض وجود و بحت وجود است و حدّى از براى وجود او نيست ؛ نه اول دارد نه آخر ، غير متناهى است عدّةً و شدّةً و مدّةً.
و اما صورت نوعيه ، كه تعبير از آن به نوع مىكنند كه انواع را از يكديگر ممتاز مىكند ، مثل صورت انسانيه نظير فصل مميّز .
و فرق بين جنس و فصل با ماده و صورت اين است كه جنس و فصل در ذهن وجود پيدا مىكند ولى ماده و صورت در خارج است لذا جنس و فصل بر يكديگر حمل مىشود مىگويى : حيوان ناطق . و تعبير « بلا شرط » مىكنند و كلى است ، و ماده و صورت شخصى و جزئى است و قابل حمل نيست نمىگويى : المادة صورة . و تعبير به « بشرط لا » مىكنند.
و اما صورت شخصيه ، كه امتياز افراد را مىدهد از يكديگر كه صورت فرديه تعبير مىشود كه گفتند : الشيء ما لم يتشخص لم يوجد . و اين صور شخصيه از عوارض است داخل در حقيقت نيست ؛ مثل صور جنسيه و فصليه . و مراد از «صَوَّرْناكُمْ» همين صورت شخصيه است كه به آدم افاضه شد.
«ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ اسْجُدُوا لآِدَمَ» همان زمانى كه روح در كالبد آدم دميده شد ، چنانچه در جاى ديگر مىفرمايد: «فَإِذا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِى فَقَعُوا لَهُ ساجِدِينَ»[1]، «فَسَجَدُوا»جميع الملائكة كلّهم أجمعين.
[ سجده فرشتگان بر آدم ]
تنبيه:
سجده غير از پرستش است : پرستش مختص به خداست كه تعبير به عبادت مىشود ، و مسئله توحيد عبادتى ، كه مفاد كلمه طيّبه شريفه كه تعبير به كلمه اخلاص و كلمه توحيد مىكنند « لا اله الاّ اللّه » است . و مشركين ، مثل عبده اصنام و شمس و قمر و گاو و آتش ، كه سجده به آنها مىكنند به عنوان پرستش و عبوديت است . اما سجده كه به امر الهى باشد ؛ مثل سجده ملائكه به آدم و سجده يعقوب و پسران به يوسف ، عين عبادت و اطاعت خداست و ما احتياج نداريم كه توجيه كنيم و بگوييم آدم قبله بود يا سجده سجده شكر بوده . غاية الامر در شريعت اسلام سجده بر غير خدا جايز نيست و لذا پيغمبر صلىاللهعليهوآله فرمود : اگر جايز بود مىگفتم زنها به شوهرها سجده كنند[2] ، نه معنايش اين باشد كه آنها را بپرستند .
«إِلاّ إِبْلِيسَ» كه شيطان باشد كه زير بار تعظيم به آدم نرفت و خود را بزرگتر و بهتر از او دانست كه حقيقت تكبر همين است .
«لَمْ يَكُنْ مِنَ السّاجِدِينَ»و اين ملعون ، علاوه بر تكبر ، كافر به خدا شد به اينكه ، العياذ [ باللّه ] ، خدا نفهميده و بىجا امر كرده و اشتباه كرده بايد به آدم بگويد كه به من سجده كند ، زيرا من اشرف از آدم هستم ـ لعنه اللّه.
---------------------------------------------------
[1] . پس موقعى كه اسكلت آدم تمام شد و دميدم در او از روح خود ، پس بيفتيد در مقابل او سجده كنيد . سوره حجر: آيه 29، وسوره ص: آيه 72.
[2] . كافى : ج5 ، ص508 ، ح6 ؛ من لا يحضره الفقيه : ج3 ، ص438 ، ح4518 و بحار الأنوار : ج100 ، ص247 ، ح29 .
آیه ١١ « وَلَقَدْ خَلَقْناكُمْ ثُمَّ صَوَّرْناكُمْ ثُمَّ قُلْنا لِلْمَلائِكَةِ ... »
- بازدید: 2316